۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

خانم پرتقال....



دلم هوای تسبیحات باران و

سجاده گشودن پرتقال را

              می خواهد

گمان مبر این انار ِ پاشیده بر کنار و پیشانی خیابان

طعم خون را از چشمان دختری

از یاد برده است





کتاب های مقدس را

فرو بیاور در آغوش ام

به اندوه و  کوری ِ خفاش ها فکر کنی

یا از نفس های بریده ی زنی پیر

در ضربه ضربه های باتوم هایی سبز





 و اکنون آغوشی که از نمازِِِ ِ پستان های ات مقدس تر

فردا را لبریز پنجره خواهد کرد



سلام خانم پرتقال !



شما شناسنامه ای ولگرد را

در فایل های دیلیت شده ی اداره ای بین المللی

پرینت نگرفته اید

برای سرزمینی بو گندو........

چای ای تلخ

زیر یک درخت زالزالک

بر پاسپورت های" س ک س" و  "ن م ا ز"

نریخته است؟

بر روسری مادری پسر مرده....





سلام خانم پرتقال !

ببخشید دیگر

یادم نمی آید آخرین نامه ی عاشقانه مان

در گریه های سوخته ی کدام گاز اشک آور

خیس خورده است.



 ببخشید خانم  پرتقال !

 من مُردم.



ترجمه ی آخرین شعر کوردی من. اصل شعر در این لینک:خانمی پرته قاڵ



فایل مربوطه: شعرهای من

این ویدیو هم که نمی‌دانم خواننده‌اش کیست را به خاطر اصطلاح" پرتقال من"

6 comments:

pezhvak گفت...

salam
range azadi: http://www.p-kh.blogfa.com/post-228.aspx

مریم مصفا گفت...

دلم تنگه پرتغال من
گل پر سبز قلب زار من
منو ببخش از برای تو...
کاش نبودم تو این زمونه
آهای زمونه این گردونتو کی داره می چرخونه..
کی میدونه چی سرنوشتمونه..

مریم مصفا گفت...

دلم تنگه پرتغال من
گلپر سبز زار قلب من...
کاش تو این زمونه نبودم
آهای زمونه این گردونتو داره کی میچرخونه
قصه مون هنوز ناتمومه
از اینجه به بعد کی میدونه چی سرنوشتمونه..
پرتغال من

azizi paxshan گفت...

وبلاگت رو نگاهی انداخته و در برنامه ام است که بیشتر بخوانم. امابه جرات می توانم بگویم عالی ست پسر... بسیار عالی... مفتخرم به آشنایی با تو کاک شهاب عزیز... امید موفقیت را دارم برای تو و تمامی کنشگران...

پخشان گفت...

سلام کاک شهاب گیان
کاتیک له کوردی به فارسی وه رتگیراوه ته وه شیعری "خانمی پرتقال"، چه ند تیبینیه کم هه یه ـ هه لبه ت دیاره له لا یه ن منه وه ـ که به فارسی بوتی ده نووسم:
1. "انار پاشیده" تشبیه به جا و معرکه ایست.
2. "دلم هوای... می خواهد"! دل یا هوا می کند یا خود "دل می خواهد". "می خواهد" را "می کند" کنید بهتر...
3. در "آغوش ام": در "آغوشم".
4. "به اندوه و کوری خفاش ها فکر کنی". از بیت قبل که امری است به "فکر کنی"! رسیده ای. یا از نفس های بریده زنی پیر، در ضربه های باتوم هایی سبز! خُب فعلش کو؟ همون "فکر کنی" هستش. پس اگر "فکر کنی" فعلشان است، این بیت خواهد شد: یا "به" نفس های بریده ی زنی پیر. مفهوم این بیت ناتمام است...
5. "پستان های ات" نه، که "پستان هایت" درست است.
6. اما "فردا را لبریز پنجره خواهد کرد" معرکه ست.
7. "چایی" درست است.

امیر رشیدی گفت...

شهاب امشب دوباره دلم هوای این شعرت رو کرد
یادته تو اتاقت نشستیم و برام خوندیش

ارسال یک نظر