عکس:ساقی لقایی.. این عکس تزیینی است و ربطی به اتفاقی که به آن اشاره شده است ندارد |
به روی خودم نمیآورم اما هنوز دلم میلرزد. لرزیدن دل انگار بخش اعظمیش از دوری است. به خیابان میروم و میان فروشگاه ها وول میخورم. پاساژ همیشه سرزمین رویایی من بوده است و اگر کمر درد میگذاشت بدون شک ساعتهای متمادیتری در آن قدم می زدم.
دلم میلزرد هنوز... و هنوز و همچنان، خیلی چیزها را به روی خودم نمیآورم. میان فروشگاهها وول میخورم، به مارکهایی که میشناسم و نمیشناسم، خیره میشوم، به هیچ
دلم میلزرد هنوز... و هنوز و همچنان، خیلی چیزها را به روی خودم نمیآورم. میان فروشگاهها وول میخورم، به مارکهایی که میشناسم و نمیشناسم، خیره میشوم، به هیچ
کس خیره نمیشوم و گاهی از زیر عینک آفتابیم، در خیابان نگاههای خیره به خودم را دنبال میکنم و توی دلم لبخند میزنم.
لبخند می زنم که شنیدهام کودکی زلزله زده از دریافت یک اسباببازی آنچنان خوشحال شده است که از یکی پرسیده است « کی بازم این جوری میشیم»؟ و جوابش دادهاند با دلداری، که « عزیز دلم نگران نباش دیگه هیچ وقت اینجوری نمیشویم و کودک با غمگینی پرسیده است که « یعنی دیگه از اینها بهمون نمیدن؟»...
دلم را هنوز عین کودکی با خریدن کفشی خوش میکنم... کفشی مارکدار و خوب و تکرنگ و تکِ تک... که به دلیل تک بودنش اتفاقا قیمتش بسیار ارزان شده، و شادی کودکانهام را بغل میکنم و به خانهی دوستم بر میگردیم و یوتوب را باز میکنم خودش میان آهنگهای پیشنهادی آهنگ بنان را پیشنهاد میکند و میخواند « تا بهار دلنشین آمده سوی چمن..... ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن....»
بعد فیس بوک را مرور میکنم و استاتوس نگار را میخوانم که هم با خوشحالی و هم با طعنهای طنز نوشته« چه می کنه این جمهوری اسلامی.....» و من پیش خودم فکر میکنم چه میکنه این جمهوری اسلامی با آزاد کردن این زندانیان باز هم دقیقا حواسش هست که « نسرین ستوده» بی مرخصی است، بهمن احمدی امویی هنوز زندان رجایی شهر است و سعید جلالی فر با اینکه نصف دوران محکومیتش را گذرانده، جزو آزاد شده ها و مرخضی گرفته ها هم نیست و محمد صدیق کبودوند که با این که نزدیک شش سال است در زندان است بدون یک ساعت مرخصی، با اینکه بیش از نیمی از دوران زندانش را گذرانده است، با اینکه دوماه اعتصاب غذا کرد تا بتواند به ملاقات فرزند بیمارش برودو قول مساعد هم بهش دادند، اما جزو این لیستها نیست و دیگر زندانیان کورد که اساسا حتا زشته آدم فکر کند قرار است جزو چنین اتفاقاتی باشند..عدنان حسنپور....واقعا چه میکنه این جمهوری اسلامی که در این شرایطهم کاملا حواسش هست، حواسش هست اول المپیک تمام شود بعد به زلزله زدگان بپردازد، و رییس دولت کودتایش، برای دهن کجی و تحقیر مردم برای مرگ مادر رییس جمهور کشور دیگری پیام تبریک بفرستد اما برای مرگ آن همه مادر و فرزند در آذربایجان حتا لب سیاه هم نکند...چه میکند این جمهوری اسلامی......
و بعد کامنت یک دوست باعث می شود یاد..آرش..و...اسامی زیادی هست برای غم خوردن همان قدر که برای شاد شدن... راستی بهار دلنشین کی میاد سوی امین....
شین-شین
لبخند می زنم که شنیدهام کودکی زلزله زده از دریافت یک اسباببازی آنچنان خوشحال شده است که از یکی پرسیده است « کی بازم این جوری میشیم»؟ و جوابش دادهاند با دلداری، که « عزیز دلم نگران نباش دیگه هیچ وقت اینجوری نمیشویم و کودک با غمگینی پرسیده است که « یعنی دیگه از اینها بهمون نمیدن؟»...
دلم را هنوز عین کودکی با خریدن کفشی خوش میکنم... کفشی مارکدار و خوب و تکرنگ و تکِ تک... که به دلیل تک بودنش اتفاقا قیمتش بسیار ارزان شده، و شادی کودکانهام را بغل میکنم و به خانهی دوستم بر میگردیم و یوتوب را باز میکنم خودش میان آهنگهای پیشنهادی آهنگ بنان را پیشنهاد میکند و میخواند « تا بهار دلنشین آمده سوی چمن..... ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن....»
بعد فیس بوک را مرور میکنم و استاتوس نگار را میخوانم که هم با خوشحالی و هم با طعنهای طنز نوشته« چه می کنه این جمهوری اسلامی.....» و من پیش خودم فکر میکنم چه میکنه این جمهوری اسلامی با آزاد کردن این زندانیان باز هم دقیقا حواسش هست که « نسرین ستوده» بی مرخصی است، بهمن احمدی امویی هنوز زندان رجایی شهر است و سعید جلالی فر با اینکه نصف دوران محکومیتش را گذرانده، جزو آزاد شده ها و مرخضی گرفته ها هم نیست و محمد صدیق کبودوند که با این که نزدیک شش سال است در زندان است بدون یک ساعت مرخصی، با اینکه بیش از نیمی از دوران زندانش را گذرانده است، با اینکه دوماه اعتصاب غذا کرد تا بتواند به ملاقات فرزند بیمارش برودو قول مساعد هم بهش دادند، اما جزو این لیستها نیست و دیگر زندانیان کورد که اساسا حتا زشته آدم فکر کند قرار است جزو چنین اتفاقاتی باشند..عدنان حسنپور....واقعا چه میکنه این جمهوری اسلامی که در این شرایطهم کاملا حواسش هست، حواسش هست اول المپیک تمام شود بعد به زلزله زدگان بپردازد، و رییس دولت کودتایش، برای دهن کجی و تحقیر مردم برای مرگ مادر رییس جمهور کشور دیگری پیام تبریک بفرستد اما برای مرگ آن همه مادر و فرزند در آذربایجان حتا لب سیاه هم نکند...چه میکند این جمهوری اسلامی......
و بعد کامنت یک دوست باعث می شود یاد..آرش..و...اسامی زیادی هست برای غم خوردن همان قدر که برای شاد شدن... راستی بهار دلنشین کی میاد سوی امین....
شین-شین
0 comments:
ارسال یک نظر