درخبر ها و سایت ها خواندیم که همکاران روزنامه نگار٬در روزنامه ی اعتماد ملی هم زمان با ورود گروه روزنامه نگاران موسوم به تیم قوچانی به این روزنامه و نیز نزدیک تر شدن زمان انتخابات و تشدید رقابت های انتخاباتی به دلیل برخی سیاست های روزنامه و نیز گروهی از همین دوستان که ظاهرا بنای سخت ترین انتقادها و حتا به اعتقاد همکاران اعتماد ملی بنای تخریب خاتمی را هم نهاده اند.از این رو در این چند روزه صحبت از اعتراض های آنان و حتا استعفای دسته جمعی آنان به گوش می رسد.
این که گروهی از روزنامه نگاران با حضور و ورود گروهی منسجم و با پیشینه ای مشخص و اهدافی مشخص و نیز با انسجامی مشهود٬ دچار مشکل کاری بشوند به ویژه زمانی که آن طور که از شواهد پیداست حوزه ی اختیارات این گروه جدید روز به روز افزون تر می شود امر تازه ای نیست. اما به نظرم آن چه در نظر هم کاران گرامی روزنامه نگارم در اعتماد ملی دور داشته شده است، نحوه ی نگرش آن ها به روزنامه ی حزبی است.
رونامه های حزبی یکی از انواع روزنامه ها و رسانه های هستند که به طور مشخص و شفاف قرار است به عنوان ارگان و انتشار دهنده ی آمال و افکار و اخبار حزب متبوع اش عمل نماید. از آن جا که جامعه ی با توجه به ساختارهای نیم بند جامعه ی مدنی و نواقص تمام بند آن در حوزه های ساختار سیاسی همیشه یک فوبیای غریب نسبت به نام و کار و رفتار حزبی دارد. از سوی دیگر نیز ما هنوز حتا زمانی که یک ارگان و یک روزنامه خودش نیز فریاد بر آورد که من یک حزب هستم و روزنامه ام نیز ارگان حزب من است، سعی می کنیم نادیده بگیریم و خودمان را به آن یکی راه می زنیم و سعی می کنیم از در روشنفکری در آییم و به خودمان بقبولانیم که ما روزنامه نگاریم و کاری به این بازی ها نداریم. غافل از این که روزی این بازی ها ما را به بازی خواهند گرفت.
من از جزییات آن چه در روزنامه ی اعتماد ملی اتفاق افتاده خبر ندارم بنابراین نمی توانم این جا قضاوتی در مورد محمد قوچانی و همکاران اش ونیز رفتارهایی که موجب اعتراض بقیه ی دوستان شده داشته باشم. اما این نکته روشن است وقتی ما روزی قبول کردیم در یک روزنامه ی حزبی کار کنیم در واقع یعنی پذیرفته ایم که مبانی فکری و دیدگاه های سیاسی آن حزب رادر نوشته ها و مقالات و رویکرد و حتا گزارش هایمان رعایت کنیم.حتا این که مدیران روزنامه و در واقع تعیین کنندگان سیاست حزبی٬همه ی ارکان روزنامه را تغییر دهند.
به هرحال نسبت به وضعیتی که برای دوستان در روزنامه ی اعتماد ملی پیش آمده ابراز هم دردی می کنم. اما نمی توانم این نکته را نگویم که خانه از پای بست ویران بوده.زیرا همان طور که گفتم روزنامه ی حزبی رسانه ای است در راستای اهداف حزب مذکور و نمی توان در روزنامه ای حزبی کار کرد ولی خود را از سیاست ها و برنامه های آن حزب به کنار دانست، هم چنین باید منتظر چنین روزگاری باشیم. کاری به نگاه اخلاقی ندارم که اخلاق اجتماعی و یا به قول دیگر اخلاق ایده ال، با اخلاق در حوزه ی سیاست ،از تعریف های متفاوتی برخوردار است. اما با توجه به این که اعتماد ملی یک رسانه ی حزبی است من نقدی را بر این روزنامه وارد نمی دانم. اما به این که هنوز در میان ما روزنامه ی حزبی شناخته نشده و با آن مثل دیگر روزنامه های مستقل برخورد می کنیم چرا جای انتقاد هست.
0 comments:
ارسال یک نظر