۱۳۸۷ بهمن ۱۹, شنبه

قصابی بدن زنان در رویای میل جنسی مردان

منتشر شده در: تغییر برای برابری 
 به مناسبت ششم فوریه روز کارزار علیه ناقص سازی زنان(FGM)

سکسیم (تبعیض جنسی)و پاتریمونیالیسم (پدرسالاری)دو مفهوم در هم تنیده در طول تاریخ ستم بر انسان اند.این دو مفهوم در ارتباطی تنگاتنگ با مفهوم دیگری به نام کاپیتالیسم(سرمایه سالاری) می باشد که می توان گفت به نوعی ریشه های در هم تنیده ی یکدیگرند و میان نظریه پردازان فمینیست و نظریه پردازان مارکسیست محل نزاعی کهنه و تاریخی بوده که کدام یک ریشه ای ترین و هم چنین دیرینه ترین شکل تبعیض تاریخ جوامع انسانی به شمار می رود.

اگر این بحث را به محل چنین مناقشه ای تبدیل ننماییم و به ارتباط تنگاتنگ آن ها اکتفا کنیم، زیرا که هدف از مالکیت بر ابزار تولید  و سرمایه برای در اختیار گرفتن مالکیت رابطه ی جنسی و بدن زن به عنوان ابژه ی میل و  قانونمندی مردانه می توان در نظر گرفت و از آن سو هدف از مالکیت بر بدن زن و رابطه ی جنسی تابعه ی آن نیز با هدف مالکیت بر نحوه ی قانونمندی تولید مثل(که خود از سوی برخی فمینیست ها رادیکال امری تحمیل شده بر زنان در نظر گرفته شده)و حدود صغور این رابطه و حتا تعیین اهداف و آرزوهای میل مردانه بر این کالبد و نیز محصولات آن(فرزندان حاصل از رابطه ی جنسی),به منظور کسب و دست یابی به قدرت فردی و نیز گروهی خانواده و در نهایت تصمیم گیری و حاکمیت بر مازاد ثروت و مصرف پنداشت.

از این رو در طول تاریخ مردسالاری که ریشه ی آن در همان تفوق الگوی جوامع کشاورزی قابل پی گیری است. آرزو و میل مردانه برای مالکیت بر بدن زن و رویای بر ساخته شدن آن به مثابه امری ابژه انگاشته شده و خالی نمودن آن از هرگونه سوژگانیت(فاعلیت خود آگاه) از سوی خود زنان، نیز در همان دوران قابل رویت است. امروزه همه می دانیم و علم نیز ثابت کرده که ساختار بدن زنانه و تمایلات جنسی بدنی با چنین ساختاری نه تنها هم چون بدن مردانه ساختاری تک مرکزی و خطی نیست بلکه ساختاری چند مرکزی و با کانون های لذت متعدد است که مردسالاری تلاش وافری در نمایش و الگو سازی تاریخی برای مشابه سازی آن با ساختار بدن مردانه نموده است. برای همه ممکن است جای سوال باشد که چگونه در تاریخ قبل از شکل گیری الگوی جنسی خانواده در شکل مردسالارانه و تک شوهری آن و در زمانی که مالکیت بر ابزار تولید(بیلچه در جوامع باغچه کاری و پیش از جامعه ی کشاورزی) الگوی حاکم بر خانواده، الگوی چند شوهری بوده و البته به طرز مشابهی حتا ساختار دینی جوامع هم خداوند نه یک خدا که چندین خدا بوده و  البته جنسیت خدایان هم بیشتر مونث می نمود(الهه) تا مذکر.اما با حاکمیت و مالکیت مرد بر ابزار تولید و سرمایه و تغییر الگوی خانواده از چند شوهری به تک شوهری, ساختار باورهای دینی نیز کم کم به تبعیت از  تک شوهری به تک پدری به تک خدایی نیز تغییر یافته و در میان اعتقادات مردم شناسانه و باستان شناسانه ی آن روزگار نیز اشکال پیشین دین، بیشتر با عنوان«جادو» در نظر گرفته شده است.

از آن روزگار به بعد میل و خواسته ی جنسی امری مردانه پنداشته شده و زن تنها موضوع و ابژه ای برای بر آورده نمودن این میل انسانی(زیرا در تفکر قبلی منظور از انسان تنها جنس مذکر بوده) و برای تداوم و بقای جامعه وظیفه ی انسانی «زن» نه انسان بودن بلکه تنها مادر بودن در نظر گرفته شده است. برای این که مادری نمونه باشد نه تنها باید از هرگونه میل جنسی عاری بوده باشد بلکه به تبعیت از تفکر مسیحی و الهیات آن نیز«مادری مقدس» هم چون مریم باکره در اذهان تداعی نماید. (طرح این موضوع نه به معنای ورود به حوزه ی مقدس بودن مریم در تفکرها و باورهای دینی مسیحی و اسلامی و رد یا تشکیک در آن، بلکه صرفا به معنای نوع استفاده و کارکردی که جامعه ی مردسالار از یک امر دینی به نفع خواسته های خود می نماید می باشد)


 از این پس جامعه ی مردسالار حوزه ی دخالت و قانونمندی خود را نه تنها در روان و میل خواسته ی زن بلکه در سازمان(ارگانیسم) بدن زن نیز ورود کرده و از نظر شکل ظاهری آن و حتا نحوه ی تصمیم گیری برظاهرآن هم برای خود حق تدبیر وسیاست قایل شده است. داستان هایی غیر انسانی که در طول تاریخ دوقرن فمینیسم بر بشر ز ظلم های سبعانه ی مرد سالاری بر بدن زن مشاهده کرده ایم برخی از آن ها هنوز حتا با مشاهده، که یکی از ابزار یقین آدمی است، قابل باور نیست. یکی از آن ها همان داستان کفش های مخصوص زنان چینی است که به خاطر این که نوع راه رفتن  میل جنسی ویژه ای را در مردان بر می انگیخته است می بایست در طول سالیان از ابتدای سن رشد دخترکفش ویژه ای را بر پای می پوشیده تا همیشه به آن شکل تحریک آمیز راه برود که موجب تغییر شکل در پای زنان می شد و مانع از رشد طبیعی و سالم پاهای شان شده بود تنها یکی از آن هاست. مسائل دیگری هم چون کمربند عفت و قفل و کلید غیرت و... نیز که دیگر شکل کمیکی از تفکرمردسالاری را به نمایش می گذارد که این کمیک بودن خود بازگوکننده ی تراژدی چندین و چند ساله از ستم بر بدن زن است.

اما در این میان سنت مردسالارانه ای که هنوز به طور زنده و نه باستانی و افسانه ای، بر بدن زنان جاری می شود. یکی دیگر از اشکال «ناقص سازی بدن زنان» یعنی ختنه ی دختران است که هنوز در بسیاری از نقاط توسعه نیافته جوامع انسانی!! رواج دارد و اگر جای دور هم نرویم در همین کشور ایران و عراق و دیگر کشورهای مجاورنیز ظاهرا سنتی بدیهی می نماید که خوشبختانه در این چند ماه گزارش های آگاهی دهنده ی خوبی در سایت ها و روزنامه های خارجی و ایرانی در این زمینه منتشر شد.

طبق آخرین آمار سازمان جهانی بهداشت 160  میلیون زن ودختر ختنه شده در جهان وجود دارند .سالانه دو میلیون دختر در 28 کشور افریقایی وآسیایی ختنه میشوند.ازجمله : 12 %زنان آسیایی، 79% زنان آفریقایی و%98مصری و سودان وسومالی 98%وگامبیا89 % . درآلمان سالانه 10 تا0 2000نفر و هم اکنون در امریکا 28000 نفر و در فرانسه 42000زن ختنه شده وجود دارند. در کشورهای استرالیا ،انگلیس ،کانادا ، دانمارک، ایتالیا ،سوئد و .... زنان ختنه شده وجود دارند که بیشترین آنان مهاجران آسیایی خاور میانه وافریقایی هستند. ایران، عراق،  افغانستان ، هند وپاکستان نیز از جمله کشورهایی هستند که این سنت در آنجا رواج دارد که وحشیانه ترین شیوه  آن در سودان سومالی واتیوپی است.

در ایران : اگرچه در مقایسه با کشورهای دیگر این رسم کمتر رواج دارد اما در مناطقی همچون سیستان وبلوچستان لرستان خوزستان ، قشم،  هرمزگان (بندر جاسک وگنگ) ودر کردستان (کامیاران ، مریوان، روستاهای اورامان ، بانه )وکرمانشاه(پاوه) شهرهای کرد درآذربایجان غربی( پیرانشهر، بوکان) و.... همچنان قربانی می گیرد. در مصاحبه با  50زن روستایی در 4روستای اورامان بیش از دو سوم و در یک مدرسه در بوکان تمامی 18 نفر دانش آموزان دختر و همچنین در یک مدرسه در پیرانشهر از تعداد 40نفر دانش آموز یک کلاس  به غیر از دو نفر غیر بومی 36 نفر ختنه شده بودند. وجود موارد متعدد در مدارس ودانشگاه ها وکلیه مراکز تحصیلی در این مناطق از وجود این خشونت پنهان در منطقه  گزارش می دهد .



ختنه اگر برای مردان به عنوان و توجیهی بهداشتی در مورد آلت تناسلی انان صورت می گیرد به نوعی به افزون شدن لذت جنسی و نیز قدرت و ابهتی در هنگامه ی رابطه ی جنسی برای ناخودآگاه مرد جلوه می کند، در مورد زنان به طور کلی از ریشه ی جدا و با هدفی متفاوت شکل می گیرد. ختنه ی دختران از این باور خام  و ادعا صورت می گیرد که موجب «عفت و پاکدامنی دختران قبل از ازدواج»، «وفاداری و پاکدمانی در زندگی زناشویی» و«تامین لذت جنسی بیشتر برای مردان»می شود و البته رویای خام و نیاندیشیده شده ی دیگری تحت عنوان سرکوب میل جنسی در زنان.غافل از آن که این گونه قصابی کردن و مثله سازی بدن زن ضمن آن که می تواند ریشه های روانی در سادیسم و خشونت جنسی بر زنان و کودکان داشته باشد، نه تنها موجب سرکوب میل جنسی نمی شود بلکه تنها موجب عدم ارگاسم جنسی زن  می شود. عدم ارگاسم جنسی هم از آن جا که این عمل در مناطقی انجام می گیرد که عاری و بری از هر نوع آگاهی جنسی است. باعث می شود که در طول تجربه ی زناشویی و ازدواج با مرد, نه تنها موجب لذت دو طرفه نشود بلکه در کوتاه مدت هم اگر تامین کننده ی لذت جنسی مرد شود در دراز مدت به دلیل پرهیز و احتراز زن از عمل جنسی موجب سرد مزاج به نظر آمدن زن شود و مرد نیز کم کم از میل به رابطه ی جنسی با همسرش به فکر دامنی گرمتر و فورانی تر از میل جنسی بیافتد. در واقع در همین نکته که مورد ادعای باورمندان به ختنه ی زنان است نیز در اولین گام شکست خورده و مسئله ای به نام کانون گرم وفادارانه ی خانواده به باد می رود. از سوی دیگر زن ختنه شده به دلیل عدم ارگاسم و تجربه ی آن همان طور که گفته شد از آن جا که میل جنسی از بین نمی رود. اگر تصمیم به تجربه ی ارگاسم داشته باشد ممکن است او نیز اشکال را در شریک جنسی خود ببیند و به فکر تغییر شریک جنسی و روی آوردن به رابطه ی جنسی دیگری غیر از شوهر خود گردد، این گونه این سوی ماجرای وفاداری ، یعنی وفاداری زن که ظاهرا تعبیر اصلی رویای چنین عملی می باشد نیز نمی تواند خیلی امر مطمئنی باشد. هم چنین باز در مورد زنان به دلیل عدم تجربه ی ارگاسم ممکن است موجب تزاید و تراکم کاذب میل جنسی زن شود. زیرا انسانی که به ارگاسم جنسی دست پیدا نمی کند مرتب و از نظر روانی سعی در رسیدن به این نیاز را دارد و از آن جا که به دلیل عمل غیر انسانی که بر وی واقع شده توان دست یابی به آن را ندارد این میل به صورت کاذب افزایش غیر معمول می یابد.

از سوی دیگر هدف های ظاهری و به ادعا بهداشتی دیگر ان نیز نه تنها درست و قابل اثبات نیست بلکه شواهد علیه آن را نشان می هد. زیرا دلایلی که به عنوان توجیه این عمل شنیع برشمرده می شوند عبارت اند از: مرحله ای در بلوغ جنسی دختران، زیبایی و مفید بودن از لحاظ بهداشتی، پیدا کردن روح  پاک، بریدن این بخش زن را هنگام زایمان حمایت می کند و این عمل به تولد بچه یاری می رساند.  

در حالی که نتایج به دست آمده از تحقیقات عوارض زیر را نشان می دهد:

.این عمل در بسیاری از موارد با وسایل آلوده و غیر بهداشتی و بدون استفاده از هیچ داروی بیهوشی صورت می گیرد که منجر به شوک فرد می شود.

2-.در اکثر موارد بر اثر خون ریزی های شدید و گاه غیر قابل کنترل فرد تلف می شود.

3-.از عوارض آنی ختنه آسیب مجرای ادراری یا مدفوع ،زخم ،بیماری کزاز،عفونتهای مثانه ای، عفونتهای خونی ،ایدز و یرقان می باشد.

4.از عوارض بلند مدت و عمده ی ختنه ی زنان و دختران ،کیست و دمل در ناحیه ی مجرای ادرار، برآمدگی دردناک در مسیر اعصاب و تورم های بند آورنده ی جریان ادرار و یا دهانه ی مجرای تناسلی که باعث دشواری تخلیه ادرار می شود.

5. قطع قاعدگی ،جمع شدن خون قاعدگی در شکم و یا به تاخیر افتادن و سختی دوران قاعدگی .

6.در انواع حاد مشکلات نازایی و در بقیه ی موارد خطرات و دردهای شدید در زمان زایمان .

7.عفونتهای حاد و مزمن یا متناوب مجرای ادرار و لگن که در ختنه های سخت دوران کودکی دیده شده.

8. ایجاد جوشگاه (اسکار) در قسمت بریدگی ها با طول و گسترگی زیاد.

9.دفع بی اراده ی ادرار و بر عکس نگه داشتن ادرار به دلیل درد و سوزش هنگام ادرار و مشکلات کلیوی.

10.تبدیل رابطه ی جنسی به شکنجه و در نتیجه بروز مشکلات و کشمش میان زوج ها.

11. تجربه نکردن ارگاسم (ارضا جنسی)، حق طبیعی هر انسان .

12. مشکلات روحی و روانی از جمله :افسردگی، سرد مزاجی ،اضطراب شدید و کاهش میل جنسی زنان.

در هر صورت با توجه به مسایل گفته شده, به راحتی می توان پی برد که این عمل شنیع یکی دیگر از اشکال میل واراده ی مردانه بر بدن زن است.بدنی که به قول لیندا ناکلین: «نه تنها جایگاه میل جایگاه رنج نیز هست»

از این رو در پی چند دهه تلاش مجامع بین المللی در جهت احقاق حقوق زنان و کودکان و مبارزه با خشونت علیه آنان روز ششم فوریه به پیشنهاد سازمان جهانی یونیسیف به نام روز جهانی کارزار علیه (ناقص سازی زنان FGM )نامگذاری شد در بیشتر نقاط جهان کارزار وسیعی علیه این پروسه خونین شروع شده تا جاییکه این عمل در چندین کشو ر افریقایی ممنوع شده است. من نیز در این جا به عنوان یک عضو از اعضای جامعه ی کوردستان از همه ی دوستان و اندیشمندان و اهل قلم و به ویژه تحصیل کرده های حوزه های علوم اجتماعی خواهانم که دست از این ناسیونالیسم معکوس بر داریم که مثلا به خاطر پوشاندن عیب های جامعه ی خودمان صورت مسئله را پاک کنیم. اگر واقعا شرمگینیم از حضور چنین سنت ناروای غیر انسانی و واقعا غیر دینی ای هرگونه تلاشی چه نوشتاری ، چه آگاه سازی و چه تحقیقاتی، که از دستمان بر می آید از آنجام آن دریغ نورزیم.

پی نوشت: آمارها اعداد از وبلاگ کمیته ی علیه خشونت های ناموسی گرفته شده است.

مطلب مرتبط: بکارت امر سیاسی شده

5 comments:

چیاکو گفت...

باسلام
از وبلاگ پر محتوای شما بازدید کردم .برای شما آرزوی سلامتی و موفقیت دارم . در صورت تمایل وقت گذاشته طی دیدار از وبلاگ من ، آمدگی خود را برای تبادل لینک و اطلاعات اعلام فرماید.
http://talatomzi.blogsky.com/

سحر گفت...

سلام ممنون خیلی خوب نوشتید نکته بینی عالی دارید.حقیقتا این مسله از لحاظ روانی خیلی جای بحث داره .اتفاقا استاد روانشناسی بالینی مون راجع به همین مسله خیلی بحث میکردند .جالبه بدانید تو این مورد سقز کمتر دیده میشه ولی میان دخترای بوکانی خیلی بیشتر دیده میشود.موفق باشید.

ماجد گفت...

با سلام مجدد کاک شهاب
بنده در کامنت قبلی نگفتم که شما فرمودید ختنه زنان ریشه دینی دارد بلکه می خواستم بگویم پدیده ای که در کردستان نه ریشه ی دینی دارد و نه عرفی چگونه ممکن است بنا به نوشته شما (در بوکان تمامی 18 نفر دانش آموزان دختر و همچنین در یک مدرسه در پیرانشهر از تعداد 40نفر دانش آموز یک کلاس به غیر از دو نفر غیر بومی 36 نفر ) ختنه شده باشند !
یعنی جامعه آماری مدرسه ای است در پیرانشهر و نمونه آماری مورد نظر دارای 90 درصد دختر ختنه شده بوده و لابد نمونه های اماری بطور تصادفی انتخاب شده پس مطابق قانون احتمالات می توان نتایج ان را تعمیم داد یعنی در پیرانشهر و بوکان بیش از 90درصد دختران ختنه می شوند و این در حالی است که بنده در شهر سقز در 30 کیلومتری بوکان -که از مسایل اجتماعی بی خبر نیستم - از این پدیده در سال های اخیر از طریق رادیو امریکا مطلع شده ام !
سخن اصلی من و در واقع بیم من از آن بود که مطرح کردن این مسئله به عنوان پدیده ای مطرح در کردستان - که از اساس مورد تردید و به احتمال قوی آمار داده شده جعل است - به دستاویز شونیست های حاکم و غیر حاکم ایرانی تبدیل و از آن خوراک تبلیغی علیه ملت کورد از طریق تولید فیلم و سریال و رومان و ... تهیه گردد همانند فیلم فارسی های بی ارزشی که بعد از انقلاب علیه این ملت ساختند و ملت ما را بی فرهنگ و بی نوا و ساده لوح تصویر نمودند که تفنگش را از بچه هایش بیشتر دوست دارد و هموطنانش را مانند بره سر می برد و سر انجام آقا و خانم دکتری تحصیل کرده و سوسول از تهران برای تیمار دردهایش به روستا بیایند !!!
هنوز جوهر این خبر و آمار مورد تردید خشک نشده دستاویز صدها سایت و وبلاگ شونیسم فارس و ترک گردیده و شما می توانید به سادگی کلمات( ختنه زنان & كردستان ) را جستجو كنيد تا نتايج آن را ببينيد !
ملاحظه كنيد ويكيپديا در مورد ختنه زنان در ايران چه نوشته است :
(( گزارش‌هایی از انجام این عمل در جنوب و غرب[۱۰] ایران وجود دارد. کشورهای مختلف به ویژه کشورهای آفریقایی قوانینی رسمی بر علیه انجام ختنه زنان دارند [۱۱] دولت ایران تا کنون هیچ اقدامی برای جلوگیری از انجام این عمل انجام نداده است[۱۲].در استان‌های خوزستان، لرستان، و بیش از همه در استان کردستان ایران ناقص‌سازی جنسی زنان انجام می‌شود ))

آذر گفت...

سلام. این پُست، تاریخچه ی مختصر اما موجز و واضحی بود در برشمردن دلایل تاریخی مردسالاری، تا رسیدن به ریشه های عمل منفور (ختنه زنان). بابت آن ممنون.
اما می دانی؟ باورش در حال حاضر و در بین هموطنان خودمان بسیار سخت است. وقتی به عسلویه آمدم و شنیدم که اینجا و در اطراف (دیر و گناوه و کنگ) زنان ختنه می شوند شوکه شدم. هر چند قبلن در مقاله ای در مجله ی مغفور زنان! درباره اش خوانده بودم اما خواندن چیزی است و در مرکز ماجرا واقع شدن امری دیگر. بنابراین طبق اطلاعاتی که از خانم همکار بومی ای کسب کردم، در وب لاگ خود نوشتم که زنان اینجا ختنه می شوند. و تو نمی دانی چه جنجالی به پا شد! چنان بومیان در سایتها و وب سایتها و کامنت ها آن را انکار کردند و مرا متهم به انحراف اخلاقی که تا مدت ها کسی از همکاران زن تمایلی به حرف زدن با من نشان نمی داد از ترس اینکه متهم به حرف زدن با یک رسوا شود! و یا ترس از اینکه مبادا من حرفهایشان را بنویسم و آبرویشان را ببرم! با اینکه آن پست را تعدیل کردم، باز همچنان میل ها و کامنتهای تهدید آمیز کمابیش برایم می رسد. تازه بعد از ماه ها اوضاع تلطیف شده و بعضی از همکاران که صمیمی تر شده اند می گویند: "شایع بود که تو وضعت خرابه! چون از فلان چیز و فلان چیز می نویسی. درباره ی زندگی خصوصی و شوهرت می نویسی و ..." من هم خنده ی تلخی کرده و می گویم:شاید هم راست می گویند؟دیگر از روابط خانوادگی و شخصی ننوشتم که بر ایشان گران نیاید! اما هنوز هم نتوانسته ام اطلاعاتی در این مورد از خانمها کسب کنم. چنان موضوعاتی نظیر این را "ناموسی" و "سری و محرمانه" جلوه داده اند که هر کس حول آن برود باید پی خیلی چیزها را به تنش بمالد. این جستار برای شاغلان منطقه که فعلن ممکن نیست!
ضمنن کتاب واریس گل صحرا در این زمینه به دوستان توصیه می شود که اتوبیوگرافی یک مانکن افریقایی ختنه شده است و مشکلات و مصایب مردسالاری حاکم بر جوامع افریقایی.
پاینده باشی

ماجد 2 گفت...

کاک شهاب
در رابطه با شوونیسم نیز باید بگویم که این پدیده که عبارت است از
( یک نوع جانبداری افراطی و عملی از گروه و دسته خودی با نگرشی تخریبی و کینه توزانه در برابر گروههای دیگر مانند ملیت، نژاد، جنسیت و دین ) خوشبختانه هنوز نوع کوردی آن متولد نشده است چون با قاطعیت می توان گفت دغدغه ی کنونی ملت کورد بقا و حفظ موجودیت خود است و اصولا توانایی و انرژی در افتادن با دیگران را از این زاویه ندارد !

ارسال یک نظر