به مناسبت ۱۱۱سال روزنامه نگاری کوردی
سرور گرامی
بسیارخرسندم از این که اولین شماره ی روزنامه ی «کوردستان» را برایتان می فرستم، همین روزنامه ای که اکنون در قاهره آن را منتشر نموده ام.
ملت من، یعنی ملت کورد،جمعیتی است بالغ بر 6 میلیون نفر که در آسیای صغیر به سر می برند، و دارای زبانی باستانی اند و من برای اولین بار است که روزنامه ای را با این زبان منتشر می نمایم، با هدف انتشار دانش و روح مهربانی در میان فرزندان ملت ام و ترغیب کوردها جهت در پیش گرفتن راه توسعه و مدرنیزاسیون و تمدن نوین، هم زمان برای نشان دادن ادبیات ملی این ملت به خود آن ها.....
کوردستان قاهره٬ انقلاب ۱۸۹۸
به مناسبت ۱۱۱سال روزنامه نگاری کوردی
سرور گرامی
بسیارخرسندم از این که اولین شماره ی روزنامه ی «کوردستان» را برایتان می فرستم، همین روزنامه ای که اکنون در قاهره آن را منتشر نموده ام.
ملت من، یعنی ملت کورد،جمعیتی است بالغ بر 6 میلیون نفر که در آسیای صغیر به سر می برند، و دارای زبانی باستانی اند و من برای اولین بار است که روزنامه ای را با این زبان منتشر می نمایم، با هدف انتشار دانش و روح مهربانی در میان فرزندان ملت ام و ترغیب کوردها جهت در پیش گرفتن راه توسعه و مدرنیزاسیون و تمدن نوین، هم زمان برای نشان دادن ادبیات ملی این ملت به خود آن ها.
پدرم میربدرخان، در جنگ های استقلال کردستان، علیه حکومت عبدالحمید، همان کسی که زندگی را بر خانواده ی من در سرزمین خودمان ممنوع کرد،شرکت نمود. به همین خاطر به قاهره آمده ام و و از آن رو که می خواهم نظم و امنیت بال هایش را بر کوردستان بگستراند، تصمیم گرفتم با انتشار این روزنامه تمام نیروی خود را از راه دور( و در غربت) به کار بگیرم برای تمام اموری که موجب خیر و خوشبختی و پرورش اندیشه برای هم میهنان ام باشد.
مقداد مدحت بدرخان
22آوریل1898
آن چه خوانديد، ترجمه ی يادداشتي است كه مقداد مدحت بدرخان آن را ضميمهي اولين شمارهي روزنامهي «كوردستان» در تاريخ 22 آوريل سال 1898 براي سر دبيران و جمعي از روشنفكران فرانسوي، كه به زبان فرانسوي نگاشته شده ارسال نموده است.
و اين سرآغاز انتشار اولين روزنامه به زبان كوردي است كههمانند بسياري ديگر از رویداد ها و تولد های دیگر، در غربت روی می دهد. داستان انتشار انديشهها و خواستههاي ملتهاي تحت ستم در غربت از منظر جامعه شناسي مهاجرت ميتواند مورد بررسي دقيقتري قرار گيرد كه اينجا اشارهاي گذرا به آن خواهيم داشت، از آن جا كه اين انديشهها زماني كه درون مرزهاي سياسي يك كشور شكل ميگيرد و به عرصه ی تعامل يا خواستههاي سياسي بارز و آشكار ميرسد، تنها تعاملش با نيروهاي سركوبگرِ همان مطالبات است و اين گونه است كه راه براي انديشه و گفت وگو كمتر باز ميشود و نيروي غالب به دليل برخورداري از قدرت نظامي و سياسي اولين و آخرين راه را بهيكباره بر ميگزيند و به باز توليد سركوب خويش ادامه ميدهند و مطالباتي كه در بسياري از موارد تنها مطالباتي است یا بر مبناي حقوق شهروندي و یا اصول اساسي حقوق بشر، از دو سو به خشونت و جنگهاي بي نتيجه ميانجامد زيرا كه نه اين مطالبات پايان پذير و فنا پذير خواهد بود. و نه قدرت حاكم حاضر به پذيرش اين مطالبات در دفعات دوبارهي طرح آن ميشود. و اين داستان ادامه مييابد.
اما اين مطالبات وقتي درون مرزهاي سياسي مولد اين وضعيت، به دلايل مورد اشاره مجبور به مهاجرت ميشود. افراد و نهادهاي كه به نوعي مسئوليت طرح و بازخواهي اين خواسته را دارند در بيرون مرزها با عوامل و فاكتورهايي فراتر از آن عامل درون مرز ملي، به تعامل خواهند پرداخت، پارامترهايي چون موج هاي روشنفكري غرب، گونههاي متفاوت مبارزه، آشنايي با جوامع ديگر و ساختارهاي متفاوت اين جوامع و نهادها، موجب تأثير پذيري فراواني ميشود. و از سويي چون ديگر به شيوه مستقيم با قدرت حاكم مقابله ندارند موجب تغييرات در رفتارها و كنش اين گونهي جنبشهاي مهاجر ميشود و معمولاً بههمان نقطه آغاز طرح مطالبات خويش كه به صورت دموكراتيك تر بوده بر ميگردند و يكي از اين راهها به عرصهي نوشتار كشاندن آراء، انديشهها و خواستههايشان ميباشد.
و به همين خاطر است كه مقداد مدحت، با اين انديشه دست به انتشار اين روزنامه در مصر ميزند، و بر اين باور است كه اين كار باعث« گشودن راههاي توسعه و پاي نهادن در راه تمدن نوين و مدرنيزاسيون براي ملت كورد و تنوير افكار و انتشار خواستهها و نيز آشنايي كوردها با ادبيات ملي خودشان» ميباشد.
اين آغاز انقلاب نوشتاري نويسندگان و روشنفكران كورد براي روي آوردن به نوشتار به زمان مادري بود. انقلابي كه در سال 1898 نه تنها بر عليه ظلم و ستمهاي دولت عثماني بلكه به گونهاي انقلاب عليه نوشتن به زبان هايي غير از زبان كوردي بود، زيرا كه بدرخان نه تنها به فكر انتشار روزنامه بلكه به فكر تأسيس چاپخانه و مركز انتشاراتي به نام خود كردها و براي كردها نيز افتاد (مطبعیا جريديا كرديا) و اغراق نيست اگر آن را انقلاب گوتنبرگي در تاريخ كوردها بناميم، كه اين اتفاق در مصر به وقوع ميپيوندد. كه در آن زمان قاهره پايتخت مصر نه تنها براي روشنفكران كورد مأمني امن براي انتشار انديشهها و گسترش فعاليتهايشان بوده، بلكه بسياري از روشنفكران ديگر ملت هاي منطقه نيز چون روشنفكران ترك، فارس و ارمني نيز مصر را سرزميني براي مجمع مدافعان و نيروهاي مقاومت عليه امپراطوري عثماني دانستهاند، زيرا كه مصر در غرب عثماني و تا حدي دورتر و خارج از حوزهي قدرت عثماني ها بود.
خاندان بدرخان در تاريخ كردها يكي از پرافتخارترين خاندان ها ميباشند. زيرا كه آن ها نسل اندر نسل با تلاش هاي گوناگون هر بار، برگ زريني از اين تاريخ آفريدهاند، كه غير از انتشار روزنامه و تأسيس مركز چاپخانهي كردي ميتوان به نوشتن تاريخ ملت كرد به قلم شرف خان بدليسي (1543–1603) اشاره نمود كه به زبان فارسي صورت گرفته و دومين برگ از اين تاريخ كه اين خاندان به خود اختصاص دادهاند قيام بدرخانها عليه عثمانيها (1836) كه اين اولين تلاش نظامي و يكي از با ارزشترين قيام هاي كوردها براي احقاق حقوق ملت شان بوده است.
اما متأسفانه اين قيام شكست ميخورد و حكومت عثماني به تاراج خاندان بدرخانها شدت ميبخشد و بسياري از بزرگان اين خاندان آواره ميشوند و هر كدام از آن ها در سرزميني به دنبال روياها و انديشههاي خاندان خويش كه همان حقوق ملي ميباشد مشغول ميشوند در سالهاي بعد مقداد مدحت پسر ميربدرخان به دليل فشارهايي كه حكومت عثماني (همان طور كه در آن يادداشت آمده بود) به خانوادهاش وارد ساخته بود. به قاهره ميرود و از آن جا كه شروع فعاليتهاي اين خانواده همانطور كه آمد (شرف خان بدليسي) فعاليتهاي فرهنگي و روشنگرانه بود به شيوهي اسلاف خويش اين راه مبارزه را در پيش ميگيرد يعني پس از آن شكست نظامي در تاريخ كردها فعاليتي روشنفكرانه و فرهنگي آغاز ميشود كه اين شاخه از فعاليت تا به امروز ادامه يافته است.
از همان يادداشت ضميمهي شماره اول كه به زبان فرانسه نوشته شده نشان از آن دارد كه مقداد مدحت علاوه بر آشنايي و تسلط بر زبانهاي كردي، تركي، عربي، و به زبان و فرانسه نيز تسلط داشته و همين دليلي است كه وي از انديشههاي فرهنگ فرانسه نيز بهرهمند بوده و تأثير فرهنگ و فلسفهي اروپايي نيز برآراء و انديشههاي او پيداست. و به نوعي يكي از آغازگران جنش روشنگري كردي ميباشد. كه نشان ميهد آبشخور معرفتي اين جنبش روشنگري همان مدرنيته غربی و احتمالا قرائت فرانسوی آن، بوده است.
اگر چه كردها اولين روزنامهاشان را پس از ديگر ملتهاي همسايهشان منتشر ساختهاند، زيرا اولين روزنامهي تركي در سال 1832 «تقويم وقايع» و اولين روزنامهي فارسي (كاغذ اخبار) را در سال 1837 و عرب ها روزنامهي (الزوراء) را در سال 1896 منتشر نمودهاند، اما تفاوتي كه بين انتشار اولين روزنامه به زبان كردي با انتشار اولين روزنامه به زبان هاي تركي و عربي و بسياري از ملتهاي ديگر وجود دارد در اين امر نهفته است كه تولد آن روزنامهها مربوط به ملتهايي بوده كه داراي دولت سياسي بودهاند و نيز اولين روزنامههايشان مربوط به دولت و براي برنامههاي تبليغي دولت بوده اما تولد روزنامه در ميان كوردها در بخش خصوصي و محصول هشياري فردي و حاصل جنبشی اجتماعي _مردمی بوده و ميان خانداني كه از ديرباز سابقه فعاليت فرهنگي و سياسي داشته كه در آغاز جنبشها سياسي و نظاميشان نيز ابتدا به مكاتبه با سران بسياري از كشورها و شخصيتهاي سياسي آن روزگار مشغول بودهاند و در مكاتباتشان به تعريف شاخصه هاي ملت براي مردمان خويش پرداخته و متذكر شدهاند كه داراي حقوقي هستند كه پايمال شده و هدف از اين جنبش به دست آوردن اين حقوق ميباشد.
اكنون 40542 روز از آن تاريخ ميگذرد و كوردها اگر چه هنوز ملتي بي بهره از قدرت سياسي در ساختار مدرن آن در كنار تركها و عربها باقي ماندهاند، اما شايد به اندازهي تمامي كشورهاي حوزهي منطقهي خليج فارس داراي روزنامه و مجله و نشريه ميباشند وامدار اين تجربه111 ساله ميباشند به همين خاطر ارج نهادن به خاندان «بدرخان»ها و تلاشهاي شخصي مقداد مدحت بدرخان كه با درك بالاي خويش از شرايط و اوضاع اجتماعي سياسي و فكري آن برهه از زمان موجب شد كه ژورناليسم كردي نيز سيارهاي از «كهكشان گوتنبركي» ميباشد كه مك لوهان آن را نام گذاري نموده.
اگر چه بحران و فاجعه كسب و كار روزنامه نگاران ميباشد و خود خوراك خبري و تحليلي خوبي براي اين رسانه ميباشد، اما اين بحران ها در بسياري اوقات نيز باعث توقف و توقيف خواسته يا اجباري مطبوعات ميشوند و آن گاه كه اين مطبوعات و رسانهها از يك پشتيبان به عنوان دولت در جايگاه قدرت سياسي، برخوردار نباشند بسا كه آسيب پذيرتر مي نمايند. و جالب توجهتر آن كه روزنامه نگاران كورد هرگز از هيچ نهاد رسمي چه دولتي و چه غير دولتي تغذيه نگشته و آموزش چندان حرفهاي نديدهاند، بلكه خود آن را تجربه و زيستهاند شايد اين نكته خود يكي از ايرادات و گاه نكات ضعف حوزهي روزنامه نگاري كوردي باشد اما از سويي اگر به باور گابريل گارسيا ماركز به روزنامه نگاري نگاه كنيم در مييابيم كه آنان به واقع روزنامه نگارترين مردمان جهان ميباشند زيرا كه او ميگويد: روزنامه نگاري را نميتوان ياد داد، بايد آن را زندگي كرد ... نظريه اي در كار نيست واقعيت نظريه ندارد؛ واقعيت روايت ميكند، بايد از همين روايت ياد بگيرم.
2 comments:
با سلام و درود فراوان
در وب گردیهایی که این چند وقته داشتم اغراق نیست اگر بگویم یکی از بهترین وبلاگهایی را دارید که بیشترین اطلاعات را درباره ی کردها در اختیارم گذاشت. هنوز نتوانسته ام همه ی پستها را بخوانم. دارم از تمام مطالبتان پرینت می گیرم.
..........
هر چند وارد ماه دوم شده ایم اما گفتم شاید ایرادی نداشته باشد که سال نو را هم به شما تبریک بگویم. این تاخیر را هم بر بنده ببخشید چون تازه واردم.
بهتون خسته نباشید می گم و از صمیم قلب براتون آرزوی موفقیت دارم.
شاد و پیروز باشین
سلام و خسته نباشید به شما همشهری عزیز!
ممنون از وبلاگ خوبتون ، توی این فضایی که اندیشیدن گرد فراموشی به خودش گرفته هر آن کس که "جسور باشد در اندیشیدن" دری می گشاید به وادی حقیقت..و به قول فوکو وحدت رو به یک سری سلسله تبدیل می کنه و به همین خاطر هستش که مشتاق نوشته های افرادی مثل شما هستم !
چند وقتی هست وبلاگتون رو می خونم و گذاشتمش تو لینک پیوندام(التبه با اجازه تون) ، اگه خواستین با این دنیای زنانه ای که ازش گفتین بیشتر آشنا بشین و وقت و حوصله اش رو هم داشتین خوشحال میشم سری هم به کوی ما بزنین...در هر صورت من بازم بهتون سر می زنم....... یه پیشنهادم دارم و اون اینکه بیشتر از جامعه شناسی بنویسید................................................... شاد و سربلند باشین
ارسال یک نظر