۱۳۹۰ شهریور ۱, سه‌شنبه

جایی که تو ایستاده‌ای عشق حالش خوب نیست


در روزگاری که دوست داشتن رسم زمانه نبود
از حجم دوست داشتنم ترسیدی
 از عاشقی‌ام 
از تنهایی‌ام.. 
خودت را پرت کردی میان تنهایی‌های منتشر..
عشق‌های متعدد..
آغوش‌های متکثر..

می دانم  
حالا دلت برای من که نه...
دلت برای حجم یکپارچه‌ی خودت.  
برای عشق تنگ شده...
  خودت را جایی جا گذاشتی که یادت نمی‌آید..

حالا درست همان‌جایی ایستاده‌ام که خواسته بودی....
من می‌دانستم.تو نمی دانستی..
اهل آمدن نیستی..
می‌گفتم اصرار نکن که باد نباشم و نوزم..
اصرار نکن سر جای تو بایستم  
جایی که تو ایستاده‌ای عشق حالش خوب نیست....
 من ایستاده‌ام...
درست سر جایی که می‌خواستی  

حالا اگر خواستی بیا....
من هم‌چنان ایستاده‌ام



شین-شین
پاریس
جولای ۲۰۱۱
» ادامه مطلب

۱۳۹۰ مرداد ۳۱, دوشنبه

جمهوری اسلامی ایران در حمله به کوردستان عراق از سلاح شیمایی استفاده‌ کرده است.

جمهوری اسلامی ایران  در جنگ قندیل از سلاح شیمایی استفاده می‌کند. این خبر در ۲۱ آگوست منتشر شده است و بر مبنای آن پزشکان بیمارستان سلیماینه تایید کرده‌اند که مجروحان جنگی حملات ایران به قندیل با سلاح شیمایی مصدوم شده‌اند.این آژانس گل‌یار(ملت‌یار) می‌گوید که با مسولان پژاک هم تماس گرفته‌اند و آن‌ها نیز از چندین مصدوم خود بر اثر سلاح‌های شیمایی خبر داده‌اند. ناظران محلی مشاهده کرده‌بودند که بر اثر برخی انفجارها دود سفید رنگ غلیظی به آسمان می‌رفت. لازم به ذکر است حکومت ترکیه نیز دو سال پیش در جنگ علیه کوردها در همین منطقه از سلاح شیمایی استفاده کرده بود.
لازم به ذکر است که این خبر تا کنون از سوی هیچ کدام از منابع خبری دیگر کوردستان نه تایید شده و نه تکذیب شده است. اما مقامات پ ک ک و پژاک اعلام داشته اند که نوع سلاح‌های استفاده شده متفاوت  است اما دقیقا  به نوع تفاوت  اشاره نکرده اند

لینک منبع اصلی خبر:
http://www.gelyar.com/index.php?option=com_content&view=article&id=319%3A2011-08-21-16-01-45&catid=36%3Ahewal&Itemid=104
» ادامه مطلب

۱۳۹۰ مرداد ۳۰, یکشنبه

اگر قرار بر مرزبندی است چرا هیچ مرزی با فاشیسم نداریم؟


در این یادداشت کوچک می ‌خواهم نتها و تنها یک سوال کوچک را مطرح کنم. معولا در بحث‌ها  و گفت و گو‌هایی که در  مورد مسایل کوردستان و نیز دیگر  مناطق ایران که سررمین قومیت‌ها و ملیت‌های دیگر ایرانی  هستند  نویسندگان و فعالان سیاسی و فعالان مدنی  فارس و یا به هرحال متعلق به گفتمان مرکزگرایی و دولت ملت برخاسته توس رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی، از فعالان و نویسندگان می ‌خواهند که حتما مرز خود را با تجزیه طلبی و  مزر خود را با احزاب و  خلاصه هر بهانه‌ی دیگری که به ذهنشان می‌رسد ، روشن کنند. 
سوال این‌جاست اگر شما قایل به این «اشهد گفتن» از طرف ما هستید و ما همیشه باید مرز خود را روشن کنیم  چرا شما هیچ وقت مرز خودتان را با فاشیسم جمهوری اسلامی و منابع فکری که سازمان سپاه پاسداران تولید می‌کند روشن نمی‌کنید.. چطور است شما در مورد هر مسئله‌ای  مطالب منتشر شده در سایت‌هایی چون بولتن نیوز و تابناک و فارس نیوز و رجا نیوز را به عنوان  استهزا و مسخره نگاه می ‌کنید و آن‌ها را محض خنده در صفحات اینترنتی‌تان منتشر می‌کنید. اما تا بحث به کوردها می‌رسد  حتا یک مو فاصله بین نگاه شما و نگاه حاکمیت فاشیست جمهوری اسلامی و سازمانی تروریستی به نام سپاه وجود ندارد؟ 
خوشتان بیاید یا نیاید بخش زیادی از این جنایات در ایران به نام شما و صد‌درصد به کام شما انجام گرفته است. 
در واقع قضیه ما مردمی هستیم که  تحت ستم سرزمینی، ستم ملیتی، ستم فرهنگی، ستم نظامی، ستم اقتصادی و نهایتا ستم نسل کشی و هویت کشی قرار گرفته‌ایم. واقعیت قضیه آن است این ما نیستیم که باید خودمان را توضیح بدهیم و از خودمان دفاع کنیم. این شما دوستان عزیزم هستید که باید از خودتان دفاع کنید و مرز بین خودتان و آن نگاه فاشیستی که  منجر به تولید این همه جنایت شده است، روشن کنید.
حتا اگر مطمئن باشیم که حتا یک ثانیه از با این سیاست ها موافق نبوده‌اید به هرحال از این سیاست‌ها منتفع شده‌اید و همان طور که گفتم اگر به نام‌تان نبوده است به کامتان که بوده است. فقط و فقط یک لحظه تصور کنید که این شما بودید که 
 حق نوشتن و خواندن به زبان خودتان را نداشتید و آن موقع ما در مقابل حقوق حقه ی شما با بهانه‌های مزخرفی هم چون زبان مشترک و زبان رسمی و این‌ها می گفتیم حالا بگذریم از این بحث ها کشور به یک زبان نیاز دارد
حق داشتن هیچ سازمان سیاسی را که هیچ نداشتید در طول سی سال حق هیچ گونه مشارکت سیاسی به صورت مستقل را نداشته باشید و هرگز در مدیرت سیاسی نه تنها کشور بلکه منطقه‌ی  محل سکونت‌تان نیز مشارکت نداشته باشید و آن موقع اگر از حقوق‌تان حرف می‌زدیم سابقه‌ی احزاب سیاسی که در سی سال گذشته رسما ترور انقلابی می‌کردند را پیش می‌کشیدیم و می گفتیم آخر شما در گذشته خشن رفتار کرده اید؟؟؟
حق  حیات تان مثل اب خوردن با قتل و عام جنگ و غارت  و اعدام‌های دسته جمعی  به رسمیت شناخته نمی شد و اگر هم از مخالفت با اعدام حتا حرف می‌زدیم بهتان می‌گفتیم ای بابا اعصاب ما را خورد کردید خوب جمهوری اسلامی همه را دارد اعدام می‌کند؟؟؟ واقعا همه را برابر اعدام می‌کند..
این‌ها تنها چند مثال کوچک و بارز است.
سوالم را این گونه تکرار می‌کنم کوردها از ۶۰ سال گذشته توان این را داشته اند که چندین گفتمان جدید و راه‌های جدید تولید کنند و حداقل‌اش این است که اولین سازمان رسمی دفاع از حقوق بشر در ایران توسط کوردها تاسیس شده است. 
 اما آیا شما توان تولید گفتمانی غیر از گفتمان سپاه پاسداران و  دولت سابق پهلوی  بوده اید..؟ آیا غیر از این است که هم‌چنان ملاک حرف‌هایتان همان حرف‌ها و اتهامات سایت‌ها ی وابسته به سپاه است؟
خودتان را قاضی کنید و یک بار به خودتان بگویید آیا وقت آن نیست که شما  مرز خود را با فاشیسم روشن کنید.
ما مرزمان با فعالیت‌هایمان روشن است.
همیشه از گفت و گو حرف زده می شود و همیشه و تقریبا همه‌ی شما هم قایلید که جمهوری اسلامی قایل به گفت و گو نیست.. خوب اگر نوع نگرش و نوع استدلال‌های شما نیز دقیقا همان چیزهایی باشد که جمهوری اسلامی می‌گوید..  آن موقع انصافا آیا  امکان گفت و گو با جمهوری اسلامی  وجود دارد  ندارد با صاحب همان گفتمان  امکان گفت و گو چطور ممکن است؟؟
اصل قضیه این است که جمهوری اسلامی منکر وجود مسئله‌ای به نام کوردستان است. مسئله‌ی کورد در ایران و ستم قومی و ملیتی و... را انکار می‌کند. خوب بسیاری از تحلیل‌ها و نوشته‌ها و نظرها و مصاحبه‌هایی نیز که از سوی دوستان غیر کورد در  مورد کوردها منتشر می‌شود دقیقا بازگو کننده‌ی همان‌هاست.. فقط بدون فرمان قتل و عام که البته بعضی شرم هم نمی‌کنند و همین فرمان را هم صادر می‌کنند.
باز هم تکرار می‌کنم این نه یک بحث تئوریک بلکه صرفا و صرفا پیشنهادی است برای روشن تر شدن مواضع و راستش امکانی برای گفت و گو..
اگر به امکانی به نام گفت و گو معتقدیم امکان ندارد با گفتمانی که سالبه به انتفاع موضوع گفت و گوست خواستار گفت و گو باشیم.
گاهی به آسمان نگاه کن


پی‌نوشت :  دوستانم به من یادآوری کردند که در تیتر نوشته‌ام« نداریم» و باید می‌نوشتم« ندارید» اما این اشتباه نبوده بلکه عمدی بوده است. منظورم این است که وقتی دو طرف‌مان قایل به گفت و گو باشیم هر دو طرف باید مرزبندی داشته باشیم نه تنها یک طرف.. در واقع چون خود را معتقد به این گفتمان و جمعی می‌دانم که به امکان گفت و گو معتقد است عمدا از فعل جمع اول شخص استفاده کرد‌ه‌ام و خطابم به همه‌ما هست. ادعا کرده‌ام ما مرزمان مشخص است اما مرز این گروه دیگر گفت و گو که در همین  جمع مدعی  گفت و گو ست کجاست؟
» ادامه مطلب

۱۳۹۰ مرداد ۲۵, سه‌شنبه

اتهام تبانی برای اجتماع با تو .


من اتهام تبانى براى
اجتماع با تو را 
زير اين غروب
كه حالا بي كلاسي است
اگر كسي دوستش بدارد
به قصد برهم زدن 

امنيت خاطر خودم هم كه باشد
بدون حتا يك سيگار شكنجه
از حلق هاي خودم
بيرون مى دهم

من اتهام تباني براي اجتماع با تو را
به قصد برهم زدن
خاطرت  .... عزيز است
و گرنه
گونه هايت را لو مى دادم
كه در ترانه ى دخترشيرازي *
حالا شب خانه نيست و 

من روز بايد
بايد براي اين نرانه يك ترن سفارش داد
ترن ها ترامواها
كامواها نانواها
نه صبر كن
فكر نكن فقط براي قافيه 

اين واژه‌ها پشت سرهم رديف مي شود

من تمام نانوايي هايي را كه در دوران جنگ هميشه نان كم داشتند و
هميشه حتا نانوايي هم به پاسدار آغشته بود
قسم مى خورم
كه دوست داشته ام
در يك شالگردن كاموايي
يك بلوز كاموايي
تمام زمستانت را با تو
با بدن تو
حالا هر جايش كه شد
اجتماع كنم

حالا درست است هم چنان كلاسش بالاتر است به جاى اين بلوز
آن يكي بلوز را مي موسيقيدم

اما به جان تمام بلوزندگان و نوازندگانش
من آن يكي بلوزت را فبل از اين‌که
به مهمانى «آن مرد كه با هواپيما آمد» بروي
دوست دارم

مي دانم اين جمله براى شعر طولاني شد و نفس تو كه نمي خواني‌شان هيچ
اما نفس خوانندگان بند آمده


خوب تو بند را به آب داده اي
من هم نفس‌ام بند آمده بود وقتي تو با آن مرد كه با هواپيما آمده وبعدا هم ..

خوب همنفسم
من هم نفس‌ام بند آمده بود عين روز ١٨ تير

 پشت طالقاني
وقتي اين ملت نماز مى خواندند من كودك بودم
اما نمي دانستند كه دارند
نماز ميت يك ملت را مى خوانند


اين ها استفاده سياسي از شعرم نيست
به جان همان بلوز
آن يكي را مى گويم


همه اش تقصير نفسي است که بي موقع بند مى آيد..


من تباني براى اجتماع با تورا
با قبول و اعتراف به اين كه
خود كلمه ى اجتماع با تو
مرا ياد"جماع" با كسر ج
در كتاب هاي شرعي مي اندازد
كه منظورشان همان سكس است
اما بيهوده است
زيرا هم زمان به ياد جماعت هم مى افتم
و«جماعت اسلامى» يك گروه اسلامگراى تندرو بودند..




همه ى اين ها با خاطر
عزيز تو كه در من ارتفاع مى گيرد
از پنجره اى كه حنجره ام را قافيه ي
گريه مى كند
اجتماع نمى كند
از بالكن هايي كه زنانه ترين سوداى نگريستن شهر هستند...


براى شب شراب وعده ى اجتماع داده بودى
به اين رمضان و يك افطار تا سحر نيز راضی...


من
اتهام تباني براي اجتماع با تو
را
در همين غروب در همين عكس و شعري كه با موبايل نوشته مى شوند
اعتراف مى كنم

من و تو در اين شعر گول خورديم

امروز رفيقم در دادگاه
به اتهام تباني براي اجتماع عليه امنيت كشورى كه
نه من را و نه رفيقم را دوست مى دارد
محاكمه شد

ما گول خورديم

اين شعر سياسي بود..


عکس و شعر:

شین- شین
۲۴ مرداد ماه ۱۳۹۰ خورشیدی



نمی خواهم ار نامت استفاده کنم
اما ابن مخاطب این تو نیستی سعید جلالی فر اما شعر تقدیم می شود به تو
» ادامه مطلب

۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

پسر کو ندارد ز مادر نشان/ برای پروین مخترع و کوهیار گودرزی



کلیشه‌های جنسیتی روز به روز در جامعه‌های سنتی نیز که بیشترین مقاومت سیاسی و مدنی را در مقابل تغییر این کلیشه‌ها دارند، در حال رنگ باختن هستند.
مصرع معروف« پسر و کو ندارد نشان از پدر نشان» همانن اندیشه‌ای را در بر دارد که تلاش‌اش بر این است که خواص و ویژگی‌های انتسابی و اکتسابی فرزندان را به هرشیوه‌ای شده است به « پدر» نسبت دهد. 
این پدر است که صاحب و مالک نه تنها  وجود فیزیکی فرزند است بلکه در مورد فزند پسر تمام ویژگی‌های « جنسیتی شده به نفع جنس برتر»، یعنی  ویژگی‌هایی چون شجاعت، درایت، سیاست، استقامت و امثالهم را نیز به همان پدر نسبت می‌دهند.
اما می‌بینیم که چند سال  پیش این فاطمه‌گفتاری  مادر یاسر گلی بود که به اتهام فعالیت سیاسی(عضو مادران صلح کورد) به یک سال و نیم زندان محکوم شدند.
دیدیم که چند ماه پیش این «همسران مرد» بودند که دم در زندان بر خلاف کلیشه‌های همیشگی منتظر « همسران زندانی‌شان» یعنی « بهاره هدایت» و « مهدیه گلرو» بودند.
 اکنون خبر بازداشت کوهیار گودرزی هم زمان با خبر  خانم « پروین مخترع» منتشر می شود. خانم مخترع نه به عنوان « مادر کوهیار» بلکه به عنوان خانم مخترع و به اتهام ویژه‌ی فعالیت‌های خودش.
این‌گونه است که این بار باید گفت.
پسر کو ندارد ز مادر نشان...
به امید آزادی هر دوی این  عزیزان و  دیگر زندانیان سیاسی



عکس: کاوه کرمانشاهی
» ادامه مطلب