محمد نوری زاد نمونهی خوبی است برای نگاه کردن و مرور کردن رفتار خود ما نسبت به بسیاری از مسائل. محمد نوری زاد به عنوان شخصیتی که زمانی همراه و همگام این نظام بوده است. با رفتار و کردار و تولیداتش زمانی برای همین نظام تبلیغ کرده است. روزی به هر دلیلی به این نتیجه میرسد که راه رفته اشتباه بوده است و یا لااقل ادامهی این راه اشتباه است. راه جدیدش را انتخاب میکند. در آن پای میگذارد و دقیقا به خاطر انتخاب راه جدیدش دچار مجازات می شود. همان مجازاتی که ما بارها می گوییم باید این افراد به خاطر رفتارهایی که در گذشته داشتهاند مجازات شوند . مگر اینکه ما شخصا فتیش و عقدهی این را داشته باشیم که خودمان شخصا باید آنها را مجازات کنیم. سوال ساده این است که شخصی مثل نوری زاد و افرادی مشابه وی مگر ما نمیخواهیم که از همراهی با نظام زور و طلم و جور دست بردارند. خوب این افراد دست بر میدارند که هیچ، با آن مبارزه هم میکنند، زندان هم می روند. در زندان و بیرون زندان هم دست بردار نیست و به عنوان نمونه آقای نوری زاد به روشی که خودش انتخاب کرده، یعنی نامه نوشتن همچنان ادامه میدهد و دقیقا با نامههایش علیه این نظام و از درون خد همان نظام نبلیغ میکند و دقیقا هم به اتهام تبلیغ علیه همین نظام مجازات میشود و سرکوب میشود و محدود میشود.
در این آخرین نامهاش هم نه تنها خودش بلکه بسیاری دیگر را نیز دعوت میکند به همین مبارزه و بازگو کردن آن همه جفا و ستم و راههای احتمالی برای درست کردن اوضاع. اینکه ما چقدر به این راه، به عقاید آقای نوری زاد و به کنشاش ایمان داریم و یا نزدیکیم یک بحث دیگر است. اما کنش نوری زاد یک کنش سیاسی است. حال همچنان تکرار همیشگی همان بهانههای همیشگی آیا واقعا چه سودی دارد و از کجا بر میخیزد. از سوی دیگر فعالان حقوق بشر و حقوق مدنی و سیاسی، چگونه میتوانند در مقابل تضییع حقوق ایشان و حتا تهدید ایشان به افشاگری از زندگی خصوصی و حوزهی شخصی یک فرد بی خیال بگذرند؟ آیا به بهانهی اینکه وی زمانی همراه این نظام بوده است؟ پس ما کی حق تغییر و برگشت از راه اشتباه را برای انسانها قائل هستیم. مگر ما خودمان کم در زندگی من تغییر کردهایم؟ مگر همهی ما دقیقا تمام طول زندگیمان به همین شکل و شیوه ای که اکنون زندگی میکنیم و میاندیشیم، زندگی کردهایم و اندیشیدهایم. آن مجازات و آن پاسخ پس دادن و آن هزینه دادن کجاست؟ باید در زندانهای شخصی ما جواب پس بدهد هرکس را که ما فکر کردهایم اشتباه کرده است.
من نه از آقای نوری زاد بتی میسازم و نه فکر می کنم چنین چیزی از سوی هر کسی لازم باشد. بلکه یک واقعیت ساده را دیدن و آن این که این آدم راهش را عوض کرده است و بابت راهی که عوض کرده است و اتفاقا در حوزهی سیاسی است این رفتار باید از حقوقش به عنوان یک انسان، به عنوان یک زندانی سیاسی و نیز از رفتارش و تلاشش برای بهبود اوضاع و نیز هزینهای که میپردازد، دفاع کنیم. اگر روزی آن دادگاه عادلانهی واقعی که مد نظر بسیاری است و شاید رویای من هم باشد، تشکیل شد همان روز در همان دادگاه به سابقه و مسئولیت هرکس از چپ و راست و میانه و لیبرال و اصلاح طلب و انقلابی و ... رسیدگی شود. حق ماست که به عنوان شاکی ، شاهد مدعی و ... حاضر باشیم و حق ماست که مجازات کنیم و یا ببخشیم. اما تا زمانی که چنین شرایطی موجود نیست تخطئه کردن هر رفتاری هر کنشی به این بهانهها یک معنی دارد و آن این است که همهی شعارهایی که خودمان میدهیم زیر پا بگذاریم نشان از آن دارد که ما هم اگر قدرت داشتیم و یا به قدرت نزدیک بودیم خیلی بهتر از آقای نوری زاد رفتار نمیکردیم. من فکر میکنم ورود به حوزهی شخصی و استفاده از آن برای اهداف سیاسی یک عمل زشت و قبیح است و این عمل چه در کشوری اروپایی انجام بگیرد و چه در کشوری آمریکایی و چه آسیایی و آفرقایی فرقی نخواهد کرد. باری من ملاک این نیست که مثلا در اروپا هم ممکن است این اتفاق بیافتد. برای من اروپا و آمریکا مدینهی فاضله و آرمانی مطلق نیست که هیچ انتقادی به اینجا وارد نباشد.
من به شخصه از آقای نوری زاد برای رفتارهایی که این مدت داشته است احترام قایلم و از آن حمایت میکنم حتا اگر نزدیکی بسیار کمی با عقاید و آرمانهای من داشته باشد. حتا اگر من برای یک لحظه هم به رهبری جمهوری اسلامی اعتقادی نداشته باشم چه برسد به این که برایش نامه نوشته شود. اما تلاش این انسان را ارج مینهم و به خودش و تلاشش احترام میگذارم. آقای نوری زاد امیدوارم شجاعتر، شفافتر و صادقتر و آگاهتر و دلسوزتر راهت را ادامه بدهی این را بدان و باور کن که رفتارت برای بسیاری قابل احترام است.
در این آخرین نامهاش هم نه تنها خودش بلکه بسیاری دیگر را نیز دعوت میکند به همین مبارزه و بازگو کردن آن همه جفا و ستم و راههای احتمالی برای درست کردن اوضاع. اینکه ما چقدر به این راه، به عقاید آقای نوری زاد و به کنشاش ایمان داریم و یا نزدیکیم یک بحث دیگر است. اما کنش نوری زاد یک کنش سیاسی است. حال همچنان تکرار همیشگی همان بهانههای همیشگی آیا واقعا چه سودی دارد و از کجا بر میخیزد. از سوی دیگر فعالان حقوق بشر و حقوق مدنی و سیاسی، چگونه میتوانند در مقابل تضییع حقوق ایشان و حتا تهدید ایشان به افشاگری از زندگی خصوصی و حوزهی شخصی یک فرد بی خیال بگذرند؟ آیا به بهانهی اینکه وی زمانی همراه این نظام بوده است؟ پس ما کی حق تغییر و برگشت از راه اشتباه را برای انسانها قائل هستیم. مگر ما خودمان کم در زندگی من تغییر کردهایم؟ مگر همهی ما دقیقا تمام طول زندگیمان به همین شکل و شیوه ای که اکنون زندگی میکنیم و میاندیشیم، زندگی کردهایم و اندیشیدهایم. آن مجازات و آن پاسخ پس دادن و آن هزینه دادن کجاست؟ باید در زندانهای شخصی ما جواب پس بدهد هرکس را که ما فکر کردهایم اشتباه کرده است.
من نه از آقای نوری زاد بتی میسازم و نه فکر می کنم چنین چیزی از سوی هر کسی لازم باشد. بلکه یک واقعیت ساده را دیدن و آن این که این آدم راهش را عوض کرده است و بابت راهی که عوض کرده است و اتفاقا در حوزهی سیاسی است این رفتار باید از حقوقش به عنوان یک انسان، به عنوان یک زندانی سیاسی و نیز از رفتارش و تلاشش برای بهبود اوضاع و نیز هزینهای که میپردازد، دفاع کنیم. اگر روزی آن دادگاه عادلانهی واقعی که مد نظر بسیاری است و شاید رویای من هم باشد، تشکیل شد همان روز در همان دادگاه به سابقه و مسئولیت هرکس از چپ و راست و میانه و لیبرال و اصلاح طلب و انقلابی و ... رسیدگی شود. حق ماست که به عنوان شاکی ، شاهد مدعی و ... حاضر باشیم و حق ماست که مجازات کنیم و یا ببخشیم. اما تا زمانی که چنین شرایطی موجود نیست تخطئه کردن هر رفتاری هر کنشی به این بهانهها یک معنی دارد و آن این است که همهی شعارهایی که خودمان میدهیم زیر پا بگذاریم نشان از آن دارد که ما هم اگر قدرت داشتیم و یا به قدرت نزدیک بودیم خیلی بهتر از آقای نوری زاد رفتار نمیکردیم. من فکر میکنم ورود به حوزهی شخصی و استفاده از آن برای اهداف سیاسی یک عمل زشت و قبیح است و این عمل چه در کشوری اروپایی انجام بگیرد و چه در کشوری آمریکایی و چه آسیایی و آفرقایی فرقی نخواهد کرد. باری من ملاک این نیست که مثلا در اروپا هم ممکن است این اتفاق بیافتد. برای من اروپا و آمریکا مدینهی فاضله و آرمانی مطلق نیست که هیچ انتقادی به اینجا وارد نباشد.
من به شخصه از آقای نوری زاد برای رفتارهایی که این مدت داشته است احترام قایلم و از آن حمایت میکنم حتا اگر نزدیکی بسیار کمی با عقاید و آرمانهای من داشته باشد. حتا اگر من برای یک لحظه هم به رهبری جمهوری اسلامی اعتقادی نداشته باشم چه برسد به این که برایش نامه نوشته شود. اما تلاش این انسان را ارج مینهم و به خودش و تلاشش احترام میگذارم. آقای نوری زاد امیدوارم شجاعتر، شفافتر و صادقتر و آگاهتر و دلسوزتر راهت را ادامه بدهی این را بدان و باور کن که رفتارت برای بسیاری قابل احترام است.
0 comments:
ارسال یک نظر