‏نمایش پست‌ها با برچسب زمین لرزه. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب زمین لرزه. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۱ شهریور ۲, پنجشنبه

جو سیاسی نیست اگر سیاسی‌اش نکید -برای امدادگران اجتماعی بازداشت شده‌ی زلزله‌ی آذربیاجان


«اگر در بی عدالتی‌های بی طرف هستید بدانید طرف ستمگر را گرفته‌اید»
(دزموند توتو)


خیلی صادقانه بگویم.. تا به حال برخی رفتارهای پنهان وآشکار برخی دوستان عزیز اصلاح طلبم و البته بیشتر میشه گفت « هوادارن و کارگزاران مجازی اصلاح طلبان» را در «دفاع از جمهوری اسلامی» می‌دیدم، استدلال‌ها و بهانه‌های قبلی شان در مورد مسائل سیاسی تا حدی برایم قابل قبول بود. یعنی قابل قبول نه این‌که من دفاع آن‌ها را قبول داشته باشم بلکه با توجه به وابستگی تشکیلاتی، خانوادگی، اقتصادی،سیاسی و گاهی هم احساسی و عاطفی نسبت به اصلاح طلبان، برای من قابل قبول بود که چنین رفتار کنند. زیرا اصلاح‌طلبان ساختاری(درون حاکمیتی) تنها در صورت وجود نظامی به نام جمهوری اسلامی امکان حضور در عرصه‌ی سیاسی به عنوان تنهانیروی متشکل و تنها گزینه‌ی ممکن برای پوزیسیون و اپوزیسیون بودن را دارند. بنابراین این دوستان با چنین علقه‌ها و علاقه‌هایی خیلی طبیعی است که تحت هر شرایطی به نام اصلاح طلبی از جمهوری اسلامی هم ضمنی دفاع کنند. خیلی هم برای دفاع‌شان و دیدگاه‌شان حتا احترام قایل بوده‌ام و خودم نیز معتقدم هم‌چنان و هنوز تا سرحد امکان راه اصلاح را باید پیمود و پیمود و پیمود....
اما این ‌که دیگر در مقابل حمله به زلزله زده‌ها و امدادرسانان اجتماعی و مدنی به زلزله‌زدگان با کمال آرامش از جمهوری اسلامی دفاع کنیم و از نیروی انتظامی و اطلاعات و دیگر نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی دفاع کنیم و یا حتا آن ها را همسنگ و هم کفه ،با نیروهای بدنه‌ی جنبش اجتماعی و نیز عده‌ای از دانشجویانی که به کمک مردمی رفته‌اند که به گواه عالم و آدم کمترین کمک‌رسانی را به این مردم کرده است،قرار دهیم، بی انصافی و غیر عقلانی‌ترین رفتار ممکنی است که ممکن است از این دوستان سر بزند.
این‌که این عادت را کرده‌اید که «تحت هر شرایطی در برابر هر نیرویی از جمهوری اسلامی دفاع کنید» باید مواظب سابقه‌ی رفتاری خودتان و خودمان نیز باشید و باشیم.

این ‌که شما از تجاوز و عملیات تروریستی جمهوری اسلامی در کشورهایی چونن عراق و سوریه تحت هر شرایطی دفاع می‌کنید. این‌که برای گروگان‌هایی که به تایید خود وزارت خارجه‌ی دولت کودتایی، از افراد سپاه هستند، اما شما آن ها را « زايرانی بی گناه» قلمداد می‌کنید، این‌که از حق آن‌ها برای دفاع و دادگاهی عادلانه بیانیه می‌دهید اما عوضش تمامی زندانیان سیاسی غیر اصلاح طلبان را با دیده‌ی شک و تردید و در نهایت مهربانی با اغماض می‌نگیرد و هرگز برای زندانیان سیاسی بلوچ و عرب و ترک و کورد یک بیانیه ندادید که طبق کدام دادگاه صالحه آن‌ها تروریست هستند که هیج بلکه خودتان نیز در استاتوس‌ها و وبلاگ‌ها و فیس بوک‌هایتان آن‌ها را تجزیه طلب و تروریست و .... خطاب می‌کنید و به نام تمامیت ارضی و مرزی و هر مرض دیگری هر مجازات و مرضی را در حق آن‌ها شایسته می‌دانید و یا سکوت می‌کنید قبول... باشه.. موافقم...در هر صورت بدون شک منافع شما که خیلی هم برعقلانیتی سیاسی مبتنی است که آن‌ها را محافظت کنید. قبول...

اما این‌‌که دیگر در مقابل مردم بی دفاع زلزله زده و نیز مردمی که به کمک همنوعان خودشان رفته‌اند از نیرو‌های امنیتی و انتظامی دفاع کنید و با بهانه‌‌های ننه من غریبم بازی که « آی جو سیاسی نشود» باید «تکلیف روشن شود»، «باید سهم طرفین این ماجرا مشخص شود» و بهانه‌ی شیرین‌تر و مهربان‌تر از دایه‌ای به نام این‌که « به نفع مردم زلزله زده نیست»؟؟؟؟؟!!!!! امدادگران اجتماعی و مدنی را در بوته‌ی شک و تردید قرار داده و به نوعی راهی برای توجیه رفتار نیروهای امنیتی و انتظامی باز کنید خداییش دور از انصاف است.

می‌گویید به نفع مردم نیست جو سیاسی نشود. سوال مشخص من این است که این مردم چه کسانی هستند.؟ آیا آن‌ها که رفته بودند به مردم کمک کند و الان بیش از یک هفته است از کار و بار و زندگی و جان و مال خود گذشته‌اند و وظیفه‌ای که بر عهده‌ی همان جمهوری اسلامی محبوب شماست، را دارند انجام می‌دهند آیا مردم نیستند؟ آیا آن‌ها که زلزله زده بودند و این افراد به آن‌ها کمک می‌کردند« مردم» نبودند؟ آیا این‌که عده‌ای از افرادی که درحال کمک رسانی به زلزله زدگان بوده‌اند و بازداشت شده‌اند جزو حوداث و اتفاقات همین جریان زلزله نیست؟ که باید خبرهایش منتشر شود. اگر این خبرها منتشر شود جز این‌که‌ آبروی جمهوری اسلامی رفته است چه اتفاق دیگری افتاده است که می‌گویید قضیه را سیاسی نکنیم؟ کجای قضیه سیاسی است؟ مگر کسی از حزبی؟ گروهی؟ دسته‌ای؟ شخصیتی؟ جناحی سیاسی حرف زده است؟ اصلا مگر حتا کسی پای خاتمی و احمدی ‌نژاد و موسوی و کروبی و مسعود رجوی و رضا پهلوی را به میان آورده است؟ آیا گروه بازداشت شده که اتفاقا از طیف‌های مختلف فکری هستند و اکثرشان نیز فعالان مدنی هستند و نه فعالان سیاسی، در طول کمک رسانی‌شان فعالیتی سیاسی کرده‌اند؟ آیا حتا نوار سبزی نشان داده‌اند در عکس‌هایشان؟ آیا تصویری سیاسی را منتشر کرده‌اند؟

آیا به جز این است که حکومت می‌خواست و می ‌خواهد آن‌ها را که از مردم و در میان مردم و به شیوه‌ای «مردمی» به مردم زلزله زده کمک می‌کردند، از میان مردم حذف کند و آن‌ها را با بازداشت کردن از حوزه‌ی « مردم» به حوزه‌ی زندانی سیاسی انتقال دهد و مردم ما هم به نام عدم سیاسی بودن باید از آن‌ها دوری کنند. آیا درست است که ماهم دقیقا در راستای خواسته‌ی حاکمیت عمل کنیم و فوری آن‌ها را حذف کنیم و بگوییم که خوب این قضیه سیاسی است پس آن‌ها را ول کنیم بریم سراغ بقیه‌ی ماجرا که مردمی است؟ ...آیا آن‌ها تا لحظه‌ی قبل بازداشت بخش اصلی جریان کمک رسانی مردمی به اصل ماجرا نبودند که حالا تبدیلشان کنیم به فرع ماجرا؟؟؟؟؟
باور کنید هر رفتاری و هر حرکتی انصاف باشد این رفتار با امدگران اجتماعی و مدنی به خاطر این‌که حکومت با آن‌ها رو به رو شده و نه آن‌ها با حکومت ، بابا انصافتون رو شکر آخه این بنده خدا‌ها چه حرکت سیاسی کرده‌اند که متهمشان می‌کنید به سیاسی شدن و سیاسی بودن، در حالی که هنوز خود جمهوری اسلامی آن‌ها را به سیاسی بودن متهم نکرده است. واقعا انصاف نیست به هرچه معقتید دور از انصاف است. به جان تمامی احزاب و افراد و افکار اصلاح طلب، به جان خود جمهوری اسلامی قسم دور از انصاف است....
آن‌ها نیز مردمی هستند
» ادامه مطلب

۱۳۹۱ مرداد ۲۹, یکشنبه

زلزله و آزادی‌ زندانیان سیاسی و شادی‌ کودکانه‌ای که به روی خودم نمی‌آورم

عکس:ساقی لقایی..
این عکس تزیینی است و ربطی به اتفاقی که به آن اشاره شده است ندارد

به روی خودم نمی‌آورم اما هنوز دلم می‌لرزد. لرزیدن دل انگار بخش اعظمیش از دوری است. به خیابان می‌روم و میان فروشگاه ها وول می‌خورم. پاساژ همیشه سرزمین رویایی من بوده است و اگر کمر درد می‌گذاشت بدون شک ساعت‌های متمادی‌تری در آن قدم می زدم.
دلم می‌لزرد هنوز... و هنوز و هم‌چنان، خیلی چیزها را به روی خودم نمی‌آورم. میان فروشگاه‌ها وول می‌خورم، به مارک‌هایی که می‌شناسم و نمی‌شناسم، خیره می‌شوم، به هیچ 
کس خیره نمی‌شوم و گاهی از زیر عینک آفتابیم، در خیابان نگاه‌های خیره به خودم را دنبال می‌کنم و توی دلم لبخند می‌زنم.
لبخند می زنم که شنیده‌ام کودکی زلزله زده از دریافت یک اسباب‌بازی آن‌چنان خوشحال شده است که از یکی پرسیده است « کی بازم این جوری می‌شیم»؟ و جوابش داده‌اند با دلداری، که « عزیز دلم نگران نباش دیگه هیچ وقت این‌جوری نمی‌شویم و کودک با غمگینی پرسیده است که « یعنی دیگه از این‌‌ها بهمون نمی‌دن؟»...

دلم را هنوز عین کودکی با خریدن کفشی خوش می‌کنم... کفشی مارک‌دار و خوب و تکرنگ و تکِ تک... که به دلیل تک بودنش اتفاقا قیمتش بسیار ارزان شده، و شادی کودکانه‌ام را بغل می‌کنم و به خانه‌ی دوستم بر می‌گردیم و یوتوب را باز می‌کنم خودش میان آهنگ‌های پیشنهادی آهنگ بنان را پیشنهاد می‌کند و می‌خواند « تا بهار دلنشین آمده سوی چمن..... ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن....»

بعد فیس بوک را مرور می‌کنم و استاتوس نگار را می‌خوانم که هم با خوشحالی و هم با طعنه‌ای طنز نوشته« چه می کنه این جمهوری اسلامی.....» و من پیش خودم فکر می‌کنم چه می‌کنه این جمهوری اسلامی با آزاد کردن این زندانیان باز هم دقیقا حواسش هست که « نسرین ستوده» بی مرخصی است، بهمن احمدی امویی هنوز زندان رجایی شهر است و سعید جلالی فر با اینکه نصف دوران محکومیت‌ش را گذرانده، جزو آزاد شده ها و مرخضی گرفته ها هم نیست و محمد صدیق کبودوند که با این که نزدیک شش سال است در زندان است بدون یک ساعت مرخصی، با این‌که بیش از نیمی از دوران زندانش را گذرانده است، با اینکه دوماه اعتصاب غذا کرد تا بتواند به ملاقات فرزند بیمارش برودو قول مساعد هم بهش دادند، اما جزو این لیست‌ها نیست و دیگر زندانیان کورد که اساسا حتا زشته آدم فکر کند قرار است جزو چنین اتفاقاتی باشند..عدنان حسن‌پور....واقعا چه می‌کنه این جمهوری اسلامی که در این شرایط‌هم کاملا حواسش هست، حواسش هست اول المپیک تمام شود بعد به زلزله زدگان بپردازد، و رییس دولت کودتایش، برای دهن کجی و تحقیر مردم برای مرگ مادر رییس جمهور کشور دیگری پیام تبریک بفرستد اما برای مرگ آن همه مادر و فرزند در آذربایجان حتا لب سیاه هم نکند...چه می‌کند این جمهوری اسلامی......

و بعد کامنت یک دوست باعث می شود یاد..آرش..و...اسامی زیادی هست برای غم خوردن همان قدر که برای شاد شدن... راستی بهار دلنشین کی میاد سوی امین....

شین-شین
» ادامه مطلب

۱۳۹۱ مرداد ۲۳, دوشنبه

ازدحام آه و لرزش گریه/ برای همدردی با مردم زلزله زده‌ی آذربایجان

از آن‌همه ازدحام آه که در لابه‌ی گریه می لرزید...../
می‌دانم درد نشانی‌گم شده‌ی بی التیامی است.../ این زمین بی قرار را... /بالام هی..بالام..هی.... /
کودکی که در شعرهای فاجعه عزیز می‌شود و ...سرزمینی که مثل زن تنها بعد از شکافتن مقدس ....

جغرافیای این حوالی بدجوری میان نای گریه و آه تقسیم خورده‌ی خط خطی بی عدالتی می لرزد..../دردت به جان جغرافیای دل بی قاعده‌ام/ نلرز این همه .... تن پوش سیاه کودکان «رودبار» وزنان «بم» و سالخورده‌های «وان» و مردان «آذربایجان» را به قامت دلمان دوخته‌ایم ..../
به خاک‌مان نسپار..../ ما هیچ اگر بلد نباشیم .../به خاک سپرده شده‌های بی دلیل اندوه عدالت و آزادی هستیم.../
بالام..هی..بالام..هی......


شهاب‌الدین شیخی
» ادامه مطلب

زلزله و بلاهت بی پایان


دوباره سرما خورده ام و دوباره مريض بودم. آخرين خبرها را قبل از اينكه مصرف قرص ها گيجم كند در مورد زلزله خواندم. بيدار كه شدم استاتوس هاى فيس بوكي و برخى وبلاگ هايي را كه به زلزله پرداخته اند  مرور كردم. حماقت اذهان شست و شو داده شده از سوي پان ايرانيست ها و مذهبيست ها به يك اندازه ويران كننده است. چه آن هايي كه چنان شست و شوداده شده اند كه در اين شرايط مى خواهند، از

گناه و شب قدر و عذاب متقابل گناه و.. بنويسند،  حالا جالبش اینه که یکی از این مذهبی‌ها نوشته:«يارو نوشته ما به دليل روزه بودن، نمي تونيم خون بديم، اما هم وطنانى كه روزه نيستند لطفا اين كار رو بكنند. من نمى دونم فلسفه ى اون ديندارى و عبادت و اون روزه گرفتنت براى چيه؟؟؟؟؟ يعنى اهداى خون به انسانى كه براى ادامه ى نفس هاش، به خون احتياج داره، بي ارزش تر از امتناع از خوردن و آشاميدن براى به يادگرسنگان بودن است؟؟؟؟؟ يا فكر مي كني اون خدايي كه ارحم الراحمين است براى اينكه تو از جانت مايه گذاشتي براى كمك به همنوعت، تو را عذاب ميده و و به خاطر اينكه يك وعده ى ذخيره شده را نخورده اى به بهشت خواهد فرستاد؟؟؟؟»
 آنهايى كه از این‌ها خشک‌ مغزترند و تو این شرایط به فكر اين هستند كه بگويند، آذربايجانی‌ها تجزيه طلب هستند، نيستند، نوكر خارجى ها هستند، نيستند، و اينكه توى استاتوس ها و وبلاگهاشون بنويسند، آذرپادگان، آذرآپادگان، آذر و هر كوفت و زهر مار ديگرى.... خيلي ساده ميشه از اين اذهان مريض پرسيد كه خوب ابله جان الان مثلا كه چى؛ چون گناه شده، چون شب قدره عذاب اومده، بيخيال شيم؟ يا از آنهايي كه هي مي گن آذرپادگان و اينها بپرسيم. خوب يعنى اگر اسمش آذر فلان نباشه نبايدكمك كنيم. يعني الان مي خواستي بگي اونا ترك نيستند خون پاك آريايي دارند پس بشتابيم؟؟ به فرض اصلا كلشون تجزيه طلب بودند، به فرض اصلا يك كشور ديگر بودند، يعني نبايد بهشون كمك كرد؟؟؟؟؟؟ لطفا خفه شوو از اون خون پاك آرياييت فردا برو يك كيسه اش رو اهدا كن صد برابر آذرپادگان. آذرآپادگان. اثبات تجزيه طلب بودن و نبودن و عذاب الهي و گناه و اينها مى ارزد. آ ماشالا فرزند رشيد و راستين كوروش و علي و مابقي...  برو خونتو بده بابا

» ادامه مطلب