توالت فرنگی همیشه من را به یاد ناصر محمد خانی میاندازد.من در خانهی تهرانام نیز « توالت فرنگی» داشتم. اتفاقا به دلیل دیسک کمر که داشتم و دارم از آن هم زیاد استفاده میکردم اما نه به طور معمول. اما زندگی در اینجا که تمامی استفاده از توالت فرنگی است، مرا بیشتر به یاد ناصر محمدخانی میاندازد.
ناصر محمد خانی نه آن غزال تیزپای فوتبال ایران و باشگاه فوتبال پرسپولیس، که همان « معشوق اشتباهی» زنی عاشق به نام « شهلا جاهد» را میگویم.
ناصر محمدخانی درگفتههایی که تقریبا حکم شهادت دادن علیه شهلا جاهد را داشت. از عشق شهلا به خودش میگفت. تعریف میکرد که چگونه این زن عاشق برای این مرد که حالا نقش مرد عاشق زن قبلی و مقتولش را بازی میکرد، از خود فداکاریها نشان داده است. ناصر محمدخانی میگفت« شهلا آن قدر عاشق من بود که من هربار میخواستم روی دسشویی بنشینم اول خودش مینشست. زیرا می گفت کاسهی توالت سرد است و تو ممکن است سرما بخوری. من رویش مینشینم که گرم شود و تو بعد بنشینی». اینها را ناصر محمدخانی که لباس سیاه برتن کرده بود و مرد اندوهگین قصه بود تعریف میکرد.
من قبلا هم توالت فرنگی داشتم اما به دلیل وفور انرژیهای بنیادین در سرزمین قبلی و البته فرهنگ اشتباه مصرف این انرژی، خانهای که در آن زندگی میکردم، همیشه گرم گرم بود. حالا در این اروپا و این آلمان که همیشهی خدا کاسهی توالت و خود توالت سرد است. من همیشه یاد ناصر محمدخانی میافتم . یاد شهلا جاهد که چگونه این گونه به پای عشقی که تماما اشتباه بود تا سر خط مرگ که نه تا ته و آن سوی خط مرگ هم رفت و سکوت کرد و هیچ نگفت. جز اینکه پرسید « واقعا ناصر این حرفها را زده است؟» و بعد دیگر هیچ نگفت و سکوتش رازی ابدی شد . برقتلی که نتیجهی قدرت مردان در نظام مردسالاری و قوانینی نابرابر بود. مردی میتوانست زن قبلیاش را داشته باشد معشوقی و یا عاشقی چنین هم داشته باشد و پای قتل زن قبلیاش هم باشد و بعد پشیمان شود و زن دوم را هم که عاشقاش بود قربانی هوسهای خود کند و مادر زن مقتول قصاص کنندهی زن عاشق باشد. دو زن به قتل رسیدند و یک زن قاتل و قصاص گر یک زن دیگر شد که....مردی هوای هوسهایش در چنین جامعهای، گرامی داشته شود...
آری هر بار به دسشویی میروم یاد ناصر محمدخانی میافتم....
---
پینوشت ضروری
یک: این بخش از گفتوگو و مصاحبه با ناصر محمدخانی و نیز عکس استفاده شده برای این مطلب مربوط به فیلم « کارت قرمز» ساختهی « مهناز افضلی» میباشد.
بعد از حدود یک روز از انتشار این توشته در فیس بوکم و به اشتراک گذاریهای زیاد که در هر صفحهای بحثی را پیش میآورد این چن نکته را ضروری دیدم که به عنوان پی نوشت بنویسم
چند نکته در مورد این نوشته:
نخست من در این نوشته قضاوتی در مورد اشخاص نکردهام. از قضاوت کردن هم نمیترسم ولی وقتی شواهد کافی در اختیار ندارم و کسی هم شان قضاوت کردن رو به من واگذار نکرده است قضاوت کردن به نظرم برای خودم ابلهانه است. اگر اشارهای به « عاشق» بودن خانم شهلا جاهد شده است، این قضاوت نیست و امری روشن و بدیهی است و حتا خود آقای محمدخانی براین امر صحه گذارده است و اصلا خود این استاتوس حاوی و ناشی از عشق خانم جاهد به آقای محمدخانی بوده که یادآوریش هربار برای من بغض آور است. اگر نوشته شده آقای محمد خانی هم همسر داشته است و هم معشوقه این نیز قضاوت نیست واقعیتی بوده که اتفاق افتاده است.
دوم: نه خواستهام که آقای محمدخانی را تخطئه کنم که و نه خواستهام خانم جاهد را تبرئه، اگرچه قابلیت این دو را دارند. بلکه تنها و تنها بغضی است که به دلیل اتفاق و خاطرهای که خود آقای محمدخانی آن را تعریف کرده است باعث چنین یادآوری تلخی در من میشود.
سوم: در مورد روابط مثلثی و یا مربعی و دیگر ابعاد نیز من چیزی نگفته ام. اگر اشارهای به «مردسالاری» شده است به معنای بدی ذاتی مرد و فرشته خو بودن ذاتی زن نیست. زنان هسرداری نیز هستند و بودهاند و خواهند بود که عاشق و معشوق مرد دیگری غیر از همسرشان باشند. بحث در قوانین مردسالاری است که قربانی کردن و در واعق مثله کردن و یا انتقام « تنانه» را تنها از «زن» میگیرد مطمئنا اگر این اتفاق در جوامعی با قوانین مردسالاری کمتری، رخ میداد این چنین آسان یک نفر به تمامی تباه نمیشد و یک نفر که مقصر اصلی ماجراست، به تمام تبرئه شود. بحث در این است که این قوانین حتا به فرض معقول محکوم کردن چنین روابطی و نیز اتفاق افتادن یک قتل بی شرمانه و غیر انسانی نیز در آن ، باز هم به نوعی حامی مرد است .
چهارم: این نوشته هرگز به معنای نادیده گرفتن حق و حقوق و یا پایمال شدن حق خانم « لاله سحرخیزان» همسر مقتول آقای محمدخانی نیست. بنابراین تفسیرهای غر اخلاقی و قاطی کردن مسائل به نظرم دور از انصاف برای خواندن چنین نوشتهای است. (که گاهی در برخی صفحات دیگر مشاهده کردهام).
پنجم این نوشته هرگز به معنای امکان و صدور اجازه برای فحاشی و خشونت کلامی علیه مردان و ادیان و حتا شخص آقای محمد خانی نیست. خشونت در هر صورت تولید کنندهی خشونت مضاعف است و بارها گفتهام مورد خشونت قرار گرفتن و مورد تبعیض قرار گرفتن مجوز تولید خوشنت اردای نمیشود جز در مقام دفاع مشروع که آن هم از دید همگان خشونت نیست بلکه همان دفاع مشروع است.این واقعیت است که من آن جملات را در یک فیلم از زبان آقای محمدخانی شنیدم و هربار این مسئله یادم می افتد.
ششم برای هزارمین بار تکرار میکنم. مردسالاری هیچ ربطی به دین مختصی به نام اسلام نیست. ادیان بعد از دورهی کشاورزی و کلا نهادینه شدن جامعهی « ارث مبنا» به طور کلی مردسالار هستند. مطالعهی کوتاهی از ادیان مسیح و یهود و حتا زرتشتی ویرانه بودن این ادیان را نیز در زمینهی حقوق زنان نشان میدهد به ویژه دین یهود و زرتشتی. مردسالاری یک نظام جهانی و تاریخی است . با اسلام به وجود نیامده است و با برداشتن اسلام هم از بین نمیرود تمامی نظامهای ایدئولوژی محور، مردسالار هستند.هرجامعهای برای تحکیم و تقویت و مستدل کردن ارزشهای مردسالارنهاش، از آنچه در جامعه مورد پذیرش عمومی قرار دارد، استفاده میکند. زمانی از دین یهود و زمانی از دین اسلام و زمانی از ایدئولوژی های سیاسی ویژه...
-----
ناصر محمد خانی نه آن غزال تیزپای فوتبال ایران و باشگاه فوتبال پرسپولیس، که همان « معشوق اشتباهی» زنی عاشق به نام « شهلا جاهد» را میگویم.
ناصر محمدخانی درگفتههایی که تقریبا حکم شهادت دادن علیه شهلا جاهد را داشت. از عشق شهلا به خودش میگفت. تعریف میکرد که چگونه این زن عاشق برای این مرد که حالا نقش مرد عاشق زن قبلی و مقتولش را بازی میکرد، از خود فداکاریها نشان داده است. ناصر محمدخانی میگفت« شهلا آن قدر عاشق من بود که من هربار میخواستم روی دسشویی بنشینم اول خودش مینشست. زیرا می گفت کاسهی توالت سرد است و تو ممکن است سرما بخوری. من رویش مینشینم که گرم شود و تو بعد بنشینی». اینها را ناصر محمدخانی که لباس سیاه برتن کرده بود و مرد اندوهگین قصه بود تعریف میکرد.
من قبلا هم توالت فرنگی داشتم اما به دلیل وفور انرژیهای بنیادین در سرزمین قبلی و البته فرهنگ اشتباه مصرف این انرژی، خانهای که در آن زندگی میکردم، همیشه گرم گرم بود. حالا در این اروپا و این آلمان که همیشهی خدا کاسهی توالت و خود توالت سرد است. من همیشه یاد ناصر محمدخانی میافتم . یاد شهلا جاهد که چگونه این گونه به پای عشقی که تماما اشتباه بود تا سر خط مرگ که نه تا ته و آن سوی خط مرگ هم رفت و سکوت کرد و هیچ نگفت. جز اینکه پرسید « واقعا ناصر این حرفها را زده است؟» و بعد دیگر هیچ نگفت و سکوتش رازی ابدی شد . برقتلی که نتیجهی قدرت مردان در نظام مردسالاری و قوانینی نابرابر بود. مردی میتوانست زن قبلیاش را داشته باشد معشوقی و یا عاشقی چنین هم داشته باشد و پای قتل زن قبلیاش هم باشد و بعد پشیمان شود و زن دوم را هم که عاشقاش بود قربانی هوسهای خود کند و مادر زن مقتول قصاص کنندهی زن عاشق باشد. دو زن به قتل رسیدند و یک زن قاتل و قصاص گر یک زن دیگر شد که....مردی هوای هوسهایش در چنین جامعهای، گرامی داشته شود...
آری هر بار به دسشویی میروم یاد ناصر محمدخانی میافتم....
---
پینوشت ضروری
یک: این بخش از گفتوگو و مصاحبه با ناصر محمدخانی و نیز عکس استفاده شده برای این مطلب مربوط به فیلم « کارت قرمز» ساختهی « مهناز افضلی» میباشد.
بعد از حدود یک روز از انتشار این توشته در فیس بوکم و به اشتراک گذاریهای زیاد که در هر صفحهای بحثی را پیش میآورد این چن نکته را ضروری دیدم که به عنوان پی نوشت بنویسم
چند نکته در مورد این نوشته:
نخست من در این نوشته قضاوتی در مورد اشخاص نکردهام. از قضاوت کردن هم نمیترسم ولی وقتی شواهد کافی در اختیار ندارم و کسی هم شان قضاوت کردن رو به من واگذار نکرده است قضاوت کردن به نظرم برای خودم ابلهانه است. اگر اشارهای به « عاشق» بودن خانم شهلا جاهد شده است، این قضاوت نیست و امری روشن و بدیهی است و حتا خود آقای محمدخانی براین امر صحه گذارده است و اصلا خود این استاتوس حاوی و ناشی از عشق خانم جاهد به آقای محمدخانی بوده که یادآوریش هربار برای من بغض آور است. اگر نوشته شده آقای محمد خانی هم همسر داشته است و هم معشوقه این نیز قضاوت نیست واقعیتی بوده که اتفاق افتاده است.
دوم: نه خواستهام که آقای محمدخانی را تخطئه کنم که و نه خواستهام خانم جاهد را تبرئه، اگرچه قابلیت این دو را دارند. بلکه تنها و تنها بغضی است که به دلیل اتفاق و خاطرهای که خود آقای محمدخانی آن را تعریف کرده است باعث چنین یادآوری تلخی در من میشود.
سوم: در مورد روابط مثلثی و یا مربعی و دیگر ابعاد نیز من چیزی نگفته ام. اگر اشارهای به «مردسالاری» شده است به معنای بدی ذاتی مرد و فرشته خو بودن ذاتی زن نیست. زنان هسرداری نیز هستند و بودهاند و خواهند بود که عاشق و معشوق مرد دیگری غیر از همسرشان باشند. بحث در قوانین مردسالاری است که قربانی کردن و در واعق مثله کردن و یا انتقام « تنانه» را تنها از «زن» میگیرد مطمئنا اگر این اتفاق در جوامعی با قوانین مردسالاری کمتری، رخ میداد این چنین آسان یک نفر به تمامی تباه نمیشد و یک نفر که مقصر اصلی ماجراست، به تمام تبرئه شود. بحث در این است که این قوانین حتا به فرض معقول محکوم کردن چنین روابطی و نیز اتفاق افتادن یک قتل بی شرمانه و غیر انسانی نیز در آن ، باز هم به نوعی حامی مرد است .
چهارم: این نوشته هرگز به معنای نادیده گرفتن حق و حقوق و یا پایمال شدن حق خانم « لاله سحرخیزان» همسر مقتول آقای محمدخانی نیست. بنابراین تفسیرهای غر اخلاقی و قاطی کردن مسائل به نظرم دور از انصاف برای خواندن چنین نوشتهای است. (که گاهی در برخی صفحات دیگر مشاهده کردهام).
پنجم این نوشته هرگز به معنای امکان و صدور اجازه برای فحاشی و خشونت کلامی علیه مردان و ادیان و حتا شخص آقای محمد خانی نیست. خشونت در هر صورت تولید کنندهی خشونت مضاعف است و بارها گفتهام مورد خشونت قرار گرفتن و مورد تبعیض قرار گرفتن مجوز تولید خوشنت اردای نمیشود جز در مقام دفاع مشروع که آن هم از دید همگان خشونت نیست بلکه همان دفاع مشروع است.این واقعیت است که من آن جملات را در یک فیلم از زبان آقای محمدخانی شنیدم و هربار این مسئله یادم می افتد.
ششم برای هزارمین بار تکرار میکنم. مردسالاری هیچ ربطی به دین مختصی به نام اسلام نیست. ادیان بعد از دورهی کشاورزی و کلا نهادینه شدن جامعهی « ارث مبنا» به طور کلی مردسالار هستند. مطالعهی کوتاهی از ادیان مسیح و یهود و حتا زرتشتی ویرانه بودن این ادیان را نیز در زمینهی حقوق زنان نشان میدهد به ویژه دین یهود و زرتشتی. مردسالاری یک نظام جهانی و تاریخی است . با اسلام به وجود نیامده است و با برداشتن اسلام هم از بین نمیرود تمامی نظامهای ایدئولوژی محور، مردسالار هستند.هرجامعهای برای تحکیم و تقویت و مستدل کردن ارزشهای مردسالارنهاش، از آنچه در جامعه مورد پذیرش عمومی قرار دارد، استفاده میکند. زمانی از دین یهود و زمانی از دین اسلام و زمانی از ایدئولوژی های سیاسی ویژه...
-----
1 comments:
گل گفتی، لیاقت ناصر محمدخانی و امثال او همان است که در توالت از آنها یاد شود.
ارسال یک نظر