۱۳۸۷ آبان ۱۰, جمعه

باد و بامداد

تنهایی های بامداد ی ام را


در روسریت بپیچ


می ترسم


از باد  و


از


پنجره ی باز این قطار


پاییز۸۵

» ادامه مطلب

۱۳۸۷ آبان ۹, پنجشنبه

خريد و فروش راي ملت با كدام مجوز؟


 


» ادامه مطلب

تكثير بهينه‌ي علي آبادي

 


» ادامه مطلب

صبح

صبح که می شود


یاد تو می افتم


 


یاد تو که می افتم


صبح می شود

» ادامه مطلب

۱۳۸۷ آبان ۷, سه‌شنبه

دختر سرگردان



دختر سرگردان۱

به: م-ن

از گل آلود ولگردی های سرنوشت های تلخ...

دخترِی سرگردان!



از باد عاشق دریا و تا ابد همیشه عشق.

دریا طبق تاریک عشق های مدفون ِ خدا بودیم

که باد از یاد های بهاری سفر تا ابدم



ره‌وار و سرکش

اسبی که سرش در آفتاب

                                     ذوب نشده ام

بر دوش پوش کوچ ِ پُر از «چمری۲» مادرم



سفر همیشه من‌ام تا سرانجام باد!



زمین هم گیریم

از ازل آلوده‌ی نگریستن در  سفر و من و...

تنها مادرم  و

چند شهید را به امانتش داده ام



دختر سرگردان!

این همه قاصدک باران

چگونه در آغوش‌ات نگنجیدم؟

اصلا به خاطر مخملیِ نگاهِ دختری

در عشق آمیخته ام و مدام ِ همیشه ی عشق

در سفر و آزادی و سرزمین ام

                                            همه ی شما کی نیامیخته‌اید؟



از رگبار بارش شعرهای‌ام

بر تو ویران نمی‌شوم

دختر سرگردان!

چه اشکالی دارد تو هم عاشق «باد» باد و

من نیز تا خداوند‌، خداي من بادم



در كدام سطر اين دفتر

تار مويت را پري دختر مغموم؟

تنهايي آشكارترين سرود بي«دف» و قاصدك

نمي‌شود كه گريه نكنم

از آه‌هاي سردِ«سه تاريِ» تو و

دوستي هميشه تا هم‌چنان موسيقي

                                                                    



دختر سرگردان!

به دست‌هاي خونين مسيح مسپارم

آزادي در آبي جرعه‌ي آب كف دستان‌اش

قرائت من است

تا

شراب

 شراب

زمين را لبريز مستي‌ام كنم!



تا اكنون هم

هنوز دختري بوي شمال غربي آينه‌است

و من ازلي‌ام آن‌سوي آينه

جهان در نگاهم عشقانه!

بر پروانه‌هاي خيس باران و قاصدك

پسري از دريا تا خورشيد چه‌گونه نَ«باد»م



آسمان در من راه افتاد و

 باران‌هاي كوچه‌اي از عشق درياي‌‌ام سرشار

پنجه‌هاي‌ات را از سر ساز دل‌ام

                                             پرواز ده

آوازستاني كه نمي‌بيني

غمگين‌تر از آن است كه 

                                    نمي‌ميرم!





اكنون تنهايي‌ترين‌ام

مادرم چرا فرصت نكرد

عاشقي‌ام را بميرد

پدرم هم

كه از ضربه‌هاي «دف» من تا ملكوت

                                          كي نرفته‌ايد؟



اين نقشه ي بي سرزمين

رنگ از روي عشق مي‌برد

لبريز بوي _سياست_

زمين خود گناهي است

تا............. آدم

هي تف بر عشق حوا       و

دختر سرگردان

سيب سرخ اندم‌اش

خون دست‌هاي مسيح و

انار

انار

بر آواز‌هاي «دف» من  و

 «حي الله۳» تسبيحي

بر گردن  دختر سرگردان

                                مي‌آويزم...

هم‌چون گيسوان مادرم

_مشتاق دست‌هاي پدرم بود_

ريشه ي درخت است در خاك







دختر سرگردان!

ماه بر آنتن فلزي بام همسايه

خبري سرشار از ملكوت تو ام

لبريز خداي‌ام و

 به باران سوگندم





با كيفي پر از «پنج شنبه»

تا بي حوصلگي‌هاي جمعه‌ي تو

در اين كوچه‌هاي پرتقالي غروب

كه هر گز در پيراهن‌ام نگريسته‌اي

سراسر سفر و لذت سيگارم

دختر!





بر خيابان‌هاي خراب و بي‌عبور خلوتي‌ام

شب‌ام در چشم‌هايم مي‌نگرد

نگاه‌هاي سرابي حريم خيالي رؤيا‌هاي غبارگرفته‌ي خاطره‌هاي خطر

آخ!





شب آلود است

سپيده‌ي تمام دفترهاي‌ام

تا خواب‌هاي سحري دختر سرگردان

كه سرگردان ستاره‌هاي پيراهن‌اش نشده بودم

بر پروانه‌هاي بنفش عشق هم

از هر چه قاصدك نيز

معصيت نباريده‌ايم





دختر سرگردان

شرابانه پريشان باران پروانه و سفر من است

من هم خدا و

            من هم باد و

                               بادِ باد و

                                          باداباد........

پانزدهم فرودين ماه 1379 خورشيدي






۱- عنوان اصلی این شعر در زبان کردی «ویله کچ» welle kich می باشد. که در زبان کردی هم به معنای«ول»هم به معنای «آواره از عشق» هم به معنای«سرگردان» و چندین معنی دیگر می باشد این تعدد دلالت انتخاب یکی معنا را در زبان مقصد سخت می نماید.اما به دلیل تناسب آوایی میان کلمه ی سرگردان و نیز معنای تاکیدی بیشتر سرگردان بودن سرنوشت دختری در سرنوشت پریشان باد و.. لفظ سرگردان برای ترجمه انتخاب شده است.

۲-چه مه ری یکی از اشکال رقص کردی است که برای هنگامه ی عزاداری و مرثیه است و بر عکس رقص عروسی که از چپ به راست گروه رقص حرکت می کند در این رقص از راست به چپ حرکت انجام می پذیرد

۳-«حی الله» یکی از اذکار درویشان و صوفیان اصت که معمولا در تکایا با ضربه ی دف گفته می شود و نیز یکی از «مقام»های سنتی دف می باشد.

۴-باز هم اصل شعر به زبان كردي است و ترجمه‌ي آن توسط فرياد شيري در مجموعه‌ي«عاشقانه‌هاي سرزمين بلوط» به چاپ رسيده است. 
» ادامه مطلب

شعرهای من 2

برخی را نظر بر آن است که وبلاگ من جدی تر از آن است که در آن شعر بگذارم. اما من می گویم شعر هنوز بزرگترین فضیلت انسانی است. از سوی دیگر من نمی توانم شاعر بودن خویش از خویش پنهان کنم از شما چه پنهان! نیز این وبلاگ اکنون یگانه ی رسانه ی بی سانسور من


» ادامه مطلب

۱۳۸۷ آبان ۳, جمعه

اين تازه نيست قديمي است*(براي عشا مومني)

اين‌كه وسط اتوبان و به جرم سبقت  يا سرعت غير مجاز متوقفت كنند نه امر بديعي است و  نه ناپسند. اما اين‌كه شخصی كه مرتكب چنين تخلفي از قوانين راهنمايي و رانندگي شده‌است يك دختر ايراني باشد كه در آمريكا تحصيل مي‌كند براي انجام امور شخصي و  تحصيلي‌اش به كشورش باز مي گردد و در اين حين همكاري هاي  متقابلي با برخي گروه‌ها و سازمان‌هاي فعال در زمينه‌ي حقوق زنان صورت مي‌گيرد.اما ناگهان در خيابان به جرم يك تخلف رانندگي بازداشت و به سياسي‌ترين بندِ سياسي ترين زندان ايران(بند 209 زندان اوين) انتقال داده ‌شود. خانه‌اش بازرسي ‌شود وسايل شخصي‌اش توقيف ‌شود و خانواده‌اش تهديد ‌شوند كه به شرطي دخترتان آزاد مي‌شود كه به هيچ جا اطلاع ندهيد. به ظاهر امري بديع و نو آورانه از سوي مامورين راهنمايي ورانندگي به نظر مي‌آيد؛اما به باور من اين تنها ظاهر ماجرا است كه بديع مي‌ناميد زيرا كه؛


» ادامه مطلب

۱۳۸۷ مهر ۲۹, دوشنبه

سني‌هاي ايران تحت بي سابقه‌ترين فشارها

منتشر شده در: روزانلاین


به طرز باورنكردني‌اي نسبت به‌همه‌ي سال‌هاي گذشته در ماه رمضان كه ماه مهماني خدا و ملاطفت و ‏مهرباني براي مسلمانان به شمار مي‌رود اقليت مذهبي مسلمان سني تحت بي سابقه‌ترين فشارهاي عقيدتي، ‏رواني، تبليغاتي و حتا جاني و مالي از سوي تندرو‌هاي مذهبي شيعه قرار گرفتند و دولت هم هيچ‌گونه اقدامي ‏براي امنيت جاني و حيثيتي و عقيدتي اين گروه از شهروندان خويش انجام نداد و تا به امروز هم در سكوت به ‏سر برده است. دامنه‌ي اين فشارها تا جايي ادامه پيدا كرد كه مولوي عبدالحميد اعلام كرد كه "اگر اين ‏برخوردها و فشارها ادامه داشته‌باشد مردم اهل سنت در باره‌ي شركت در انتخابات رياست جمهوري آينده ‏تجديد نظر خواهند كرد و امكان آن وجود دارد كه حتا در انتخابات شركت نكنند".‏



اما اين اتفاقات از چه زماني و با چه ويژگي‌هايي روي داده‌است كه داد اعتراض سني‌ها تا اين سطح بالا ‏آمده‌است؟ نوشتار زير اشاره به برخي از اتفاقاتي است كه در اين مدت بر سني‌ها در ايران رفته است.‏



» ادامه مطلب

۱۳۸۷ مهر ۲۸, یکشنبه

استبداد آموزشی

مردی وارد دفتر معلمان در مدرسه شد و گفت من قلیچ خانی هستم و آمدم از وضع درسی و اخلاقی فرزندم باخبر شوم. کلاس سوم... درس مي‌خواند.......


» ادامه مطلب

۱۳۸۷ مهر ۲۶, جمعه

لیلا در ویرانه ی روح

بخش‌هاي كوتاهي از شعربلند «فصل يخبندان»

شاعر: رفيق صابر

مترجم:شهاب‌الدين شيخي



شاه‌دخت ميان چرت چشم مي‌گشايد

در برابر آيينه‌ي يخ شه گيسوي‌اش را

به باران شانه مي‌كند



سيوه خان ي!*

امشب در منظومه ي چشمانت لنگر مي‌گيرم.

آمده‌ام در بوسه گانت بگيرم.

سيوه خان ه

امشب تندر را زين مي‌كنم،برت مي‌دارم.

از تيغه‌ي جنگل بالا مي روم

چراغي بر شاخه ي شب مي‌آويزم

ميان دو قله

ابري را تاب مي بندم برايت.

..

...

..

خيمه‌اي بي ستون و خاك

غاري

بوته‌اي را در جنگل

برايت آشيان خواهم كرد.

كجايت برم سيوه خان ه!

در اين شب باد و بوران

نمي رسم به كردستان!

......................

...................

................

شاه‌دخت گهواره‌ي آينده رامي‌جنباند

مي‌دانم

جانا!

مي‌دانم

عشق تو طوقي ابدي ‌است بر گردن!

...

....

...

عشق‌ات سوزاندن است،اشغال‌گري است.

بدون تو اما، اي سردار روح من

زندگي تبعيدگاه و

تبعيدگاه هم تونل مرگ است!





ليلاي من لشكر تاتار است

لشكر بربر و عرب و ترك و قاجار است

ميان غبار قرن‌ها گم‌ام مي‌كند،

كودتا و زلزله است

سرزمين روح را ويران مي‌كند

ليلاي من خوابي است ياغي

به راه‌هاي محال‌ام مي‌برد

مي‌دانم

جانا!



مي‌دانم

.

.



ليلاي من در ويرانه‌ي روح«نشا»ها را آب مي‌دهد

ترس از پنجره‌ي دل و

ترس روي صورت‌ام را پاك مي‌كند

عمر را به شعله پرچين مي بندد.

تنها تو سردار اين روح شعله وري

آواز اين حنجره‌ي گرفته‌اي.

تنها تو خواب ياغي اين شاعر تبعيد شده‌اي







*seve xane -اسمي است براي معشوق و نام معشوقی در یکی از افسانه ها عاشقانه ی کردی،اگر بخواهيم لفظ به لفظ معني‌اش كنيم مي توان گفت:سيب خانم يا سيب بانو.اما از آن جا که هم اسم خاص است وهم یادآور آن افسانه بنابر این ترجمه پذیر نیست.
» ادامه مطلب

۱۳۸۷ مهر ۲۳, سه‌شنبه

وبلگ رسانه‌اي تاثيرگذار



مطلبي كه مي‌خوانيد براي اثبات اهميت وبلاگ نويسي و كثرت و قدرت پوشش مخاطب در اين‌عرصه ي مجازي مي‌باشد و اگر به وبلاگ خودم اشاره‌كرده‌ام به اين دليل بوده كه آمارهاي وبلاگ خودم به طور كامل در دسترس‌ام بوده و قابل استناد بوده‌است نه هيچ دليل ديگري.


 باشد كه نويسندگان توانا و حتا جوان به نوشتن ترغيب و تشويق شوند آن‌هم در زمانه‌اي كه مطبوعات در محاق به سر مي برند و نيروهاي اهريمني بسياري ما را از نوشتن آن‌چه مي‌انديشيم باز مي‌دارند.



مطلب را در ادامه ی مطلب بخوانید..........


 


» ادامه مطلب

۱۳۸۷ مهر ۲۲, دوشنبه

پایان موقت اعتصاب غذای سراسری زندانیان سیاسی کرد

پس از گذشت ۴۵ روز از اعتصاب غذای سراسری زندانیان سیاسی و مدنی کورد در زندانهای مختلف، این زندانیان روز پنچشنبه با صدور بیانیه‌ای تحت عنوان"محکوم به‌ پیروزی هستیم" "توقف موقت اعتصاب غذا"ی خود را اعلام کرده و اعلام داشتند که‌ با دست یافتن به‌ پاره‌ای از مقاصدشان و درخواست بسیاری از شخصیت ها و فعالان و سازمان های حقوق بشری و سیاسی مبنی بر به‌ خطر نیفتادن جان اعتصاب کنندگان، مطالبات خود را از طرق مدنی دیگری پیگیری خواهند کرد ...



متن کامل خبر ار در ادامه ی مطلب بخوانید:


» ادامه مطلب

نامه‌ي جمعي از نويسندگان شناخته‌ شده‌ي كرد برای درخواست و استقبال از از اتمام اعتصاب غذاي زندانيان س

 جمعي از نويسندگان  و روزنامه‌نگاران و دانشگاهيان و روشنفكران شناخته‌شده‌ي كورد، در نامه‌اي سرگشاده به زندانيان  اعتصاب كننده، ضمن اعلام حمايت خود ازاين اقدام دموكراتيك و توصيف آن چون حركتي رهايي‌بخش، اعلام كرده‌اند كه اين اعتصاب غذا مبارزه‌اي است براي دفاع از شان حيات معنادار.


 اين روشنفكران كه نامه‌شان را قبل از پايان دادن به اعتصاب غذاي زندانيان  در سايت خبري رنسانس منتشر كرده‌بودند در پايان  از زندانيان نيز درخواست كرده‌اند كه به اعتصاب خود پايان دهند.


متن كامل نامه بدين شرح است:


» ادامه مطلب

سفر اجباري دوباره به شهرستان و بي خبري وبلاگ من

باز هم این آخر هفته به دلایلی مجبور به سفر به شهرستان شدم و آز آن جا که در خانه ی پدری  به هیچ گونه وسیله ی ارتباطاتی جز موبایل خودم دسترسی ندارم و حوصله ی به کافی نت رفتن و نشستن پشت میزهای آن جا را ندارم بنابر این از مدیرت وبلاگم در اين مدت ناتوان بودم و در این مدت هم خبرها و وقایعی روی داد که قابل تامل بود


خبرهایی چون ................


» ادامه مطلب

۱۳۸۷ مهر ۱۸, پنجشنبه

پرانتز باز و بسته(آسانسور را به بیمارستان ببر)*



پرانتز باز و بسته(آسانسور را به بیمارستان ببر)*

..........(

تا روء يای من...

خيابان دراز تر از پارسالت!

بس است آنقدر بر سرو که سبز می ميری!؟

در مکعب های سفيد ديواری زندگی کنم....

خدا می داند

يا هر کس غير از خدا

آن قدر ررر  حسرت و سفر و دريا بودم...



استاد

پرانتز پشت )(پرانتز

در طاقت و حوصله ی درناييم می گشايد

(

خانم!

دستم را در گزاره ی چشمهايت بنويس

تا پدرم هر چه «من» است

در يک تاکسی ترديد

ب«چپ»د  در گوشه ای از سينه اش

سینه

بر سینه

ام بگذار

تا این [بوسه]را از کروشه خارج کنم. 

------



غروب  ها

در آسانسوری عروج می کنم

بوی زن ميدهد

و

صبح نگاه دختران خيابان

طعم بيمارستان



پرانتز بسته  استاد  مادرم مرد!   

)



خط تيره(ــ)

بگذار پشت گام های من

نگاهم را به ولگرد ترين گربه ی شهر بسپار

اين دختر می ترسد

دستش را در ايستگاه اتوبوس

جا بگذارد...

ــ خانم!

اندامت به شيوه ای فجيع روحم  را می آزارد



ــ آقای شيخی!

می ترسم اين ايستگاه از اين خلوت تر شود

تنها عاشق تو شوم!؟

 من عاشق طعم کتاب و بوسه های تو هستم

ــ نه!

شهاب آن قدر  تعطيل است ..که

نمازش رادر صفحه های قرمز تقويم  می گزارد



ــ

خيابان لبريز از اضطراب پيراهن من است

آقا!

شما دستتان آلوده ی

رنگ سرخ دور ترين هميشه ی من است

التماس می کنم!

اين نقشه را از دلم نشوييد

من

دلم

تنها

به اندازه ی اين نقشه خالی است...................

اما

تا هرچه نقطه چين.....

پياده رو های شما را می پيمايد

جغرافيا به پای من  تنگ است





*اصل این شعر به زبان کوردی در تابستان سال۸۰ سروده شده و با ترجمه ی دوست خوبم فریاد شیری در ماهنامه ی عصر پنج شنبه به زبان فارسی به چاپ رسیده. اما این ترجمه ی خودم می باشد.
» ادامه مطلب

شعرهای من

آن بالا در معرفی خودم بعد از نوشتن نام ام اولین گزینه را برای معرفی خود واژه ی شاعر انتخاب نموده ام. اما احساس می کنم که  هیچ یک از خوانندگان با این سبک از نوشته ها یی که تا به حال نوشته ام هوایی از ترنم شاعرانه تنفس ننموده اند. راستش باید بگویم سر آغاز من به شعر بر می گردد و برای معرفی خودم هیج واژه ای را متناسب تر از شاعر نمی دانم.اگر چه در عرصه ی نوشتن دورترین همسایه ی شعر یعنی سیاست و.. برگزیده ام اما سیاست و دنیای آن انتخاب من نبود و من انتخاب او بودم.زیرا هنوز احساس می کنم که من نه سیاسی ام  و نه سیاسی نویس بلکه اتفاق افتادن این انتخاب از آن روست که در هر جامعه ای که پای سیاست تا شخصی ترین امور انسان دراز شده به گفته ی فمینیست ها «هرآن چه شخصی است سیاسی است». و به قول شیمو رسکا چه بخواهی چه نخواهی حرف هایت سیاسی تعبیر می شود. در واقع شاعر از دید من کاری جز این ندارد که اعتراض و انتقاد خود را نسبت به واقعیتی ـکه به قول «کامو» اگر هنر نبود مارا خفه می کردـُ در صورتی دیگر بنیان نهد و به زبانی دیگر برای مردم بازگو کند.اما اگر خواست با همان زبان مردم و زبانی که حاکمان بدان زبان به تغییر حقیقت مشغول اند بنویسد آن گاه نوشته اش به جای شعر مقاله ای سیاسی می شود.


 در هر صورت این بحث را مجال دیگر می باید. اما از این به بعد گاهی شعرهای ام را در این جا می گذارم.باز هم به امید نظرات منتقدانه ی شما.



برای شروع یکی از شعرهای ۸-۷ سال پیش را می گذارم .اگر چه شعر تاریخ ندارد و به ویژه این شعر اما دوست دارم آشنایی شما با شعرهای من با این شعر اتفاق بیافتد. برای استقلال شعر  شعر را در مطلب بعدی بخوانید 

» ادامه مطلب

۱۳۸۷ مهر ۱۶, سه‌شنبه

کاهش حکم هانا عبدی و روسیاهی برای زغال

از سه روز پیش من از کانال های شخصی از شکستن حکم هانا عبدی که در حکم قبلی دادگاه به ۵سال حبس در گرمیه محکوم باخبر شده بودم اما اخلاقا منتظر اعلام رسمی آن از سوی دکتر شریف وکیل هانا و روناک بودم. تا امروز خبرآن را در سایت تغییر برای برابری دیدم.  که در آن دکتر شریف از کاهش حکم ۵سال در تبعید هانا به یک سال و نیم  در شهرستان رزن  در استان همدان خبر داده اند. ..



» ادامه مطلب

۱۳۸۷ مهر ۱۵, دوشنبه

در خواست بیش از هزار فعال اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، دانشجویی و زنان از زندانیان:

لطفاً به اعتصاب غذای خود پایان دهید


 


از روز دوشنبه چهارم شهریور ماه 1387 زندانیان سیاسی و مدنی کُرد اعتصاب غذای نامحدودی را در اعتراض به وضعیت وخیم حقوق بشر در زندان‌های ایران آغاز کردند. اعتصاب کنندگان با صدور اطلاعیه‌ای خواهان «در پیش گرفتن رفتاری شرافتمندانه با زندانیان و پایان دادن به رفتارهای غیرانسانی با آنان»، «توقف صدور و اجرای حکم اعدام»، «پایان دادن به تبعیضات ملی مذهبی و جنسیتی و تبعید زندانیان»، «تأکید بر حضور ناظران سازمان‌های حقوق بشری داخلی و بین‌المللی در زندان‌ها»، «اصلاح دستگاه قضایی ایران» شده‌اند.


 اعتصاب کنندگان سیاسی و مدنی طیف وسیعی از زندانیان مدنی و سیاسی و عقیدتی، از اعضا و هواداران احزاب کُرد تا فعالان حقوق بشری کردستان، فعالان کمپین یک میلیون امضا، معلمان و دانشجویان را شامل می‌شوند. با آغاز این اعتصاب از سوی برخی زندانیان در سنندج و ارومیه اعتصاب غذا به زندانیان شهرهای دیگری چون تهران، سقز، مريوان و ماكو گسترش یافت. بنا به گزارش کمیته‌ای که برای پیگیری وضعیت زندانیان تشکیل شده و همچنین گزارش‌های خانواده‌های زندانیان، طی 40 روز گذشته برخی از زندانیان سیاسی و مدنی برای همبستگی با دیگر زندانیان به طور دوره‌ای دست به اعتصاب غذا می‌زنند و برخی دیگر همچنان به اعتصاب نامحدود خود ادامه داده‌اند به طوری که سلامت بسیاری از آنان که غالباً بیمار هم هستند با خطر جدی مواجه شده است. ...


متن کامل بیانیه و اسامی را در ادامه ی مطلب بخوانید


 


» ادامه مطلب

۱۳۸۷ مهر ۱۳, شنبه

قالب وبلاگ من و تعطيات عيد فطر در شهرستان و مدرك كردان و مسائلي ديگر

بدون شک بر همگان روشن است که برخورد اولیه ی هر مخاطبی با هر رسانه ای برخورد با فرم ظاهری و ساختارشکل یافته ی آن به عنوان طرحی که در اولین نگاه حظ بصری خواننده را می نوازد یا می آزارد،مي‌باشد.  مسائل به ظاهر ساده ای از قبیل لوگو محل قرار گیری تیتر عکس و.. اگر چه ما فكر مي‌كنيم فقط براي حرفه‌اي ها معني‌دار است اما تجربه نشان داده كه همان خواننده‌‌هاي معمولي هم به رسانه‌هايي كه از فرم ظاهري زيباتري بهره مي‌برند روي خوش نشان مي‌هند. از اين رو شخص من هر زمان در هر رسانه‌اي مشغول به كار بوده‌ام بخش زيادي از انرژي‌ام را بر فرم ظاهري روزنامه يا صفحه و يا بخشي كه مسئوليت آن‌ برعهده‌‌ام بوده،گذاشته‌ام.


همان‌طور كه در يادداشت قبلي اشاره كرده بودم .....


» ادامه مطلب