۱۳۹۱ اسفند ۶, یکشنبه

غمگینی شجاعت و مسروری وقاحت./ در باب سوال خبرنگار زن از احمدی نژاد

احتمالا بارها و بارها برای ما پیش آمده است که در طول دوران ۸ ساله‌ی ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد( که هم‌چنان چهارسال دوم آن کودتایی و جعلی و غیرقانونی است)، که از خود بپرسیم واقعا یکی میان این همه خبرنگار و روزنامه نگار نیست خیلی آرام و درست و منطقی بلند شود و چهارتا سوال اساسی و درست و حسابی از واقعیات جامعه و سیاست و اقتصاد دولت از احمدی نژاد بپرسد. در این ویدئو خبرنگار زن خبرگزاری مهر(معصومه‌ی حاتم‌خانی) در بهترین فرصت ممکن  و در یک مصاحبه‌ی تلویزیونی، آرام  وبی سر و صدا و بدون ژست‌های آن‌چنانی مجموعه‌ای از اصلی ترین سوال‌‌های ممکن را که به معنای واقعی از سوالات«مردم» بود ( پول نفت بر سر سفره و نزول ارزش پول ملی، قول ایجاد ۳ میلیون شغل و در عمل رشد بیکاری، شکست طرح یارانه‌ها، شعار مبارزه با فساد اقتصادی و رخ دادن بزرگترین فساد اقتصادی در دولت احمدی نژاد،تهدید قوه‌ی قضاییه از سوی احمدی نژاد مبنی بر خط قرمز بودن کابینه و اطرافیانش، رکورددار عدم انضباط مالی و تاخیر در ارائه‌ی بودجه،مشکلات اقتصادی ناشی از کاغذ‌پاره‌های تحریم، اقدامات احمدی نژاد در تفرقه افکنی میان قوا که از سوی رهبر هم غیراخلاقی و غیر شرعی و غیر اخلاقی قلمداد شده،  مشکل واقعی مردم معیشتی است و برگزاری جشن‌های چند میلیاردی در بندر عباس) پرسید. نتیجه اما چیزی نبود. جز چهره‌‌ی غمگین خانم خبرنگار وقتی با پاسخ‌های همیشگی محمود احمدی نژاد مواجه شد. نتیجه چیزی نبود جز غمگینی آن شجاعتی که احمدی نژاد با منت بزرگوار منشانه‌ای به خبرنگار می‌فهماند که خیلی کار بزرگی کرده‌ای که چنین سوالاتی از من پرسیده‌ای. نتیجه آن شجاعت غمگینی بود که در چهره‌ی زن خبرنگار هربار که دوربین بر می‌گشت به سمت صورت او و این برگشت برگشت غمگینانه‌ای شحاعتی است که حاصل انسان بودن و شریف بودن و شجاع بودن و متعهد و حرفه‌ای بودن این زن خبرنگار بود. دیروز که جمله نوشتم که؛ میان «رو» و «شخصیت» رابطه‌ی معکوسی است. هرچه بی شخصیت‌تر، پُر رو تر؛ در این ویدیو یک نمونه‌ی بارز از این جمله را برای هزارمین بار در گفت و گوهای احمدی‌نژاد دیدیم. نمونه‌ای که شجاعت و انسان بودن را به دلیل بی شخصیتی محمود احمدی نژاد و پر رویی وقیجانه‌ی وی می‌بینیم. می‌بینیم که انگار همه‌ی ما نه تنها از شجاعت خبرنگار مسرور نشدیم بلکه مثل چهره‌ی غمگین زن خبرنگار که انگار بغض تمامی جواب‌های آماده در ذهنش و بازی‌های حتا نازیرکانه‌ی احمدی نژاد در پاسخ‌ها را در دل فرو می‌خورد و شجاعانه باز بغضش را فرو می‌خورد. فرو خورد این بغض و آن قدرت عجیبی که در دل و دیده‌ی خبرنگار زن بود که چگونه مغلوب وقاحت احمدی‌نژاد شد. در پایان چنین گفت و گویی چیزی باقی نماند جز غمگینی شحاعت و مسروری وقاحت احمدی نژاد، که به درستی گفت که می‌خواست « گفت و گو شیرین باشد». درست گفت این اتفاق نه تنها گفت و گو را شیرین نکرد بلکه از هر گفت و گویی تلخ‌ترش کرد. اگر نبود چنین شجاعتی شاید هنوز این امید برای خود خبرنگار  و برای مردم  باقی بود که روزی کسی چنین شجاعتی داشته باشد که روزی چنین سوال‌هایی از ریس دولت کودتا پرسیده شود. اما پرسیده شد و کام انسانیت تلخ شد.

شاید برخی با توسل به برخی نظریات بخواهند محمود احمدی نژاد را به سیاست ورزی « ماکیاولیستی» منتسب کنند. اما از دید من سیاست احمدی نژاد بهره‌ای از ماکیاولیست هم نبرده است. سیاست احمدی نژاد تنها و تنها برگرفته از بی اخلاقی مفرطی است که جامعه‌ی ایرانی در طول ۳ دهه از انقلابی ابتر و به غارت رفته، جامعه‌ی پسا جنگی و جامعه‌ای پسا لبرالیستی رفسنجانیستی و جامعه‌ای پسا رفرمیستی دولتی، به جا مانده است. سه دهه تنها بی اخلاقی یکی از ارکان رشد یافته در این جامعه بود. وقاحتی که  به عنوان نمونه سید علی خامنه‌ای وقتی ار ترور میکونوس حرف می‌زد می گفت« یک قهوه‌خانه‌ای بوده چند نفر دعوا کرده‌اند و چندنفر هم کشته شده‌اند حالا می‌خواند اسم قهوه‌خانه را مشهور کنند». وقاحتی که وقتی اصلاح طلبان حکومتی در مقابل پرسش دهه‌ی شصت  و از لشکر کشی به کوردستان و امثالهم،قرار می‌گیرند عین احمدی‌نژاد، پرسش را بر می‌گردانند  که آیا آن‌ها که اعدام شدند واقعا بی گناه بودند. می پرسند نقش آن‌ها در کشتار خودشان چه بود. و از گناهکاری مردمانی می‌پرسند که نقش آن ها را نباید نادیده بگیریم. وقاحتی که نشانه‌ی نمادین دولتمردان جمهوری اسلامی در تمامی ادوار آن بوده است. تنها کمی در تندی و تیزی و ملامیت و آراسته و غیر آراسته بودن وقاحت تفاوت داشته است.آن‌چه هویداست و آن‌چه احمدی نژاد انگار آن را دریافته است این است در چنین جامعه‌ای که وقاحت پر رویی روز به روز رشد می‌یابد. هر آن‌که پر رو تر و وقیح تر محبوب‌تر و مردمی تر. برای همین است که جملات و رفتارهای احمدی نژاد در طول دوران ریاست جمهوری‌اش بسیار محبوبتر و مردمی تر و پر استقبال تر رو به رو شده است. تا اصطلاحات رییس جمهور نجیبی و فهیم فرهیحته و مودبی همچون سید محمد خاتمی. هنوز هیچ کدام از گفته‌های خاتمی به اندازه‌ی تک جمله‌های احمدی نژاد هم‌چون « آب را بریز...» ، «ممه و لولو»،«قمار باز نگوید به ...»میان مردم داخل و خارج ایران بسط گسترش و حتا دهان به دهان نگشت.

وقاحت احمدی نژاد که روز ۲۲ بهمن روی پرچم آمریکا راه می‌روند و در مسابقات جام جهانی کشتی به اندازه‌ی مسابقه‌ی طناب کشی به همدیگر زور و تنه می‌زنند تا زیر پرچم آمریکا جای بگیرند. وقاحتی که ترانه خوان خارج از کشوریش عدم ارگاسم روحی و جنسی‌اش را از تمام ناکامی‌های فردی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را به « تو هم که هروقت مارو می‌بینی پریودی» نسبت می‌دهد. .وقاحتی که ۳۵۰ «دکتر» رسا و کتبا بیانیه می‌دهند و علیه حقوق اساسی نزدیک به ۵۰ درصد به ادعای خودشان « هم وطنان‌شان» بیانیه می‌دهند و با وقاحت تمام نظام فدرالی را « ارتجاعی» و وابسته به گذشته می‌دانند  انگار که امپراطوری روم باستان و مصر نظام فدرالی را ابداع کرده‌اند. وقاحتی که در روز زبان مادری برخی  لیبرال‌ها و مثلا ملی گراها از توطئه‌ی خارجی‌ها برای تجزیه‌دولت می‌نویسند. یا قبل‌تراز آن‌ها در ایران ملی گرایان‌اش رسما بیانیه می‌دهند برای عدم به کارگیری زبان‌ها غیر فارسی در تلویزیون‌ها جمهوری اسلامی. وقاحتی که روشنفکران و تحصیل کرده‌های جامعه حقوق زنان را مفسده‌ی جامعه و مغایر با ارزش‌های متعالی انسانی قلمداد می‌کنند و از جمهوری اسلامی بیشتر مردم را از « فمینیسم» می‌ترسانند. وقاحتی که مثلا اپوزیسیون و مثلا فعال سیاسی خارج و داخل کشوری‌اش رسمی و کتبی و سمعی و بصری از « جنگ» و «تحریم» و حتا عدم دسترسی به دارو برای مردم بیمار  داخل کشورنیز دفاع می‌کنند. وقاحتی که پایانی ندارد و احمدی‌نژاد سیاست‌ورز واقعی این وقاحت بازار است و شجاعان واقعی جامعه تنها و غمگین هستند. بخشی از اندوه و یاس فراگیر اجتماعی که این جامعه را فرا گرفته تنها نتیجه‌ی چنین وقاحت فراگیری است که راستش احمدی‌نژاد فرقش این است که تابلو و نماد دم دست و تصویر و تلویزیونی  آن است.

واقعیت این است که « احمدی‌نزاد تنها نیست»
-----
لینک ویدیو :چالشی ترین سوال مصاحبه‌ی تلویزیونی احمدی نژاد

0 comments:

ارسال یک نظر