دولت ترکیه شب گذشته در حملهی جنگندههای هواییاش به مناطق غیر نظامی، ۳۵ نفر از انسانهای بیگناه و غیر نظامی را که احتمالا به جز هویتشان که کورد بودن است در هیچ جنگی هم شرکت نداشتهاند، کشت.
آری فعل ماضی سادهی « کشت» خیلی با معناست. کشت به همین سادگی. در اندازهی صرف یک فعل ماضی ساده. حال فکر میکنید واکنش دوستان، غیر دوستان، حتا همکاران رسانهای در رسانههای مشهور فارسی چه خواهد بود.
سوال اول: آیا واقعا اینها تروریست نبودهاند؟
نه خوب منظورم این است از دید دولت ترکیه ها.. من قصد توهین نداشتم.؟
خوب یعنی اصلا قبلا نجنگیدهاند و یا در جنگ مسلحانه اصلا همان دفاع مشروع شرکت نداشته اند؟
سوال دوم. آیا دولت ترکیه خودش تایید کرده است که اولا این افراد را کشته است. و دوما تایید میکند که این افراد غیر نظامی بودهاند.؟
حال وقتی در جواب همین اتفاق و هزاران اتفاق از این دست، تنها یک حملهی متقابل، ار سوی نیروهای نظامی کورد صورت بگیرد، روزنامه نگاران، فعالان حقوق بشر، فعالان سیاسی، و حتا خود سیاسی پندارهایی که هنوز اسامی احزاب اصلاح طلب و اصولگرای ایرانی را نیز نمیدانند. استاتوس میزنند و « تروریست را محکوم خواهندکرد. استاتوس خواهندز د خواهند نوشت که پ ک ک ، پژاک و روشنفکران کورد، سیاسیون و... عامل کشتار خودشون هستند.
این دوستان به کنار آمریکا و اتحادیه اروپا به دولت ترکیه تسلیت خواهند گفت. مطبوعات ترکیه تیترهایشان « انتقام انتقام » خواهد بود. رسانههای معروف فارسی زبان خارج از کشور. کارشناس مرکز اسناد انقلاب اسلامی و مرکز تحقیقات سپاه پاسداران جمهوری اسلامی را به استودیو دعوت خواهند کرد و با وی گفت و گو خواهند کرد به عنوان تاریخ پژوه و کارشناس مسایل کوردستان .؟؟؟!!!!
راستش به قول آن ترانهی داریوش« تاریخ مرگ و ماتم است تقویم کهنه روی میز.....» دیگر از این تاریخ خسته شدهام.
همیشه در مدرسه وقتی میخواستم به دانشآموزانم. فرق بین افعال ماضی را برایشان توضیح بدهم. می گفتم ماضی ساده دقیقا مثل « مُرد» .یعنی کاری که انجام کرفته و اثر و نتیجهاش هم به پایان رسید. طرف مُرد دیگه مُرد. اما ماضی نقلی یعنی این که فعلی که در گذشته انجام گرفته و اثر و نتیجهاش تا زمان حال باقی مانده است. ماضی بعید یعنی فعلی که در گذشته قبل از چند فعل دیگر. ماضی استمراری یعنی فعلی که در گذشته به صرت تکرار و مستمر انجام میگرفته.....
حالا میفهمم که در مورد ملت خودم اشتباه کردهام. در مورد ملت کورد انگار، فعل مردن و یا بهتر است بگویم کشته شدنمان، با تمامی افعال و تمامی زمانها تا مضارع اخباری هم امکان پذیر است. کشته شده بودیم. کشته می شدیم. کشته شدهایم. کشته میشویم....
میدانی مخاطب عزیزم میدانی دیگر چرا چیز زیادی در مورد کوردستان نمینویسم. من روزنامه نگاری را از اواسط دههی هفتاد شمسی شروع کرده و در اواخر این دهه و اویل دههی هشتاد هجری شمسی، به صورت جدیتر کار کرده ام. میدانی بخش اعطمی از گزارشها، مقالات، تفسیرها، مصاحبههایم به چه چیزی اختصاص پیدا کرده است، به تاریخ سادهی کشته شدنمان، آوارگیمان، بی مرزی و بی پناهیمان، اردوگاه نشینی و .. مان. تیتر مقالات و گزارشهایم چیزهایی شبیه« حملهی انتحاری به دموکراسی کوردی» ، « ّهمهجای جهان اردوگاه من است»، « قتل و عام کوردی در اعیاد مذهبی».، بی سرزمین تر از باد»، « ازدحام مرگ در در فروردین شیمایی»،« سی سال کشتار» « سی سال اعدام» ، «سی سال توقیف مطبوعات» « قامیشلو در خون». « اربیل قربانی ترور»..، «میکونوس میزی برای آویزان شدن از جهان»....« کشتار خاموش» ( در مورد کولبر ها و افنجارهای مین)
میدانی مخاطب عزیزم. حقیقتی تلخ هم وجود دارد. گفتمان حقوق بشری خالی از حقوق بشر!!!، در رسانهها نیز ما را تنها برای روایات جگرسور مرگ خودمان میخواهد. از ما بیشتر میخواهد هیمرگ و میر خودمان را روایت کنیم. یعنی تنها در چنین مواردی به ما فرصت ظهور میدهد. یا بیشترین فرصت را میدهد.
میدانی دوست من، میدانی مخاطب عزیزم، میدانی گلم، خوبم خواهرم برادرم، خسته شدهام. رسما خسته شدهام از بازنویسی این همه مرگ.
یا راهی برای بازنوشتن « زندگی » میجویم. یا خودم هم مثل بخشی از این تاریخ کشتار و مرگ تدریجی» خواهم مرد. به همین دلیل سادهی غمگین چیزی برای نوشتن نیست. نسل جوانتر و پر انرژی تر فعلا هست که این ها را گزارش کند.
من از افعال ساده و استمراری و نقلی و بعید مرگ خسته شدهام و از پرسشهای همیشگی اینکه مرگم هم باید توسط جلادانم و نیز جلاد جلاداتم تایید شود تا این که به خبر تبدیل شود.
خستهام... خسته...
0 comments:
ارسال یک نظر