‏نمایش پست‌ها با برچسب جدایی نادر از سیمین. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب جدایی نادر از سیمین. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۰ اسفند ۸, دوشنبه

تصاویری از صحنه‌ی بردن جایزه‌ی بهترین فیلم خارجی توسط اصغر فرهادی در هشتاد و چهارمین دوره‌ی اسکار


جایزه‌ی بهترین فیلم خارجی هشتاد و چهارمین دوره‌ی جوایز آکادمی اسکار به فیلم« جدایی نادر از سیمین» به کارگردانی اصغر فرهادی از ایران تعلق گرفت. اضغر فرهادی در سخنارنی کوتاهش گفت:« سخنان اصغر فرهادی بعد از جایزه اسکار برای بهترین فیلم خارجی: **** فرهادی: ایرانیان بسیارى در سرتاسر جهان در حال تماشاى این لحظه‌اند. و گمان دارم خوشحال‌اند. نه فقط به خاطر یک جایزه‌ى مهم یا یک فیلم یا یک فیلمساز. آن‌ها خوشحال‌اند چون در روزهایى که سخن از جنگ، تهدید، و خشونت میان سیاستمداران در تبادل است نام کشورشان ایران از دریچه‌ى باشکوه فرهنگ به زبان مى‌آید. فرهنگى غنى و کهن که زیرگرد و غبار سیاست پنهان مانده. من با افتخار این جایزه را به مردم سرزمینم تقدیم مى‌کنم. مردمى که به همه‌ى فرهنگ‌ها و تمدن‌ها احترام مى‌گذارند و از دشمنى کردن و کینه ورزیدن بیزارند».











جایزه‌ی بهترین فیلم خارجی هشتاد و چهارمین دوره‌ی جوایز آکادمی اسکار به فیلم« جدایی نادر از سیمین» به کارگردانی اصغر فرهادی از ایران تعلق گرفت. اضغر فرهادی در سخنارنی کوتاهش گفت:« سخنان اصغر فرهادی بعد از جایزه اسکار برای بهترین فیلم خارجی: **** فرهادی: ایرانیان بسیارى در سرتاسر جهان در حال تماشاى این لحظه‌اند. و گمان دارم خوشحال‌اند. نه فقط به خاطر یک جایزه‌ى مهم یا یک فیلم یا یک فیلمساز. آن‌ها خوشحال‌اند چون در روزهایى که سخن از جنگ، تهدید، و خشونت میان سیاستمداران در تبادل است نام کشورشان ایران از دریچه‌ى باشکوه فرهنگ به زبان مى‌آید. فرهنگى غنى و کهن که زیرگرد و غبار سیاست پنهان مانده. من با افتخار این جایزه را به مردم سرزمینم تقدیم مى‌کنم. مردمى که به همه‌ى فرهنگ‌ها و تمدن‌ها احترام مى‌گذارند و از دشمنى کردن و کینه ورزیدن بیزارند».

» ادامه مطلب

۱۳۹۰ بهمن ۴, سه‌شنبه

فیلم جدایی نادر از سیمین در دو بخش نامزد جایزه‌ی اسکار شد

برای نخستین بار فیلمی از ایران (جدایی نادر از سیمین) در دو رشته نامزد جایزه اسکار  شده است.
فیلم جدایی نادر از سیمین ساخته‌ی اصغر فرهادی از ایران، در دو بخش « بهترین فیلم‌نامه ارژینال» و «بهترین فیلم خارجی» کاندید جایزه‌ی اسکار  شد.
دیگر نامزدهای  بخش بهترین فیلمنامه اریژینال: هنرمند، ساقدوش های عروس، جدایی نادر از سیمین، نیمه شب در پاریس، درخواست نهایی می باشند.
به گزارش دویچه وله «جدایی نادر از سیمین» در شاخه بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان، با فیلم‌های «کله‌شق» از بلژیک، «موسیو لازار» از کانادا، «پاورقی» از اسرائیل و «در تاریکی» از لهستان رقابت خواهد کرد.


پیروز باد این سربلندی اصغرفرهادی، و سربلندی سینما.
خبر‌های بیشتر را در این لینک بخوانید
» ادامه مطلب

۱۳۹۰ دی ۲۶, دوشنبه

اگر هنر نبود واقعیت مارا خفه می‌کرد/به بهانه‌ی جایزه‌ی گلدن گلوب برای اصغر فرهادی

تا ساعت دو بامداد به وقت اروپاى مركزى بيدار ماندم براى ديدن بردن جايزه توسط فرهادى، اما از ترس اينكه فردا براى كلاس زبان خواب بمانم، خوابيدم، صبح در راه كلاس زبان و با موبايل تك تك استاتوس هاى دوستانم را مى خواند توى فيس بوك، اصغر فرهادى برنده ى جايزه شد.
بعد از مدت‌ها  بیدار شدن از خواب و نگاه‌کردن به سر خط خبرها، جزو اولین بارهاست که از خواندن یک خبر این قدر شاد می‌شوم. حداقل در این چندسال گذشته شاید تنها شبی که  تا این حد خوشحال شده آم شبی بود که  به همراه جمعی از روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر، تا صبح مشغول تلاش برای لغو اجرای اعدام، حبیب لطیفی بودیم، و صبح خبر آمد که اعدام اجرا نشده است.
شادی این بار اما خود زندگی و خود هنر  که آفرینش خلاقانه‌ی زندگی به شیوه‌ای دیگر است که زندگی را برای انسان قابل تحمل‌تر کند. این بار شادی از آن ما بود زیرا در عرصه‌ای بین‌المللی و در جایگاهی رفیع از هنر، سربلند و شادمان و خوشحال ایستادیم زیرا یکی از انسان‌هایی که دوستش می‌داریم  و دوست‌مان دارد و دوست داشتن ما را هنگام برنده شدن‌اش به وضوح نشان داد، بر قله‌ای بلند و بر سرخط خبرهای جهان قرار گرفت. 
این بار نه به خاطر تروریستی بودن، نه به خاطر به خطر انداختن امنیت جهانی، نه به خاطر سرکوب و کشتار مردم آزادی‌خواه در خیابان، نه به خاطر داشتن بیشترین آمار اعدام، نه به خاطر بیشترین روزنامه نگار زندانی، نه به خاطر ستاندن حقوق سیاسی و اجتماعی زنان و دیگر گروه‌های تحت ستم در جامعه‌مان، نه به خاطر کودتا و .. که به خاطر هیچ کدام از این ها  خبر اول دنیا  نشدیم. این بار به خاطر انسان و هنر و صلح  در سرسرای خبرگزاری‌ها اسم مان درخشید. آن هم به همراه  کارگردانی که به خاطر جایزه‌ها و فیلم هایش در کشور خودش محدود شده بود. آن هم با اسم هنرمندی که گزمگان قالب هنرمند پوشیده به آکادمی اسکار نامه می‌نویسند که  فیلم وی را تخریب کنند. آن هم توسط هنر مندی که صحنه ی دست دادن‌اش با هنرمندی دیگر از سوی خبرگزاری‌های کودتا(فارس نیوز)، که لگد زدن و دست بردن به زنان و مردان در خیابان را توجیه شرعی می‌کردند، اما دست دادن وی را با هنرمندی دیگر « رعایت نکردن عرف دیپلماتیک» خوانده بودند. عجبا که که حمله به سفارت‌خانه‌ی یک کشور دیگر و پایین کشیدن پرچم و عکس ملکه‌ی یک کشور دیگر رعایت عرف دیپلماتیک بود، اما هنرمندی چنین فرزانه دست دادنش  عدم رعایت عرف دیپلماتیک؟؟! 
با این‌همه انتظارها بیهوده نبود و آن شب بیداری‌ها و این از خواب نوشین سحر پا شدن، آن‌قدر دلچسپ شدکه حتا « این عو عو سگان» نیز بر ما و در کام ما گذشت و اصغر فرهادی جایزه را دریافت کردو یک قدم دیگر به اسکار نزدیک‌تر شد.
 اما بد هم نیست که دقیقا به این مسئله‌ی عرف دیپلماتیک اشاره‌ای بکنیم. هنرمند سیاست‌مدار نیست و در عین حال سیاست گریز نیز هست. اما سیاست دور از زندگی وی نیست. او انسانی است مثل انسان‌های دیگر سیاست اندوه شده برای مردمش را کاملا حس می‌کند و فضای سیاسی بین‌الملی را نیز کاملا درک می‌کند. فکر می‌کنید یا بهتر است بگویم آیا رواست فکر کنیم که اصغر فرهادی به صورت احساسی فقط این جمله را انتخاب کرد برای زمانی که برنده‌ی جایزه می‌شود. وی هنگام بردن جایزه گفت«وقتی روی سن می آمدم با خودم فکر می کردم که چه باید بگویم. آیا از مادرم بگویم؟ از پدرم؟ از همسر مهربانم؟ از دخترانم؟ از دوستان عزیزم؟ از همکاران دوست داشتی و بی نظیرم؟ اما الآن تنها ترجیح می دهم فقط یک چیز درباره مردم‌ام،بگویم. فکر می کنم مردمان جامعه‌ی من به واقع مردمانی اند عاشق صلح»
آیا  گفتن چنین جمله‌ای واقعا تنها یک جمله‌ی احساسی ساده بوده است. از دید من هرگز. اصغر فرهادی مثل هر انسان دیگری که نگران سرنوشت مردمان  جامعه‌ی خود است، به خوبی فضای بین‌المللی حول سیاست‌های کشورش را درک کرده است و می‌داند بوی جنگ یکی از نزدیک‌ترین بوهایی است که این روزها  به مشام می‌رسد. از همین رو از فرزندان‌اش، از هم‌کاران بی نظیرش، از مادر مهربانش و از همه و همه گذر می‌کند و چند دقیقه‌ی کوتاه از یک فرصت و تریبون جهانی را که چشم جهانیان به وی دوخته شده است، کاملا مغتنم می شمارد و اعلام می‌کند« مردمان جامعه‌ی من عاشق صلح هستند». آری وی پیامش را به جامعه‌ی جهانی از یکی از هنری‌ترین تریبون‌های جهان به تمام مردم دنیا و نیز به سیاست‌مدران اعلام می‌کند. او علیه جنگ و عاشق صلح موضع می‌گیرد و یک انسان هنرمند است و هنرمندی واقعی و باهوش است. حال این رعایت عرف دیپلماتیک است یا دست ندادن با یک زن؟؟ خوشحالم که رسوا شده‌های همیشه تاریخ که برفرهادی تاخته بودند برای عدم رعایت عرف دیپلماتیک که اساسا ربطی به هنرمند ندارد، حتا در این زمینه‌هم رسوا شدند.
این‌گونه است که میان این همه تلخی روزگار و این همه خبر بد و حتا غمگین شدن از ضرب و شتم دیروز آرش صادقی، که بار قبل بر اثر همین ضرب و شتم‌ها مادرش را از دست داده بود، عرصه‌ای به نام هنر است که این واقعیت زندگی خفه کننده را برای ما تحمل پذیر تر می‌کند. از همین روست که  من همیشه از میان خیل اظهار‌نظر‌ها درباره‌ی هنر این جمله‌ی آلبرت کامو را بیش از هر چیز دوست دارم.« اگر هنر نبود واقعیت  ما را خفه می‌کرد
 شيرين باد كام فرهادى، كام دوستانم و مردمى كه فرهادى به ياد انسان هاى كشورش بيش از هر چيز ديگر بود. شیرین باد


پی‌نوشت: با این همه نمی‌توانم، اندوهگین نباشم میان این همه شادی که در سرزمینی زیسته‌ایم که مفتخران‌اش در عرصه‌های بین‌الملی، راه در سرزمین خود ندارند. برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل، برنده‌ی جایزه‌ی گلدن گلوب، در خارج از سرزمین‌شان هستند.....رسانه‌های میلی دولتی هرگز چنین صحنه‌های با افتخاری را پخش مستقیم نمی‌کنند ....
» ادامه مطلب

۱۳۹۰ دی ۲۵, یکشنبه

دست دادن با یک دست مسئله این است؟ در باره‌ی عکس اصغر فرهادی و آنجلینا جولی

اصغر فرهادی را با تمام فیلمهایش میشناسم. همان زمان که هنوز هیچ کس نمیشناختش و فیلم، « رقص با غبار» را ساخت، تقریبا برایم محال بود این فیلم ایرانی باشد و محصول سینمای ایران. بعد «شهر زیبا» را ساخت این یک فیلمش هرگز به اندازهی فیلم قبلی متعجبم نکرد، اما «چهارشنبه سوری» فیلمی فوقالعادهتر بود. به ویژه جسارتش در به هم ریختن توهم و قدرت مردانه در همیشه متوهم و احساساتی جلوه دادن زنان و ثابت کردن آسان یک قضیهی دیرسال به جامعهی مردسالار، قدرت بازی گرفتن از هنرپیشههایش در این فیلم روشن شد. «دربارهی الی» مرا به این رساند که فرهادی یکی از بهترین فیلم سازهای دنیای معاصر است در رو به رو کردن انسانهای جامعه با موقعیت واقعی خودشان در« موقعیت رخداد». امکان سلب قضاوت، امکان سلب داوری، امکان سلب پند و اندرزهای اجتماعی و فرهنگی و واقعیت زندگیای، که زندگی میکنیم و فاصلهاش با رویا و تصویری که از خودمان داریم . البته در همان فیلم متوجه شدم قدرت بسیار بالایی دارد در به هم ریختن اعصاب خواننده و آزار دادن مخاطبش. اما فیلم « جدایی نادر از سیمین» انگار پروژهی کمال یافتهی سه گانهی وی از « چهارشنبه سوری» شروع شد با « دربارهی الی» ادامه پیدا کرد و با « جدایی نادر از سیمین»، کامل شد. همان سه گانهای که به موقعیت واقعی زندگی انسان اجتماعی معاصر در موقعیتهای همیشگی زندگی میپردازد. این فیلم سیر موفقیتاش را از جشنوارهی برلین به طور صعودی آغاز کرده است و تا امروز دارد رکورد فیلم پر جایزهی سینمای ایران را میشکند و تقریبا اکثر جوایز معتبر دنیای سینما را از آن خود میکند. خود این فیلم و این موقعیتهای نوین برای فیلم و کارگرداناش به عنوان یک انسان نیز آفرینندهی موقعیتهایی از قبل تعریف نشده است.

با همهی اینها این نوشته به مسئلهای ساده و البته نه چندان بی اهمیت میپردزاد. فیلم فرهادی در آخرین موفقیت خود ، جایزه بهترین فیلم خارجیزبان هفدهمین دوره جوایز سالانه انتخاب منتقدان آمریکایی، کانادایی، را از آن خود کرد. اما آنچه حاشیه شده است ظاهرا عکسهایی است که از این مراسم منتشر شده است. در یکی از عکسها، فرهادی با یک فراغ بال، که انگار هیجان مذکور را جوایز دهندهگان و کسانی که در عکس، کنارش هستند به دوش میکشند و او بی خیال دست در جیبهای شلوار جین آبیاش فرو برده است. اما در عکس دومی با « یک دست» با «آنجلینا جولی» دست داده است. یعنی یکی از همان دو دستی را که قبلا در جیب شلوارش بوده است در آورده و با یک نفر دیگر دست داده است.
این نوع برخورد، یعنی دست دادن با یک دست و دستی در جیب دیگر داشتن، در عرف رفتار اجتماعی در همین کشورهای اروپایی و آمریکایی نیز رفتار پسندیدهای نیست. تقریبا یک قاعدهی رفتاری پذیرفته شده است و کسی نمیتواند آن را انکار کند. به ویژه که خود دست دادن آنجلینا جولی با دو دست بوده و نشان از ادب و احترام برای این آدم است.
اصلا دوست ندارم که بحث را به « دست دادن یک آقا با یک خانم» و اصول و اتیکیتهای پسا ویکتوریایی اخلاقی جامعهی غربی ربط بدهم. زیرا که بسیاری از آن آداب مثلا معاشرت با «یک زن» که دقیقا گذاشتن یک«زن» در گیومهای ویژه است که مردسالاری میخواهد و بسیاری از این آداب خود بنیانی مردسالارانه دارد، که حاوی ضعیف پنداشتن جنس زن، قابل توجه بودن جنسی، و ابژه سازی زن است. برای من همان دست دادن یک انسان با یک انسان مهم است. این رفتار از سوی عدهای از دوستان و منتقدین مورد انتقاد قرار گرفته است به نظر من اصل انتقاد به جاست و اشکالی هم ندارد که ما رفتار هنرمندانمان نیز در موقعیتهای ویژه برایمان مهم باشد. اما ذکر چند نکته نه به قصد دفاع یا تبرئه تنها به قصد تاباندن نور بر برخی زوایای دیگر بر این مسئله را مهم میدانم.
اوالا از فرهنگ معاشرت صحبت میشود و البته فراموش میشود که در فرهنگ بیش از ۳ دههی پیش این کشور، « زنان» تقریبا از حوزهی «اجتماعی» و حضور، حذف شده اند. دقیقا با این که اولش گفتم که این مسئله ربطی به زن و مرد بودن ربطی ندارد، اما در این مورد خاص خیلی هم ربط دارد. وقتی رفتاری به نام دست دادن و یا برخورد و یا به طور کلی « ارتباط بدنی» با یک زن در جامعهی ما حذف میشود، نمیتوان از « فرهنگی» صحبت کرد که حاوی ارزشهای رفتاری تعریف شده باشد. حقیقت این است که در جامعهی ما اگر ارتباطی بدنی هم هست، به عنوان کسی که تمام این سه دهه را در ایران به سر برده است، فرهنگی خود ساخته و خود تعریف شده و بسته به موقعیت و نوع روابط اشخاص باهم بوده است. مامردان در ایران وقتی با یک مرد دست میدهیم، اگر رابطه ساده باشد فقط دست میدهیم و اگر خیلی هم صمیمی باشیم سه بوسه از دو طرف نیز صورت میگیرد. حال اگر با یک خانم و در ارتباطی که در فضای خانوادگی( محیط دور از حضور ناظر حکومتی) صورت میگرفت دقیقا به همان فرهنگ مردانه، دست میدادیم و با سه بوسه از طرفین این رفتار صورت میگرفت و همین رفتار بین خود زنان هم وجود داشت اما وقتی به این اروپا آمدم متوجه شدم که در ارتباط با خانمها اگر رسمی باشد که باز همان دست دادن ساده است.اما اگر موقعیت صمیمی باشد، اولا اینجا دست نمیدهند و همدیگر را بغل میکنند و یک بوسه هم انجام میگیرد. بعد تطبیق این رفتار گاهی باعث قاطی پاتی شدن می شد. مثلا من دست میبردم طرف بغل گشوده بود بعد دست و بغل باهم قاطی می شد بعد اون موقع یک بوسه رد می شد و سر و شونهی ما این ور و اون ور هنوز آویزون بود برای بوسههای سه گانه و الی آخر..
حقیقتا میدانم و قبول دارم دست دادن موقعیتی ویژه مثل اهدای جایزه فرق دارد. اما خوب اصل مسئله این است که این فرهنگ اولا آنقدر وجود نداشته است بین ما که به عنوان یک رفتار عادی در آمده باشد و ممکن است در هر موقعیت به ویژه موقعیتهای هیجانی رفتاری متفاوت از ما سر بزند. اما آن چه از عکسهای فرهادی هویداست این است که این عکس دقیقا بعد از صحنهی عکس قبلی بوده است که هر دو دست فرهادی در جیبش بوده است و احتمالا وقتی آنجلینا جولی دست آورده است که دست بدهد فرهادی خیلی راحت یکی از دستهایش را بیرون آورده و فرصت تغییر موقیعت ذهنی برای خودش نداشته است. از آنجا که ما گاه به این گونه رفتارها از سوی کسانی که در حلقهی همفکرانمان نیستند شاید واکنش نشان بدهیم و اصلا هم تسامح به خرج ندهیم، بیراه نیست که حساسیت داشته باشیم نسبت به کسانی که دوستشان داریم و امروز با سربلندی اسمشان را میبریم که برایمان افتخار میآفرینند. ما فرهادی را دوست داریم. او را یک هنرمند میدانیم و احتمالا خود وی دلایلی غیر از این ها هم داشته باشد و اصلا خیلی هم به قواعد از پیش تعیین شده اعتقادی نداشته باشد و همان رفتار خودش را در موقیعت بیشتر ترجیح بدهد. همان چیزی که در فیلمهایش به راحتی آن را نشان میدهد. موقعیت واقعی رفتار و نه همان چیزی که خودمان از خودمان توقع داریم و فکر میکنیم این گونه بهتر است.
» ادامه مطلب