۱۳۹۰ تیر ۲, پنجشنبه

لمپنیسم کافه نشین و روشنفکر قهوه‌خانه‌ای


- در باب اتفاقات ژنو و واکنش‌های متعاقب آن

مقدمه:
تایید رفتار‌های کسانی که رفتارها و گفت‌های‌شان نشان داده که این همه پرخاشگری نسبت به فعالان جنبش زنان و توهین‌های اشکار لفظی و حتا گاه الدرم بلدرم‌کردن‌ها زور بازو نشان دادن  و داد و هوار کردن سر بقیه که ناشی از ناملایمات روانی از تخریب باقی مانده از تخریب ادیپی است تولید لمپنیسم و فحاشی نوشتاری و رفتاری می‌کند. این ناملایمات وقتی پیش می‌آید که کسی در رابطه‌ی سه‌گانه‌ی « مادر- پدر-فرزند» وقتی در دوره‌ی فالوس « استعاره‌ی نام پدر» حاکمیت قانون ممنوعیت و مطلوبیت یگانه بین مادر و فرزند را پیش می‌آورد. اگر این رابطه توام با تحکم و زور تخریبی از سوی پدر باشد، میل به مادر به شکل معکوس آن رشد می‌یابد و نسبت به کلمه« مادر » نیز حساسیت پیدا می‌کند. تا جایی که حتا نسبت به  شنیدن واژه مادر حساسیت دارد. اما این بغض سرکوب مادر را، به مادر دیگران انتقال می‌‌دهد. برای همین است که این افراد معمولا اولین فحش‌های‌شان، فحش به مادر اطرافیان است. زیرا از تکرار الفاظ سکچوال در تقارن و توازی با کلمه‌ی مادر لذت روانی می برند. مطمئنا سوپر ایگو به این اشخاص اجازه نمی‌دهد که از مادر خودشان با چنین الفاظی یاد کنند اما انتقال و پرخاشگری جنسی و جنسیتی علیه مادر دیگر ان به نوعی به ارضای آنان منتهی می شود.  حمایت و تایید این افراد تولید نمونه‌های با قدرت آن، مانند شریعت‌مداری و حداد و امثالهم است و بی قدرت‌ها پرخاشگرانش نیز شبیه آن آدمی است که ساکن انگلیس است نهایت رشد این افراد همان نقطه است و ما باید یادمان باشد که در رشد و بال و پر دادن به این افراد چقدر سهیم هستیم.

در چند روز گذشته ظاهرا در کنفرانس‌های جانبی شواری عالی حقوق بشر سازمان ملل، در ژنو ،اتفاقاتی رخ داد. ماجرا از آن‌جا آغاز می شود که یکی از ایرانی های عرب خوزستان که در مورد نقض حقوق بشر در این مناطق سخنرانی می‌کرده است. به روایت محمد صادقی عضو « سازمان ادوار تحکیم وحدت» این شخص به هنگام سخنرانی از کلمه‌ی « الاحواز» به جای« اهواز»و از « محمره» به جای « خرمشهر» و نهایتا از از خلیج عربی به جای « خلیج فارس» استفاده کرده است. آقای صادقی ظاهرا قبل از این جلسه و در شب اول ورود به آن‌جا درگیری‌هایی با برخی از فعالان جنبش زنان و فعالان حقوق هم‌جنسگرایان پیدا کرده است و در میان این جملات و کلماتی و الفاظی چون « بی‌غیرت»، «شما به درد سبزی پاک کردن می خورید» و دیگر الفاظ و عناوینی از این دست استفاده کرده است  و چون آن‌ها در شب‌های قبل به این مسئله اعتراض کرده‌اند زمان آن جلسه را بهترین فرصت می‌داند برای جبران و خود در هیات «قهرمان مظلوم» فرو بردن. در جلسه و بعد از خواندن گزارش  فردی که در باره‌ی نقض حقوق بشر در خوزستان ، سخنرانی می‌کرده است بلند می‌شود و به نقشه‌ای که حین قرائت گزارش، در پشت سر سخنران به نمایش در آمده است اعتراض می‌کند و البته پیش از هر چیز می‌ گوید من باید «اذعان بدارم که ما در ایران چیزی به نام  تبعیض قومیتی نداریم، تبعیضی اگر هست تنها و تنها تبعیض ایدئولوژیک و مذهبی هست. برای این گفته خودشان نیز استدلال می‌کنند که در ایران  رهبر ترک است و معاون رییس جمهوری کورد است و بنابراین ما تبعیض قومیتی نداریم »و السلام. اما شما چرا از نقشه‌‌ای که  روی آن عنوان  خلیج عربی درج شده است استفاده می‌کنید  شما اگر خود را ایرانی می‌دانید».. که یکی از افرادی که آن‌جاست در جواب این لحن تحکم آمیز ایشان که در ویدیویی که بعدا منتشر شد کاملا هویداست به محمد صادقی می‌گوید اگر ندانیم؟ محمد صادقی نیز  در جواب دقیقا با استفاده از جمله‌ای که قبل از وی دو نفر دیگر به نام‌های « محمد رضا شاه پهلوی و محمود احمدی‌نژاد، از آن استفاده کرده‌اند می‌گوید« اگر این طور هستید مهمان هستید تا زمانی که همچون یک مهمان می‌توانید اینجا باشید و گرنه از کشور ما بروید بیرون» این حرف محمد صادقی با واکنش جمعیت روبه رو می‌شود و ایشان را « هو» می‌کنند. بعد از آن از سوی دیگر افرادی که  در آن جلسه حرف می‌زنند مورد انتقاد‌های نرم و شدید واقع می‌شود که البته درصد انتقادات شدید خیلی بیشتر است. محمد که از همان شب اول در بدو ورود به فعالان جنبش زنان و هم‌جنس گرایان تاخته و همه‌ی آن‌ها را مورد تمسخر و توهین قرار داده است  از این فرصت بهترین بهره را می برد و با توجه به این‌که آگاهی داشته است که در آن‌جا دسترسی به اینترنت بسیار محدود است به سرعت خودش را به جایی می‌رساند که اینترنت داشته باشد و مطلبی تحت عنوان« وقتی فعالان زنان و هم‌جنسگرایان برای خلیج عربی هورا می‌کشند»  می‌نویسد و آن را در فیس بوکش نیز منتشر می‌کند.که البته بعد از کلی جنگ و دعوای فیس بوکی و انتقاد‌های شدید از کلی گویی لطف می‌کند  و یک « برخی»  به تیتر مطلبش اضافه می‌کند. محمد صادقی کلا آدم زرنگی است و زرنگی‌اش را کرده است زیرا در این روزها می‌داند چه جوری از احساسات عوامانه‌ی کسانی که تا دیروز فارسی حرف زدن برای‌شان سخت بود  و همه‌اش موقع حرف زدن می‌گفتند « اهههه فارسیش چی میشه »، استفاده کند و در چند ساعت خود را به « قهرمان وطن پرست ملی گرای» آن‌ها تبدیل کند.  مردم وطن‌پرست ملی گرای عاشق متر به متر و وجب به وجب و انگشت به انگشت «تمامیت ارضی»، که البته بسیاری از آن‌ها حتا همین « تمامیت ارضی» را املایش را هم بلد نیستند، شروع می‌کنند به تقدیر و تشکر  از این قهرمان بزرگ وطن پرست گویا که « آریو برزن» زنده شده است. بازار « شرف» و « غیرت» و «مردانگی» در چند روز اولیه چنان داغ می شود که نگو نپرس. اما بعدا که ویدیو منتشر می شود  داستان کمی فرق می‌کند.
اولین فرق ماجرا این است که هیچ کس برای کسی «هورا» نکشیده است بلکه یک نفر « هووو» شده است. دوما همه‌ی افرادی که در آن جلسات شرکت کرده‌اند« فعالان جنبش زنان  و هم‌جنس‌گرا نبوده‌اند بلکه افراد بسیاری از طیف‌های مشخص حضور داشته‌اند. سوما کسی برای « خلیج عربی» و یا هر عنوان دیگری کف  نزده و هورا نکشیده است بلکه به رسم و عادت مالوف بعد از سخنرانی هرکسی که تمام می شود حضار کف زده‌اند. سخنرانی آن شخص هم اکثر مطالبش در مورد موارد نقض حقوق بشر و کشتار و اعدام و قتل و عام عرب‌ها  و دیگر اهالی خوزستان بوده است. چهارما آن فعال حقوق زنانی که آقای صادقی همان شب اول به ایشان گفته است « اخبارسبزی پاک کردن نفرستید» نه تنها علیه محمد حرف نزده است بلکه وقتی با حمله‌ی همه‌جانبه‌ی حضار به محمد مواجه شده است  با لحن و سخنانی که کاملا مشهود است از سر حمایت بوده می‌گوید« که این عزیزان من جوان هستند، زیر ساختار و نظام جمهوری اسلامی بزرگ شده‌اند فرصت آموختن  و یادگیری آن‌چه را که بعد از سال‌ها به آن رسیده‌ایم نداشته اند  و باید فرصت بدهیم به آن‌ها و به همین دلیل تعریف‌هایمان فرق می‌کند» ( نقل به مضمون). من منکر نمی‌شوم که اگر کسی به من هم بگوید که جوانی و هنوز دقیقا نمی‌دانی این مفاهیم یعنی چه ممکن است عصبانی شوم یا بهم بر نخورد چون دقیقا همان غرور جوانی باعث می شود به من برخورد احتمالا. اما هرکسی منکر این شود که خانم مقدم به قصد و نیتی غیر از این که از فضای متشنج جلسه و سیل  انتقاداتی که به  محمد صادقی می شده است، کم کند، واقعا دومین دروغ‌گوی این داستان است.

اما واکنش غیرتی شده‌ها که « اتفاقا» دو نفر از مردان فعال جنبش زنان را نیز در میان داشت، بعد از انتشار ویدیو چه بود؟  هیچ! آبرویی که مثل تیر از کمان رها شده بود توان برگشتن به سر جایش وجود نداشت. اگر قبول می‌کردند که به خاطر غیرتی شدن و هیجانی شدن چنین جملاتی را گفته‌اند اصل مسئله‌ای که از آن دفاع می‌کردند می‌رفت زیر سوال. بنابراین بهترین راه هم‌چنان فرار به جلو بود و تایید گفته‌های محمد صادقی و نادیده‌گرفتن تمام گفته‌ها و اندیشه‌های ضد حقوق بشری و ضد فمینیستی و ضد هم‌جنس‌گرایی ایشان، با تاکید هزار و هزار باره بر تمامیت ارضی و احواز و خلیج عربی و الی اخر.. و تقلیل دادن کل ماجرا که ما به این‌چیزها کاری نداریم ما منطورمان همان«تمامیت ارضی» بود و دیگر بقیه‌اش مهم نیست  البته انتقادهایی داریم. تمام دفاع آن‌ها از این  مقاومت در برابر این‌همه هم‌جنس‌گرا هراسی، ضد فمینیستی، و ضد ایرانی (اگر ایرانی را همه‌ی ایرانیان حساب کنیم و نه فقط فارس  و فارسی را ایرانی بدانیم)، به همین یک جمله‌ی  مقید به « البته» خلاصه شد و رفت.

اگر فارس نباشی اسم عوض کردن گناه کبیره‌است؟؟
سوال این‌است  اگر ما ایران را متعلق به تمام ایرانی‌ها می‌دانیم، یعنی تمامی کسانی که  تابعیت و شهروندی این جغرافیا را دارند از عرب ترک و کورد و ترکمن و بلوچ و... بنابراین باید زبان  عربی هم برای‌مان همان قدر عزیز باشد که زبان کوردی و زبان ترکی همان‌قدر عزیز باشد که زبان فارسی. فرهنگ  و تاریخ و جغرافیای ترک و کورد و عرب و بلوچ همان‌قدر برای‌مان عزیز باشد که زبان و تاریخ و شعر و ادبیات فارسی. این چه ایرانی بودنی است که تنها ما در مقابل  کلمه‌ی « فارس» حساسیم؟؟؟ اگر ما تنها و تنها به یک زبان و به یک قوم و به یک فرهنگ اهمیت می‌دهیم و بقیه را نادیده می‌گیریم اسم این چه می‌تواند باشد؟ بگوییم راسیسم؟ استغفرالله!! بگوییم فاشیسم قومیتی لااله اله الله.. بگویم تبعیض قومیتی؟؟؟ ما که در ایران تبعیض قومیتی نداریم.. پس اسمش را نمی‌آوریم. همین‌جوری می‌گوییم  بده خوب نکن بابا زشته این حرف‌ها رو نزن من بهش انتقاد دارم.
حال سوال این است اگر ما اسم شهرها، روستا‌ها، مکان‌ها، در واقع اسامی خاص که طبق هیچ قاعده‌ی زبان‌شناختی قابل ترجمه نیستند  ترجمه کردیم به فارسی و اسم فارسی روی شهر‌ها و مناطق کوردی، عربی، ترکمنی، بلوچی و.. گذاشتیم ما جنایت نکرده‌ایم. ما به تاریخ و فرهنگ بخشی از این آب و خاک خیانت نکرده‌ایم. ما زبان و یا زبان‌های این سرزمین این همه مقدس را که ارزش‌اش از جان انسان و گرایش جنسی انسان و جنسیت انسان مهم‌تر است، از بین نبرده‌ایم. و از بین بردن زبان‌های مملکت‌مان وطن فروشی نیست، خیانت نیست بلکه عین وطن‌پرستی است.
اسم «احواز» و یا عربی درست‌تر آن با « ال» معرفه، « الاحواز» اسم یک شهر است در استان خوزستان کنونی که به دلیل این‌که مردم‌اش عرب هستند اسم شهر هم عربی است . این اسم از دیرباز عربی بوده است و تنها و تنها به دلیل این‌که مردم فارس زبان تلفظ « ح» جیمی را ندارند آن را اهواز خوانده‌اند و در فرهنگستان دوم این اسم از « الاحواز» به «اهواز» تغییر یافته است در متون.  به خداوندی خدا اصلا زشت نیست یک زبان توان تلفظ یک حرف یا یک صدا را نداشته باشد. خود همین عرب‌ها نیز توان تلفظ « پ» را مثلا ندارند. آلمانی‌ها اصلا حرفی به نام «ژ» ندارند در زبان‌شان، اما آن‌ها هیچ زبان دیگری را تخریب نکرده‌اند و کلماتی که «ژ» دارد و از زبان دیگری وارد شده است آن را همان «ژ» می‌خوانند. اما ما چون باید همه‌چیز شبیه خود ما باشد و همه چیز باید فارسی می‌شد  به جای این‌که عرب و ترک و کورد را ایرانی بدانیم سعی در فارس کردن‌ آن‌ها داشته‌ایم. اسم بیش از ۶۰ روستا و شهر ترکی عوض شده است و اسم ده‌ها  روستا و منطقه ی کوردی عربی و .. به همین منوال.. چرا ما نسبت به آن‌ها واکنشی نداشتیم، نداریم و نخواهیم داشت. زیرا این ها که فارس نیستند. آیا  شرط ایرانی بودن را فارس یا فارسی بودن گذاشته‌ایم. حال اگر خود همان مردم اسامی  خودشان را حال متعلق به مکان باشد یا به هر چیز دیگر ،با همان زبان خودشان بخوانند و تن به این « ژینوساید فرهنگی» ندهند آن موقع آن‌ها می‌شوند وطن فروش. می‌شوند « تجزیه طلب» زیرا دارد زبان خودش را از من جدا می‌کند. اصلا همین که می خواهد به زبانی غیر از فارسی حرف بزند نشانه ی تجزیه طلب بودنش است.
همین‌جا خواهش می‌کنم بحث تکراری و رد گم‌کنی « زبان مشترک» و «زبان رسمی» و این‌ها را دوباره پیش نکشند دوستان زیرا بر فرض پذیرش این اصل نیز چرا نباید زبان‌های دیگر حضور داشته باشند و مخالفت با اسامی به زبان‌های خود مردم  چرا باید تا این حد « رگ گردن» و « دندان خشم» بعضی‌ها را  تحت فشار قرار دهد؟

اسمش را نیاور خودش را بیاور
می‌گویند در زمان قدیم اربابی با نوکرش شب در سفر بودند. دیرهنگام کاروان‌سرایی خرابه یافتند و ارباب و نوکر به آن کاروان‌سرا پناه بردند و قتی ارباب می خواست بخوابد به نوکرش گفت: برو یک چیزی پیدا کن من روی خودم بکشم هوا خیلی سرد است. نوکر رفت و بسیار جست‌و‌جوو کرد و برگشت و گفت ارباب! به جز آن «پالان خر» هیچی نیست برایتان بیاورم. ارباب عصبانی شد و نوکر را زیر باد مشت و لگد گرفت که فلان فلان شده پالان خر را برای پدرت بیاور حالا دیگر به من پالان خر پیشنهاد می‌دهی. برای بار دوم نوکر را فرستاد که چیزی پیدا کند در شان ارباب. اما نوکر بار دوم هم برگشت و قسم خورد که به جز « پالان خر» هیچ چیزی دیگری نیست که بیاورد برایش. ارباب نیز  دوباره وی را کتک زد و این  داستان چندین بار تکرار شد و ارباب نوکر را فرستاد و نوکر چیزی جز پالان خر پیدا نکرد. ارباب از کتک زدن نوکر خسته شدو ناامید از یافتن چیزی در خور شان خود بی خیال شد. اما نیمه‌های شب بسیار سردش شد و  گفت نوکر برو یک چیزی بیاور نوکر تا خواست بگوید ارباب به خدا غیر از آن پالان خر چیزی نیست بیاورم ارباب وی را به باد کتک گرفت و گفت« احمق برو بیاورش اما اسمش را نیاور». داستان ما ایرانی‌ها هم دقیقا همین است. طرف دزدی می‌کند اما اگر بهش بگویی تو دزدی چشمت را در می‌آورد. طرف مواد مخدر مصرف می‌کند اما اگر بهش بگویی معتاد باهات دعوا می‌کند. طرف قتل می‌کند اما اگر بهش بگویی قاتل ممکن است تو را هم بکشد. در مسایل روشنفکری و حیطه‌ها و حوزه‌های فکری هم به همین شکل است. طرف عقاید راسیستی دارد و رسما یک نژاد، یک زبان، یک قوم و .. را به دیگران در حرف‌های‌اش  ترجیح می‌دهد  اما اگر بهش بگویی فاشیست، یا بگویی راسیست آن موقع تو انسان بی ادبی  هستی. طرف هوموفوب است. اما اگر بهش بگویی هوموفوب گوش عالم و آدم را کر می‌کند که به من توهین شده است و من حق ندارم عقیده‌ی خودم را بیان کنم. عزیز دلم جان من برادر من خواهر من. به عنوان نمونه همین هوموفوب خیلی کلمه‌ی عجیبی نیست. کسی که  خون ببیند و حالش به هم بخورد یا غش کند بهش می‌گویند « به خون فوبیا دارد». کسی هم که از دیدن هم‌جنس‌گرا و از دیدن بوسه و عشق و هر ارتباط دیگری بین دو هم‌جنس حالش بد می شود و یا رسما علیه‌ آن‌هاست و به آن‌ها حمله می‌کند مورد توهین و تحقیر و .. قرارشان می‌دهد  خوب نسبت به هم‌جنس‌گرایی هراس دارد و اسم خارجی اش می‌شود« هوموفوب». کسی که تنها و تنها یک قومیت و یا یک ملت  و یا یک زبان را شایسته‌ی حضور می‌داند و آن را بر دیگر زبان‌ها و ملت‌ها و قوم‌ها و... ترجیح می‌دهد خوب راسیست است اسم دیگری ندارد. اما راه گفت و گو این است که  نباید بگویی راسیست.
البته اگر خودمان هم‌جنس‌گرا باشیم و کسی رفتار هموفوبیایی ازش سر بزند بگوییم این حرف « هوموفوبیا» را در خود پنهان دارد اشکالی ندارد اما اگر به همان فرد بگوییم افکارت ریشه در تفکری فاشیستی و راسیستی دارد که ۲۰۰یا۳۰۰سال پیش آدم‌های راسیست  آن را بنیاد نهاده‌اند آن موقع ما تولید خشونت کرده‌ایم نه کسی که راسیستی رفتار کرده است و یا فکر کرده است و یا حرف زده است.؟؟؟ نکته ی قابل توجه آن است که معمولا راسیست‌ها هم افراد کم هوشی هستند و هم این‌که به طور معمول خودشان به قومیت و نژادی که از آن دفاع می‌کنند تعلق ندارند. بلکه عقده‌ی فروخورده از سرکوب هویت قومی خود را با «اسمیلاسیون» در قوم غالب جبران می‌کنند و در نژا‌پرستی از  خود افراد متعلق به آن قوم و یا نژاد و یا رنگ و زبان پیشی می‌گیرند . زیرا با این رفتار می‌توانند میان قوم غالب برای خود محبوبیت دست و پا کنند و عدم محبوبیتش را به خاطر تبعیضی که از قومیت و هویت خود می‌کشیده است به فراموشی بسپارد. نمونه‌ی بارزش« آدلف هیتلر» آلمانی بود. هیتلر نه موهایش بور بود، نه قدش بلند بود و نه هیچ شباهت و ویژگی  به نژاد ژرمن داشت، اما معتقد بود که نژاد برتر انسان انسان آریایی آلمانی با قد بلند و موهای بلوند و .. است.

ایرانی هستی یا نه؟؟؟
آن چه که در جلسه اتفاق افتاد این بود که ظاهرا «قهرمان وطن پرست فدایی تمامیت ارضی» از شنیدن واژه‌هایی چون « الاحواز»، «محمره» و نهایتا « خلیج عربی» خشم‌گین شده اند و برخاسته‌اند سوالی کرده‌اند. بدون توجه به آن چه که در شب‌های گذشته از سوی این شخص اتفاق افتاده است و این اتفاق‌ها  و آن گفتارها شیرین  به زنان و هم‌جنس‌گرایان و  فعالان قومی زمانی اتفاق افتاده است که اصلا هنوز جلسه‌ای که کسی سخنرانی کند و پشت سرش نقشه‌ای باشد که بر روی آن « خلیج عربی» درج شده باشد، من تا زمانی که  اعتراض خودشان را به استفاده از نقشه‌ای که در آن از این واژه استفاده شده است، اعلام می‌دارند با محمد صادقی همراه هستم. اما نه برای وی و نه برای هیچ ایرانی دیگری این حق را قایل نیستم که به خودش این حق را بدهد که کسی را مورد سوال قرار بدهد آن هم با این لحنی که ما شنیدیم ، که شما اصلا خودت را ایرانی می‌دانی یا نه؟ چون کسی برای ایرانی بودن و یا نبودن ملزم به پاسخ‌‌گویی به کسی نیست. برای همین است که وقتی از کسی چنین سوالی را می‌پرسی در جوابت می‌گوید خوب اگر ندانم چی؟ می‌گویند شخصی یه کسی گفت که « خسته نباشی» شخص در جوابش گفت« خسته باشم چه غلطی می کنی» وقتی لحن یک سوال چنان آمرانه باشد که معلوم است جمله‌ی بعدی‌اش چیست بنابراین نباید منتظر واکنش زیبایی از طرف مقابل باشیم. هرچند به اعتقاد من آن دوست عرب در جواب محمد صادقی باید می‌گفت« که شما ما را مگر ایرانی نمی دانی  که چنین سوالی از ما می‌پرسی؟» آن موقع این محمد بود که باید از خودش و سوال بی‌موردش دفاع می‌کرد. اما این‌که جواب این شخص به خاطر این‌که در طول این تاریخ خونین هر موقع حقی را که از وی ضایع شده است درخواست‌کرده است، به او گفته‌اند تجزیه طلب، به او گفته‌اند تو اگر خودت را ایرانی می‌دانی باید پاسدار منافع ایران باشی و البته این منافع ایران ظاهرا منافع کورد و بلوچ و ترک و عرب را به همراه ندارد بلکه یکرنگ شدن و یک زبان شدن و « یک خدا و یک شاه و  یک کشور» معنای ایرانی بودن شده است، معلوم است که شخص چنین جوابی می‌دهد. اما ادامه‌ی حرف‌های ایشان دیگر هیچ‌جای دفاعی باقی نمی‌گذارد. دفاع‌های بی محتوایی که فلانی این حرف را فقط نسبت به « عرب‌» ها زده است و نه فقط به آن گروه زده است و نه منظورش اصلا همان شخص است. گفتن چنین حرفی به یک نفر هم فاجعه است. اگر اشتباه نکنم آدورنو است که می‌گوید شمردن تعداد انسان‌ها برای  بزرگ نشان دادن ابعاد فاجعه ،خود فاجعه است.این‌که این جمله را به یک نفر گفته باشد یا به ده نفر و یا به یک گروه هیچ فرقی در فاجعه آمیز بودن تفکر و نیز دفاع از آن تفکر نخواهد کرد. اصولا وقتی حرفی احتیاج به این همه ماست مالی داشته باشد  که جمع غیور مردان این‌گونه تمام اصل و فرع ماجرا را هی هرروز به نوعی به دفاع و توجیه  آن نوع حرف  و تفکر بپردازند معلوم است که کار بدجوری می‌لنگد.

تمامیت ارضی ایران و عرب همیشه مرا دشمن است و دریای خزر

شما به حرف‌های محمد صادقی دقت کردید؟ اولین جمله‌ای که گفت چی بود؟ آیا اولین جمله‌اش در مورد تمامیت ارضی بود یا در مورد خلیج فارس؟ نه اولین جمله‌اش این بود که گفت اولا من باید بگویم که « ما در ایران چیزی به نام تبعیض قومیتی نداریم و آن‌چه هست تبعیض مذهبی و ایدئولوژیک است» و بعد بقیه‌ی حرف‌هایش را ادامه داد. بعد از جلسه چه کار کرد « تیتر زد وقتی فعالان جنبش زنان برای خلیج عربی هورا می‌کشند» آیا هیچ عقل سلیمی، (عقل سلیم به عقلی می‌گویند که از حب و بغض فاصله داشته باشد و از کج اندیشی و از دروریی و ریا)، این جمله و آن تیتر را ندید؟ اگر دید نباید از لحظه‌ی اول شک می‌کرد که چرا و به چه علت اولین چیزی که یک نفر در جلسه‌ای که  مبنای آن حقوق بشر و نیز گزارش تضییع حقوق بشر است، اولین چیزی که رد می شود تبعیض حقوق انسان‌هاست و دومین اقدامی که صورت می‌گیرد تخریب فعالان جنبش‌هایی است که از حقوق بخشی از انسان‌های بی حقوق  و حق ضایع شده در طول تاریخ، یعنی زنان و دگرباشان، دفاع می‌کنند. آن هم به بهانه‌‌ی مزخرف و ساختگی تمامیت ارضی؟؟؟؟
به راستی این‌ آقایان رگ گردن از زاویه‌ی عقل در رفته، همگی  مدافع تمامیت ارضی هستند  یا کینه‌ی نژادپرستانه علیه عرب‌هاست که آن‌ها را به واکنش وا می‌دارد. من براین باورم این  کینه‌ی بر طبل کوبیده شده‌ی ضدیت با عرب و  عرب هرچه باشد مرا دشمن است، که رگ گردن فراخ و به فراز می برد و مردان و زنان مردانه اندیش چنین جو گیر می‌شوند. با این‌همه نظر خود من اگرچه در مورد آن نام و آن خلیج همان نامی است که بر آن هست یعنی خلیج‌فارس و تا زمانی که دلیل عقلی تاریخی و اندیشیده شده و توافق شده‌ای بین انسان‌های ذینفع در مورد خلیج فارس نیابم که نام دیگری بر آن باشد از دید من این خلیج همیشه فارس است. اما صادقانه بگویم چنین خشک مغز و خام نیستم از جنبه‌ی تعصب به قول مولانا، که برای یک نام حقوق انسان‌ها را انکار کنم و به خاطر این‌که این حقوق را انکار کرده‌ام اما بر نام خلیج فارس تاکید ورزیده‌ام تشویق شوم و قهرمان نامیده شوم. اما تعصب و خشک مغزی و خامی به قول مولانا آن‌جاست که  عقل مرا کور کند. باور کنم این افراد وطن پرست‌اند و مدافع تمامیت ارضی.  در میان همین افرادی که به محمد صادقی به به  چه‌چه  گفتند و هنوز رگ گردن‌شان فرو ننشسته است هستند و بودند کسانی که در نامه‌ای و با درج عنوان « عضو ادوار تحکیم وحدت» از اوباما خواستند که « از هر اقدامی» یعنی هر اقدامی که بدون شک در خواست از آمریکا برای هر اقدامی معنای‌اش جنگ و حمله به ایران است، در سرنوشت ایران دخالت کند. آن نامه برای من آمد و این جانب حاضر به امضای‌اش نشدم و پیشنهاد دادم که این قسمت‌اش عوض شود اما بعدا دیدم با تعداد امضایی محدود منتشر شد.این وطن پرستی چه وطن پرستی‌است که من از دید شما بی غیرت وطن فروش  تجزیه طلب، حاضر به امضای نامه‌ای نیستم که در آن درخواست شده « هراقدامی» علیه ایران انجام شود، امضا کنم اما  چند نفر از امضا کنندگان همین نامه هنوز تا این لحظه‌هم در پشت رینگی که محمد صادقی با تمامی توهین‌های‌اش در طول سه روز به هم‌وطنان فعال حقوق بشرش در غربت  اظهار داشته است، هنوز دارند کت و کولش را می‌مالند و می‌گویند خسته نباشی پهلوان.
از سوی دیگر این همه مدافع تمامیت ارضی ایران که از دید من تنها و تنها بهانه‌ای است برای پایمال کردن حقوق مردمان متفاوت با قومیت حاکم، چرا در تمام طول زندگی‌شان نسبت به از دست رفتن « تمامیت ارضی ایران» در دریای خزر حتا یک استاتوس فیس بوکی ننوشته‌اند. لازم به یادآوری است  که دریاچه‌ها « قابلیت مالکیت ارضی» دارند. یعنی دریاچه‌ی خزر که ۵۰ درصد آن جزو مالکیت و تمامیت ارضی ایران بود در طول این ۱۰ ساله تقریبا ۳۸ درصد آن از تمامیت ارضی ایران کاسته شده است. هیچ کس برای‌اش مهم نبود و هیچ کس حتا به تمامیت ارضی کشورش فکر نمی‌کند. این چه وطن پرستی است که اگر ۳۸ درصد از سهم ۵۰ درصدی تمامیت ارضی ایران به باد فنا برود همه در فکر گل و بلبل هستند اما اگر نام خلیجی که  خود کلمه‌ی « خلیج» یک کلمه ی عربی است، به فرض در نقشه‌ای که پشت سر یک سخنران بوده است، ما را به تفکر وطن پرستی و تمامیت ارضی طلبی وادرا می‌نماید. این همان دم خروس  و قسم حضرت عباس تمامیت  ارضی طلبان است. این‌جاست که به راحتی روشن می شود که قصد آن‌هایی که به نام تمامیت ارضی حقوق انسان ها را انکار می‌کنند چیزی نیست جز پوشاندن روحیه‌‌های پنهان‌شان علیه انسان و حقوق‌اش.


امیررشیدی و علی عبدی عزیزم من از خانم فاطمه‌ی صادقی عذر می‌خواهم.

اما همه‌ی این اتفاقات به کنار.  واکنش امیر رشیدی و علی عبدی دو عضو «مرد» کمپین یک میلیون امضا نسبت به این ماجرا جالب بود. علی عبدی که  قبلا نشانه‌های بسیاری از نکته بینی‌های پنهان در تضییع حقوق انسان‌ها از خود نشان داده‌است و مثلا میان حرف‌های کامبیز حسینی مو را از ماست هوموفوبیایی بیرون می‌کشد و یا در کامنت‌هایی که گاه دوستان‌اش در صفحه‌اش می‌گذراند چنان نقطه‌های تاریک تضییع حقوق انسان را بیرون می‌کشد که انسان خوشحال‌است که می‌تواند از او چه نکته‌هایی را یاد بگیرد، اما کسی نمی‌داند که چه شد و چه اتفاقی افتاد که ناگهان این‌بار با توجه به  تیتر مشخص و معینی که در مطلب محمد صادقی بود و خود این نشان می‌داد حتما ماجرا یک جای کارش اشکال دارد.  چطور شد که خود را یک مرتبه، یگانه سوپر من میدان احساس کرد که محمد را از زیر بار این همه  انتقاد نسبت به گفتار و حرکاتی که نقض حقوق بشر  و فیموفوبیا و هوموفوبیا و نیشن فوبیا در آن آشکار بود، در بیاورد و یک تنه و تا به امروز در تمام صفحات از وی دفاع کند. زمانی هم که ویدیو منتشر شد نوشتی« محمد رعایت امانت را کرده است». کدام رعایت امانت علی جان. اولین خیانت در امانت در تیتر مطلب بود که نوشته بود« فعالین جنبش زنان و هم‌جنس‌گرایان برای خلیج عربی هورا کشیدند» ما در ویدیو « هورایی » ندیدیم و نشنیدیم که کسی برای کلمه‌ی « خلیج عربی» کشیده باشد. تنها یک « هووو» وجود داشت که آن هم نه برای خلیج عربی بود و نه علیه آن بلکه علیه گفته‌ی محمد بود در زمانی که گفته بود« بروید و این سرزمین را ترک کنید». دومین قضیه این است که مگر در آن جلسه تنها فعالین حقوق زنان و هم‌جنس‌گرایان حضور داشتند و اگر کفی هم که به روال احترام به هر سخنرانی و گزارشی در آن جلسات زده شده است آیا تنها توسط فعالین حقوق زنان و هم‌جنس‌گرایان زده شده است؟ این کجای‌اش رعایت امانت بوده است؟؟ که اگر امانت این است من خائن‌ترین روزگار می‌خواهم باشم. از سوی دیگر علی جانم. این فرد  حتا نمایندگی گروهی را بکند بدون شک نماینده‌ی مردم عرب ایران به تنهایی نیست. حتا اگر هم نماینده باشد بازهم تحت هیچ شرایطی هیچ کسی چنین حقی ندارد به کسی که تابعیت یک کشور را دارد اولا او را مورد سوال قرار دهد و دوما وی را به ترک سرزمین خودش دعوت کند. چطور ما از سخنرانی احمدی‌نژاد در دانشگاه کلمبیا تنها آن  تک جمله‌ی « در ایران هم‌جنس‌گرا نداریم» را در آوردیم و تا به امروز بر سرش می‌کوبیم و کار درستی هم می‌کنیم. چطور ما در میان خطبه‌های نماز جمعه‌ی ۲۹ خرداد۱۳۸۸ آقای خامنه‌ای همان تک جمله‌ی « همه را از خیابان‌ها جمع می‌کنیم» را بر می‌داریم و اسم آن را به درستی گذاشتیم« فرمان کشتار و سرکوب» که البته نتیجه‌اش را دیدم همان بود. اما در مقابل « رفیق» و « هم‌جنس‌»‌مان تمام افکار و گفتار و حرکاتش را نادیده می‌گیریم و می‌چسپیم به یک جمله‌ی اتفاقی که کاملا مشهود است آن را بهانه‌ای برای ابراز مخالفت خود با حقوق اقوام و ملیت‌های ایرانی و نیز زنان و هم‌جنسگرایان قرار داده است.  علی عزیزم تو معتقدی « اگر کسی اظهار بدارد که  از دیدن بوسیدن دو هم جنس خوشش نمی‌آید» این گفته « اعلام انزجار» « تتفر پراکنی» علیه هم‌جنس‌گرایان است. و این گفته اگر هیچ حب و بغضی هم در آن نباشد باز به بازتولید هم‌جنس‌گرا هراسی و گفتمان علیه هم‌جنس گرایان منتج می شود و حتا لایک زدن  نیز برای چنین کامنتی باز در راستای تولید گفتمان هم‌جنس‌گرا هراسی است. اما تیتر زدن به نام این که هم‌جنس‌گرایان و فعالان جنبش زنان برای خلیج عربی هورا کشیدند، خشونت علیه هم‌جنس‌گرایان و فمینیست‌ها نیست و در واقع گفتمان طرد و مقابله با این گروه‌ها نیست؟ علی جان من نه از محمد صادقی و نه از دیگر افرادی چون وی انتظار ندارم که حقوق بشر و اصلا انسان را رعایت کنند. اما از کسی مثل تو که در حوزه‌هایی که به « علایق شخصی‌اش» مربوط می شود تا این حد موشکاف است انتظار دارم که حقوق بشرت شامل همه شود نه فقط حوزه‌ی مورد علاقه و تجربه‌های شخصی خودت. علی جان تو که گفتن چنین کلمه‌ای را و چنان اشتباهات لُپی یک مجری را نشانه‌ی تضییع حقوق می‌دانی آن موقع می‌نویسی « اگر کسی فکر می‌کند اسم فلان جا یک چیز دیگر است خودش را از صفحه‌ی من حذف کند»؟؟؟؟ حذف کند علی جان؟ یعنی تنها به جرم این‌که فکر کند اسم یک مکان یک چیز دیگر می‌تواند باشد. بازم تکرار می‌کنم اسم آن مکان از دید من« خلیج فارس» است اما گیرم کسی این‌جوری فکر نکرد مثل تو حذفش کنیم یا مثل ۵ نفر از دوستان خودم طرفدار تایب و سردار رادان  باشیم؟

امیر رشیدی عزیزم. تو عضو کمپین یک میلیون امضا هستی و به نام فعال جنبش زنان شناخته می شوی و چون بسیاری از ما در سمینارو کنفرانس و سخنرانی و میز‌گرد با همین نام شرکت می‌کنی. امیر جانم شما فعال حقوق بشر هستی و همین الان هم در یک نهاد حقوق بشری کار می‌کنی. چگونه ؟ بگو چگونه توانستی بنویسی« محمد عزیز کسانی که در آن جلسه بودند در شان تو نبودند»؟؟ امیر جان می شود این « شان اهورایی و آسمانی» دوست و « هم‌جنس» ات محمد صادقی را برای ما  و مردم روشن کنی تا  ما « بی شان»ها لااقل حرمت شان ایشان را نگه داریم. تا من بدانم حمیده نظامی، خدیجه مقدم، و آن همه انسان دیگری که تو حتا صبر نکردی بپرسی ببینی چه کسانی در آن‌جا بوده‌اند و بعد چنین حکمی صادر کنی، چرا و چگونه و از کی چنین بی شان شدند. که شان آن‌ها از کسی که « فعالان جنبش زنان» را  عدهای « سبزی پاک کن» می‌نامد و البته همان‌طور که همه‌می دانیم این جملات فخمیه را اصلا زمانی گفته است که نه بحثی از خلیج عربی  بوده است و نه نامی از «الاحواز»؟ بی هوده توجیه هم نکن که منظورت فقط آن شخص بوده است زیرا فکر کنم آنقدر سواد داری که بین « کسی» و « کسانی» فرق دستوری قایل باشی و بدانی وقتی می‌نویسی « کسانی که در آن جلسه بودند» یعنی همه‌ی‌ آن‌ها و کسان جمعی است غیر از « محمد صادقی».
شما به عنوان فمینیست نباید نقد ساختاری و فکری به « گفتمان مردانه‌ی تمامیت  ارضی »ای داشته باشید که « سرزمین و مزرعه » را هم‌چون « زن» ناموس می‌پندارد و ورود و خروج به آن را به مثابه‌ی ورود خروج به عضو جنسی مادر « مام میهن» برآورد می‌کند. شما  و علی جان نباید به جای خاک به انسان فکر کنید؟ خاک بدون انسان چه معنایی برای شما دارد جز معنایی که برای ژنرال‌ها و پادشاه‌ها و کشورگشاها دارد؟ وسعت سرزمینی، همانند وسعت تعداد زنان است که یکی از نشانه‌های قدرت مردانه به شمار می رود.
آن سالی که به یاد مجید توکلی و به خاطر این‌که از حجاب زن به عنوان ابزاری  تحقیر آمیز استفاده می شود جمع زیادی از مردان با روسری عکس گرفتند و یادم می‌آید خانم  فاطمه صادقی، مقاله‌ای نوشتند مبنی بر این که این کنش اصلا هم فمینستی نبوده بلکه بر اساس ایده‌ی « دفاع از هم جنس» انجام گرفته که خود من مقاله‌ای تئوریک و مبتین بر استدلالات فمینیستی در رد نظر ایشان نوشتم. در این مدت و در تمام طول این چند روز گذشته به این فکر می‌کنم باید از ایشان عذرخواهی کنم راستش ظاهرا ایده ی دفاع از هم جنس که یک ایده‌ی غریزی و احساسی است، بر ایده‌ی دفاع از هویت و تفکر و باور که یک ایده‌ی عقلانی و اکتسابی است هنوز در میان ما برتری دارد.این‌جاست که آن ضرب‌المثل کوردی معنا پیدا می‌کند که « ران سیاه و سفید موقع رد شدن از رودخانه معلوم می شود».
امیر و علی عزیزم اگر حرف‌هایم بی پرده بی رحم و رک بود و دردتان گرفت (نمی‌دانم شاید دردتان هم نگیرد) ازم بپذیرید و بخوانیدش زیرا که در تمام این مدت ما دردمان گرفته است که فعالان حقوق بشر و فعالان جنبش زنان به دفاع از فحاشی عیله فعالان جنبش زنان و هم جنس گرایان پرداخته‌اند آن هم یک دفاع« مردانه» الحق که مردانه و جانانه دفاع کردید.

محمد صادقی با شما چه کرد؟؟

محمد صادقی که درآن جلسه رسما خودش را « عضو شورای مرکزی ادوار تحکیم وحدت» معرفی کرده است. وقتی دو ساعت گزارش قتل و کشتارو اعدام از مردم خوزستان که احتمالا و حتا اگر به اجبار هم باشد باید بپذیرد که آن‌ها نیز هم‌وطن‌اش هستند می‌شنود، بر می‌خیزد و  کل ماجرا را عوض می‌کند. در تمام طول این مدت نیز سر همه گول مالید و همه از وی بازی خوردند. همه در فکر این بودند ویدیو منتشر شود ببند کسی کف زد است یا نه. کسی هورا کشیده است یا نه. کسی حتا یک نفر نخواست که راستی نتیجه‌ی آن جلسات چی بود. کسی نخواست گزارش‌های نقض حقوق بشر منتشر شود. کسی نپرسید راستی از این هم‌وطنان عرب ما چه حق حقوقی ضایع شده است. استدلال  محمد صادقی زیباترین استدلالی‌است که مدتی است البته از سوی وی و عده‌ای دیگر از دوستان‌اش تکرار می‌شودو آن را رسما در مقالات شان نیز می‌نویسند.
ما در ایران تبعیض قومی نداریم. اگر هم بهشان بگویی بی سوادین، اگر بگویید دانایی ندارید در این زمینه می شود همان داستان پالان خر. خوب کسانی که دقیقا عین « لاریجانی » نماینده‌ی ایران در جلسه ی حقوق بشر سازمان ملل متحد وجود هر گونه تبعیض را انکار می‌کنند و عین رییس جمهور سابق و رییس دولت کنونی ایران حتا وجود هم‌جنس‌گرا را انکار می‌کند، چه باید گفت؟ آن هم با این استدلال که معاون رییس جمهور کورد است یا رهبر تورک است. این که مثلا معاون رییس جمهور در ایرن کورد باشد دلیلی باشد بر عدم تبعیض قومیتی در ایران در آن صورت ما هیچ گونه تبعیض جنسیتی نیز در ایران نداریم. زیرا وزیر همین رییس جمهور، زن است. حتا خواهر و همسر این رییس جمهور هم زن هستند واقعا این کافی نیست برای این‌که ما پی‌ببریم در ایران تبعیض جنسیتی نداریم؟

نباید پرسید که یعنی شما تمام این سازمان‌های بین‌الملی و حقوق بشری را تا به حال احمق می‌دانید. یعنی همه‌ی آن‌ها در اشتباه هستند که اتفاقا اولین تبعیضی که در گزارش‌های‌شان به آن  اشاره می‌کنند تبعیض قومیتی و جنسیتی  و مذهبی است. متاسفانه گاه فعالان حقوق بشر در زمینه‌ی اقوام و ملیت‌های ایرانی نیز تنها جوابی که به چنین حرف‌هایی می‌دهند حرف زدن از حقوق فرهنگی و نهایتا زبان مادری است. کسی نیست بگوید وقتی به کارگر‌های کوره پزخانه در کوردستا نحمله می‌کنند و هر کسی که گریخت از آن کشتار گریخت و هرکس ماند در جا۱۸نفر از آنان کشته می شوند ایا از آن‌ها سوال شده که مذهب‌تان چیست؟ یا از کارگر کوره پزخانه ایدئولوژی‌اش را پرسیدند. ایا غیر از این بود که کورد بودند.

فربه شدن بیرونی و فربه شدن درونی

متاسفانه همه‌ی آن‌چه که روی‌داد نشان از یک واقعیت تلخ بود. آن این است که فعالان مدنی و سیاسی جامعه‌ی ما بیش از آن‌که به فکر رشد درونی خود باشند به مدد رسانه‌ها و افکار عمومی فیس بوکی و میزگرد‌های هر چند روز یک‌بار، بیشتر رشد بیرونی می‌کنند. فربهی این افراد نه از درون و بلکه عین همان حجم بازوی‌شان ار بیرون اتفاق می‌افتد. فعالان این جامعه فوری می شوند تریبون به دست و رسانه به دست و مصاحبه به دست تا حجم بیرونی‌شان روز  و شب افزون شود برای همین است که تا به امروز هم فرهنگ رفتاری مان  همان فرهنگ پهلوانیت کلاه شاپویی و قهوه‌خانه ای است. تنها فرقی که کرده‌ایم این است که به جای قهوه خانه به کافه می رویم و به جای پهلوان به همدیگر می‌گوییم روشنفکر و فعال مدنی و …. ما ظاهر رفتارمان گاه کمی تغییر کرده است نه افکار‌مان و نوع نگاه مان به انسان. درد این است.

به عنوان یک کورد و به عنوان کسی که حوزه‌ی فعالیتش و آگاهی‌اش در این زمینه بوده است نسبت به آنانی که خود را مدعی تمامیت ایران می‌ دانند و مدعی نیز هستند تبعیض قومیتی در ایران وجود ندارد عرض می‌کنم. که« بنا به گزارش سال 1991 عفو بین الملل از سال 1979 تا 1991. 50000کرد کشته شده اند.نیز از سال 1987 تا 1991، 105 نفر از کوردها در ایران اعدام شده اند. »
اگر کشته شدن ۵۰۰۰۰ نفر از کوردهای هم‌وطن شما در عرض ۱۲ سال برای شما فاجعه نبوده و آن را تنها نشان از « تعبعیض ایدئولوژیک» می‌دانید می‌توانید به من بگویید آیا هنکام این قتل و عام مذهب و ایدئولوژی افراد کشته شده پرسیده شده است؟ آیا ۵۰۰۰۰محاکمه انجام گرفته است؟. آیا اصلا تا به امروز شما حتا یک بار در برابر این کشتار که رسما نسل کشی  است، واکنشی جز سکوت داشته‌اید؟ نه نداشته‌اید پس حق اظهار نظر هم ندارید زیرا به قول آدورنو: « آن‌ها که در مقابل فاشیسم سکوت کردند بهتر است در مقابل سرمایه‌داری خفه شوند»

من، وطن فروش/ و شما جملگي وطن پرست و وطن پرور/ من اما خائن وطنم، آري!/ اگر وطن سرنيزه است و باتوم پلیس/اگر وطن، تامین اعتبار و دریافتی شماست/ اگر وطن هرگز رهانشدن باشد از این سیاهی متعفن/ من خائن وطنم، آری!- ناظم حکمت

 لینک ویدیوی جلسه:


25 comments:

Sep گفت...

عزیز جان بر فرض اسم شهر ها رو تغییر دادن، اسم خلیج فارس رو هم ما همین صد اخیر عوض کردیم گذاشتیم فارس؟ بر فرض که الاحواز درست باشه که نیست چون اعراب در اهواز اکثریت مطلق نیستند و نبودند و پان عرب هایی مثل همون آقا این حرف هارو در آوردن، آوردن اسم خلیج عربی و نشون دادن یه کشور خیالی به اسم الاحواز شما رو ناراحت نمی کنه ولی عوض شدن اسم خرمشهر می کنه؟ بابا اگه تجریه طلبی همون بالا بنویس با این همه آسمون و ریسمون وقت مردم رو نگیر.

شهاب الدین گفت...

من نظرم رو نوشتم دوست عزیز در مورد اسامی. در مورد تجزیه طلب بودن هم نه از شما نه از کس دیگری نمی‌ترسم حتا زمانی که ایران زندگی می‌کردم. عقایدم روشن و رادیکال و واضح بود. موفق باشی

ناشناس گفت...

احسنت . بسیار مفید بود

Azin گفت...

nokate besyar jalebi dar in maghale bood ke man ro ham be fekr va dasht mamnoon. ama bayad danest ke hameye ma por az pish farz haye eshtebahi hastim ke hatta yek baar ham be oonha fekr nakarde im. man chand ta az in pish farz ha ro dar khelal khoondane maghale at dar khodaam yaftam va albate yeki ra ham dar morede to.

Azin گفت...

Aanja ke ba lahni tamaskhor baar az Iraniane kharej maande i harf mizani ke migaan OOH , In farsish chi mishod? mano yade barnamehaye tanze seda va sima andakhti ke in Iranian ro maskhare mikone, dar hali ke hamin iranian hastan ke agar beri dar zendegishoon mibini bad az si o chand saal doori az vatan va harf zadan be zabane bigane ke khaah nakhah zabane madari ro az dsatrese fori dar maghz door mikone hanooz ham saat ha akhbare Iran ro donbal mikonan va ba cheshme khoonbar be vataneshoon miandishand. Khoda oon rooz ro nayare ke man o to ham si saal az vatan door bemanim ke oon vaght shayad ma ham dar yad avardane zabane madarimoon, kordi bashe ya farsi, loknat khahim dasht.

ناشناس گفت...

اون گروه اهوازی از یک نشست حقوق بشری سوء استفاده سیاسی کرد. اون نشست برای تقویت حقوق بشر بود نه ترویج ایده های سیاسی یک گروه تجزیه طلب (با نشان دادن نقشه خودشون و نامهای خودشون). این عین لمپنسیم است که توسط آن گروه تجزیه طلب انجام شد. علاوه بر این با تکیه نام خلیج ع-ر-ب نژاد و ملیت ایرانی را میخواستند تحقیر کنند(در این مورد به تاریخ به کار بردن این نام مجعول مخصوصابرای اولین بار توسط جمال عبداناصر رجوع کنید) که محمد صادقی وظیفه اش به عنوان یک ایرانی رو انجام داد. متاسفم که یک نشست حقوق بشری تبدیل به تریبونی برای یک عده نژاد پرست تبدیل شد. شما هم اگر خیلی نگران لمپنیسم هستی برو به توهین های شادی صدر به جنس مرد جواب بده. در هر صورت شهامت محمد صادقی در برخورد با اون جماعت جای تقدیر داره

شهاب الدین گفت...

دوست ناشناس.. آدم‌هایی که تنها و تنها یک جمله را تکرار می‌کنند تنها و تنها یک چیز را ثابت می‌کنند و آن این است که توان اندیشیدن به جمله‌ی دومی را ندارند.
در ضمن در مورد نقد خانم شادی صدر قبل از این‌که شما نگران شوید همان موقع من مطلبم را نوشته‌ام این هم لینکش:
http://www.shahabaddin.com/2010/04/blog-post_27.html

احسان گفت...

شهاب عزیزم. اصولا مقوله راسیسم مقوله ابلهانه ایست و من وارد بحثش نمیشوم چون کسی در دنیا آمدن در نقطه ای خاص یا ملتی خاص مختار نبوده و در تعارض آشکار با حقوق بشر است.حالا پان فلانیستها از ترک و فارس و عرب و کرد هر کدام که در پانشان تاکید دارند شامل همان دایره ابله ها هستند و از این گریزی نیست. اما اصولا به عنوان یک فارس که بیشتر از دوستان فارسم دوست کرد دارم اذعان میکنم آرزوی همه شان یک کردستان مستقل است و البته آرزو عیب نیست.ما هم چه کاره این که بگوییم کردستان مستقل باشد یا نباشد(کردستان را به عنوان سمبل مظلومیت مثال میزنم)در جامعه دموکرات خود شهروندانش تصمیم میگیرند اما حتما خودت هم فکر کرده ای که ایران یکپارچه و دموکراتیک ولو فدرال به ثبات بیشتر همین ایالات فدرال هم می انجامد و مثلا امثال ترکیه هوس هاپولی کردن یا تعرض به سرزمین خورشید کردستان را پیدا نمیکنند.نکته ای که باید در آن هشیار باشیم اینست که کسانی با بغض و غرض به جنگ با پدیده تمامیت ارضی میروند. حساب آنها که به خلیج فارس به اصرار عرب میگویند با حساب ما جداست.آنها همانقدر محکومند که دوست هموفوب و فموفوبمان محمد محکوم است. در پایان به نظر من مشکل ما نه تبعیض قومیتی و نه تبعیض ایدئولوژیک بلکه خودپسندی و خویشتن حق پنداری و عدم تحمل نظر مخالف است.
پیروز باشی.

احسان گفت...

شهاب عزیزم. اصولا مقوله راسیسم مقوله ابلهانه ایست و من وارد بحثش نمیشوم چون کسی در دنیا آمدن در نقطه ای خاص یا ملتی خاص مختار نبوده و در تعارض آشکار با حقوق بشر است.حالا پان فلانیستها از ترک و فارس و عرب و کرد هر کدام که در پانشان تاکید دارند شامل همان دایره ابله ها هستند و از این گریزی نیست. اما اصولا به عنوان یک فارس که بیشتر از دوستان فارسم دوست کرد دارم اذعان میکنم آرزوی همه شان یک کردستان مستقل است و البته آرزو عیب نیست.ما هم چه کاره این که بگوییم کردستان مستقل باشد یا نباشد(کردستان را به عنوان سمبل مظلومیت مثال میزنم)در جامعه دموکرات خود شهروندانش تصمیم میگیرند اما حتما خودت هم فکر کرده ای که ایران یکپارچه و دموکراتیک ولو فدرال به ثبات بیشتر همین ایالات فدرال هم می انجامد و مثلا امثال ترکیه هوس هاپولی کردن یا تعرض به سرزمین خورشید کردستان را پیدا نمیکنند.نکته ای که باید در آن هشیار باشیم اینست که کسانی با بغض و غرض به جنگ با پدیده تمامیت ارضی میروند. حساب آنها که به خلیج فارس به اصرار عرب میگویند با حساب ما جداست.آنها همانقدر محکومند که دوست هموفوب و فموفوبمان محمد محکوم است. در پایان به نظر من مشکل ما نه تبعیض قومیتی و نه تبعیض ایدئولوژیک بلکه خودپسندی و خویشتن حق پنداری و عدم تحمل نظر مخالف است.
پیروز باشی.

شهاب الدین گفت...

احسان عزیز من منکر این نیستم که عده‌ای به نام فعال حقوق بشر هر بهره‌ی سیاسی که دلشان می‌خواهد، می‌خواهند ببرند. همان‌طور که به نام فعالیت حقوق بشری بهره برداری‌های سیاسی ممنوع است. به نام دفاع از تمامیت ارضی نیز نادیده گرفتن حقوق و هم چنین نادیده گرفتن تضییع حقوق مردم محکوم است. من این‌جا بحثم سیاسی نیست و بدون شک نظر خودم نیز بر این است که یک ایران فدرال به نفع همه‌ی ماست. برای دفاع از تمامیت ارضی باید از همه‌ی ساکنان این تمامیت دفاع کنیم.
من منکر توطئه‌های کشور‌های همسایه در دنیای سیاست علیه ایران نیستم و می دانم که خلیج فارس یک بهانه‌ی سیاسی است در دست این کشورهای عربی. دفاع از آن را نیز بر هر ایرانی لازم می‌دانم. اما دقت کنید همان‌طور که نوشته‌ام اصل ماجرا هیچ ربطی به این مسئله نداشته است و ایشان تنها از این احساسات خام وطن‌پرستی سو استفاده کرده است. زیرا دعواها و توهین‌های ایشان اصلا زمانی اتفاق افتاده است که نه عربی وجود داشته و نه ۳ رو زقبل از این پانل ایشان برخورد‌های توهین آمیز‌اش را با فعالین حقوق بشر و زنان و هم‌جنسگرایان آغاز کرده است. داستان این است درست عین حاکمان جمهوری اسلامی به نام تمامیت ارضی و امنیت ملی مردم فریبی نکنیم چون این در شان و جایگاه محمد صادقی هم نیست.

Ali Abdi گفت...

شهاب جانم

نقدی که نوشته ای را برنمی تابم، آن را ناشی از نخواندن و یا توجه نکردن به موضعی که گرفته بودم می دانم، و فرصت که کنم پاسخ می دهم

به طور مختصر بنویسم که همجنسگراستیزی ایشان در چند نوبت که البته در قالب نوت درنیامد توسط من و دیگران نقد شده است. دفاع ایشان از نام خلیج فارس را درست می دانم به شرحی که خواهم نوشت. صحبت هایی که نوشته ای دال بر این که «آیا نباید به جای خاک به انسان فکر کرد» درست است اما ارتباطی با نقد من ندارد. پیوند گفتمان مردسالارانه و ناسیونالیستی نیز آن چیزی نیست که از چشم من پنهان مانده باشد

با این فرض های غلطی که در نوشته شما هست، یک دفعه نام خانم صادقی به میان آمده که تعجب برانگیز است. بر خلاف قسمت های دیگر نقد که محترمانه بیان شده (و البته نارواست)، این قسمت به نظرم محترمانه بیان نشده و اصلن ارتباطی با موضوع بحث شما ندارد

مرسی

Ali Abdi گفت...

h

شهاب الدین گفت...

علی جانم می‌دانی که قصد و نیت نامحترمانه‌ای نداشته‌ام در متنم هم در آن قسمتی که اشاره می‌کنی بی ادبی یا جسارت و یا بی احترامی نمی‌بینم تنها احساس می‌کنم که کاملا بی ریا و بی پرده نوشته‌ام آن هم برای این بوده که با توجه به نوع نگاه و تجربه‌ای که ازت دارم بیشتر از هر کس دفاع‌ات را از این اتفاق غیر موجه می دانم. در هر صورت سوالات من واضح و مبرهن است .. اگر نوشتی بیشتر می‌نویسیم.
اما با این‌همه با توجه به این‌که « احساس بی احترامی» احساسی است که به مخاطب دست می‌دهد و من نمی‌توانم به زور به کسی بقبولانم که نباید چنین حسی را داشته باشی . به خاطر حسی که بهت انتقال پیدا کرده است ازت عذر‌خواهی می‌کنم اما از انتقاداتم هرگز...
ارادت

ناشناس گفت...

مثل همیشه عالی و پر محتوا مرسی

شهاب الدین شیخی گفت...

آذين جان من منظورم كسانى نبود كه سي سال دور از ايران بودند منظورم كسانى است كه به شوق خود ديگري پندارى حتا هنوز يكسال نيست خارجند و تازه تز كلاس زبان تهران فوري دويدند خارج

ناشناس گفت...

سلام جناب آقای شیخی
روایت شما از واقعه رخ داده به غایت غلط ومصداق بارز سفسطه ومغلطه است که احتمالا برای اظهار فضل کردن وافه روشنفکر بودن در گعده های آلمانیتان نوشته شده است،وقتی افراد چند شبانه روز ،باهم در یک مکان وقت می گذرانند ممکن است باهم شوخی نیز بنمایند اما این منافی مباحث جدی مطروحه نیست،ولی تلفیق مباحثی که به عنوان شوخی پس از درخواست دوستی از فعالین زنان آلمانی در انعکاس اخبارشان بیان شد،با بحث های جدی که در روز دوم نشست صورت گرفت،کاری اطلا علمی نمی باشد،در ضمن از دوستان آلمانی خود بپرسید تا روایت کامل آن شب ها رابرایتان بگویند ونه نصقف ونیمه ،دوم اینکه در همان شب اول بعداز نشست اول یکی از فعالین خانم حاضر در جلسه به صراحت عنوان نمود اعتقادی به حقوق بشر ندارد،که تا به امروز اشاره ای به آن نشد،چرا که اساسا به مباحث ذکر شده مر بوط نبود
وبدبینی شخصی آن فرد می بود،با دلایلی که احتمالا برای خودش محترم است،دوما شما می توانید مثل قلیلی دیگر تمامیت ارضی واحترام به واژگانهای برخاسته از فرهنگ یک ملت را محترم ندانید اما حق ندارید آنها را که به این حق احترام می گذارند مورد تمسخر وسرزنش قرار دهید،سه:در آن جلسه شرکت کنندگانی هم بودند که پس از اتمام صحبت آن فعال حقوق قومی دست نزدند که شما دوست ندارید این کثر از جمعیت را به حساب آورید چون به درستی تعدادشان کم بود اما بر اساس اعتقاد ما در مباحث این چنینی قلت دلیل بر عدم حقانیت نمی باشد،چهار :شهر اهواز شهری کاملا عربی نیست که عربها بخواهند به تنهایی برای آن نام انتخاب کنند ،اساسا استان خوزستان استانی لری -عربی است.واسامی نیز حاصل توافق اکثریت مردم منطقه می باشد ،جالب آن است که برای اسامی شهرها باید به تاریخ روجوع شود در نظر شما به اصطلاح روشنفکران ولی برای اسم یک دریا وخلیج مراجعه به تاریخ عین عقب ماندگی است؟!عجب استدلالی
پنج :در همان جلسه فعالین حقوق قومی عرب که البته از اصطلاح فعال حقوق بشر
به نظر من سواستفاده می کنند قبل از پایان صحبتهای یکی دیگر از سخنرانان-آزادفر-چون نسبت به وازه ایی معترض بودند در کمال به احترامی وبر نزاکتی سخنرانی او را به هم زدند،
می توانید از دوستان امین تان بپرسید البته درفیلم هم واضح می باشد
شش:من در هنگامیکه در ایران بودم و در رشته جامعه شناسی درس می خواندم اساتید بسیاری دیدم که در درس جامعه شناسی عشایر ونیز درس جامعه شناسی اقوام و واحدهایی از این قبیل
که معقتقد بود تبعیض های اصلی موجود در ایران:
مذهبی،ایدئولوژیک وجنسیتی می باشد
آنها بر ای این ادعایشان تحقیقات زیادی نیز کرده بودند

ببینید این انکار وجود تبعیض قوی در ایران نیست بلکه عمده ندانستن آن است

در ضمن سوال آقای صادقی واضح بود پرسید یا شما خود را ایرانی می دانید یا نه؟
جواب هم واضح است اگر می دانید حق دارید درباره وضعیت این کشور که نامش ایران است نظر بدهید
این بر اساس حقوق تابعیت اصلی پذیرفته شده است
در همین کشور آلمان که شما هم اکنون در آن هستید چون مهاجر محسوب می شود فعلا رای نمی توانید بدهید،کار دولتی نمی توانید داشته باشید و..
شما هم که خود را پناهنده ومهاجر می دانید اعر اضی به این قوانین ندارید ،مشخصا بعداز تسهیل تابعیت بر اساس قوانین آلمان می توانید درباره کشور آلمان وضعیتش نظر دهید البته نظر موثر در تصمیم گیر ی ونه نظر دانشگاهی وژورنالیستی که در هر زمانی می شود داد
هفت :در آن جلسه اولین کسی که به واژه مجعول خلیح ع-ر-ب-ی اعراض نمود من بودم در فیلم هم ظبط است ونه آقای صادقی ،هدف هم به قول شما که نبودید تصفیه حساب نبود بلکه دفاع از حق ملتی بود که جلسه بنام آنها تشکیل شده بود ولی نمایندگان واقعی شان در جلسه اندک بودند
هشت برخلاف آنچه گفته اید ابتدا خانم شادی صدر که مثل شما نمی دانم از کجا این مباحث را شنیده بود ونیز دوتن از همین دوستان که می توانید از آقای مهتری بپرسید در فیس بوک استاتوس گذاشتند وبعد آقای صادقی که سعی داشت آنچه در آن نشست چانبی گذشته را فراموش کند
ناچار شد بر ای دفاع از خود ودیگران روایتش را بنویسد
نه:صحبتهای خانم مقدم نتها توهین به ما معترضان جوان حاضر در جلسه که چهار نفر بودیم بود بلکه توهین به تمامی جوانان ایران بود ،جوانانی که باستفاده از ابزار اینتنت ورسانه خیلی وقت است که از مفاهیم وادبیات جمهوری نفاق ودرغ فاصله گرفته اند ،در غیر اینصورت این دوسال حماسه گونه به وجود نمی آمد .
این کامن طولانی شد اگر ابهامی داشته باشد بعدا توضیح می دهم
درضمن یک توصیه می کنم برای نقد یک مطلب آنهمن در نگارش وبلاگی حاشییه نروید نیاز به یک مقدمه طولانی تر از اصل مطلب نبود!

ناشناس گفت...

سلام من از بالاترین مطلب شما رو خوندم خواستم چند مطلب رو خدمتتون عرض کنم
من خودم فارس نیستم و با آن قسمت از صحبت آقای صادقی که گفته تبعیض قومیتی وجود نداره مخالف هستم . به هر حال تبعیض ایدولوژیک و مدهبی و قومیتی وجود دارد و فقظ شدت و حدت آن متفاوت است اما در مورد مقاله شما . ببینید هرکسی که در ژنو دکان حقوق بشر باز کرد لزوما دلیل بر دموکرات بودن اون فرد نیست . ظاهرا این جمع برای دفاع از حقوق قومیت ها زنان و هم جنسگرایان تشکیل شده بود نه برای تعیین سرحدات و صغور عربستان شمالی / من خودم چندین سال است که ساکن خوزستان هستم کاش این هم وطن عرب ما به جای علم کردن نقشه خلیج عرب و الحواز که هیچ دردی از الام مردم عرب خوزستان را کم نمیکنه . کمی از تبعیض های نژادی قرن صفری هم زبانانشان در خوزستان میگفت از قتل های ناموسی بسیار در این قوم و فاجعه بار تر از ان تایید و تکریم فر قاتل توسط بزرگان قبیله . از عدم حق انتخاب شوهر توسط دختران عرب از هزاران فلاکت دیگر که ناشی از سنت های غلظ در این قوم است میگفت . اینکه یک نقشه موهوم رو علم کنی و از ایلام تا بوشهر و بندر کنگان را ضمیمه عربستان شمالی کنی خود نشان از عمق ذات فاشیستی این اقایان است حال انکه در بوشهر حتی یک شهر عرب نشین هم نداریم و صرف همجواری با خلیج مثلا عربی ضمیمه شده است . این ها همان هایی هستند که میگویند الحواز لنا و عجم ها باید از خوزستان بیرو رانده بشند . حال اینکه نصف اهواز عجم هست و مهمترین شهر های خوزستان هم غیر عرب های بومی اند مثل دزفول شوشتر بهبهان مسجد سلمان و.... در ضمن کسی که خود رو ایرانی نمیدونه خوب میتونه بره در مورد حقوق بشر در عربستان و کویت فعالیت کنه اتفاقا زمینه فعالیت بیشتری هم داره

مبین گفت...

سلام من از بالاترین مطلب شما رو خوندم خواستم چند مطلب رو خدمتتون عرض کنم
من خودم فارس نیستم و با آن قسمت از صحبت آقای صادقی که گفته تبعیض قومیتی وجود نداره مخالف هستم . به هر حال تبعیض ایدولوژیک و مدهبی و قومیتی وجود دارد و فقظ شدت و حدت آن متفاوت است اما در مورد مقاله شما . ببینید هرکسی که در ژنو دکان حقوق بشر باز کرد لزوما دلیل بر دموکرات بودن اون فرد نیست . ظاهرا این جمع برای دفاع از حقوق قومیت ها زنان و هم جنسگرایان تشکیل شده بود نه برای تعیین سرحدات و صغور عربستان شمالی / من خودم چندین سال است که ساکن خوزستان هستم کاش این هم وطن عرب ما به جای علم کردن نقشه خلیج عرب و الحواز که هیچ دردی از الام مردم عرب خوزستان را کم نمیکنه . کمی از تبعیض های نژادی قرن صفری هم زبانانشان در خوزستان میگفت از قتل های ناموسی بسیار در این قوم و فاجعه بار تر از ان تایید و تکریم فر قاتل توسط بزرگان قبیله . از عدم حق انتخاب شوهر توسط دختران عرب از هزاران فلاکت دیگر که ناشی از سنت های غلظ در این قوم است میگفت . اینکه یک نقشه موهوم رو علم کنی و از ایلام تا بوشهر و بندر کنگان را ضمیمه عربستان شمالی کنی خود نشان از عمق ذات فاشیستی این اقایان است حال انکه در بوشهر حتی یک شهر عرب نشین هم نداریم و صرف همجواری با خلیج مثلا عربی ضمیمه شده است . این ها همان هایی هستند که میگویند الحواز لنا و عجم ها باید از خوزستان بیرو رانده بشند . حال اینکه نصف اهواز عجم هست و مهمترین شهر های خوزستان هم غیر عرب های بومی اند مثل دزفول شوشتر بهبهان مسجد سلمان و.... در ضمن کسی که خود رو ایرانی نمیدونه خوب میتونه بره در مورد حقوق بشر در عربستان و کویت فعالیت کنه اتفاقا زمینه فعالیت بیشتری هم داره

مبین گفت...

دوست من برادر من ای کارشناس ارشد حقوق زنان تفاوت این ها با خلخالی و رادان فقط در بود و نبود قدرت است . وبسیار متاسف شدم که شما هم فقط اقدامات بد این افراد رو ماستمالی و ماله کشی میکنید . فرموده اید که هرکس بالی تریبون حرفی بزند به رسم مالوف حضار برایشان کف و تشویقش میکنند . بسیار خنده ام گرفت از این مغالطه جنابعالی . کف سوت کشیدن نشان از تایید حرف سخنران است. حال اگه فردی بالا برود و فحاشی کند و بدو بیراه بگوید باز هم به عادت مالوف برایش کف و سوت میکشند؟؟ اقدام این تعداد ایرانی ها به هیچ عنوان قابل قبول نیست خواه فعال حقوق زنان باشند یا همجنسگرایی

مبین گفت...

در مقاله تان فرموده اید که شهر اهواز از قدیم الحواز بود و ساکنین ان هم جد اندر جد عرب بوده اند . میشه سند این ادعاتون رو بگید؟؟ نکنه بر اساس صحبت های جمال عبد التاصر و سید الرییس صدام حسین مقاله مینویسید؟ اعراب خوزستان تا قبل از اسکان رضا خانی همگی عشایر و کوچ نشین بوده اند و بین ایران وعراق رفت و امئ میکردند شهرهای محمره و عبادان و... روستاهای کوچکی بیش نبوده اند و مرکز خوزستان نیز تا 100 سال پیش شهر تاریخی شوشتر بوده است که بعد از شیوع بیماری به شهر کوچک اهواز منتقل میشود که ساکنان ان بومی غیر عرب بودند و حال اکثر اعرابی که در اهواز هستند یا جنگ زده هستند یا به فاصله 2-3 نسل به عشیره و زندگی کوچ نشینس متصل میشوند . شما فعال حقوق زن هستید دلیلی ندارد در مورد مسایل تاریخی هم اظهار فضل کنید .

مبین گفت...

در مقاله تان فرموده اید که شهر اهواز از قدیم الحواز بود و ساکنین ان هم جد اندر جد عرب بوده اند . میشه سند این ادعاتون رو بگید؟؟ نکنه بر اساس صحبت های جمال عبد التاصر و سید الرییس صدام حسین مقاله مینویسید؟ اعراب خوزستان تا قبل از اسکان رضا خانی همگی عشایر و کوچ نشین بوده اند و بین ایران وعراق رفت و امئ میکردند شهرهای محمره و عبادان و... روستاهای کوچکی بیش نبوده اند و مرکز خوزستان نیز تا 100 سال پیش شهر تاریخی شوشتر بوده است که بعد از شیوع بیماری به شهر کوچک اهواز منتقل میشود که ساکنان ان بومی غیر عرب بودند و حال اکثر اعرابی که در اهواز هستند یا جنگ زده هستند یا به فاصله 2-3 نسل به عشیره و زندگی کوچ نشینس متصل میشوند . شما فعال حقوق زن هستید دلیلی ندارد در مورد مسایل تاریخی هم اظهار فضل کنید .

مبین گفت...

جایی از مقاله تان نوشته اید که به جای خاک به انسان فکر کنید . مثل اینکه شما در حقوق بشر و زنان از اون طرف پایین افتادین / من یک سوال از شما دارم 25 سال پیش صدام به ایران حمله کرد و بخشی از خاک ایران رو تصرف کرد . ایران برای باز پس گیری همین مشت خاک 8 سال جنگ کرد . میدونید نتیجه این جنگ چه بود ؟؟ جان باختن 300 هزار ایرانی ( دقت کنید مساله جان انسان هاست نه تبعیض و کم وزیاد شدن حقوق انها ) معلول شدن و بیخانمان شدن هزاران ایرانی . که در کشور عراق هم قطعا مشابه همین شرایط وجود داشت . حال بهتر نبود همان ماه اول جنگ ایران مشتی خاک رو با یک قرارداد تقدیم صدام حسین میکرد تا جان صدها هزار نفر گرفته نشود ؟؟؟؟؟؟شاید بگید نه عزیز من این طور نیست و ما کشورهای عقب مانده و جهان سومی هستیم که چنین تفکری داریم . ولی خوب که دقت کنیم میبینیم که متمدن ترین کشورها هم برای خاکی که شما بی ارزشش میدانید جان ها میدهند .

مبین گفت...

مثل اینکه یک خانم همجنس گرا گفته بودند که برای من چه اهمیتی دارد که نام این شهر و دریا چی هست یا چی باشه برای من مهم اینه که به حقوقم برسم . احتمالا این خانم برایش هم مهم نیست که اصلا ایرانی باشد یا نباشد فقط مهم این است که بتواند در خیابان از همجنسش لب بگیرد . قرار نیست هرکسی همجنس گرا شد به تمام داشته و نداشته هایش پشت کتد چونکه همجنس گراست این دقیقا متضاد با حقوق بشر است / هرفردی با هر گرایش جنسی نباید تفاوتی با بقیه داشته باشین . بدون فکر قبلی این کامنت ها رو نوشتم به خاطر همین ممکنه مقداری جسته و گریخته حرف زده باشم

Ali Abdi گفت...

شهاب جانم آن کامنت من را چرا تأیید نکرده ای؟ این که تأیید کرده ای یک حرف اچ است. امیدوارم تعمدی در کار نبوده باشد

شهاب الدین شیخی گفت...

علی جان به نظرت من دیوانه شده‌ام که جواب یک اچ را این همه بنویسم و بگویم در آنق قسمتی که اشاره گرده‌ای:)) یا غیب گو شده‌ام... راستش دیروز من تایدش گردم و بودم و بعد تایید برایش جواب نوشتم.. اما خودم هم نمی دانم چی شده..
همان طور که می بیینی این همه کامنت آن‌چنانی که حتا یک کلمه از نوشته‌ی مرا نخوانده‌اند نیز تایید کرده ام. می شود کامنت تو را تایید نکنم بعد خودم جوابش را بدهم :

ارسال یک نظر