‏نمایش پست‌ها با برچسب بدن زن. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب بدن زن. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۰ آذر ۶, یکشنبه

برهنگی عالیه مصری و تجربه‌ی ایران- گفت‌وگوی سایت مردمک با ساقی قهرمان و شهاب‌الدین شیخی


نعیمه دوستدار:
در حالی که اسلام‌گراها در مصر روزبه‌روز بیشتر قدرت ‌می‌گیرند و بنیادگراها عرصه فعالیت‌هایشان را به سطح جامعه آورده‌اند، عالیه ماجده المهدی با یک حرکت جنجالی، نگاه‌ها را به خود برگرداند. خبر انتشار عکس برهنه یک دختر جوان مصری، از آن خبرهایی بود که خیلی زود کاربران جامعه مجازی از آن باخبر شدند. رسانه‌های رسمی ‌ایران البته خبری از این ماجرا ندادند اما عالیه، خیلی زود در میان ایرانی‌ها شناخته شد. خیلی‌ها از روی کنجکاوی به وبلاگش سر زدند که با نام مذکرات ثائره(یادداشت‌های یک زن انقلابی)، مجموعه‌ای عکس و تصویر را همراه با نوشته‌ای منتشر کرده بود. عالیه در آن نوشته از دیگران ‌می‌خواهد که قبل از تحقیر و انکار او و نادیده گرفتن آزادی بیانش، همه مظاهر جنسی را از زندگی خود حذف کنند. او در گفت‌وگوها و نوشته‌های فیس‌بوکی‌اش، به فمنیست بودن، آزادی‌خواهی و مبارزه‌اش با سانسور اشاره کرده است. بسیاری از رسانه‌های جهان به او توجه کردند و مصاحبه‌های او منتشر شد. در میان مردم عادی اما واکنش‌ها متفاوت بود؛ عده‌ای در حمایت از او برهنه شدند و عده‌ای اعدام او را تقاضا کردند.

عالیه، بازبینی یک رویا
بیشترین واکنش‌ها به اقدام عالیه در خود مصر صورت گرفت، اما در میان کشورهای خاورمیانه، ایرانی‌ها بیشترین واکنش‌ها را نشان دادند. هم در حمایتش برهنه شدند، هم برایش صفحه مجازی ایجاد کردند و هم صدها کامنت و مطلب درباره‌اش نوشتند. انگیزه این آدم‌ها اما متفاوت بود. برخی تماشاچی بودند، برخی دنبال انگیزه‌ها و احتمالات می‌گشتند.
این میزان توجه به عالیه در ایران اما چه دلیلی می‌تواند داشته باشد؟ شهاب‌الدین شیخی، فعال حقوق زنان می‌گوید: «عالیه در بیشتر خبرگزاری‌های مطرح دنیا مطرح شده و با سی‌ان‌ان مصاحبه کرده. اما طبیعی است که میزان توجه عامه مردم اروپایی به برهنه شدن یک زن، متفاوت با خاورمیانه و ایران است. آن‌ها واکنش ما را نشان نمی‌دهند. این‌گونه واکنش‌ها شاید متعلق به  قرن‌ها پیش در کشورهای توسعه یافته باشد؛ آن زمان فیمنیست‌ها چنین اعتراض‌هایی ‌می‌کردند. در آمریکا و اروپا برهنگی زن تابو نیست، این خاورمیانه است که هنوز با مسائل روبنایی زنان مواجه است؛ به ویژه که این کشورها اسلا‌می ‌هم هستند.
جامعه ایران بین کشورهای منطقه وخاورمیانه، از نظر رسانه‌ای و از نظر مواجهه با حکومت، یکی از فعال‌‌ترین جنبش‌های  زنان را دارد. در جنبش سبز، تعداد زنان مشارکت‌کننده بسیار زیاد بود و حتی یکی و شاید اصلی‌ترین نماد شهدای این جنبش "ندا"ست که یک زن است. بعد از فرو نشستن اعتراض‌های خیابانی، مردم توجه زیادی به جنبش کشورهای عربی و حتی وال‌استریت داشتند. نه این‌که دقیقا این جنبش‌ها شباهتی به جنبش مردم ایران داشته باشند بلکه این فضای خیابانی باعث بازبینی رویاهاشان ‌می‌شود و در مورد زنان هم اتفاقاتی که رخ می‌دهد شاید به نوعی آیینه‌‌ای باشد از وضعیت زنان در این جوامع.»
ساقی قهرمان، نویسنده و فعال حقوق هم‌جنس‌گرایان اما این توجه را برخاسته از آگاهی و تحلیل نمی‌داند: «برهنگی، در وهله اول، در جوامعی مثل جامعه ما، ‌‌ترس ایجاد ‌می‌کند؛ ‌‌ترس آشکارشدگی. کسی علاقه‌مند نیست خودش را جای شخص برهنه شده بگذارد یا برهنه بشود، چون با برهنه شدن تکیه‌گاه‌های اجتماعی و فرهنگی خودش را از دست ‌می‌دهد. اما وقتی دیگری برهنه می‌شود، برهنگی تبدیل به صحنه می‌شود و تماشایی می‌شود. این ‌همه هیجان‌زدگی کاربران ایرانی در مواجهه با این عکس‌ها، به خاطر شکستن بند نیست. در مقیاس خیلی زیاد، این توجه از کنجکاوی و از لذت تماشای بدن برهنه و دست‌یابی به پورن خانگی ریشه ‌می‌گیرد. توجه خیلی از فعالان زن و مرد هم شبیه به همین است. تعداد کمی ‌از بین کسانی که به عکس‌ها و به دلایل عالیه برای برهنه شدن توجه کرده‌اند، در واقع به بند و به شکستن بند به عنوان یک مساله ریشه‌ای اهمیت داده‌اند.»

از آزادی تن تا آزادی مدنی
کارشناسان و فعالان حقوق زنان تو‌جه به پیش‌زمینه‌های چنین اتفاق‌هایی را برای تحلیل آن توصیه می‌کنند. بستر این اتفاق مصر است، جایی که به گفته شهاب‌الدین شیخی، باید به دوران حکومت حسنی مبارک به عنوان پیش‌زمینه این اتفاق توجه کرد: «یکی از اصلی‌‌ترین مخالفان مبارک، اخوان‌المسلمین بود که در زمان مبارک امکان فعالیت سیاسی‌شان بسیار بسیار محدود بود، بنابراین بیشترین فعالیت‌‌‌هایشان فعالیت‌های فرهنگی و دینی بوده است. اپوزسیون‌های دینی در زمان محدودیت معمولا مردم‌گرا و فرهنگی هستند و میزان فعالیت فرهنگی‌شان بالاست و زمانی که به قدرت می‌رسند به دخالت سیاسی و رویای تشکیل حکومت دینی می‌رسند. درست مثل ایران در دهه 40 خورشیدی که با  پدیدار شدن چهره‌ای چون آیت‌الله خمینی و برخوردش با کاپیتالسیون، اسلام  و کلا فعالیت سیاسی دینی در جامعه نفوذ گسترده‌‌تری پیدا کرد. همین اتفاق در مصر افتاده و شباهت زیادی به انقلاب ایران دارد. سویه‌های سکولار و ضددیکتاتوری، با پیروزی احزابی که شعارشان به عامه مردم نزدیک‌‌تر است، قدرت بیشتری پیدا ‌کرده‌اند. گروه‌های مذهبی که در سال‌های گذشته ثروت اندوخته بودند و با مهاجرت یا تبعید خودخواسته از کشور خارج شده بودند، حالا برگشته‌اند و پول‌شان را خرج تبلیغات برای آن ایده‌های دینی‌شان ‌می‌کنند.»
بحث آزار جنسی در میدان التحریر و به شکل آشکارتر، اقدام یکی از احزاب سلفی در معرفی یک نماینده زن و گذاشتن گل به جای عکس او، باعث انتقاد سکولارها و فعالان زن در مصر شد. ظاهرا عمل ماجده ‌می‌تواند واکنش به این مسایل باشد؛ یک زن که از اراده خودش روی بدنش استفاده ‌می‌کند.
آقای شیخی می‌گوید: «در مورد اتفاق‌های این‌چنینی، موافق‌ها ‌می‌گویند تاثیر مثبت دارد؛ به جامعه شوک ‌می‌دهد؛ به خود زنان و به کل جامعه تلنگر ‌می‌زند که باید به مساله زن توجه شود. مخالفان ‌می‌گویند باعث ‌می‌شود رادیکال‌ها قدرت بگیرند و فضا بسته‌‌تر خواهد شد چون تندروها ‌می‌گویند اگر به زنان آزادی بدهی چنین کارهایی ‌می‌کنند. من خودم معتقدم در نهایت این اتفاق شوک لازم را ‌می‌دهد. مثلا در ایران، وقتی بحث حجاب اجباری مطرح شد و زنان راهپیمایی کردند، روشنفکرترین احزاب، چپ‌ها بودند؛ مثل حزب توده. ولی این حزب ‌می‌گوید که نیم متر پارچه مساله ما نیست. همین نیم متر پارچه، تبدیل ‌می‌شود به تابلوی تمام‌نمای حکومت ‌در 30ساله اخیر. در حکومت‌های توتالیتر، زنان تابلوی حکومت‌ها هستند. یعنی مثلا رضاخان ‌می‌خواهد کشف حجاب کند و انقلاب اسلا‌می‌‌ می‌خواهد زنان را بپوشاند.»
ساقی قهرمان هم در تحلیل این‌که آزادی تن می‌تواند زمینه‌ساز آزادی‌های مدنی دیگر شود و مفهوم آشکار کردن صورت انسانی تن، از لذت تا حق و مسوولیت را داشته باشد، می‌گوید: «جامعه ایرانی دارد قرض‌هایی را که 30سال است روی شانه‌اش سنگینی ‌می‌کند ‌می‌پردازد. 30سال پیش وقتی زنان ایرانی علیه حجاب راهپیمایی کردند، تصور غالب "مردم/مردان" ی که در جبهه مقابل حزب‌الله بودند این بود که بی‌حجابی ضرورتی ندارد. به‌زودی معلوم شد که ضرورت انتخاب پوشاک، و ضرورت بی‌حجابی خیلی ریشه‌ای‌تر از ضرورت نان و کار بوده، چون با آزادی تن، تن ‌می‌توانست برای به دست آوردن نان و کار مبارزه کند، اما وقتی تن محکوم به حجاب ‌می‌شود، نیازهایش هم محکوم به سکوت ‌می‌شوند.»

توانایی برهنه شدن
در واکنش به اقدام عالیه خیلی‌ها به تکرار آن فکر کردند و امکان آن را سنجیدند. مساله حجاب اجباری سال‌هاست در ایران مورد بحث است اما برهنه شدن چیزی است که جامعه ایرانی و فعالان زن هم درمورد آن تردید دارند. بسیاری آن را اقدامی افراطی می‌دانند و خیلی‌ها هم بی‌فایده. آقای شیخی می‌گوید: «اقدامات فردی، معمولا دارای شدت است و جلب توجه عمو‌می ‌‌می‌کند. ولی رفتارهای جمعی، قابل سرایت هم هستند. در جامعه‌شناسی اصطلاحی وجود دارد به عنوان جنون جمعی؛ یعنی مثلا وقتی 10نفر ‌می‌دوند بقیه هم دنبال‌شان ‌می‌دوند. رفتارهای جمعی ناگهانی، به رفتارهایی گفته می‌شود شبیه رفتارهایی که در یک ورزشگاه یا هنگام نمایش فیلم انجام می‌گیرد. در این گونه کنش‌ها، رفتار از فردی به فرد دیگری قابل انتقال است. اما کنش‌های فردی امکان سرایت‌شان پایین‌‌تراست. مثلا یکی در تونس خودش را آتش زد اما همه نرفتند خود را آتش بزنند. این اقدام اما باعث رادیکال‌‌تر شدن فضا شد. ما انتظار نداریم  این حرکت تکرار شود، هرچند تکرارش هم اتفاق افتاد و تعدادی زنان مصری و اسراییلی و ... این کار را کردند. از این به بعد، هراتفاقی بیفتد قدرت رفتاری را که عالیه الهمدی انجام داد، ندارد و فقط حرکتی نمادین و حمایتی است.» او همچنین در مورد ایران به این مساله اشاره می‌کند که وضعیت آگاهی جنسیتی زنان ایران بالاتر از زنان مصر است: «حرکت ماجده برای نسل جدید زنان مصر معنادار است. این زن ابایی ندارد از سکسی بودن. هرچند ما این درصد از عریانی را تجربه نکرده‌ایم، ولی آگاهی عمو‌می ‌جنسیتی در جامعه ما بالاتر است. بنابراین نیازمندی به چنین شوکی برای آگاهی‌بخشی رادیکال وجود ندارد.»
ساقی قهرمان اساسا چنین حرکت‌هایی را در جامعه ایرانی ممکن نمی‌داند. او معتقد است در داخل ایران، زنان توانایی برهنه شدن ندارند: «عالیه در موقعیتی از آزادی‌های شخصی و اجتماعی خودش استفاده ‌می‌کند که حکومت در مصر هنوز صاحب تمام قدرت نیست و در جامعه زنان، هنوز عالیه امکان بازی و مانور دارد. اما حکومت ایران صاحب قدرت است و از زنان داخل ایران نمی‌توان توقع برهنه شدن داشت.
اگر ما بخواهیم ظرفیت جامعه برای برهنه شدن زنان به عنوان نشانه‌ای از مبارزه اجتماعی را در نظر بگیریم منطقی‌‌تر این است که به برداشتن روسری فکر کنیم. آیا جامعه ایران ظرفیت برداشتن روسری از سر خود را دارد؟ آیا زنی در ایران هست که بتواند روسری‌اش را بردارد و زنانی و مردانی در حمایت از حرکت خود داشته باشد تا اگر حکومت به او حمله کرد از او دفاع کنند؟ نه. این امکان در ایران وجود ندارد. حرکت‌ها تک‌رو و بی‌پشتوانه است.»

زرد، قرمز، سیاه
فعالان شناخته شده حقوق زنان در ارتباط با این مساله چند دسته بوده‌اند. بخشی موافق بودند و گفتند این اقدام حق اوست و ‌می‌تواند به دلیل فشار جامعه این کار را بکند. عده‌ای حرکت عالیه را رفتاری عادی اما جسارت‌آمیز دانسته‌اند که درصد بیشتری از فعالان زن را این گروه تشکیل می‌دهند. عده دیگری هم گفته‌اند عالیه دختری جوان و سکسی بوده و انتقاد کرده‌اند که چرا از این عناصر وجودی‌اش استفاده کرده است. شهاب شیخی در این زمینه می‌گوید: «تاکید آن‌ها بر جوراب مشکی و کفش قرمزی است که عالیه در عکس به تن دارد. البته از آن‌جا که ایده هنری بر اساس نظریه مرگ مولف از اختیار او خارج ‌می‌شود تحلیل من طور دیگری است. به نظر من، این آدم ایده داشته برای گذاشتن عکس‌ها. در دنیای پورنو سیاه رنگ سکسی است. اما در خارج آن  می‌توان گونه‌ای دیگر به این رنگ‌های سیاه و سفید و قرمز نگاه کرد و رگه‌های تحمیل  نماد قدرت را بر بدن زن مشاهده کرد. اگر به  پرچم مصر دقت کنیم همین رنگ‌های سیاه و سفید و قرمز وجود دارد. این رنگ‌ها به نوعی نماد رنگ‌های پرچم مصر و پرچم، نماد قدرت و جبرهای اجتماعی، سیاسی و ملی جامعه و دولت است. این رنگ‌ها در عکس به تصویر کشیده شده‌اند. دولت تثبیت‌کننده قدرت طبقه‌ مسلط یا جنس مسلط است. رنگ زرد هم که برای پوشاندن دهان و چشم و اندام جنسی به کار رفته معنادار است. این که فعالان زنان گفته‌اند چرا بدن عالیه سکسی است به این نکته توجه نکرده‌اند که سکسی بودن بدن زن بر‌ساخته الگوهای مردانه است. 100سال پیش زن تپل سکسی بوده الان زن لاغر. برای من سوال است که چرا فیمنیست‌ها با همین معیارهای مردسالارانه بر زیبایی جنسی یک زن تاکید ‌می‌کنند؟»

زن برهنه، آدم برهنه
حدود سال 2003، ساقی قهرمان، عکسی را که خودش از خودش در آینه گرفته بود و مشخص بود که از کمر به بالا برهنه است، برای انتشار به وب‌سایت‌های ایرانی فرستاد. به جز سایت اخبار روز هیچ‌کدام قبول نکردند آن را منتشر کنند. اخبار روز هم نه در صفحه اول، بلکه در صفحه پشت، این عکس را همراه با داستانی از او منتشر کرد. روز بعد، سردبیر این سایت، خسروباقر، در جواب معترضان نوشت که ادبیات چیزی برای پنهان کردن ندارد: «بعد از آن من عکس‌هایی از خونریزی ماهانه خودم با زوم کردن دوربین روی خون و اندام جنسی در وبلاگ شخصی خودم منتشر کردم. و بعد، عکس‌هایی از تنم را که در گذر زمان چروکیده و مچاله شده بود منتشر کردم. عکس‌های بعدی، عکس کبودی‌های روی تن من بود.»
ساقی قهرمان هدفش را از منتشر کردن این عکس‌ها، جدا شدن از کلیشه نوشتن می‌داند. مساله دیگر به هم ریختن کدهای زیبایی در تن و زن و چارچوب معشوق بودگی تن زن است: «من در همه عکس‌هایم دقت ‌می‌کردم که چیزی که با این معیارها نمی‌خوانند توی عکس باشد. مثل عینک گنده ذره‌بینی، کفش‌های سرپایی لنگه به لنگه، صورت وق زده، پستان شل و دراز، شکم چروکیده، و چیزهایی که نشان ‌می‌دهد این زیبایی به زعم فرهنگ یا برهنگی اروتیک به زعم فرهنگ نیست که توی عکس نشان داده می‌شود، این یک آدم است.»
اما دیگران اقدام ساقی قهرمان را در راستا یا مشابه عالیه قلمداد نمی‌کنند. شیخی می‌گوید: «این‌که بستر این کنش چه بوده و در کدام جغرافیا اتفاق افتاده مهم است. اگر یک زن در آمریکا و انگلیس و... این کار را بکند، این اعتراض به وضعیتی دیگر با ذهنیتی از آن خودش است. اعتراضی سیاسی نسبت به قدرت نیست. تو اگر در فضای آنلاین یا در جای دیگری از دنیا برهنه باشی، کسی بازخواستت نمی‌کند. ولی در ایران با وجود فشارهایی که وجود دارد، ‌این کار می‌تواند اعتراض باشد. انجام این کار در کنفرانس برلین یا کار خانم قهرمان، فرق دارد اما در هر صورت امکان بروز این رفتار در جامعه‌ ایرانی بسیار پایین است.»
اقدام ساقی قهرمان در آن برهه زمانی چندان مورد توجه جامعه فعالان حقوق زن و دیگر فعالان اجتماعی قرار نگرفت، شاید چون او به دنبال حقوق زنان نبود یا ظرفیت جامعه واکنش نسبت به آن را ایجاب نمی‌کرد. خود او درباره برخوردهایی که تجربه کرده می‌گوید: «من به ندرت برخوردی را با خودم دیده‌ام که معمولا با زن‌های دگرجنسگرا ‌می‌شود، یعنی ظرفیت دوست‌داشتنی بودن یا خواستنی بودن یا معشوق بودن، چه به عنوان شخص و چه به عنوان عکس را نداشته‌ام. تصور خود من این است که با من به عنوان یک غریبه رفتار شده در جامعه ایرانی. نه به دلیل این که من در خارج از ایران هستم، بلکه به دلیل این که خارج از محدوده فرهنگ رایج ایرانی هستم. مثلا، من خواهر، مادر هیچ مردی به حساب نمی‌آیم. دختر و همسر هیچ مردی هم به حساب نمی‌آیم. جزو محدوده آبروی هیچ کسی هم نیستم. برای همین پشت کسی از برهنه شدن من نمی‌لرزد، اما آن‌جایی که از آلترناتیوهای گرایش جنسی و هویت جنسیتی صحبت می‌کنم، به من حمله می‌شود. بیشترین فحش‌هایی که به من داده شده برای منتشر کردن عکس برهنه نبوده، به خاطر هویت جنسی من بوده و توضیح این که من می‌توانم از بدن زنانه و ابزار جنسی زنانه‌ام استفاده‌ای غیرزنانه بکنم.»

دستاوردهای یک برهنه شدن
اما دستاورد این همه بحث و نظر درباره عالیه برای جامعه ایرانی چه می‌تواند باشد؟ شهاب‌الدین شیخی می‌گوید: «من فکر‌می‌کنم دستاوردش همین بحث‌ها و گفت وگوهاست. ما باید قدم در فضای گفت وگو بگذاریم. برای ما که خارج از جغرافیای حکومت هستیم این فرصت خوبی است. باید در‌باره برهنگی و پوشش بحث شود. تا الان بحث درباره حجاب اجباری و اختیاری بوده، الان درباره برهنگی است. رابطه بدن با قدرت، با دمکراسی، با عدالت و ... باید بررسی شود. ما ازتنانه‌اندیشی ‌می‌هراسیم؛ از بنیادهای مردسالاری، تسلط بر بدن زن است.»
به عقیده این فعال اجتماعی، قرار نیست جامعه به سمت برهنگی برود بلکه مساله وارد شدن به حوزه بدن است. تا قبل از حضور اندیشه‌های فمینیستی ، روانکاوی، رابطه‌ تن، زبان، هویت، جامعه و دیگر مفاهیم در بدن مرد محور اندیشیدن قرار گرفته. اکنون از نظر تئوری باید به تن احترام گذاشت تا تن زن تنها و تنها جایگاه میل و رنج نباشد بلکه جایگاهی برای حضور آزاد در جامعه باشد: «قرار نیست برهنگی سرایت کند یا زنان و کل بشریت لخت شوند. مساله اراده انسان است. این‌که تن من حق حضور آزادانه دارد و در مورد نوع پوشش آن، کسی نباید تصمیم بگیرد. اقدام این خانم درخواست برهنگی نبوده. در‌خواست او این بوده که ایده سلطه از بدن زن، برود. تا وقتی سلطه بر بدن زن هست، آزادی نیست. از همین رو من می‌توانم بگویم که کل این ماجرا‌ی لخت شدن خانم عالیه الهمدی و همه حرف‌های مخالف، موافق، معترض، منتقد و ... درباره آن، فقط و فقط یک معنی را به ذهن می‌آورد: وحشت مردمان‌(چه مردان و چه زنان) از جهانی که زیبایی اراده‌ زن در آن دخیل باشد.»
» ادامه مطلب

۱۳۹۰ مهر ۱۳, چهارشنبه

ارزش‌گزاری میلی‌مترهای بدن زنانه

 ...به این واکنش‌ها اگر دقت شود اولین موضعش که جلب توجه می‌کند استفاده از کلمات « بی اهمیت» و نیز « حاشیه» بودن زن و بدن زن است. آری زن  هرگز مرکز نبوده است. زن حاشیه‌است. زن در ادیان توحیدی و روایت‌های مردسالارانه‌ی این ادیان نیز به ویژه دین یهود« از حاشیه‌ی بدن مرد» یعنی از دنده‌ی چپش آفریده شده است. زن قمستی از مرد و حاشیه‌ی مرد است. زن به واسطه‌ی مرد تعریف می‌شود. در روانکاوی و روان‌شناسی نیز زن بر اساس  بدن مرد تعریف می‌شود و درک از « من» و دیگری درک از مرد است و زن حاشیه است و بی اهمیت. اگر شما دوستان در آن عکس ساده « چند سانتی‌متر یا میلی‌متر اختلاف رنگ می‌بینید برای من خط کشیدن روی هستی اجتماعی و آزادی بدن زن معنا دارد.....
دیروز مطلبی نوشتم در مورد این‌که چند میلی‌متر از بدن نهال سهابی در عکسی که در روز‌آنلاین منتشر شده بود و این عکس با عکس اصلی تفاوت داشت. تفاوت هم دقیقا بر سر همان چند میلی‌متری بود که در عکس منتشر شده در روزآنلاین روتوش شده منتشر شده بود. تا به حال تنها جوابی که ظاهرا در فضای مجازی آن هم نه از سوی  خود روزآنلاین  بلکه از سوی برخی از دوستانی که در روزآنلاین کار می‌کنند، این بوده که این عکس به همان شکل به دست روزآنلاینی ها رسیده است. البته گویا برخی ادعاهای اولیه دیگر هم بوده است. 
نخست: باید بگویم من مدت‌هاست که فیس بوک نمی‌آیم و از اتفاقاتی که در فیس‌بوک رخ می‌دهد بی‌خبرم. اما دیروز وقتی یکی از دوستان که اصرار داشت من چون دوست نهال بوده‌ام و دسرسی به صفحه ی فیس بوکی‌اش دارم بروم و ببینم آیا از نهال دو عکس  هست یا نه که من نوشتم که یک عکس هست و او هم‌چنان اصرار داشت که باید دو عکس از نهال یکی با روتوش و دومی بدون روتوش وجود داشته باشد که من ندیدم. نه امروز و نه قبلا. بعد هم به خاطر عهدی که با خودم دارم هم‌چنان بدون این که حتا به صفحه ی خودم نگاهی بیاندازم  و واکنشی نشان بدهم از فیس بوکم خارج شدم. این‌که در فیس بوک چه اتفاقاتی افتاده و چه جو و واکنشی روی داده است من از آن بی خبرم. اما در بالاترین و نیز در ایمیل‌هایی که برخی دوستان برایم می‌نویسند به نکته‌ای بسیار دردآور اشاره می‌کنند. این نکته دقیقا همان نکته و دقیقا همان نقطه‌ای است که باید تامل  کرد و دردش را تحمل کرد. مطلب این دوستان اشاره به این دارد که « حالا چند ملی‌متر از بدن یک زن اینقدر ارزش داد و بیداد ندارد».
دوم این‌که بازم هم تکرار می‌کنم که من نقد می کنم و ابایی هم از نقد دوستانم ندارم چه برسد به نقد مخالفانم. اتفاقا وقتی منتقد بودن خودم را باور می کنم  که وقتی در موردی مشابه رسانه‌های مخالف را نقد می‌کنم نسبت به همان موضوع در رسانه‌های موافق و دوست خودم نیز واکنش داشته باشم. چون در آن صورت عیار نقد من و عیار حقیقت گرایی نقد من به نسبت مصلحت‌گرایی‌ام پایین می‌آید. معنی ندارد اگر این کار را رسانه‌ای مخالف و یا شخصی مخالف انجام بدهد داد و هوار از دست رفتن حقوق آزادی بدن زن سر بدهم اما اگر دوستانم و یا رسانه‌ی دوست و موافقم این‌کار را کرد سعی کنم قضیه را به ریش سفیدی و گیس سفیدی، و زیر زیرکی و این ‌ها  واگذار کنم و یا زیر سبیلی و زیر گیسی ردش کنم برود. همین‌جا هم کسانی که چنین رفتاری را می‌کنند به نظرم باید به رفتار خودشان شک کنند نه به رفتار من.
سوم این‌که، من فمینیستم. از این‌که بگویم فمینستم نیز هیچ ابایی ندارم. از این‌که حتا در این اروپا و در آمریکا نیز به کسانی می‌گویند فمینست که دیوانه و روانی هستند و می گویند عده ای زن که از مرد بدشون میاد و فکر می‌کنند  باید در جهان مرد نباشد، باز هم نگران نیستم زیرا می‌دانم در این کشورها نیز مردسالاری  مثل هر گفتمان مسلط دیگری گفتمان‌های منتقد خود را با بدترین تعریف‌های ممکن و به جامعه معرفی می‌کند. من فمینیستم زیرا به انسان بودن باور دارم و انسان هم از دید من دو جنس دارد و تا زمانی که این تبعیض جنسیتی در هر شکلی وجود دارد تاکید بر فیمنیست بودن یعنی تاکید بر انسان بودن. فمینیست بودن من هم فصلی و موسمی و رسمی و آدابی و عرفی و موقتی  جنبشی و مکانی و این ها نیست. اگر مثلا در ایران باشم و عضو کوچکی از کمپینی فمینیستی در ایران خودم را فمینیست بدانم و اگر خارج شدم حوزه‌ی فعالیت هایم را تغییر بدهم. فمینیست نیستم که فقط به جمهوری اسلامی گیر بدهم و به دین و مذهب مردم بتازم و به اسلام ومحمد و عیسی و خامنه‌ای و هر دیکتاتور دیگری فحش بدهم،  فمینیست هستم و به آزادی عقیده و به ویژه عقاید مذهبی مردم هم اعتقاد دارم و حق داشتن دین و آیین و مذهب را نیز برای هر انسانی قایلم ، اما به شرطی که از دین و آیین سلاحی برای تبعیض و تضییع حقوق انسان و به ویژه زنان فراهم نیاورد.در هر صورت منظورم  از این گفته‍ ها این است که اتفاقا داشتن نگاه فمینیستی‌است که انسان را متوجه همان «چند میلی‌متر» می‌کند. همان چند میلی‌متر ساده از بدن زن اتفاقا آن‌قدر ارزش دارد که که حتا در اروپایی آزاد و در روزنامه‌ای آزاد که برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران تلاش می‌کند، نیز هنوز خود را موظف به پوشاندن آن چند میلی‌متر از بدن زن می‌داند. بازم هم تکرار می‌کنم که من قضاوتی در مورد این که این اتفاق توسط چه کسی روی داده ندارم. من خبر ندارم که مسولین سایت این کار را کرده‌اند یا خبرنگار  یا اصلا کسی که مسئول امور فنی و انتشار عکس است. اما آن‌چه هویدا است این عکس تنها و تنها در این رسانه با این شمایل منتشر شده است زیرا ظاهرا همین عکس در روزنامه‌ی تایمز هم منتشر شده و  البته با همان چند میلیمتر پیدا و آشکار.

چهارم: مالکیت بدن زن یکی از اصلی‌ترین ارکان مردسالاری و به همین روی یکی از مباحث اصلی فمینیسم  هست. مالکیت بر بدن در حوزه‌ی مباحث سکسوالیته‌ی فمینستی بسیار مورد توجه قرار می‌گیرد. پوشاندن بدن زن به عنوان بخشی از حدود و دارایی‌های  مرد و کلا به عنوان بخشی از دارایی جامعه‌ و نهاد‌های مردسالار امر غریب و دور از ذهنی نیست. سکس‌ابجکتی‌کردن بدن و از تمامیت حوزه‌ی آن موضوعی سکسی  ساختن، به عنوان حوزه‌ای که مورد حراست و پاسداری قرار بگیرد هم چون دیگر حوزه‌های دارایی مرد، بر مردان واجب می‌گرداند که بر آن تجیر و نرده ببندد و بپوشاندش تا از چشم و نگاه «غیر» و مورد تعرض ناموسی قرار گرفتن دور داشته شود. هم‌چنین خیال‌اش به صورت مطمئن‌تری از بابت کنترل‌اش بر بدن زن راحت باشد. 
در واقع شاید در دیدی ساده‌لوحانه  تنها و تنها بخث بر سر یک یا چند میلی متر و یا سانتی متر از یک عکس باشد، اما حقیقت آن است که بحث در داشتن اختیار برای دست بردن در عکس یک زن و تصمیم گیری در مورد حدود نشان دادن آن از سوی کسی غیر از خود وی است. این همان تفکری است که به پدر ایشان اجازه می‌دهد در مورد علاقه ی قلبی دخترش نیز اظهار نظر کند. زیرا پدر قیم دختر است اگرچه در این  ماجرا و حتا از نظر شرع انور اسلام هم به دلیل این‌که نهال یک بار ازدواج کرده و جدا شده است دیگر اجازه‌ی ولی بر وی موثر نیست، اما ظاهرا  تفکر جامعه هم‌چنان ولی و قیم زنان هست. این مسئله از آن‌جا اهمین پیدا می‌کند که در واکنش‌های مجازی به هیمن نقد نیز خیلی از همین مردم و حتا برخی زنان که خیلی وقت‌ها  داعیه‌ی آزادی  و برابری زنان را دارند ناخودآگاه به دام و وادی این ورطه می‌افتند که ای بابا حالا چند سانتی‌متر که خیلی مهم نیست که  ما به بحث حاشیه‌ای بپردازیم. به این واکنش‌ها اگر دقت شود اولین موضعش که جلب توجه می‌کند استفاده از کلمات « بی اهمیت» و نیز « حاشیه» بودن زن و بدن زن است. آری زن  هرگز مرکز نبوده است. زن حاشیه‌است. زن در ادیان توحیدی و روایت‌های مردسالارانه‌ی این ادیان نیز به ویژه دین یهود« از حاشیه‌ی بدن مرد» یعنی از دنده‌ی چپش آفریده شده است. زن قمستی از مرد و حاشیه‌ی مرد است. زن به واسطه‌ی مرد تعریف می‌شود. در روانکاوی و روان‌شناسی نیز زن بر اساس  بدن مرد تعریف می‌شود و درک از « من» و دیگری درک از مرد است و زن حاشیه است و بی اهمیت. اگر شما دوستان در آن عکس ساده « چند سانتی‌متر یا میلی‌متر اختلاف رنگ می‌بینید برای من خط کشیدن روی هستی اجتماعی و آزادی بدن زن معنا دارد.

دو داستان  متفاوت از چند سانتی متر بی ارزش بدن زن
در اوایل انقلاب که بحث حجاب اجباری مطرح شد، برخی از گروه‌های سیاسی آن زمان به ویژه برخی گروه‌های چپ که بدون شک جزو روشنفکرترین و پیش رو ترین جریان های سیاسی بودند، در مورد حجاب اجباری و واکنش به آن گفتند« حالا نیم متر پارچه رو سر زنان باشد یا نباشد مسئله‌ی ما نیست» آن نیم متر پارچه بعدا و در طی سی سال تبدیل شد به نماد حکومت اسلامی ایران. تبدیل شد به آن‌که همه‌ی ما دیدیم که چگونه با باتوم و کابل در میدان هفت تیر صورت یک زن را خونین  کردند. تبدیل شد به « طرحی برای امنیت اخلاقی و روانی جامعه» و امروز رسانه های ما نیز بر این باورند اگر همین چند سانتی متر از بدن زن بیرون باشد « غیرت جامعه و عرف جامعه» بر می‌آشوبد. آن نیم متر پارچه تبدیل شد به فرهنگی که در باور خود ما  مدعیان روشنفکری و برابری طلبی و آزادی خواهی نیز، که آن را چند سانتی‌متر ناقابل بدانیم و ارزش حاشیه‌ای‌اش بپنداریم.

اما نمونه‌ مثبت این داستان ساده‌ی چند میلی‌متر را باید در کارهای « اردشیر رستمی» کاریکاتوریست و هنرمند ارزنده‌، دید که چگونه در کارهای اولیه‌اش با میلی‌متر‌های ساده‌ای از موی زنان که از زیر مقنعه در کارهای‌اش بیرون می‌داد، کم کم چشم خواننده و عرف بینایی و نیز حتا عرف بازبین‌های وزارت ارشادی را عادت داد که میلی‌متر به میلی‌متر به موی بیرون افتاده‌ی زنان عادت کنند. که میلی‌متر به میلی متر به برجستگی برون افتاده‌ی بدن زنان در کارهای اردشیر عادت کنیم تا جایی که امرز در کارهای‌اش هم برجستگی بدن زنانه بسیار عادی است و هم میلی‌مترهای موهای بیرون مانده از کارهای‌اش به سانتی‌متر‌ها رسیده است. این دو راهی است که ما در پیش داریم که  این میلی‌متر‌ها را هم‌چنان حفظ کنیم و هم‌چنان حاشیه‌اش بپنداریم و هم‌چنان به عرف جامعه توجه کنیم، یا در مقابل یک میلی‌متر از وارد شدن به حوزه‌ی خصوصی و بدن زن و به طور کلی حوزه‌ی آزادی‌های انتخابی انسان، بایستیم و واکنش نشان دهیم. راه دور است و میلی متری اما نباید ساکت ماند و مماشات کرد و حساب دوستی و همکاری و علاقه را در آن دخیل دانست. آن‌چه مهم است انسان است و حقوق عزیز و دوست داشتنی اش، حتا چند میلی‌متر از حقوق اش.

پی‌نوشت: برای دوستان و خوانندگانی که نوشته‌های مرا نمی‌شناسند و برای این‌‌که فکر نشود که من اتفاقی و برای منظور خاصی به این مطلب پرداخته‌ام لینک‌هایی از مطالب قبلی که در مورد اتفاقات مشابه بوده است. رادر این‌جا می‌گذارم. برای من فرقی ندارد  که چه کسی و در چه جایگاهی و با چه نیتی مطلبی منتشر می‌کند و یا رفتاری از او سر می‌زند که حاوی تبعیض یا تحقیر، یا نفی حقوق اولیه‌ی انسان‌‌ها باشد، در هر صورتی باشد و در صورتی که از آن آگاه شوم و البته دانش و توان تحلیل‌اش را داشته باشم بدون شک واکنش نشان می‌دهم  و در باره‌ی آن می نویسم.

ماجرای لیلا اوتادی و  تنفر مردانه‌ی جامعه‌ی مردسالار
لمپنیسم کافه نشین و روشنفکر قهوه‌خانه‌ای 
چرا روسری به سر کردیم/ پاسخ به خانم دکتر صادقی
برخورد کالاوار با زنان و مران فمینیست
» ادامه مطلب