‏نمایش پست‌ها با برچسب مردانگی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب مردانگی. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۰, جمعه

تعجب اجتماعی از پوشش موسوم به زنانه بر تن مرد


این مطلب ابتدا در سایت بی بی سی فارسی منتشر شده است
شاید در یک نگاه صرفا بیولوژیکی به راحتی بتوان گفت؛ یک نفر زن است و دیگری مرد. اما همین تقسیم بندی به ظاهر بیولوژیکی، در طول تاریخ معنای دیگری یافته است.
هرچند برخی پژوهش‌های فمینیستی-مردم‌شناسانه، از جمله کارهای «اِوِلین رید» و حتی برخی پژوهش‌های زیست‌شناسانه این معناها و باورهای پذیرفته‌ شده‌ زیست شناسی را با استدلالات علمی، با پرسش جدی روبرو می‌کند و بسیاری را هم رد می‌کند.
از سوی دیگر نظریه‌های معاصر در مورد سیالیت جنسیت، به طور کلی دو جنسی بودن را زیر سئوال می‌برد، اما با فرض محال پذیرش همین باورها، امری به نام «جنسیت» و «زنانه- مردانه» کردن جامعه یک امر تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و در نهایت امری سیاسی است.
این مسئله از آن‌جا در این نوشتار مورد بررسی قرار می‌گیرد که برای دومین بار بعد از «کمپین مجید توکلی» در کمپینی به نام « زن بودن ابزار تنبیه و تحقیر هیچ‌کس نیست»، مردان سعی دارند در استفاده با پوششی موسوم به پوشش زنانه، نشان دهند یا ادعا کنند که این تقسیم‌بندی را با چنین معانی اجتماعی قبول ندارند.
ورای این که هر دو کمپین‌ مورد انتقاد و مخالفت‌ برخی از فمینیست‌ها قرار گرفت اما سئوال اصلی این است که چرا پوشش زنانه بر تن مردان عجیب است، در حالی که پوشش مردانه بر تن زنان عجیب نیست یا حداقل آن‌قدر عجیب نیست.
نکته مثبت کمپین «زن بودن ابزار تحقیر و تنبیه هیچ کس نیست» در این است که ظاهرا قصد دارد برخی گزینه‌ها و باورها را به پرسش عمومی بگذارد. اولین پرسشی که به نظر سنجی گذاشته شده است دقیقا همین سوال است.
از میان پاسخ‌ها، دو گزینه‌ «چون کمتر دیده شده است برای همین عجیب به نظر می‌رسد» و «در کشور ما مذهبی کاملا مردسالار در فرهنگ و قانون‌گذاری حاکم می‌باشد»، هر کدام، ۶.۸ دهم درصد نظرات را به خود اختصاص داده اند.
۵.۹ درصد از پاسخ گویان گزینه« چون مذهب ارثی نگاه جنسیتی را در ذهن ما نهادینه کرده است» را انتخاب کرده اند.
گزینه‌هایی «چون لباس زنانه بر تن مردان خوب جلوه نمی‌کند» و«چون رژیم هیچ اهمیتی برای زن قائل نیست» نیز هر کدام حدود ۸.۳ پاسخ‌دهندگان را در بر گرفته است. بقیه گزینه‌ها زیر دو یا یک درصد هستند.
اما نکته جالب توجه این‌جاست که گرچه در گزینه‌های پاسخ، مواردی چون « مذهب» و حاکمیت نیز وجود دارد اما بیش از ۶۸ درصد پاسخ دهندگان روی یک گزینه اتفاق نظر داشته اند و آن گزینه‌ «چون جامعه مردانگی را ستایش می‌کند و زنانگی را خوار می‌شمارد» است.
برگزیدن این پاسخ، نشان از این دارد که به واقع تشخیص جامعه و مردم صحیح است و قضیه صرفا مذهب و دولت یا یک نظام سیاسی نیست. واقعیت این است که «جامعه‌» ای وجود دارد که به ستایش مردانگی مشغول است و زنانگی را خوار و محقر می‌شمارد.
اما برای پاسخ بهتر باید یک قدم به عقب تر و همان بحث اول این یادداشت برگشت و آن تقسیم بندی جنسیتی جامعه است.
تقسیم بندی که ظاهرا بر اساس «جنس» (sex) شکل گرفته اما در روندی تاریخی و فرهنگی به «جنسیت» (gender) رسیده است. فمینیست‌ها و جامعه شناسان جنسیت، جنسیت را امری برساخته‌ اجتماع می‌دانند.
آنتونی گیدنز به عنوان یک جامعه شناس معتقد است نوزاد انسان وقتی به دنیا می‌آید، از همان بدو تولد در بیمارستان، همین که والدین برای نوزاد پسر لباس سرمه‌ای یا آبی تهیه می‌کنند و برای دختر لباس قرمز و صورتی، همین که برای نوزاد پسر اسباب بازی‌هایی شبیه ماشین و هلی کوپتر و هواپیما تهیه می‌کنند، اما برای نوزاد دختر اسباب بازی‌هایی شبیه عروسک و قابلمه و ظروف آشپزخانه و نخ و کاموای کودکانه و... همین که اگر نوزاد پسر باشد مادر بزرگ و دیگر افرادی که به دیدن نوزاد آمده‌اند نوزاد پسر را با صفاتی چون قدرت بازوی پهلوانی و قد و قامت و نیروی جسمانی‌اش توصیف می‌کنند و نوزاد دختر را با صفاتی نظیر ظرافت و زیبایی و موهای فلان و لب‌های بهمان، از همان لحظه تا دیگر مراحل تربیت و جامعه پذیری، یک نوزاد انسان به سوی جنسیت برساخته شده سوق داده می شود.
جمله‌ آشنای سیمون دوبوار، فمینیست مشهور فرانسوی ورد زبان بسیاری است که «زن، زن به دنیا نمی‌آید، زن می‌شود.»
از سوی دیگر «توریل موی» در مقاله‌ای با عنوان « فمینیستی، زنانه، مونث» میان این واژه‌ها تمایزی قائل می‌شود، به این معنا که فمینیست بودن را انتسابی سیاسی، زنانه بودن را صفتی زیست شناختی و مونث بودن را تعریفی فرهنگی می‌داند.(۱)
جامعه ابتدا این تقسیم بندی جنسیتی را انجام می‌دهد و سپس در یک روند تاریخی ویژگی‌های منصوب به مردانه بودن را به عنوان ارزش تعیین می‌کند و سپس دیگر ارزش‌ها و رفتارهای پذیرفته شده در جامعه را نیز از طریق فرهنگ و به ویژه از طریق زبان به طور موازی و روند تکرار و همنشینی کلمات، در کنار واژه‌ مرد قرار می‌دهد.
از سوی دیگر ویژگی‌های منصوب به زنانه را در همان تقسیم بندی برساخته، کاملا نفی و یا خوار می‌شمارد و بعد طبق همان پروژه، ویژگی‌ها و ارزش‌های منفی جامعه را به زنان و در کنار واژه زنانگی قرار می‌دهد.
این مسئله نزد زبان شناسان و فیلسوفان و زبان شناسان، با عنوان اصلی «تقسیم دو ارزشی» (Dichotomy) نامیده می‌شود.
یکی از کسانی که روی این تقسیم دو ارزشی زبان کار کرده است ژاک دریدا، فیلسوف معاصر فرانسوی است.
دریدا این انگاره‌های دوگانه را در تاریخ تفکر بشر مورد بررسی قرار داده است. اما تاکید اصلی دریدا بر سلسله مراتبی بودن این «انگاره‌های دو گانه» است. سلسله مراتب، به این معنی که معمولا در تاریخ تفکر، یکی از این دوگانه‌ها دارای ارزشی برتر در نظر گرفته شده و دومی ارزشی فروتر.
انگاره‌های دوگانه‌ آشنایی هم‌چون، سوژه/ابژه، فرهنگ/طبیعت، عقل/ عاطفه، منطق/ شهود، آزادی/قید و بند، فعال/ منفعل، عمومی/خصوصی، خیر/شر، روشن/تاریک، روز/شب، آدم/ حوا و نهایتا مرد/زن.
ژاک دریدا به این مسئله این رهیافت را نیز اضافه می‌کند که «معنی در نظم نمادین، بدیهی یا ذاتی نیست. بلکه به طور مداوم به لحاظ فرهنگی و زبان شناختی در حال تولید شدن از طریق یک فرآیند سلسله مراتبی است.»(۲)
در واقع در اغلب این موارد، زن در بنیان خود تعریف ویژه‌ای ندارد بلکه همه‌ آن چیزی است که مرد نیست. آن‌چه مردانه است واجد معنا و مفهوم و ویژگی است و آن‌چه مرد نیست در دیگری سازی از زن رخ می‌دهد اما دیگری‌ای‌ که در واقع نیست. زن به عنوان «دیگریِ محذوف مرد» در نظر گرفته می‌شود، از این رو نمی‌توان تن به ویژه گی داد که به عنوان نفی اصل موجود تعریف شده است.
با این رهیافت جدای از جنبه‌های مردم‌شناسی پوشش و شرایط اقلیمی و محیط جغرافیایی، جدای از بحث برساخته شدن پوشش زنانه به عنوان خاستگاه میل مرد از جمله در دوران اخیر و به عنوان مثال پوشیدن کفش پاشنه بلند که ناگزیر فرم ویژه‌ای به بدن زن می‌دهد که ظاهرا مطلوب میل مرد است، باید در نظر داشت که در نظام فکری مردسالاری، پوشش هم ‌چون دیگر ویژگی‌ها، در واقع «ضد ویژگی» است.
ضد ویژگی برای ویژگی‌های انسان اصیل، که همانا مذکر است. انسانی که در تاریخ تفکر از ارسطو به بعد که معتقد بود مدینه‌ فاضله جای « بردگان و بربرها و زنان» نیست و یا بر این باور بود که « زن چیزی نیست مگر مرد ناکام، خطای طبیعت و حاصل نقصی در آفرینش، خدا زن و برده را آفرید تا به مرد خدمت کنند» تا تفکر دکارتی که عقل مورد تعریف‌اش مذکر و کانت که سوژه‌ خود آگاهش مذکر بود و فروید که زن را کسی می‌داند که « فالوس»(نرینه یا قضیب) ندارد.
همگی این اندیشه را بنا نهاده‌اند که زنانگی آن چیزی است که مرد نیست. در گفتار عامیانه و تربیت کودکان و حتی گروه‌های اجتماعی هم معمولا فرض بر این است که «‌این کار را نکن مردانه نیست.» بنابراین آن‌چه در این جهان برساخته شده توسط نظام فکری مردسالاری در نظر گرفته شده است مرد است.
از تصویر آدمک چراغ عابر پیاده گرفته که مرد است تا تولیدات فرهنگی مثل ادبیات که شخصیت‌های آن مردانه هستند و به عنوان نمونه‌ مشهور مورد نقد فمینیستی قرارگرفته‌، شعر «پرسه زن» بودلر که معطوف به مذکر است و به قول ژانت ولف «ادبیات مدرنیته بدوا تمایل به شرح و توصیف مردها دارد.»(۳)
این‌گونه است که آن‌چه هست مردانه است و مردانه بودن شکل اصیل با ارزش و قابل تبعیت و حتی تقلید است. اما بدون شک هیچ جامعه‌ای به خود اجازه نمی‌دهد که ضد ارزش‌ها و یا بهتر بگوییم آن‌چیزی را که نیست به عنوان هنجار تعیین کند.
بنابراین پوشیدن لباس مردانه حتی از سوی زنان در واقع تلاش آن‌ها برای تبدیل شدن به نوع و جنس «اصلح و برتر» است بدین سبب می‌تواند قابل تشویق نباشد اما امری نکوهیده هم نیست.
از سوی دیگر صنعتی شدن جوامع و ورود اختیاری و گاه اجباری زنان به عرصه‌ کار، از آن‌جا که «کار جوهر مرد است»، به نوعی لباس کار زن نیز مردانه شد و این گونه کم کم پوشش مرد بر تن زن عادی ترشد و امروز نیز همچنان تقسیم بندی پوشش محل کار، خانه و مهمانی برای زن وجود دارد که در محل کار مردانه تر است.
در همین زمینه و از زوایه‌ دیگر شاید نقدی درون گفتمانی هم نسبت به گفتمان و یا روش خود فمینیسم وارد باشد. در واقع می توان گفت که فمینیسم لیبرال موج اولی، خواسته‌اش برابری و همسانی با مرد بود.
می شود گفت که بر این باور بود که زن هم همان حقی را دارد که مرد در جامعه از آن برخوردار است. توسعه و گسترش این اندیشه احتمالا به نوع پوشش و شباهت به پوشش مردانه هم انجامید. از این رو در پوشش غربی، شیوه‌ پوشش زنان به سمت کت و شلوار و در دوران معاصر به سمت تی شرت و شلوار جین رفت.
این دو عامل، اولی به عنوان «ستایش مردانگی» و ارزش تشویق شده، و دومی به عنوان گریز از «در چارچوب سنتی تعریف زن» ماندن، باعث شد که پوشیدن لباس موسوم به «مردانه» عادی‌تر به نظر برسد.
اما در مورد پوشیدن لباس های موسوم به زنانه توسط مردان جز در کمپین‌هایی این‌چنینی، انگار بیننده پاسخی برای پرسش ذهنی‌اش، که چرا یک مرد باید لباس زنانه بپوشد، نخواهد یافت.
اگر بگوییم پاسخ پرسش «چرا زنی لباس مردانه می‌پوشد»، در حالت اول عملی است در راستای ارزش‌های تشویق شده‌ جامعه و ستایش مردانگی و مثبت پنداشتن ارزش‌های مردانه، در حالت دوم یعنی در فمینیسم لیبرال و نیز صنعتی شدن، گریز از پوششی است که به عنوان « یونیفورم سرکوب و تبعیض» (پوشش زنانه) شناخته و تداعی می‌شود و فمینیسم لیبرال برای این گریز، استفاده از پوشش‌های خارج از چارچوب مردانگی و زنانگی را و بیشتر پوشش معروف به پوشش مردانه را انتخاب کرده است، آن‌گاه جامعه برای پرسش «چرا یک مرد پوشش موسوم به زنانه را بر تن کرده است»، پاسخی نخواهد یافت. زیرا نه عملی است برای گریز از چارچوب بندی تبعیض مدار، و نه عملی است در راستای ارزشی تشویق شده و ستایش شده.
در مورد کمپین اخیر به طور خاص باید وضعیت جامعه‌ کردستان را یادآور شد، که پیش از آن «شیرزنی» که یکی از تعریف‌هایش برای غیر دیگری بودن زنان، زنی است که مثل شیر، مرد است، لباس چریکی مردان مبارز، بر تن کند و اسلحه‌ بر دوش و هم دوش و در واقع قدمی پشت سر مرد، برزمد و بجنگد.
اما در این کمپین، اتفاق جدید در آن بود که همان مردانی که «زنی را که یک پا مرد بود» هم ابژه می دیدند، امروز او را سوژه‌ای ببینند که علیه ابزار تحقیر قرار دادن پوشش به پا خاسته و به خیابان رفته و حالا این مرد است که می‌خواهد شجاعتش را با پوشیدن همان پوشش به نمایش بگذارد و بگوید که از پوشیدن این پوشش احساس تحقیر و تنبیه نمی‌کند.
این یعنی بر هم زدن همان نظم نمادین و امیدی برای کاسته شدن فاصله‌ گسسته‌ شده‌ زنانگی و مردانگی در جامعه‌ مردسالار ایرانی.
-----

پی‌نوشت:
۱- زن و ادبیات سلسله پژوهش‌هایی در باره‌ی مسائل زنان ۱۳۸۵،نشر چشمه، تهران
۲- کریس بیسلی، چسیتی فمینیسم، ترجمه محمدرضا زمردی،روشنگران و مطالعات زنان، تهران
۳-(مدرنیته و مدرنیسم، حسین علی نوذری، ۱۳۸۰،نقش جهان،  تهران

» ادامه مطلب

۱۳۹۱ دی ۴, دوشنبه

«مردیت»،«مردانگی»، «زنانگی»، «زنیّت»


دیروزدوازدهم دی‌ماه، در برنامه‌ی ۲۰:۳۰ سیمای میلی جمهوری اسلامی ایران، آقای
دکتر طریقت منفرد، سرپرست وزارت بهداشت از وزیر عزل شده قدردانی کرد. ایشون فرمودند: "خانم دکتر واقعا یه خانمِ مردی بودند"

چند روز پیش یکی از دوستان نوشته بود« فائزه هاشمی از برادارش خیلی مرد‌تر است


امروزسیزدهم دیماه۱۳۹۱، در یکی از این صفحه‌های ورزشی که خبر سلامتی مربی بارسلونا درج شده بود یکی از کامنت گذاران نوشته بود « خدایا خیلی مردی که تیتو رو به ما برگردوندی».

وقتی در اویل جنبش سبز عده‌ای از لمپن‌های جناح راست به موسوی تیکه انداختند که موسوی اجاقش کور است (یعنی پسر ندارد) در یک اقدام سوپر روشنفکری و ماشالا خیلی سبز عده‌ی زیادی از جوانان وطن و سبز و روشنفکر و دموکراسی خواه آی‌دی‌های فیس‌بوکی‌شان را به « میر فلان کس موسوی» تغییر دادند و همچون سربازانی فداکار اعلام کردند که موسوی اجاقش کور!!!نیست و ما «پسران» موسوی هستیم. یعنی دختران موسوی آدم به حساب نمی‌آمدند و از دید این همه جوان روشنفکر و دموکراسی خواه و مدافع حقوق بشر و حقوق زنان، صرف آی‌دی عوض کردن این«پسران دلیر» و یا همان «شیران‌نر» اجاق موسوی روشن خواهد ماند و ولی دو دختر میرحسین موسوی اندازه‌ی آی دی فیس‌بوکی این «شیران نر» ارزش اجاقی!!! ندارد!!!!! و در هنگام به روز کردن این یادداشت در همین امروز سیزدهم دی ماه یک نفر در فیس‌بوک، زیر عکس «شادی صدر» وکیل مدافع و فعال حقوق بشر و فعال حقوق زنان، نوشت« خانم صدر خیلی مردی»
---
ما در جامعه‌های مردسالار بزرگ می‌شویم. رشد می‌کنیم. و تربیت می‌شویم. ارزش‌های عمومی و آموخته شده در خانواده، مدرسه،گروه‌همسالان، رسانه‌های گروهی گفتمان وهژمونیک  مستولی بر ما چه در حوزه‌های اقتصاد و فرهنگ و اجتماع بی قید و لاشک مردسالارنه است. بنابراین همگی ما به نوعی در جامعه‌ای مردسالار« جامعه پذیر»(بعنی درونی شدن ارزش‌های اجتماعی که به صورت رفتار اتوماتیک در فرد مشاهده شود»، می‌شویم.

زنان از سویی بسی بیشتر. زیرا زنان از دید جامعه‌ی مردسالار معمار جامعه هستند و حامل و ناقل ارزش‌های اجتماعی از طریق نهاد خانواده و تربیت فرزندان به نسل آینده می‌باشند. از سوی دیگر هر انسانی برای پذیرفته شدن در جامعه نیاز دارد تا حد بسیار زیادی خود را با ارزش‌های جامعه وفق دهد. وقتی که فردی ویژگی بارزی دارد برای متفاوت بودن تلاش بیشتری از خود نشان می‌دهد برای هم رنگ شدن و نمایش این برخورداری از کنه ارزش‌ها. زن هم به خودی خود از این قاعده استثنا نیست. از این رو صرف زن بودن بدون شک به معنای این نیست حتما حامل و داراری ارزش‌های ضد مردسالاری است. اگرچه همین زن بودن امکان بالقوه‌ی این را به فرد انسانی از جنس زن می‌دهد که مخالف این ارزش‌ها باشد. زیرا این ارزش‌ها اکثرا در مخالفت با ویژگی جسمانی، حسی، عاطفی، فرهنگی و حتا رشد و تعالی وی هستند.

زبان اصلی‌ترین پایگاه آموزش و یادگیری و هستی شناختی انسان است نسبت به حهان پیرامونش.
از این رو زبان خود علاوه بر این که ساختار و فرم مردسالارانه‌ای دارد محتوای آن آموزش دهنده‌ی ناخودآگاه ذهنی اکثر ماست. وقتی در زبان ارزش‌های مثبت و بزرگ و متعالی به « مرد» و ویژگی‌ها و صفات مردانه نسبت داده می‌شود. خود به خود ، واژه‌ی«مرد» ارزش و ویژگی مثبتی پیدا می‌کند. از این رو بعد از مدتی لازم نیست حتا صفات ویژه‌ای را به واژه‌ی مرد به عنوان ترکیب اضافی و یا ترکیب وصفی افزود بلکه خود واژه‌ی «مرد» تبدیل می‌شود به یک چیز خوب. به عنوان مثال وقتی ما ۱۰ بار می‌گوییم ماه قشنگ است، ماه زیباست. ماه شب افروز است. ماه روشن است. ماه....است. بار یازدهم کافی است بگوییم « ماه است» خود ِ ماه است تبدیل می شود به صفت و ویژگی برتر. به همین خاطر است که وقتی گفته می‌شود فلانی مرد است. یا اصلا« مرد است» کاملا مثبت است.
برعکس این قضیه هم صادق است. در همین «دوگانه‌های زبانی» به قول دریدا، نسبت دوگانه‌های واجد ارزش فروتر در جامعه به زن نسبت داده می‌شود. زن عاطفی است. زن زودرنج است. زن غیر مستقیم است. زن مکار است. زن فتنه است. زن چپ است. زن ضعیف است. و الی آخر و ترتیب تاثیر گزاری هم به تبع پارگراف پیشین خواهد بود که نهایتا وقتی گفتیم «زن است» یعنی مرد نیست. وقتی مرد نیست یعنی واجد آن ویژگی های برتر نیست.

حال فرض بر این است که ما جامعه‌ای روشنفکر داریم. یا جامعه‌ای که قشر نخبه و نوین اش قصد دارد با ارز‌ش‌های جهان سنتی بجنگد و یا با آن‌ها مبارزه کند. از روشنفکر چپ گرفته تا نواندیش دینی و سکولار و لیبرال. از زن گرفته تا مرد.
اما زبان محل رجوع کانونی ذهنیت ماست. زبان است که مارا به خودمان و دیگران نشان می‌دهد. وقتی ما هم‌چنان در کلمات‌مان. در عبارت‌مان. در بیانیه‌های‌مان. در استاتوس‌های فیس بوی و در مقالات و وبلاگ نویس‌های‌مان می‌نویسم. « مرد است». مثل مرد ایستاده است. مردانه، مردانگی، از مردی به دوراست و الی آخر از این دست جملات و عبارات.

حتا خانمی ظاهرا زیر عکسی که در مورد تذکر به علی دایی بود که عباراتی ضد زن به کار برده بود، نوشته بود « همون که خدا گذاشته تو کاسه ات که زنت یا زنهات هرچی میزاد دختر در میاد واست کافیه مرتیکه الدنگ » دقت کنید این از زبان زنی نوشته شده است که به ادبیات علی دایی که ادبیاتی زن سیتز بوده است معترض بوده است و در صفحه‌ی زن برابراست با مرد چنین کامنتی را گذاشته است. که فرزند دختر داشتن را نشانه‌ی ضعف علی دایی می‌داند.!!!!

زبان کانون یادگیری ذهنی و درک ما از هستی و جهان پیرامون‌مان است. بنابراین در زبان نه تنها ویژگی ها وصفات فروتر و به زنان نسبت داده می‌شود و فراتری های زبان نصیب مردان می‌شود. بلکه ساختار ذهنی ما هم دچار همین فراتری و فروتری می‌شود. از این رو من به شخصه معتقد نیستم و خواهان این هم نیستم یک شبه تمامی ارزش‌های زبانی در ذهن همه‌ی ما تغییر کند. بلکه می‌گویم قدم به قدم.

همین که مردان و زنان ما یاد بگیرند که لااقل وقتی می‌خواهند از نسرین ستوده، تعریف کنند ننویسند و نگویند« مثل مرد ایستاده است». همین که وقتی دوستان جنبش سبزی می‌خواهند از مقاومت سران جنبش سبز حرف بنویسند. در حالی که یکی از این افراد در حصر خانم رهنورد است و یک زن می‌باشد ننویسند این سه تن «پایمردی» می‌کنند. در واقع هرجا اگر دیدم که زنی جزو جمعی هست که ما درباره‌ی آن صحبت می‌کنیم صفت‌های مردانه را به کار نبریم برای من کافی است.

باید یادآور شوم این مسئله مختص زبان ماها نیست و در زبان‌هایی که ریشه‌ی لایتن دارند به ویژه زبان ایتالیایی وقتی یک جمعی ۹۹درصدش زن باشد و در آن جمع حتا یک سگ مذکر وجود داشته باشد، ضمیر جمع به کار رفته« ضمیر مذکر» خواهد بود.
این نکته‌ی آخری مرا مجبور می‌گرداند که یک تذکر جدی بدهم. برای عده‌ای از دوستان یا حتا روشنفکران ما انگار اروپا و آمریکا و انگلیس خودش به تنهایی نقطه‌ی آمال و یوتوپیا می‌باشد . برای همین در چنین مواردی که صحبت از وضعیت ادبیات خودمان می‌کنیم برای من چه کوردی‌اش چه فارسی‌اش طرف جواب می‌دهد. در همین زبان ایتالیای‌اش در همین زبان انگلیسی و کلا در اروپا و آمریکا هم اصلا همین است. انگار چون در اروپا این‌طوری است حتما خوب چیزی است و بنابراین درست است. نه عزیز جانم در زیباترین و شیرین‌ترین زیبان دنیا هم وقتی واژگان و ترکیبات و اصطلاحاتی وجود دارد که ناظر به تبعیض نسبت به آدمی است به آن زبان و فرهنگ و قانون و اجتماع نقد وارد است و باید بر طرف شود.
مخلص کلام این‌که گرچه به خاطر ناخودآگاه ذهنی نهفته شده و گفتمان هژمونیک تولید شده در پس سالیان دراز خود استفاده از واژه‌ی «مرد»،«مردانگی» و «مردیت» و امثالهم به یک نوعی بازتولید همان ارزش‌هاست اما شما بیا و لااقل اگر خواستی از این صفات استفاده کنی تنها در مورد مردان استفاده کن. جایی که زنی جزو جمع هست و از آن فاجعه‌تر جایی که در مورد یک زن صحبت می‌کنی نگو « فلان خانم مثل مرد ایستاده است»...همین هم کافی است. بعدها به ندرت عادت خواهیم کرد که زن بودن، زنانه بودن، زنیت هم به همان نسبت می‌تواند واجد ارزش‌های زیبا و والای انسانی باشد.

» ادامه مطلب