۱۳۸۸ تیر ۲, سه‌شنبه

از مشارکت در انتخابات هنوز خرسندم

من همیشه گفته ام که تحریم و یا مشارکت در انتخابات، تنها می تواند به صورت یک تاکتیک مورد استفاده قرار بگیرد و نه یک استراتژی. از همین رو نه همیشه و نه در هر زمان بر طبل مشارکت کوفته ام و نه همیشه و در هر حالی کوس تحریم را نواخته ام. آن که تحت هر شرایطی و با هر وضعیتی و با حضور هر کاندیدایی و هر برنامه و هر بی برنامه گیی دم از مشارکت می زند ، با آن که تحت هر شرایطی و با هر برنامه و شانسی و هر نوع کاندیدایی، تحریم را یگانه راه می داند ، هیچ فرقی باهم ندارند و به قول معروف"سپید و سیاه به یک منطق دیکتاتورند". هر دو ی این گروه ها معلوم است بار عقل از وادی عمل برچیده و رخت تامل و تفکر از حوزه ی کنش سیاسی از تن به در آورده اند. هر دوی این گروه ها آشکار است که حوصله ی فکر کردن و تعمق ندارند بلکه ساده نرین گزینه ممکن را که همانا در دسترس ترین آن ها است، بر می گزییند و البته برای ساده ترین گزینه ها ساده ترین و دم دست ترین استدلال ها نیز ، دم دست است.شاید از همین رو بود که کارل مارکس گفت «دم دست ترین استدلال ها و ساده ترین گزینه ها ابلهانه ترین آن ها است»

گروه اول یعنی مشارکت در هر حال و در هر شرایطی، همیشه بر این باور ساده اند که.....



من همیشه گفته ام که تحریم و یا مشارکت در انتخابات، تنها می تواند به صورت یک تاکتیک مورد استفاده قرار بگیرد و نه یک استراتژی. از همین رو نه همیشه و نه در هر زمان بر طبل مشارکت کوفته ام و نه همیشه و در هر حالی کوس تحریم را نواخته ام. آن که تحت هر شرایطی و با هر وضعیتی و با حضور هر کاندیدایی و هر برنامه و هر بی برنامه گیی دم از مشارکت می زند ، با آن که تحت هر شرایطی و با هر برنامه و شانسی و هر نوع کاندیدایی، تحریم را یگانه راه می داند ، هیچ فرقی باهم ندارند و به قول معروف"سپید و سیاه به یک منطق دیکتاتورند". هر دو ی این گروه ها معلوم است بار عقل از وادی عمل برچیده و رخت تامل و تفکر از حوزه ی کنش سیاسی از تن به در آورده اند. هر دوی این گروه ها آشکار است که حوصله ی فکر کردن و تعمق ندارند بلکه ساده نرین گزینه ممکن را که همانا در دسترس ترین آن ها است، بر می گزییند و البته برای ساده ترین گزینه ها ساده ترین و دم دست ترین استدلال ها نیز ، دم دست است.شاید از همین رو بود که کارل مارکس گفت «دم دست ترین استدلال ها و ساده ترین گزینه ها ابلهانه ترین آن ها است»

گروه اول یعنی مشارکت در هر حال و در هر شرایطی، همیشه بر این باور ساده اند که باید کاری کرد و به این نمی اندیشند که آیا اصولا راهی برای انجام کاری هست یا نه؟ و گروه دوم نیز همیشه بر این باورند که نباید کاری و کرد و تحریم و پرهیز از "انجام هر کاری" خود عملی است، که طرف مقابل ما از این که ما کاری نکرده ایم احتمالا بغض اش می گیرد و به فکر فرو می رود و بار بعد کاری می کند که مارا راضی کند ، که اگر نظامی تا این حد اهل اندیشه و تامل در رفتار مخالفان و منتقدان اش بود دیگر به نظرم نیازی به تحریم نبود. در دوره های پیشین بحث های زیادی بر سر تاکتیک و دلایل تحریم آورده ام و دیگر نیازی به تکرار نمی بینم. اما بحث امروز من نه بر سر تحریم است ونه بر سر مشارکت. صحبت من با عده از دوستانی است که طرفدار تحریم بودند و ما را به خاطر آن که قصد مشارکت داشتیم شماتت می کردند و گاه تا حد این که عقل و چشم نداریم که مواردی به آن روشنی را ببینیم که آن ها می بینند، پیش می رفتند.

من هنوز از مشارکت خود و رای دادن در این انتخابات خشنودم. برای من رای دادن در این انتخابات جدای از تمام دلایل دیگر، حضور گفتمان حقوق بشری و حقوق شهروندی در این دوره از انتخابات بود که بسیار پیش از شروع انتخابات توسط مهدی کروبی و تیم اش پی گیری می شد و البته نوع گفتمان وی باعث شد کاندیدای دیگر نیز،میر حسین موسوی ، که از سوی مشارکت و مجاهدین مورد حمایت قرار گرفت با آن که از سوی اصول گرایان سنتی و نه تند رو، کاندید شده بود تن به چنین گفتمانی بدهد ، البته با ادبیات خودش و خود این جای بسی خشنودی بود.

در هر صورت برای من رای دادن به کروبی و برنامه های اش به ویزه "منشور حقوق بشر" وی چیزی در حد این بود که اگر فردا روز از من می پرسیدند که آیا تو همچین منشوری در کشوری مثل ایران منتشر شد، و توانستی به آن رای ندهی؟ جوابی داشته باشم. باید به آیندگان می گفتم که من به خاطر عرق حزبی و میل به مقام و کسب اندکی مایه، تن به هیچ جریانی نسپردم نه به جریان کسب قدرت به هر قیمتی و نه به جریان از دست ندادن قدرت به هر قیمتی.و فرصت قدرتمند کردن چنین جریانی را در این جامعه و تبلیغ رسمی آن از زبان کی کاندیدیای ریاست جمهوری از دست ندادم. از سوی دیگر بیانیه ی روشن و مصداقی کروبی در زمینه ی اقوام و حقوق اقلیت های مذهبی نیز بهانه ی دیگری بود که نمی توانستم از آن بگذرم.من هنوز هم نمی دانم که چطور یک شهروندو یک «انسان» آن بیانیه را بخواند و بتواند از رای دادن به آن خود داری کند؟ برای من دقیقا همانند امضای بیانیه ی کمپین یک میلیون امضا" است که نمی توانم آن را در برابر خود ببینیم و آن را امضا نکنم بیانیه ای که به برابری زن و مرد در قانون رای می دهد.

بیانیه ی کروبی و تیم اش برخلاف اعتقاد عده ای که در دور گذشته باز هم به دستور سران حزبی شان پشت سر یک کاندیدای دیگر جمع شدند و از وی "دو وزیر کورد" می خواستند و ما آن زمان می گفیتیم وزیر کورد دوای درد ما نیست بلکه ما حقوق و برنامه هایی را می خواهیم که ناظر بر "هویت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی" ما باشد می دانم. اگرچه فرصت این یادداشت برای پرداختن به این موضوع بسیار اندک است اما باید بگویم برنامه های مهدی کروبی برای ریاست جمهوری نه تنها هیچ دخلی به جماعتی به نام اصلاح طلبان کورد ندارد بلکه دقیقا نتیجه ی تاکتیک نحریم در مرحله ی از انتخابات است که مطالبات یک ملت به سطح دو وزیر تقلیل داده شد و ما نیز هم آن ها را تحریم کردیم و هم انتخابات ریاست جمهوری را. و همان تحریم باعث شد تا بسیاری از کاندیداها بدانند که اگر می خواهند مردمانی که تحت تبعیض ملیُ مذهبی ُ جنسیتی و ... هستندُ در نتخابات مشارکت کنند باید برای آن ها برنامه ی روشن داشته باشند و گرنه کسی برای شماها که در هر شرایطی بسته به تشخیص مقامات ارشد حزب بالاخره از کسی حمایت می کنید نه برنامه می ریزد و نه خواسته ای زا شما را می شنود و اصولا خود را ملزم به بازنگری در افکارش نیز نمی بیند چون شما همیشه در صحنه اید. از سوی دیگر اگر آن ها مدعی اند بیانیه ی حقوق اقوام و اقلیت های مذهبی نتیجه ی رفتار و خواسته های آن ها بود چرا پشت سر کاندیدایی جمع شدند که حتا حاضر به پذیرش یک خواسته از آنان نشد؟ چرا از کاندیدایی حمایت کردند که خود را اصول گرا می نامید و در بیش از 23 سخنرانی اش حتا یک بار کلمه ی «جامعه ی مدنی» را به کار نبرد. ( در مورد اتفاقاتی که برای آقای میر حسین افتاد و تغییر شرایط در یادداشت ها بعدی خواهم نوشت و من نیز اکنون از آقایان کروبی و میر حسین و مردمی که صادقانه در پی خواست روشن خود برای نتیجه ی رای شان هستند به طور یکسان حمایت می کنم)

از سوی دیگر هنوز خشنودم و خرسندم که که به موج تپیده از پوپولیسم برآمده از هراس 4 سال انزوای توده های اجتماعی نپیوستم و رای ام را به هیجانی سبز نسپردم. اگر چه وقایع پیش آمده همه ی آن ماجرا ها را نیز از آن شکل "بدون خواسته و بدون مطالبات" به در آورد و آن ها نیز امروز به این نتیجه رسیدند که همه باید به فکر خواسته های واقعی به نام دوکراسی و آزادی باشیم نه تنها به فکر دویدن و چرخیدن در خیابان. زیرا اگر دموکراسی خواهی و آزادی خواهی خواست ما نباشد خیابان مال همان ها می شود که به دموکراسی و آزادی اعتقاد ندارند.

اما در مورد دوستان تحریمی که جوری برخورد می کنند که آن ها انگار به علم رمالی و پیش بینی مجهز بوده اند و از قبل می دانستند که چنین وضعیتی در نتیجه ی انتخابات پیش خواهد آمد. زیرا من در یادداشتی که به بهانه ی شرکت در انتتخابات منتشر کردم دلایل غیر دموکراتیک بودن انتخابات را بیان کردم و با این همه شرایط موجود را شایسته ی مشارکت دانستم. اما حقیقت این است که نه آن ها و نه ما و نه حتا بدبین ترین افراد به نتیجه ی انتخابات چنین نتیجه ای را پیش بینی نکرده و نمی کردند. به قول یکی از هواردان دانشجویی آقای احمدی نژاد که خود صادقانه در گفت و گو با "بی بی سی فارسی" گفت :«تلورانس تقلب برای ما 2تا3 میلیون است» ما نیز بر این بارو بودیم که با افزایش مشارکت جلوی این تلورانس پذیرفته شده را می گیریم. در ثانی اگر مشارکتی با چنین حجم عظیمی انجام نمی گرفت و اگر مردم رای نمی دادند و نتیجه همین می شد، آن وقت که دیگر نه حرف شما به اثبات می رسید و نه این که مردمی در خیابان وجود داشت که رای اش را طلب کند. بنابراین تنها دلیل اثبات همه ی استدلال های قبلی و بدون مصداق شما تا به این لحظه تنها مشارکت ما در انتخابات است و تنها دلیلی به وجود آمدن چنین موج آزادی خواهی و دمورکاسی طلبی نیز همین مشارکت بود.

این که در این شرایط فضا را چنان تصور کنیم که به فکر آن باشید که فرزانه بودن خود را ثابت کنید و دیوانه بودن مار را، نه تنها شرط همراهی نیست بلکه بیشتر شرط خودرایی است. این که تمام هنرتان این شده است که به ما بگویید؛ "دیدید ما گفتیم و شما نمی دانستید" نه نشان از آگاهی پیشینی دارد که نشان از آگاهیی دارد که ما نور و پرتو بر آن افکنده ایم. در ضمن این اتفاق باعث شد که بدانیم که اگر بیشتر به فکر تحکیم ساز و کارهای دموکراتیک و بیشتر تاکیدمان را بر دموکراسی خواهی و حقوق بشر و آزادی نگذاریم حتا با مشارکت بالا نیز ممکن است که نتیجه ی مطلوب حاصل نشود.

بنابراین از این که حداقل این بار رای داده ام و در انتخابات مشارکت کرده ام خشنودم هنوز.

پیوند مربوط : انتخابات دهم سال88

3 comments:

khofte گفت...

هماهنگی میان خاتمی ورفسنجانی برای بیرون رفت از بحران کنونی ایران / سناریوی استعفای احمدی نژاد
نامه محتشمی پور و موسوی لاری به جنتی - بازشماری آرا پس از تطبیق اسامی رای دهندگان با اطلاعات ثبت احوال
برکناری یکی از فرماندهان سپاه به خاطر سر پیچی از فرمان کشتار مردم
کروبی مردم را به راهپیمایی عزاداری در روز 4 تیر فراخواند

در ايران من – آزادي من

منتظر شما هستيم...

دوست گفت...

عالی بود. دست مریزاد.

بهروز فاتح گفت...

درود بر شما

ارسال یک نظر