۱۳۸۸ شهریور ۲۰, جمعه

پاسخی به نقدی درونی بر فعالان جنبش زنان

مهدی عرب شاهی:  نقدی درونی بر فعالان جنبش زنان

شاید این روزها زمان چندان مناسبی برای نوشتن این مطلب نباشد. با این حال بنا به دلایلی تصمیم گرفتم در فضای خودمانی فیس بوک این چند جمله را بنویسم تا دغدغه گروهی از فعالان سایر جنبش های اجتماعی را که خود از نزدیک با آنها گفتگو کرده ام را بیان کنم.
ابتدا این نکته را بگویم که شخصا از نخستین امضا کنندگان کمپین یک میلیون امضا بوده ام ، جمعی از بهترین دوستانم از فعالان کمپین هستند ، در حد توان دوستان و آشنایان را دعوت به امضای کمپین کرده ام ، فعالان کمپین را بابت نوآوری هایشان تحسین کرده ام و تلاش کرده ام از نتایج این نوآوری ها در جایی دیگر (جنبش دانشجویی) بهره ببرم.پس لطفا این نکته را نه یک بهانه جویی دشمنانه که یک تذکر دوستانه بدانید.

" در میان جنبش های اجتماعی ایران اکنون بدون هیچ شکی جنبش زنان ایران فعال ترین و پویا ترین آن هاست."
" اکثریت جنبش های فعال اجتماعی و سیاسی ایران در دوران حکومت احمدی نژادی به محاق رفته بودند وتنها جنبش باز مانده جنبش زنان ایران است. "
" جنبش زنان ایران به ویژه از زمان تشکیل «کمپین یک میلیون امضا» به ساختار جدید و نوینی در میان جنبش های اجتماعی ایران دست یافته که تاکنون در میان تمامی جنبش های اجتماعی و سیاسی ایران و حتا دنیا بی سابقه بوده است."

اینها چند جمله از مقاله آقای شهاب الدین شیخی است که در سایت اخبار روز منتشر شده است:
http://www.akhbar-rooz.comarticle.jsp?essayId=23666



مطالعه اجمالی بیشتر مطالبی که به بهانه سومین سالگرد کمپین یک میلیون امضا منتشر شده است نشان می دهد که بیشتر این مقالات بدون آنکه حاوی گزارشی از فعالیت این جنبش باشند (مثلا اینکه تعداد امضاها چقدر شده؟ چرا جمع آوری امضا با اینکه گوهر اصلی کمپین بوده است تقریبا متوقف شده ؟ اینکه چه میزان نیروهای کیفی در دل این حرکت شکل گرفته و برای حفظ و پرورش آنها چه برنامه ای باید داشت؟ و..) به ذکر گزاره هایی کلی می پردازند که در این گزاره ها سایر جنبش های اجتماعی همچون جنبش دانشجویی، کارگران و معلمان، و فعالان برابری خواه قومی یکسره نادیده گرفته می شوند و بدون ارائه دلیلی درخور تامل جنبش زنان تنها جنبش زتده و حتی بی نظیر در دنیا و بی سابقه در تاریخ بشریت معرفی می شود!!

لا اقل در مورد جنبش دانشجویی در دوران احمدی نژاد می توانم با قاطعیت بگویم این جریان با تمام دشواری ها و هزینه هایی که داده (و از این نظر شاید تنها با حرکت آذربایجان و کردستان قابل قیاس باشد) ایستادگی فراوانی بر مطالبات خود داشته است و می توان لیست بلندی از امیرکبیر و تهران و همدان و زنجان و مازندران و مشهد و تربیت معلم و ... را فارغ از ایدئولوژی و تشکیلات شکل دهنده به این تحرکات به عنوان شاهد ادعا آورد و یا فضای مثال زدنی دانشگاههای کشور قبل و بعد از انتخابات را به عنوان نمونه دید یا عمق کینه اقتدارگرایان را ضمیمه این ادعا کرد.
در هر حال فراموش نکنیم جنبش دانشجویی به نوعی مولد نیرو برای سایر جنبش های اجتماعی بوده و بسیاری از فعالان همین جنبش زنان زمانی در دوره دانشجویی از فعالان دانشجویی بوده اند و آموزش های اولیه را آنجا دیده اند و تجربیات اولیه را در آنجا کسب کرده اند



دوست گرامی جناب اقای مهدی عرب شاهی دبیر دفتر تحکیم وحدت ، در نقدی دوستانه و متذکرانه جملات بالا را در فیس بوک در مورد مقاله ی این جانب با عنوان «فمینیسم و وضعیت استثنایی» نوشته بودند.
در این جا می خواهم برای رفع شبهه ی ایشان و خوانندگان چند نکته را توضیح بدهم.


1- قاعده ا ی در علم منطق وجود دارد مبنی بر این که:« اثبات شیء نفی ما عدا نمی کند». یعنی این که ما اگر یک امر را به اثبات رساندیم به معنای رد و نفی موارد دیگر مشابه نیست. بنا براین اگر مثلا جمله ای یا استدلالی در اثبات یک ویژگی در مورد یکی از جنبش های اجتماعی گفته شد به معنای رد و یا نفی دیگر جنبش های اجتماعی نیست. این نکته برای یادآوری این موضوع بود که من درصدد نفی ارزش ها تلاش ها و موفقیت های دیگر جنبش های اجتماعی ایران نبوده ام.


2- نکته ای که مهدی عزیز مد نظر قرار نداده اند، این است که من به یک دوره ی زمانی اشاره کرده ام که در آن اصلاحات که خود ،جنبشی سیاسی بر آمده از جنبش های اجتماعی و مدنی هم چون جنبش قومیت ها، دانشجویی، زنان، کارگری و دیگر جنبش های صنفی و مدنی و سیاسی بود، در واقع با شکست در پیش برد و حضور سیاسی خود مواجه شد و به دنبال آن نحله هایی از نیروهای سیاسی ایران بر مسند قدرت نشستند که تحت هر شرایطی دشمنی دیرینه ای با چنین جنبش هایی داشتند. تا جایی که یک بار وزیر اطلاعات و یک بار وزیر کشور این دولت تمامی این جنبش ها را با ذکر اسم ، برانداز برآورد کردند..استدلال من برای فعال بودن کم نظیر و بی نظیر جنبش زنان مربوط به همان دوره ی زمانی است که اکنون متاسفانه وضعیت وخیم تری هم با برگزاری چنین انتخاباتی و حوادث بعد از آن پیدا کرده است . در واقع ما نمی توانیم انکار کنیم که دولت احمدی نژاد شدیدترین برخوردهای ممکن را با جنبش های قومی، مدنی، دانشجویی، کارگری، سندیکایی و صنفی داشته است و تا جایی که امکان آن برای یک دولت متصور بود فتیله ی فعالیت های آنان را پایین کشید. اما جنبش زنان ایران (و به ویژه کمپین یک میلیون امضا که تاکید روشن مقاله ی من بر کمپین بوده است) دقیقا اوج فعالیت های اش را در این دوران تجربه کرد. این جانب در مقاله ام به طور کلی به جنبش زنان و به طور اخص به کمپین یک میلیون امضا اشاره کرده ام. بدون شک مثلا نمی توان از فعالیت های بچه های میدان زنان و کمپین های مختلف شان علیه سنگسار، علیه طرح امنیت اجتماعی، ورود به ورزشگاه ها و..به راحتی گذشت و نادیده انگاشت. همان طور که نمی توان از جان تازه ای که در همین دوران به جنبش دانشجویی، بعد از سرکوب ویران گر آن در 18 تیر 78 دمیده شد بدون بحث وبررسی گذشت. اما همان طور که گفتم سوژه ی مقاله ی من کمپین یک میلیون امضا بوده است نه همه ی جنبش های اجتماعی و سیاسی و مدنی و صنفی ایران. 


3- وضعیت ویژه جنبش زنان در این مدت نه تنها از ویژگی های عینی و قابل لمس فعالیت آن در دوران مذکور، بلکه از ویژگی ها و تفاوت های ماهوی این جنبش سرچشمه می گیرد. شما بهتر از من می دانید که یکی از آسیب های جنبش دانشجویی که گاه منتقدینی که به افراط در تاکید بر این ویژگی می پردازند،حتا به نفی «جنبش بودن» آن نیز حکم می کنند، این است که جنبش دانشجویی معمولا وابسته به یک دوره ی زمانی و نیز حضور عده ای از دانشجویان است؛ یعنی یک دوره ی 4 تا 6 ساله عده ای از دانشجویان که در آن دوره در هر حال تحصیل هستند و البته شرایط ویژه ای که باید وجود داشته باشد تا جنبش فعالیت ویژه ای از خود نشان دهد. بعد این گروه ویژه از دانشجویان می روند و یا در مقاطع بالا ادامه ی تحصیل می دهند و یا به جریان زندگی روزمره می پیوندند و عده ی کمی از آن ها ممکن است در مقاطع دیگر مثلا در سازمان ادوار به فعالیت ادامه دهند و یا به دیگر جنبش های اجتماعی و سیاسی می پیوندند و تا زمانی که گروهی دیگر از دانشجویان با ویژگی های شخصیتی و سیاسی فعال پدید آید دوره ای رکود را شاهد هستیم.
از سوی دیگر اگر دقت کرده باشید در این چند ساله سهمی از بار حرکت های دانشجویی بر گروه های خُرد تر همانند دانشجویان چپ و یا دانشجویان فعال قومیتی بوده است. همه ی این ها البته از بار و قدرت جنبش دانشجویی و جریان ساز بودن آن به قول شما نمی کاهد و این نکته را هم قبول دارم که تا حد زیادی فعال شدن روحیه ی مباره در جنبش های اجتماعی در آن سال های جوانی مربوط می شود به زمانی که دانشجو هستیم.
اما جنبش زنان یک تفاوت ماهوی با دیگر جنبش های اجتماعی دارد. برای این که من و شما فعال جنبش دانشجویی باشیم، حداقل شرط لازم این است که دانشجو باشیم. یعنی جنبشی است وابسته به یک ویژگی اکتسابی ، به همین روال فعال جنبش کارگری، و یا یا هر جنبش صنفی دیگری، اما جنبش زنان یکی از فراگیر ترین جنبش ها است که در هر حالتی « گروه هدف » آن نصف جمعیت یک جامعه است و همین ویژگی زن بودن که یک ویژگی انتسابی است کافی است. هم چنین نیازی به دره ای از زمان و شرایط ویژه ای ندارد( نکته ای که در مقاله هم استدلال کرده ام که به دلیل همین ویژگی همواره می تواند تولید کننده ی وضعیت استثنایی واقعی باشد). به همین خاطر به صورت بالقوه این پتانسیل را دارد که در هر شرایطی به فعالیت خود مشغول باشد.
از سوی دیگر نوع فعالیت جنبش های زنان و به ویژه کمپین یک میلیون امضا باز به آن ویژگی منحصر به فردی می بخشد که دیگر جنبش ها از آن برخوردار نیستند که همانا «حوزه ی جغرافیایی فعالیت است. بر اثر فشارهایی که حاکمیت بر جنبش های دیگر می آورد ممکن است فضا و حوزه ی فعالیت را از جنبش هایی همانند جنبش دانشجویی بگیرد، اما نوع فعالیت کمپین یک میلیون امضا به گونه ای بوده که امکان سلب فعالیت از آن وجود ندارد، زیرا صحن دانشگاه را اگر از آن بگیرند ما می توانیم در خیابان، در قهوه خانه، در کافی شاپ، در محل کار، در کوه ، در پارک و هر جایی که انسان حضور داشته باشد، به فعالیت مان ادامه بدهیم. این که استدلال کرده ام در نوع خود کم نظیر و بی نظیر است دقیقا به خاطر همین ویژگی است . این نه گفته ی من در مورد بی نظیر بودن ان بلکه نظر بنیاد سیمون دوبوار در هنگام اهدای جایزه به کمپین بود که در آن ذکر شده بود، به دلیل روش بی نظیر و بدیع شان در نوع فعالیت و نیز آگاهی بخشی چهره به چهره این جایزه به آن ها اهدا می شود.
شاید عده ای بگویند که خوب این که امر عجیبی نیست و هر جنبش دیگر نیز شاید می توانست از این روش بهره بگیرد که برای کسانی که چنین استدلالی دارند این داستان را از مقدمه ی کتاب« قانون در طب » ابوعلی سینا به ترجمه ی عبدالرحمن شرفکندی متخلص به «هه ژار»، شاعر فقید کورد یادآوری می کنم.
«هه ژار می نویسد هنگامی که قرن ها از نگارش کتاب قانون به زبان عربی می گذشت و هیچ کس حاضر به ترجمه ی آن نشده بود و من ترجمه ی کتاب را تمام کرده بود بسیاری به من گفتند: هه ژار گمان مبر که کار آن چنان شاقی کرده ای. بسیار بوده اند از تو عربی دان تر و بسیار بوده اند از تو عالم تر و فارسی دان تر. که بسیار بهتر از تو می توانسته اند به این امر سترگ همت بگمارند. هه ژار می گوید در جواب آن ها نوشتم: زمانی که کریستف کلمب قاره ی آمریکا را کشف کرد ملکه ی اسپانیا به افتخار وی مهمانی ترتیب داد و بسیاری از دریانوردان و ناخداها و ملوانان را دعوت کرده بود. عده ای از دریانوردان مدعی شدند که ای ملکه !حالا این کریستف کلمب خیلی هم کار عجیبی نکرده است. هرکدام از ما هم یک بار از آن سوی دریا حرکت می کردیم خود به خود به قاره ی آمریکا برخورد می کردیم. ملکه از کلمب می خواهد که خود وی جواب دهد. کلمب، تخم مرغی را از روی میز بر می دارد و به ملکه می گوید هرکس توانست این تخم مرغ را روی قاعده بر میز بنشاند من جواب وی را می دهم. تخم مرغ دور میز بین مهمانان می گردد و قاعدتا امکان توقف تخم مرغ بر روی قاعده وجود ندارد. تا این که تخم مرغ به دست کلمب می رسد و وی قاعده ی تخم مرغ را بر میز می کوبد و بر اثر شکستگی اندکی که در قاعده به وجود می آید تخم مرغ روی میز می ایستد. که همگی می گویند خوب ما هم این را می دانستیم. کلمب رد پاسخ می گوید مهم انجام دادن آن است».
هر چند به نظر من این روش ابداعی است و به ویژه این که کمپین بیش از آن که بر تعداد امضاها تاکید بنماید بر «آگاهی بخشی چهره به چهره» تاکید داشته که نمی توان تاثیر شگرف این نوع فعالیت را در همین 3 سال اخیر منکر شد.

4-در پایان این نکته را یادآور می شوم که نگارنده از فعالان جنبش برابری خواهی قومیتی و روزنامه نگار نیز هست؛ هم چنین معلم و دانشجو. بنابراین ارتباط نزدکی با دیگر جنبش ها دارم و هرگز در فکر انکار آن ها نبوده ام و در این سال ها حداقل بیشترین تاکید فعالیت ام بر مسئله ی زنان و مسئله ی قومیت ها در ایران بوده است.هرگز هم حاضر به انکار یا کاستن از ارزش و تاثیر فعالیت های این جنبش ها نبوده و نیستم. اما این که یک جنبش به دلایل ویژگی های ذاتی و نیز ابداعی در عمل توانسته روشی نوین را در مبارزه به دست آورد را نیز نمی توانم انکار کنم. نیز باید باید آوری کنم که از منظر من تاثیر اجتماعی و حوزه ی تاثیر آن بر «جامعه» برایم بسیار مهم است از لحاظ حوزه ای که جنبش های می توانند تحت پوشش خود قرار دهند.
ضمنا از نقد شما بر جنبش زنان ومقاله ی خودم خوشحالم و البته در مقاله ی من هم کاملا مشهود است که نقد ویژه ای به عدم رویکرد سسیاسی جنبشی داشته ام که طبق استدلال درون گفتمانی خود این جنبش ،سیاسی است.
http://www.shahabaddin.com/2009/09/blog-post_03.html

0 comments:

ارسال یک نظر