۱۳۸۸ خرداد ۲۰, چهارشنبه

حجاریان؛از تئوری پردازی اصلاحات تا پیوستن به پوپولیسم سبز


سعید حجاریان با شال سبز



سعید حجاریان طراح و برنامه ریز وزارت اطلاعات و کسی که مدت ها در معاونت امنیتی این وزاردت خانه در تمام سال های مخوفش حضور داشت. در سال هایی که ،در تصفیه حساب های قدرت ، به همراه  تعداد کثیری از دوستان شان از صحنه ی اجرایی قدرت بیرون رانده شدند، به مرکز تحقیقات استتراتژیک رفت و خلوت علمی گزید و روش مطالعه ای منحصر به فرد گزید. به گفته ی دکتر پرویز پیران، وی هروقت کتابی می خواند، زمانی که به جایی می رسید که رفرنسی از جای دیگر داشت، همان موقع به همان منبع اصلی مراجعه می کرد خلاصه ی کاملی از آن منبع را می نوشت و روی صفحه ی کتاب مورد مطالعه اش می چسپاند. ایشان با چنین مجاهدتی از یک شخصیت امنیتی اطلاعاتی ، شان خود را به شخصیتی علمی پژوهشی و تئوریک ارتقاد داد. در سال 76 به عنوان مشاور خاتمی در رقابت های انتخاباتی هفتمین دوری ریاست جمهوری نقش فعالی را داشت و پس آن نیز به عنوان مشاور ارشد خاتمی......








سعید حجاریان با شال سبز



سعید حجاریان طراح و برنامه ریز وزارت اطلاعات و کسی که مدت ها در معاونت امنیتی این وزاردت خانه در تمام سال های مخوفش حضور داشت. در سال هایی که ،در تصفیه حساب های قدرت ، به همراه  تعداد کثیری از دوستان شان از صحنه ی اجرایی قدرت بیرون رانده شدند، به مرکز تحقیقات استتراتژیک رفت و خلوت علمی گزید و روش مطالعه ای منحصر به فرد گزید. به گفته ی دکتر پرویز پیران، وی هروقت کتابی می خواند، زمانی که به جایی می رسید که رفرنسی از جای دیگر داشت، همان موقع به همان منبع اصلی مراجعه می کرد خلاصه ی کاملی از آن منبع را می نوشت و روی صفحه ی کتاب مورد مطالعه اش می چسپاند. ایشان با چنین مجاهدتی از یک شخصیت امنیتی اطلاعاتی ، شان خود را به شخصیتی علمی پژوهشی و تئوریک ارتقاد داد. در سال 76 به عنوان مشاور خاتمی در رقابت های انتخاباتی هفتمین دوره ی ریاست جمهوری نقش فعالی را داشت و پس آن نیز به عنوان مشاور ارشد خاتمی هم چنان در این پست باقی ماند و تاثیر گزارترین نقش را در پیش برد جریان اصلاحات داشت. بعد از آن روزنامه ی صبح امروز را تاسیس کرد، که بعد از روزنامه ی جامعه شور دیگری به جریان روزنامه نگاری در حال رشد ایران بخشید  و سهم قابل توجهی را از روشنگری و نیز تبیین بنیاد های اصلاحات بر دوش گرفت.


با شرکت در انتخابات شوراها و انتخاب وی به عنوان عضو اولین انتخابات شورای اسلامی تهران، به عرصه اجرایی باز گشت .اما از آن سو گفتمان اقتدار گرا با تببین خشونت در تریبون های رسمی کار را به جایی رساند که حجاریان توسط جوانی به نام "سعید عسگر" ترور شد و خوشبختانه جان سالم اما متاسفانه بدنی ناسالم به در برد. بعد از آن حادثه مردم بسیاری در کنار بیمارستانی که سعید حجاریان در آن بستری بود به دعا و نیایش برای سلامتی وی پرداختند و بسیاری را تحلیل بر این بود که این رفتار مردم به معنای این است که وی را به خاطر نقش موثرش در وزارت اطلاعات و رفتارهای گذشته اش بخشیده اند و حجاریان در بازگشتش از آن راه، هزینه ی لازم را حتا تا پای جان پرداخته است و به وی لقب جانباز اصلاحات دادند.


حجاریان خوشبختانه روند سلامتی را کم کم پیمود و به محض جان گرفتن با همه ی مشکلات جسمی اش دوباره رو به گفتمان اصلاحات آورد و دوباره سعی در تئوریزه کردن جریان رو به افول اصلاحات نمود و یک بار هم رسما پذیرفت که "اصلاحات مرد" اما شعار داد که "زنده باد اصلاحات".


اما اکنون و پس از شکست سختی که در دور دوم با سیاست های لجبازانه ی و کودکانه ای که وی و یاران و هم فکران اش در دور قبل با مهدی کروبی داشتند. حاضر شدند که اصلاحات شکست بخورد اما مهدی کروبی که اعتقادی به هوچی گری ها و تندوری های آن زمان آنان نداشت پیروز نشود. جریان خود محور پندار و خود رای مشارکت و مجاهدین اسلامی، هیچ کس را نیافتند که در قامت رییس جمهور  به مردم معرفی کنند اما از سر همان لجبازی، "معین"  را که خود یکی از وزیرهای تحمیلی به خاتمی برای وزارت علوم بود و رهبر جمهوری اسلامی بارها خشنودی خود را از حضور ایشان در وزارت علوم اعلام کرده بود، کاندیدای خویش به مردم معرفی کردند و آن ها می دانستند که پیروز نمی شوند و با این کار تنها می خواستند که رای کروبی را بشکنند و در این کار هم موفق شدند .اگر چه با همه ی تلاش شان توانستند تنها حدود 4 میلیون رای کسب کنند. 4 میلیون رای ای که اگر به پای مهدی کروبی نوشته می شد امروز وضع جامعه ی ایران این نبود که می بینیم. اما آن ها با همه ی ادعای زیرکی شان پیش بینی"اتفاقی"به نام «محمود احمدی نژاد» را نکرده بودند. آن ها بر این باور خام بودند که یا خودشان پیروز می شوند یا نهایتا هاشمی رفسنجانی، اما محاسبات شان غلط از کار در آمد و دور دوم هم هرچه تلاش کردند که مردم به رفسنجانی رای بدهند دیگر دیر شده بود و فهمیدند مردم هیچ وقعی به باورهای آنان نمی نهند.


 در واقع جریان مشارکت و مجاهدین مسول رسمی شکست پروژه ی اصلاح طلبی در دور گذشته ی انتخابات هستند. تنها برای یک لحظه فکر کنید آن ها اگر به فکر مطامع و منافع شخصی نبودن و تنها چهار سال خودخواسته و نه به اجبار محمود احمدی نژاد، دندان قدرت را می کشیدند و پشت مهدی کروبی می ایستادند آیا دور قبل پیروزی با اصلاح طلبان نبود؟ به فرض که از دید آن ها در آن دوره مهدی کروبی به اندازه ی آن ها اصلاح طلب یا تندرو در اصلاح طلبی نبود؟ اما حتا اگر فرض را بر این بگذاریم که کروبی15% اصلاح طلب بود. آیا دولتی با 15% اصلاح طلبی فرصت بهتری برای مردم و جریان اصلاح طلبی و حتا خود آن ها برای بازسازی شان نبود، تا دولتی 100% اصول گرا و تمامیت خواه؟ به راستی عامل واقعی رییس جمهور شدن محمود احمدی نژاد چه کسی بود غیر از این دو گروه تمامیت خواه و به اصطلاح "اصلاح طلب"؟


اکنون اما دولتی در این 4سال سر کار آمد که زاده ی پوپولیستی حاشیه ای و اتفاقا ورزش گاهی بود.(جایی که هنوز هم محمود احمدی نژاد لذت سخنرانی در آن را به هر جای دیگر ترجیح می دهد). این دولت  دولتی یگانه از هر سو و هر شکلی بود. دولتی که هیچ قرابت و تشابهی با دولت های پیشین خود نداشت. نه بدان جهت که دولت قبلی اصلاح طلب بود این یکی اصول گرا ، زیرا که این دولت با دولت های پیشین و اسبق محافظه کار هم  هیچ قرابت و مشابهتی نداشت. اما در گذشت این 4سال ،یاران سعید حجاریان به رهبری فکری وی می دانستند که راهی به قدرت بدون کمک رهبری ندارند. این است که در همان توافقی که در مقاله های قبلی بر سر آن بحث  شد بر سر تقسیم کابینه ای اصول گرا- اصلاح طلب، با هم کنار آمدند.


اما برای پیروزی آن ها می دانستند که در فضایی که بیش از 4 سال است پوپولیسم در آن حاکم است و از سوی دیگر شور و هیجان های خیابانی مدت هاست که رخت بر بسته از این دیار، حتا از  آن جا که تیم های ورزشی ما نیز در این 4 سال بیش از آن که پیروزی کسب کنند شکست و سرافکندگی را نوشیده اند، بنابراین بهترین وضعیت، معرفی کاندیدا در وضعیتی نامعلوم نا شناخته برای نسل جوان و در رویای گذشته ای خوش، بهترین تاکتیک نیز٬ شور متزاید و متهاجم خیابانی  بدون هیچ برنامه ی از پیش تعیین شده ای و تنها با تکیه بر شور  ِبه درون خزیده و عقده های فرو خفته ی این مردم و جوانان و زنانی که در این 4سال مجال بروز نیافته بود. جماعت مشارکت و مجاهدین هر چه را خوب بلد نباشند موج سواری و موج به راه انداختن را خوب توانایند. آن ها در دوره ی هشتم انتخابات ریاست جمهوری نیز از شگردهای پوپولیستی بهره می گرفتند برای امیدوار کردن مردم به خاتمی. یادتان هست شعار و تنها شعار دور هشتم انتخابات ریاست جمهوری مشارکتی ها چه بود؟"یا علی مدد" .شعاری که 100هزار نفر در ورزشگاه آزادی هر گاه که تیم ایران  از تیم حریف عقب می افتاد، یک صدا فریاد می کشیدند.


اکنون همان پوپولیسم ورزش گاهی را به خیابان و به کمک انتخابات کشیده اند. شعار های این دوره از انتخابات ریاست جمهوری طرفدارن موسوی و تیم حجاریان و مشارکت و مجاهدین بسیار سخیف تر و خیابانی تر از شعارهای طرفدارهای احمدی نژاد است. شعارهایی هم چون: اتل متل توتوله دیکتاتور کوتله..... یه هفته دوهفته محمود حمام نرفته...ایول ایول میر حسین رو ایول است.."برای جماعت حجاریان و مشارکت و مجاهدین بسیار جذاب تر از شعارهای طرفداران و حامیان کروبی است که می گویند: آزادی اندیشه... زندانی سیاسی آزاد باید گردد...حجاب اختیاری.... تغییر قانون اساسی .


زیرا در مقابل شعار "ایول ایول میر حسین و ایوله " هیچ تعهدی نسبت به مردم و طرفداران شان ندارند. راستی مردمی که در خیابان شعار "ایول ایول... و سیب زمینی .... و دکتر برو دکتر" می دهند چه توقعی می توانند از دولت آینده داشته باشند. درخواست کننده ی کدام مطالبه باشند. یکی از پیروان سرفروبسته ی مشارکت در شهرستان ما، سال گذشته خبر داد که سیاست مشارکت این است که :"مردم راپررو نکنیم" و بر همین سیاست است که در تعریف مودبانه اش می شود سطح توقعات را بالا نبریم. راستی بالا نبریم قبول ! اما سطح خواسته های سیاسی و فرهنگی و حتا اقتصادی یک جامعه را به سمت :"ایول ایول و برو دکتر "پایین آوردن و منحرف  کردن هم روا بود؟ آن ها که در دور قبل مهدی کروبی را اصلاح طلب نمی دانستند زیرا  کروبی در 4 سال پیش ،نوع مطالبات مطرح شده از سوی آن ها را تند روی  می دانست، امروز و بعد از 4سال اصلاح طلبانه ترین برنامه ی ممکن را با تببینی عملی ارائه داده است ، تندرو می دانند و خود طرفدار  اعتدال!!!  شده اند، آن هم با ترکیب اصول گرایی و اصلاح طلبی  و با بهره گیری از تهییج توده و پوپولیسم


اکنون حجاریان و یاران اش دیگر اصلاحات را نمی خواهند. دیگر دم از دموکراسی نمی زنند. دیگر جامعه ی مدنی رویا و خواسته ی آنان نیست. با تکیه بر شعار:محمود نباشد"یعنی حداقل خواسته ی سطحی توده، کاندیدایی را به میدان آوردند که به قول خودش در این یک ماهه برنامه های اش را نوشته است. یک ماه برنامه ریزی برای ریاست جمهوری یک کشور!!؟؟ آن ها تنها رسیدن به سطح اولیه قدرت را می خواهند و هیچ چیز دیگر. موجی با علائمی مذهبی_سکچوال، که نشانه هایی است برای ارضای همه ی عقده های سرکوب شده ی مذهبی_سکسوالیته، را به خیابان می ریزند  و شالی سبز  و تیکه پارچه هایی سبز این همه ی آن چیزی است که آن ها به مردم این خیابان می دهند و" بادکنکی سبز" البته! 


اکنون این عکس سعید حجاریان است با شالی سبز. می گویند "سعید عسگر" ضارب حجاریان نیز به ستاد شهر ری  ِ موسوی پیوسته و شال سبز پوشیده است. شاید این خبر دروغ باشد، هرچند در این روزها و تمام این روزها  هیچ خبری در مورد ستاد های میر حسین تکذیب نمی شود. سعید حجاریان دیگر شال سبز خیابان را بر دوش انداخته و به پوپولیسم خیابانی شهوت و  عصیان کمپلکس های سرکوب شده پیوسته است. دیگر بی خیال اصلاحات و دموکراسی و جامعه ی مدنی. تنها "میر حسین "را ایول است.. 


من دلم گرفت . من حجاریان را واقعا انسانی اندیشه ورز می پنداشتم و می پندارم. اما انگار برای رای آوردن و کسب قدرت هر وسیله ای حتا تن سپردن به پوپولیسم  وندالیسمی چنین توجیه پدیر است. آقای حجاریان به این عکس و به شان امروزت نگاهی بیافکن در آینده ببین از کجا به کجا آمدی. آقای حجاریان  ما بخش اعظمی از اصول بنیادین  دموکراسی و اصلاحات سیاسی ایران ار در نوشته های شما یافته بودیم.راستی آقای حجاریان  چرا این روزها چیزی در مورد تحلیل شرایط اجتماعی- سیاسی  این روزهای نمی نویسید؟ اقای حجاریان اگر کاندیدای رقیب از بسیج در ستاد های انتخاباتی اش سود می جست، امروز شما اوضاع را "بناپارتیسم" ارزیابی نمی کردید؟. اگر امروز مقاله می نوشتید از "ملیتاریزه شدن دموکراسی" نمی نوشتید؟آقای حجاریان کاش از هیچ کاندیدایی  حمایت نمی کردید و هم چنان به نوشتن و تببین تئوریک اصلاحات ادامه می دادید. کاش انتخابات را حتا تحریم می کردید  اما به خواست واقعی مردم و آن چه که جامعه ی ایران نیاز داشت، می پرداختید. کاش به جای شال سبز بستن و هم رنگ شدن با سعید عسگر ها و امثالهم هم چنان تئوری پرداز می ماندی اقای حجاریان! 


هر چند مولانا فرموده: هر کسی کو دور ماند از اصل خویش....باز جوید  روزگار وصل خویش


لینک متبط: انتخابات دهم سال88

 مصاحبه من با بخش فارسی رادیو بین الملل فرانسه:http://www.rfi.fr/actufa/articles/113/article_6634.asp


8 comments:

دانشجوی ایران گفت...

دوست عزیزم, سلام
من مانند شما روزنامه نگار یا فارغ التحصیل جامعه شناسی نیستم و اتفاقا در رشته ای تحصیل می کنم که فاصله ی بسیار زیادی با این موضوعات داره و به قول استادم بهتره بشنیم تو آزمایشگاهم. بگذریم, فقط گفتم که نگی زیاد سخیف حرف زدم. بعد هم به علت محدودیت در این قسمت مجبورم تو چند قسمت نظرم را ثبت کنم.
بعد از مدت ها بالاخره یه نقدی خوندم راجع به حجاریان که نسبتا منصفانه نوشته شده بود.
اگر ما امروز در وضعیتی هستیم که که دیگه توضیحشو نمخوام بدم, تقصیر دو تا حزب یا یک فرد نیست. خود جناب کروبی هم اگر بیشتر مقصر نباشه کمتر مقصر نیست. دلیلم هم رفتار دور از اصلاح طلبی ایشون در زمان زمام داری مجلس است. اگر اون موقع که همه چیز داشت خوب پیش میرفت اگه اجازه داده بود قانون مطبوعات به تصویب بشه و اونطور با رهبری کنار نمی اومد, من اعتقاد دارم خود روزنامه نگارهایی مثل شما اجازه نمی دادند حتی اگر کسی مثل احمدی نژاد رئیس جمهور بشه, این رفتار رو نمی تونست ادامه بده و کارش خیلی زودتر تموم می شد. یا اگر موقع استعفا دادن ها خیلی سریع تر همشون روقبول می کرد و نمی گذاشت کار طول بکشه و رهبری استعفا روشرعا حرام اعلام کنه احتمال شکست اصلاحات بسیار کمتر و کمتر می بود و موضوع تحصن رو هم به همین شکل که توضیح نمی دم, با این کارا حتی می تونست چنان چهره ای بشه که تو انتخابات هم رای بیاره ولی اینجا یه نکته ای مطرحه. اول اینکه آقای کروبی که می بینی امروز قدرت داره و روزنامه ای رومی چرخونه که اگه ماله کسی دیگه ای بود تا حالا 100 بار درشو گل گرفته بودن برای اینه که داره مزد خدمات وقتی رو می گیره که داشت بازی قدرت می کرد و به اصلاحات در نقطه ی حساس ضربات کاری وارد می کرد. آدمی هم که چنین سابقه ای داره برام قبول کردنش سخته که هم به این شعارهاش عمل کنه هم در وقت حساس گذشتشو دوباره تکرار نکه و این دفعه واقعا فاتحه ی اصلاحات روبخونه. الان هم که دائم ادعای کار تشکیلاتی می کنه ولی حاضر نشد با اکثر گروه های اصلاح طلب اجماع کنه و برای خروج از وضعیت فعلی, از رسیدن به قدرت کوتاه بیاد و یک پارادوکس کامل رو داره نمایش می ده.

دانشجوی ایران گفت...

قسمت دوم:
در مورد حجاریان هم من با شما اختلاف دارم. از این جهت که دور اول که خاتمی رای آورد نه به خاطر این بود که وقتی در دانشگاه تهران صحبت از جامعه مدنی می کرد همه حرفاشو می فهمیدن و به این خاطر بهش رای دادن. مردم ما اصولا به حرکات هیجان انگیز علاقه دارن و فقط به خطر ماجراجویی ایشون رو انتخاب کردن. اما آقای حجاریان و خاتمی و بقیه افراد رهبر اصلاح طلبی این اشتباه رو کردن و برای مردمی که تو کلاس جامعه مدنی در حد پیش دبستانی بودن درس دبیرستان می دادند و خوب خودت دانشجوی و می دونی وقتی آدم سر کلاس درس استاد رو نفهم دیگه سر کلاسش نمیره و این _البته به نظر من_ نقطه ی شروع برای افول اصلاح طلبی بود.
اما من این بار فکر می کنم معلم داره سطح خودشود با دانش آموزش که اینجا توده مردم هست, یکی میکنه تا حرف همو بفهم و تا دوباره فرصتی ایجاد بشه و تو این فرصت این بار برای شما و امثال شما, به عنوان روشنفکر, خواسته های مدنی سطح بالاتون رو جواب بده و امیدوارم این طور که از شواهد پیداست این بار بتونه با مردم حتی با ایول ایول, کم کم سطح دانش شون را بالا ببره.
آخرین مورد هم این که اونی که شما اسمشو گذاشتی پوپولیسم سبز, یکی از بهترین روش هایی است که در جامعه مدنی آدم های هم فکر بدون درگیری و آشوب به مسئله ای اعتراض کنن یا حمایت خودشون رو نشون بدن. این همون چیزی هست که هر نظام دیکتاتوری رو میتونه بشدت تهدید کنه. به نظر من این شال سبز نه تنها بد نیست بلکه توده رو می تونه از پیش دبستانی بیاره به کلاس اول.
از اینکه وقت گذاشتی و نظر منو خوندی متشکرم.
بسیار مشتاقم که نظرت رو در این باره بخونم.

رحمانی گفت...

تاگارت در کتاب خود تحت عنوان “پوپولیسم” عنوان می کند که به باور شیلز پوپولیسم هنگامی به وجود می آید که یک ایدئولوژی که مبتنی بر نفرت همگانی است علیه نظمی دست به عمل می زند که طبقه حاکمه آن را تحمیل کرده است. طبق این تعریف بخوبی می توان دید که همانطور که پوپولیسم محمود احمدی نژاد از دل نفرت از هاشمی رفسنجانی که نمادی از سرمایه داری بود ظهور کرد، اکنون نیز شاهد شکل گیری نوعی پوپولیسم نقابدار هستیم که سعی دارد از دل نفرت از محمود احمدی نژاد سر برون کند. هر دوی این انواع پوپولیسم در هنگام شکل گیری خود نه برنامه ای دارند و نه منطقی قوی که بتوانند تبلیغات خود را بر آن استوار کنند بلکه تنها تبلیغ آنها نقد رقیب است.دروغگوهای کوچکی که وقتی جمع می شوند، دروغگوی بزرگ (محمود احمدی نژاد) را تولید می کنند.
استفاده از موج احساسات جوانها که در اثر عشق یا نفرت کور نسبت به منطق سیاسی نابینا شده اند از دیگر خصایص جریان متوسل به پوپولیسم نقابدار است. در این مدتی که داوطلبان ریاست جمهوری تبلیغات خود را آغاز کرده اند تنها محسن رضایی و مهدی کروبی در کنار انتقاد از دولت نهم و بهره گیری از نفرت مردم از آن به ارایه برنامه منسجم و فراگیر و مهندسی شده اقدام کرده اند

مصطفی زاهدی گفت...

سلام دوست عزیز.
امید که موفق باشی. خودت در ابتدای نوشته به مقامهای قبلی حجاریان اشاره کرده ای. یادت باشد در همان دوران که دوران خفقان بود و زندانها به قتلگاه تبدیل شده بودند جناب موسوی هم نخست وزیر بود. هر چند کروبی و امثالهم هم بی وظیفه نبودند و هر کدام مسئولیت کلانی داشتند و هر کدام به نوبه خود دستشان به خون جوانان این ملت رنگین است.
دور از ذهن نیست دوستان قدیمی و گرمابه رو امروز از هم دفاع کنند. ملت هم کجای معادلات تفکر انها ایستاده است؟
من که خودم به تحریم باور دارم و همه را از یک قماش میدانم. چون یادمان نرفته قتلهای زنجیره ای در دوران سید خندان روی داد و ایشان فقط نظاره گر بودن و حتی خود حجاریان هم در ان زمان ترور شد. اما خاتمی فقط نظاره گر بود. در همان زمان بود که بیش از 90 روزنامه تعطیل شد. اما مجلس اصلاحات و رئیس جمهور اصلاح طلب در جواب چکار کرد؟
دوست عزیز. شاید تفاوتی بین کروبی و موسوی یا کروبی و احمدی نژاد باشه . اما این تفاوت در حدی نیست که بشه بهش دل خوش کرد. چون فرمان ولایت فقیه و تشخیص مصلحت نظام قوی تر از حکم ریاست جمهوری است.
به نظر من تحریم بهترین گزینه است. چون از هیچکدام از این عالی جنابان دودی به نفع ملت بلند نمیشود.

مصطفی زاهدی گفت...

یکی از عمده مشکلات ما در جامعه خودمان اینست که هیچگاه به این فکر نمی کنیم چی میخوایم. فقط به این فکر می کنیم چی نمی خوایم. الان ما همه میگیم احمدی نژاد را نمی خواهیم. پس چی می خوایم؟
آقای "ایکس" کدام شعار دمکراتیک را سر داده که ما به اون رای بدیم؟
آقای "زد" چه تفاوتی با آقای "ایکس" و احمدی نژاد دارد؟
من به شخصه چیزی را که میخوام در شعار هیچکدام از این کاندیداها ندیدم. شعارهای مبهم هم نیمتونه دل من و خوش کنه. من آزادی عقیده میخوام. من به عنوان یک کرد میخوام از حقوق ملی خودم برخوردار باشم. من خواستار حقوق انسانی هستم. من وضعیت خوب اقتصادی را خواهانم.
ماهیت جمهوری اسلامی متناقض است با خواسته های من. پس حاضر نیستم به کاندیدها ی این حکومت رای بدم. اینها کاندیدهای حکومت هستند و همه ما این را به خوبی میدانیم. اما به شیوه ای از شیوه ها میخوایم فراموش کنیم اینها کاندیدهای حکومت هستند. از فیلتر شورای نگهبان 4 نفر رد شده. باید یکی را انتخاب کنیم.

علي خوشنودي گفت...

با سلام خدمت برادر روشن بين و واقع نگرم آقاي شيخي
در همكاري مشتركمان با سايتهاي اصلاح طلبان عملگرا افكار شما را با فكار خودم بسيار نزديك يافتم و با اجازه شما در صفحه وبلاگم به وبلاگ شما لينك دادم.
به اميد پيروزي منطق سياسي در برابر پوپوليسم سبز و خاكستري
علي خوشنودي

سامان گفت...

سلام کاک شهاب...
الان که‌ مطلبتو خوندم مثل خودت خیلی حالم گرفته‌ است...
من که‌ هنوز نمیخوام رای بدم ولی حالم از این اصلاح طلبان ( حزب باد) کورد گرفته‌ است . به‌ قول دکتر بهروز فاتح اگر هوس وصلت برای خویش را ندارند چرا به‌ کروبی رای نمیدهند.... به‌ قول سازگارا و احمد زیدآبادی واقعا اینها چه‌ مطالباتی از موسوی خواستند که‌ پشت سرش را افتادند....!!!!؟؟؟
دلتنگ شدن برای میزهایشان، ابتذال. سکسچوالیسم و شاید هر چیز دیگری آنها را به‌ بستن شال سبز دوران جبهه‌ و میر حسین ایول...تن در داده‌....

هاوار گفت...

کاک شهاب سلاو
مطلبتان را خواندم و لذت بردم
جریان موج سبز جریان پوپولیسم خرده بورژوازی بود! طبقه ای که آرمانهای خود را تحت تاثیر خفقان احمدی نژادی و به خاطر هراس از گشت ارشاد و ... به ساده ترین شکل ممکن از طریق نمایش سکس و مذهب تقلیل داد ! مانتوهای رنگارنگ، بدن های نیمه لخت ، هورا کشیدن ، تخلیه ی هیجانی و بشتن شال سبز همه ی آن چیزیست که طبقه ی متوسط در میر حسین موسوی جستجو میکند !! طبقه ای که با جنبشهای سیاسی ایران بیگانه گشته و تنها بدنبال یک پناهگاه اقتصادی و اجتماعی است تا هوسهای منفعت طلبانه ی خود را در آن ارضا کند ! طبقه ای که شعورسیاسیش به حدی تقلیل یافته که از جنبش زنان تنها مانتوهای رنگارنگ و مدهای عجیب و غریب را میفهمد ، از جنبش دانشجویی و از جنبش کارگری هیچی نمیفهمد ، از جنبش قومیتها واهمه دارد و...!! حمایت قاطع اساتید دانشگاه ، همان اساتیدی که در طول چهار سال خفقان، صدها دانشجوی خود را درزندان دیدند ولی یک کلمه لب به اعتراض نگشودند و امروزه با همین حمایت خود توجیه حمایت بدون دلیل از موسوی را برای طبقه ی متوسط فراهم کرده اند !!
حمایتی که با بستن شال سبز گویا پوزهای روشنفکری طبقه متوسط را به نمایش میگذاشت در صورتیکه چیزی نبود جز موج پوپولیسم که امثال حجاریان و تاج زاده و جلایی پور و خاتمی و موسوی و هاشمی و ... بر آن سوار شدند !!
این انتخابات زنگ تفریح خرده بوژوازی بود !! باید دید تئوریسین های جامعه مدنی درایران چه درسی را سر کلاس خود برای این مریدان سبزپوش تدارک میبینند !!

ارسال یک نظر