۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

طرفداران فحاشی از طرفدارن نقادی بیشتر است

1- یک جوکی بود زمان رییس جمهور شدن آقای احمدی نژاد: می گفتند :« در سرزمینی که ماهی ها عاشق می شوند و  لاک پشت ها  پرواز می کنند، میمون ها هم رییس جمهور می شوند». من شخصا به خاطر توهین موجود در این جوک از شخصیت حقیقی آقای احمدی نژاد عذر می خواهم اگر چه از شخصیت حقوقی‌اش به عنوان رییس جمهور سابق و رییس دولت فعلی عذری ندارم که بخواهم.
2- می گویند حاتم طایی را برادری بود بسیار ثروتنمند تر از وی  و بسیار پر کبکبه و دبدبه تراز وی. باری حاتم طایی دندان مال دنیا کنده بود روز و به خدمت خلق مشغول بود، شهرت حاتم عالم گیر بود و برادری که از وی بسیار بسیار ثروتمند تر بود. تصمیم گرفت که حال که از هیچ راهی نمی تواند نام اش را در تاریخ جاودانه سازد و مردم نام از وی بیشتر از حاتم ببرند، شروع کرد به بذل و بخشش و کمک به دیگران و فعالیت های انسان دوستانه و خدا پسندانه، اما باز مردم  هم چنان حاتم طایی را بیشتر نام می بردند و جدی می گرفتند. برادر حاتم به روحانیان مساجد و به آواز خان ها  سپرد که بیشتر نام وی ببرند و سفرها کرد و خطبه ها خواند و در مجالس بسیار نشست. اما باز آنی نبود که می خواست و هنوز مردم نام حاتم به نیکویی می بردند. خودش مسجد ساخت و امارت ساخت بنا ها به پا کرد  سفره های عام گسترد باز هم افاقه نکرد. وقتی از همه ی راه ها به آن چه که می خواست نرسید. رفت و شبانه در چاه آب مردم  ادرار کرد و  این گونه نام اش در تاریخ جاودانه ماند و هر گاه نامی از حاتم طایی برده شود می گویند برادری داشت که در چاه مردم شاشید.
3- می گویند مردی  با سری شکسته از راهی برفتی و  داد می زد ای مردم من به خاطر حرف حق چنین زخمی شدم.  یکی پرسید آخر مگر می شود بر سر حرف حق چنین به روز تو بیاورند. گفت باور کن من حرفی جز حرف حق نزده ام. گفت امکان ندارد  بگو چه گفتی. گفت به راهی برفتم و دست در زیر دامن  کسی فرو کردم گفتم « این فلان جایت است» . بر سرم کوبید و به چنین روزی در آمدم.خوب مگر من حرفی به غیر از حقیقت زده ام؟ مگر اسمش همین نیست؟.
4- مورد چهارمی وجود ندارد. قضیه روشن است. ما رد سرزمین فحاشی زندگی می کنیم و مبارزه‌ی سیاسی مان فحاشی و جوک های مستهجن  ساختن در مورد سران سیاسی کشور است. فیلمسازمان بدترین هجو نامه هار می نویسد.  معاون سازمان انرژی اتمی کشور در جواب خبرنگاری که می گوید آمریکا ادعا کرده توان غنی سازی اورانیوم ایران زیر 3 درصد است می گوید « قمار باز اگر نگوید به ...ام چکار کند». در سرزمینی که رییس جمهورش می گوید«  این قدر قطعنامه دهید که قطع نامه دانتان پاره شود» راستی نقد کجاست و فحاشی  چه جایگاه رفیع  و دوست داشتنی دارد.
» ادامه مطلب

۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

یک کاسه کردن مفهومی، آسان ترین راه برای پرهیز از تفکر/ در نقد یادداشت شادی صدر


1-همه ی زنان عالم یک جنس اند، همه زنان تولید کننده ی گناه و عامل گمراهی مردان و عامل فریب و عامل توطئه و عامل تفرقه اند. همه ی زنان یکی اند، لی لی به لالای هر کدومشون بگذاری حالا کمی دیرتر کمی زود تر رام مشوند. همه شون یا دنبال سکس اند یا دنبال پول یا دنبال موقعیت. همه ی زنان حسودند و جونشون در میاد اگه وقتی باهاشونی زن دیگری رو نگاه کنی، همه ی زنان دنبال این هستند که هر جور شده توجه مردی رو  البته معمولا توجه مردان بسیاری رو به خود جلب کنند.فرقی هم بین روشنفکرشون با فمینیست شون  با ننه قمر هاشون نیست.
همه ی مردان یک شکل اند. شب روز دنبال اینند که جایی یک زن رو تنها بیابند و به اون زن و یا حقوقش تجاوز کنند حالا اگه شد تجاوز رسمی  و آشکار جنسی اگر هم نشد اشکال دیگری از تجاوز، مثل آزارهای جنسی، کلامی و لمسی و «نگاه خیره» و ....
همه ی مردان شب و روز دنبال این هستند که به تعداد معشوقه ها و هم خوابه هاشون بیافزایند و اصولا زن چیزی نیست جز یک موضوع و محمل جنسی براشون و شب روز هم اگر کار می کنند برای اینه که زن های بیشتری رو تور کنند و به هم دیگه پز بدهند و بگویند با فلانی هم خوابیدم. شب و روز هم دم از ناموس و غیرت و مردانگی می زنند.همه شون مش رجب هایی بیش نیستند.
همه ی مارکسیست ها و چپ ها موجوداتی عقده ای و مریض و روانی و بی سوادند و از تفکر تنها "نبرد طبقاتی" و « زیربنا» و «رو بنا» رو بلدند و شب روزمشغول فحاشی هستند و خودشون هیچ کاری نمی کنند و در افکار 150 سال پیش « مانیفست» فریز شده اند. همه ی مارکسیست ها و چپ ها موجوداتی بی ناموس و پست و بی شرف هستند و شب و روز در جمع های خودشون زن ها و خواهر ها و دوست دخترهاشون رو به اشتراک می گذارند و  دنبال هوسرانی های دنیایی هستند.
همه ی لیبرال ها موجوداتی پست هستند و همه اش در فکر افزایش لذت های دنیوی و به حداکثر رساندن حقوق فردی برای بهره کشی و استثمار حقوق دیگران هستند ویه سری بورژوای کثیف بیش نیستند.
همه ی مسلمان ها یک سری موجودات وحشی، آدم کش، تروریست متجاوز شکنجه گر بی رحم دور از تمدن و فرهنگ و انسانیت و هستند. همگی افکار ارتجاعی دارند و دنبال زیاد کردن تعداد زنان عقدی و صیغه ای شون هستند . درواقع مسلمان ها کلا موجوداتی هستند که یا در فکر تجاوز و ترور هستند و یا در فکر سکس .
از این دست گزاره ها فکر کنم اگر بخواهم ادامه دهم پایانی نداشته باشد و خود خوانندگان این متن می تواننند سریال های دیگری به این گزاره ها اضافه نمایند. شنیدن این نوع گزاره ها طبیعتا از زبان مردمان عادی شاید مایه ی تاسف باشد، اما ظاهرا مایه ی تعجب نیست. وقتی شنیدن این گزاره ها از زبان کسانی که با هر عنوانی، تحصیلاتی دارد و دارای سوابقی است  و ما وی را به عنوان مدافعان حقوق بشر می شناسیم، آن موقع است که عمق فاجعه بیشتر آشکار می شود.
2-اصولا یکی از آسیب های روشنفکری در جوامع دور از سیر رشد فکری و فرهنگی، جوامعی که خود زحمت رشد فکری و فرهنگی را نکشیده اند بلکه به قول داریوش آشوری زمانی که غرب مشغول طی کردن فرایندهای تاریخی رشد بود این ها در خواب بودند، و اکنون که با این فرایند رشد آشنا شده اند و در واقع می خواهند یا مجبورند به حلقه های انتهایی این رشد پرتاب شوند، و با این پرتاب شده گی، به نوعی دچار شقه شدگی هویتی و فکری می شوند، این است که به راحتی همه چیز را با همان طرز تفکر سنتی« یک کاسه» می کنند. یک کاسه کردن فرایندی است که به محض این که بخواهی به موضوعی بپردازی ابتدا سعی می کنی آن موضوع را به مفهمومی بزرگ تر و شناخته شده تر و به ویژه قابل نقد ربط بدهی  و بعد بگویی آها تو داری از منظر مارکسیستی نگاه می کنی و بعد هم به جای این که موضوع بیان شده از سوی نویسنده یا گوینده را نقد کنی به نقد اتحاد جماهیر شوروی بپردازی و از جنایت های استالین حرف بزنی. یا بگویی ببین تو داری مثل مسلمان ها فکر می کنی و بعد شروع کنیم به بد و بیراه گفتن از مسلمان ها و بن لادن و خشونت و تعداد زنان محمد و قوانین خشن مجازات در اسلام و این قصه در مورد بقیه ی موارد ادامه دارد و خواهد داشت.
یک کاسه کردن فرایندی است که از ناتوانی قدرت استدلال و نیز قدرت تمییز به وجود می آید. یک کاسه کردن فرایند نادرستی است که دقیقا زمانی رخ می دهد که تفکر متوقف می شود. شما برای یک کاسه کردن دیگر نیازی به فکر کردن و استدلال منطقی و رعایت یک روند عقلانی و حقوقی و توافقی و تفاهمی در بحث و استدلال نداری. در یک کاسه کردن همه ی دلایل و همه ی بهانه ها از قبل و در طول تمام سالیان قبل از  بحث ما آماده شده است و نیازی نیست ما به خودمان زحمت بدهیم و برای موضوعی که تازه تر است یا شاید ممکن است متفاوت باشد، استدلال متفاوت تری بیایم. یک کاسه کردن فرایندی است که در بسیاری مواقع حاصل شور است تا شعور. حاصل  درجه ی بالایی از احساساتی شدن و بر افروخته شدن و یا هیجانی شدن احساسی است، تا برانگیخته شدن دلایل پرسش و تفکر. برای همین است دقیقا مواقعی که عصبانی می شویم می گوییم شما مردها سر و ته یک کرباسید ، یا شما زن ها همه تون ... یا  چپ ها کلا...مسلمان ها  از دم...

3- اما این نوشته اختصاصا مربوط است به داستان مشترک حجت الاسلام صدیقی و خانم شادی صدر. آن یکی عالمی دینی و تحصیل کرده ای در حوزه ی فقه  و دین است و این یکی تحصیل کرده رشته ی حقوق است و وکیل، فعالی اجتماعی و مدنی و یکی از مدافعان شناخته ی شده ی حقوق زنان ایرانی است. آن یکی در خطبه ای دینی اعلام می دارد که بی حجابی زنان موجب بلاهای طبیعی است و به قول شادی از تئوری اهریمن نگری و اهریمن سازی زنان بهره می گیرد و البته موجب یک اتفاق کمیک  به نام «ممه لرزانی» در میان زنان جهان می شود و این یکی بر می دارد و در مقاله ای ،به قول امیر قلعه نویی مربی سابق تیم ملی می گوید« کل یوم» مردها سرو ته یک کرباسند و فرقی هم بین حجت اسلام صدیقی  و بقیه ی مردان ایرانی نیست. همه شون مجموعه ای آزارگر جنسی و مریض روانی بیش نیستند و تنها فرق شان با حجت اسلام صدیقی این است که حجت الاسلم صدیقی این است که ایشان صادقانه عقاید خود را بیان می کند و ما کل یوم مردان دروغ می گوییم و خودمان را پشت عقاید دفاع از حقوق بشر و حقوق زن پنهان کرده ایم.
بدون شک بخش هایی از این گزاره ی خانم صدر عزیز درست است. اما داستان این جاست که به محض صحیح بودن بخش هایی از یک گزاره ، از نظر منطقی نمی توان رای به صحت کلیت یک گزاره یا بحث داد. اشکال  یادداشت خانم صدر این است که یک انسان را نمی شناسد و به آن باور ندارد. دوم این که ظاهرا با نظام های اجتماعی و تغییرات و رشد هم فرد و هم جامعه آشنا نیست. از سوی دیگر ظاهرا خانم صدر عزیز نمی خواهد باور کند که ما تاریخی به درازنای چندین هزار سال از « مردسالاری» داریم. هم چنین یا نمی داند یا از فرط عصبانیت نمی خواهد به یاد بیاورد که جامعه ی پذیری فرایندی است که در آن فرد به عنوان یکی از اعضای جامعه در طول دوران کودکی و نوجوانی « ارزش ها» و نرم های جامعه  را می آموزد و بعد برای این که فردی موفق باشد در جامعه این ارزش ها و نرم ها در وی درونی شود و به عنوان یک انسان موفق به صورت درونی شده این رفتارها را از خود بروز دهد. از سوی دیگر جامعه  پذیری یک فرایند همگانی است و مرد و زن در آن با همان ارزش های مشترک جامعه پذیر می شوند، بنابراین وقتی جامعه ی مردسالار است ارزش های همگانی مبین و تولید کننده و بازتولید کننده ی مردسالاری هستند. از سوی دیگر ارزش های اجتماعی ارزش های «له» و «علیه» هستند. یعنی یک سری ارزش های برای تبیین چیزی هستند و یک سری ارزش های نیز علیه آن چیزهایی هستند که ممکن است به آن ارزش اصلی آسیب برساند. از این رو اگر مردان یاد می گیرند که موجوداتی قوی ، زورگو، مسلط ، برتر، دارای زور جسمانی بیشتر  هستند که به رنگ های تیره و سنگین علاقه دارند. زنان هم در همین جامعه  زنان نیز یاد می گیرند که موجوداتی، ضعیف، سلطه پذیر ، فروتر و از زور جسمانی کمتر برخوردارند و به رنگ های روشن و شاد مثل صورتی و قرمز علاقه دارند.
در همین جامعه است که مرد مردسالار تربیت می شود و زن نیر مردسالار تر از مرد. زیرا که زنان در جامعه ی مردسالار چیزی نیستند جز مادران فردا و مادران بازتولید کننده و آموزش دهنده ی اصلی  ارزش های جامعه هستند. از همین رو ست که  خانم صدر احتمالا باز به دلیل خشم شان ، در نظر نمی گیرند که آزادی و رشد فکری فرهنگی و دموکراسی به زمینه ی اجتماعی و فرهنگی خودش ارجاع پیدا می کند . 
اما جالب ترین نکته ی نوشته ی خانم صدر این ست که دقیقا مثل همان سنت فکری حجت الاسلام صدیقی ، همگان را دعوت به اعتراف می کند. باید به عرض خانم صدر برسانم که اساسا اعتراف خود سرچشمه اش از همان سنت فکری می گیرد که زنان را عامل فتنه و بلا و اهریمن می پندارد و این  یعنی سنت  تفکر دین ابزاری شده. اعتراف سنتی بود که در مسیحیت بنای آن نهاده شد و در اسلام به شکل اقرار برای اثبات گناه تغییر شکل پیدا کرد. این که ما در جامعه ای مردسالار و البته جدای از مردسالار بودنش در جامعه ای توسعه نیافته از جنبه های  فرهنگی  و فکری و البته با ادبیاتی خشن جنسی و هم چنین جامعه ای سرشار از ناملایمات جنسی و بدون حضور واقعی مسئله ای به نام رابطه ی آزاد جنسی برای زن مرد زندگی می کنیم. این که هنوز همین فعالان جنبش زنان  نیز مرزهای سرزمینی کشور عزیزشان را ناموس می پندارند و ورود به آن را تجاوز به « مام میهن» می پندارند. در چنین جامعه ای آن قدر که مردان اش  از گفتن متلک  احساس قدرت می کنند زنان اش نیز از این که در عمرشان در خیابان به آن ها متلک گفته نشده احساس شرم ساری و ناتوانی در جلب توجه مردان می کنند. خانم صدر چند درصد از خانم های فعال حقوق زنان مثل فاطمه آلیا و عشرت شایق، دو دستی دوست پسرهای شان را می چسپند؟ چند درصد از زنان این جامعه در مجالس فرهنگی و مثلا روشنفکری از هر کاری برای دلبری کردن از دیگر مردان انجام می دهند و چه قشقلق ها که به پا نشده سر رابطه ی این یکی با آن یکی که نصیب اون یکی نشده است.چند درصد از دختران ایرانی را می شناسید که نسبت به این که آقای مرد نسبت به پوشش وی و یا نسبت به گفت و گوی وی با فلان مرد بی توجه بوده است داد و هوارش بلند شده که تو اصولا من برایت مهم نیستم؟ اصلا به نظر شما طرح چنین پرسش هایی در چنین جامعه ای چه قدر نشانه ی تفکر در عمق مسایل اجتماعی است؟
زیر مطلب خانم صدر در مردمک، یک خانم نوشته بود که حالا از این که 10% مردان عذر خواهی نشده است، ناراحتید. نه من یکی ناراحت نیستم ز این که خشمگین نیستم. برای این که سطح نوشته ی من نیز در سطح توصیه به اعتراف پایین نیاید مسئله را به ارجاعات زندگی شخصی تقلیل نمی دهم.
من از این  ناراحتم که سطح نوشته و تفکر فعالان زنان ما تا به این جا پایین می آید که بر دارد و بنویسد همه ی مرد ها سرو ته یک کرباسند. این نوع نوشتن  بیش از آن که فمینیستی باشد در واقع تنها حاوی خشمی نایاندیشیده و بدون استدلال است. همان تفکری که با یک کاسه کردن  همه ی مسایل در یک مفهموم و با ساده سازی از اندیشیدن می گریزد و ما را نیز به نایندیشیدن دعوت می کند.
من با شما موافقم که جمع کثیری از مردان این جامعه چنین خصلت هایی دارند و رفتارهایی از سر « مردانگی» تعریف شده در جامعه ی مردسالار با زنانی که با آن ها در ارتباط اند، داشته اند. اما آیا این گونه رفتار ها روی دیگر یک سکه را نیز به همراه ندارد. خانم صدر عزیز ما باید به جنگ تفکر آقای صدیقی و سنت دینی اعتراف گیری حالا جلوی آینه یا جلوی کشیش و روحانی و یا بازجو برویم. زیرا خود سنت اعتراف گیری و دعوت به اعتراف بنیاد فروریزی حقوق و آزادی های فردی است.
 من با شما موافقم که بنیاد تقسیم کردن جهان به دوگانه ی ( زنانه/مردانه) از تفکر مردانه شکل می گیرد. زیرا اساسا تقسیم بندی های  دوگانه ی زبانی مربوط به تفکر خطی و تقسیم پذیر مردانه است. اما افتادن در دام  فمینیسم رادیکال افراطی و صحبت کردن از دنیای بدون مردان هیچ کمکی به بهبودی جامعه ی انسانی و انسانی تر شدن جامعه نمی کند. بلکه این تفرک خود ادامه ی همان تفکر مردانه و تقسیم شدید تر جهان به زنانه و مردانه است. در واقع در پایان باید بپرسم چه فرقی بین تفکر آقای صدیقی که همه ی زنان را یک شکل می بیند و شما که همه ی مردان را به یک چوب می رانید وجود دارد؟
در ضمن این یادداشت در جهت نفی هیچ کدام از حقیقت های مردسالاری و نیز در جهت اطفای خشم هیچ کدام از مردان عزیز نیست. بلکه تنها نگاهی انتقادی به این نوع تفکر مردسالار است که در نوشته ی خود شادی صدر عزیز موج می زند.
» ادامه مطلب

۱۳۸۹ فروردین ۱۹, پنجشنبه

آواره ها سه شنبه ندارند...

ترجمه از :کوردی

آواره ها..سه شنبه ندارند....  
تمام روزهای شان....   
شبیه یک روز بعد تعطیلی یا یک روز قبل    تعطیلی است.....   
همه ی روزها یا تعطیل است یا قرار است         تعطیل شود...   



آواره ها دوشنبه ندارند    
من که همه ی مرزهای کشورهای جهان را   
به مرزهای دستان کوچک تو  فروختم   
 از کدام سرزمین نداشته آواره شوم به جز    دست های تو    
من در تبعیدگاه بی شبانه روز گیسوان تو  
گم و در گمان غرق شده ام      
 آواره ها شبانه روز ندارند




آواره ها چهارشنبه ندارند     
گالیله دروغ می گوید عزیزم   


 خوب اگر زمین گرد است !؟  
چرا من هی می روم  و    
هی به تو نمی رسم    


آیا مزار بی نام و نشان برادر شهیدم را     
در آن سوی زمین هم می توانم    
پیدا کنم؟   


آواره ها همیشه وسط هفته اند   
آواره ها  بی شروع و بی آغاز اند   


 آواره ها    
پنج....    
شنبه..   
ندارند...   

لینک شعر به زبان اصلی http://shahabaddinkurdi.blogspot.com/2010/04/blog-post_06.html

» ادامه مطلب

۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه

افزایش کشتارها در کردستان؛ ۴ کشته در ۱۵ روز/مصاحبه ی روز آنلاین با من و آقای توکلی





دوشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۸۹
وضعیت بحرانی کاسبکاران مرزی
افزایش کشتارها در کردستان؛ ۴ کشته در ۱۵ روز

کاوه قریشی:
تنها چند روز پس از اعلام آمارهایی از سوی برخی نهادهای حقوق بشر در مورد کشتار کاسبکاران مرزنشین کردستان، برخی دیگر از منابع خبری از کشته شدن دست کم 4 باربر مرزی در ایام تعطیلات نوروزی خبر داده اند. این کشتارها در حالی صورت می گیرد که فعالان کرد در مصاحبه با "روز"، فقر روز افزون، عدم سرمایه گذاری در بخش خصوصی و محرومیت مزمن مردم کردستان را از  جمله علل عمده ی روی آوردن مردم این مناطق به "باربری مرزی" و یا آنچه در زبان کردی اصطلاحا به آن "کول بر"ی گفته می شود می دانند.
در حالی که گزارشات مربوط به نقض حقوق بشر در کردستان از کشته شدن دست کم 90 کاسبکار و زخمی شدن ده ها تن دیگر در سال 88  حکایت دارد، این روند با شدت بیشتری در سال جدید ادامه یافت. به گزارش منابع خبری حقوق بشر کردستان در 15 روز سپری شده از سال جدید، 4 تن از کاسبکاران کرد در 7 نقطه مرزی بر اثر شلیک مستقیم نیروهای انتظامی و امنیتی کشته شده اند.
به گزارش پایگاه خبری کردستان میدیا در شامگاه یک شنبه اول فروردین ماه، عده ای از کاسبکاران منطقه مرزی بانه در محوطه مرزی "چومان" توسط نیروهای مرزبانی مورد اصالبت گلوله قرار گرفتند و در نتیجه ی این تیراندازی ها یک شهروند کرد به نام "ریبوار نصرتی" اهل روستای "شندره" از توابع شهرستان بانه کشته شد.
از سوی دیگر منابع خبری کردستان طی هفته های گذشته در گزارشی از کشته شدن شهروند دیگری به نام "ریبوار" فرزند مارف بر اثر تیراندازی مستقیم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در مناطق مرزی "بیتوش" از توابع شهرستان سردشت در کردستان خبر دادند.
اما گزارش هفتگی فعالان حقوق بشر در کردستان نیز در دومین هفته سال جاری از کشته شدن یک کاسبکار اهل سنندج به نام "سیروان ابوالمحمدی" در تاریخ 13/11/1388 در محور مهاباد- سنندج بر اثر شلیک مستقیم نیروهای انتظامی خبر داده اند.
به گزارش خبرنگار "روز" در کردستان، در ادامه کشتار کاسبکاران کرد روز گذشته نیز در سردشت، لقمان سعیدی اهل روستای "بیژوی" در منطقه "آلان" بر اثر شلیك مستقیم نیروهای انتظامی جان خود را از دست داد و شماری از احشام  بارکش کاسبکاران نیز با ضرب  گلوله از پای درآمدند. كشته شدن این شهروند موجب اعتراض مردم شهر سردشت شد و آنان جلوی فرمانداری و اداره راهنمایی و رانندگی این شهر تجمع كردند، تجمعی که تا ساعات پایانی روز گذشته ادامه داشت.
کشته شدن این افراد در حالی ادامه دارد که در دو هفته گذشته بر اثر حملات نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، دها تن از کاسبکاران کرد مورد آزاد و اذیت قرار گرفته و مقادیر زیادی از اموالشان نیز توسط این نیروها مصادره شده است.

عوامل موثر در گسترش "کول بری"
در کردستان شهروندانی از طبقه ضعیف اقتصادی جامعه وجود دارند که برای امرار معاش با دستمزدهای ناچیز با بستن بار بر پشت خود در مرزها این اجناس را جا به جا می نمایند. این شغل در زبان کردی "کول بری" نام دارد و کسانی هم که به این کار مشغول هستند "کول بر" نامید می شوند.
در بیشتر شهرهای مرزنشین کردستان، تعداد زیادی از خانواده ها از طریق کول بری امرار معاش می کنند. در این میان تعداد زیادی از زنان و مردان و بسیاری اوقات دانش آموزان و کودکان هم دیده می شوند که برای تأمین مخارج تحصیلی و زندگی خود به کار در مرزها می پردازند.
به باور برخی از جامعه شناسان و فعالان مدنی کردستان، نبود زیرساخت های اقتصادی اجتماعی، آموزشی و ارتباطی منطبق با ویژگی های کردستان از جمله علل گسترش قاچاق در نواحی مرزی است.
خالد توکلی، جامعه شناس و از فعالان سیاسی کردستان در مصاحبه با "روز" با اشاره  عوامل زمینه ساز برای گسترش مشاغل پر هزینه ای مانند "کول بری" می گوید: "با وجود منابع طبیعی غنی و زمین های حاصل خیز برای کشاورزی در کردستان، در گذشته مردم از امکانات مناسبتری برخوردار بودند، اما پس از اجرای برنامه های نوسازی ایران، امکانات زندگی مردم کردستان کاهش یافت، از سوی دیگر عدم سرمایه گذاری به ویژه در بخش کشاورزی و صنعتی در سال های اخیر باعث بروز بیکاری و روی آوردن بخشی از ساکنان مناطق مرزنشین به شغل هایی نظیر «کول بری» شده است".
با اینکه  "کول بری" یک پدیده اجتماعی ـ اقتصادی است فعالان کرد عوامل سیاسی را نیز در این پدیده دخیل می دانند.
شهاب الدین شیخی، روزنامه نگار کرد در مصاحبه با "روز" با اعلام اینکه به دلیل شرایط ویژه کردستان عوامل سیاسی نیز در رشد و گسترش این پدیده دخیل هستند، بر این باور است که: "در سال‌های گذشته به بهانه هایی چون جنگ و نا امنی، سرمایه‌گذاری دولتی در کردستان در حداقل بوده و این منطقه امروزه نیز پایین ترین آمارها را از نظر سرمایه گذاری دولتی دارا می باشد. در سالهای اخیر میزان سرمایه‌گذاری در این استان رو به کاهش گذاشته و با ترویج آگاهانه ی  نبود امنیت، گرایش به سرمایه‌گذاری بخش خصوصی نیز بسیار محدود شده است. البته موفقیت‌هایی  بسیار جزئی در جذب سرمایه‌گذاری بخش خصوصی حاصل شده اما کافی نیست".
این روزنامه نگار کرد معتقد است با وجود اصل 48 قانون اساسی جمهوی اسلامی ایران  و برغم غنی بودن کردستان به لحاظ منابع طبیعی، این مناطق همیشه از سوی دولت مرکزی مورد تبعیض قرار گرفته است.
براساس اصل 48 قانون اساسی «در بهره‏برداری از منابع طبیعی و استفاده از درآمدهای ملی در سطح استانها و توزیع فعالیتهای اقتصادی میان استانها و مناطق مختلف کشور، باید تبعیض در کار نباشد، به طوری که هر منطقه فراخور نیازها و استعداد رشد خود، سرمایه و امکانات لازم در دسترس داشته باشد.»
فقدان سیاست مهار، ذخیره و انتقال آب، توسعه نیافتگی بخش صنعت و معدن متناسب با قابلیت‌های استان، کمبود امکانات و تاسیسات اقامتی و گردشگری، ضعف شبکه‌ی ارتباط جاده‌ ای، ناوگان هوایی و نبود ارتباطات ریلی، پر هزینه بودن احداث راه‌های زمینی با توجه به کوهستانی و صعب العبور بودن، بیکاری شدید و مهاجر فرستی، بالا بودن بار تکفل و پایین بودن درآمد سرانه (استان در رده 27 ام کشور قرار دارد) و بی‌بهره ماندن از سرمایه‌گذاری‌های کلان دولتی و خصوصی و همچنین ناکارآمدی نهادهای فرهنگی و آموزشی، از جمله عواملی هستند که شهاب الدین شیخی آنها را به عنوان عوامل اقتصادی- اجتماعی تاثیر گذار در گسترش پدیده "کول بری" می داند.

 انسان هایی که زندگی شان را بر دوش می کشند

خالد توکلی جامعه شناس، با بیان اینکه آمارهای رسمی از کشتار کاسبکاران مرزی در کردستان هیچگاه در دسترس نبوده، در ادامه مصاحبه اش با "روز" می افزاید: "اگر چه هیچ وقت آمارهای دقیقی از سوی نهادهای حکومتی ارائه نمی شود، اما بنا به گزارشات پراکنده برخورد ها با کاسبکاران مرزنشین کردستان به شدت افزایش یافته و باعث نگرانی مردم منطقه و همچنین خود کول برها شده است".
اما شهاب الدین شیخی در مورد ارزیابی خود از تشدید فشارها بر کاسبکاران کرد می گوید: "ارزیابی ها نمی تواند دقیق باشند، زیرا این سطح از آدم کشی فاقد هرگونه معنایی است و در هیچ تحلیلی نمی گنجد. زیرا این همه تیراندازی بی ضابطه به روی انسان های بی پناهی که هیچ راه دیگری برای ادامه ی زندگی اقتصادی شان ندارند غیر قابل توجیه است. در مملکتی که به ادعای خود دولت و ستاد مبارزه با قاچاق کالا، قاچاق از اسکله های رسمی در ارقام میلیاردی صورت می گیرد، در سرزمینی که به یکی از گذرگاه های اصلی مواد مخدر از افغانستان به اروپا و دیگر مناطق جهان تبدیل شده است، اسلحه گشودن بی رویه بر روی زنان و کودکان که ممکن است 10 یا 20 کیلو چای، یا بلورجات و یا مواد خوراکی چون آدامس و شکلات بر دوش گذاشته باشند چه معنایی دارد، جز رواج تیراندازی و آزادی لذت آدم کشی در این مناطق؟ به باور من تنها دلیل این ازدیاد فشار، ایجاد جو رعب و ترس و اعلام آمادگی دولت برای استفاده ی آزادانه از اسلحه است. البته باید در نظر داشت که حکومت جمهوری اسلامی از هرگونه تبادلی میان مردم کردستان عراق و ایران هم می هراسد".

این روزنامه نگار کرد در ادامه با بیان اینکه بسیاری از عوامل و ناکارآمدی ها و عدم قابلیت های اقتصادی در کردستان نشات گرفته از سیاست های غلط دولت ها در طول 30 سال گذشته بوده است، می افزاید: "برای تبیین وجود دید امنیتی به کردستان، می توان گفت در زمینه ی رشد نهادهای مدنی اگر چه در طول دوره ی اصلاحات، نگاه حداقلی  نسبت به مناطق کرد نشین اندکی گوشه ی چشم اش را گشوده تر کرده بود و باز در همان دوره، ایجاد یک نهاد مدنی در کردستان بسیار طولانی تر از زمان مذکور در مرکز و دیگر مناطق کشور بود، اما همان حداقل نهادهای مدنی نیز دراواخر دولت اصلاحات و با قدرت گرفتن دولت اصول گرای نهم تقریبا یا ممنوع الفعالیت شدند و یا لغو مجوز و یا و محدود شده اند".

وی به مثال های دیگری هم اشاره می کند: "همثال های بسیاری از سرمایه گذاری اقتصادی در بخش خصوصی وجود دارد که دولت مانع رسمی  این گونه فعالیت هاست. بارها اتفاق افتاده است که سرمایه گذار طرحی اقتصادی را به اداره و سازمان مربوطه پیشنهاد می دهد که در ظاهر با طرح مخالفت می شود و در باطن همان طرح توسط دست نشانده های حکومت با شرایط نازلتری و تنها برای استفاده از وام ها و تسهیلات آن در جایی دیگر مورد استفاده قرار می گیرد. مثلا اتفاق افتاده است که سرمایه گذاری در نظر داشته در کردستان طرح یک واحد تولیدی بزرگ را به دولت بدهد اما طرح وی مورد پذیرش قرار نگرفته است. از این رو سرمایه گذار ناگزیر شده است طرح را  با مشارکت چند هم وطن غیر کرد در شمال کشور اجرایی نماید. اما بعد از به راه افتادن این واحد تولیدی، سرمایه گذار کرد به تدریج سهام دیگر شرکا را خریداری نموده و شعبه ای از همان کارخانه را در کردستان تاسیس کرده است".

بر اساس پژوهش ها و نظرات کارشناسان اجتماعی در چنین شرایطی یک شهروند کرد مرزنشین باوجود آگاهی از اینکه حمل و نقل و جابه جایی یک بار نزدیک به وزن 20 یا 30 کیلو و دریافت مبلغی در حد 5 یا 6 هزار تومان می تواند وی را در حداقل شرایط موجود قادر به ادامه زندگی سازد، راه دیگری جز گرایش به شغلهایی نظیر قاچاق کالا و کول بری ندارد.

رفع تبعیض، افزایش سرمایه گذاری
با وجود رشد روزافزون پدیده ی "کول بری" در کردستان طی سالهای گذشته، نهادهای حکومتی کم ترین توجه را در راستای رفع موانع توسعه اقتصادی، رفع تبعیض ها و از سوی دیگر راهنمایی و وادار کردن نیروهای انتظامی به پایبندی به اصول حرفه ای انجام داده اند.
خالد توکلی جامعه شناس و فعال سیاسی کرد در مورد راه های جلوگیری از گسترش پدیده قاچاق و شغل هایی نظیر"کول بری" در کردستان می گوید: "افزایش سرمایه گذاری و اتخاذ سیاست های اقتصادی مبتنی بر آمایش سرزمینی به منظور ایجاد فرصت های شغلی مولد و از سوی دیگر بالابردن سطح آموزش در  روستاهای این مناطق می تواند در جلوگیری از روی آوردن مردم به شغل هایی نظیر کول بری مثمر ثمر واقع شود".
شهاب الدین شیخی روزنامه نگار کرد و فعال حقوق بشر هم در مورد راهکارهای جلوگیری از پدیده ی "کول بری" در کردستان می گوید: " بیش از هر چیز، باید در صدد باز کردن فضای توسعه ی اقتصادی و  بر داشتن عوامل  و موانعی بود که بدان اشاره کردم. بخش دیگر به سیاست های کنترلی بر می گردد. یعنی فعلا بیش و پیش از هرچیز باید به دنبال راه هایی برای جلو گیری از این آدمکشی آشکار باشیم. در این زمینه نیروهای انتظامی و دیگر نهادهای نظارتی نیروهای مسلح باید  فعال تر شوند و موارد نقض استفاده از سلاح را مورد بررسی قرار داده و با مسئولیت پذیری بیشتری با متخلفین بر خورد کنند. از سوی دیگر باید نهاد های مدنی و سازمان های دفاع از حقوق بشر توجه بیشتری به این مسئله داشته باشند. بارها گفته شده است که به دلیل شرایط حاد سیاسی، موارد نقض حقوق بشر در حوزه های سیاسی بیشتر جلب توجه می نماید. باید توجه داشته باشیم که بسیاری از این موارد ناقض قوانین موجود در ایران برای استفاده از اسلحه توسط نیروهای مسلح می باشد".
تبصره 3 – بند 10 ماده ی 3، ‌قانون بكارگیری سلاح توسط مأمورین نیروهای مسلح در موارد ضروری مقرر می دارد، مأمورین مسلح در كلیه موارد مندرج در این قانون در صورتی مجازند از سلاح استفاده نمایند كه اولا چاره‌ای جز بكارگیری سلاح‌ نداشته باشند، ثانیاً در صورت امكان مراتب :الف - تیر هوائی، ب- تیراندازی كمر به پائین، ج- تیراندازی كمر به بالا‌را رعایت نمایند.همچنین براساس ماده 7 این قانون مأمورین موضوع این قانون هنگام به كارگیری سلاح باید حتی‌المقدور پا را هدف قرار بدهند و مراقبت نمایند كه اقدام آنان منجر به فوت ‌نشود. در حالی که هیچ کدام از این موارد در تیراندازی در کردستان و به ویژه در تیراندازی به کول برها رعایت نمی شود.
از سوی دیگر شیخی تاکید می کند که بر طبق  ماده 13 – همین قانون،  در صورتی كه مأمورین با رعایت مقررات این قانون سلاح بكار گیرند و در نتیجه طبق آراء محاكم صالحه شخص یا اشخاص بی‌گناهی‌مقتول و یا مجروح شده یا خسارت مالی بر آنان وارد گردیده باشد، پرداخت دیه و جبران خسارت بر عهده سازمان مربوط خواهد بود و دولت مكلف‌است همه ساله بودجه‌ای را به این منظور اختصاص داده و حسب مورد در اختیار نیروهای مسلح قرار دهد.
این روزنامه نگار با توجه به عدم آشنایی مردم این منطقه با چنین قوانینی، و عدم پی گیری حقوق قانونی شان در این زمینه می گوید: "به نظرم نهاد های حقوقی و وکلای فعال در زمینه ی حقوق بشر باید در این زمینه ها به این مردم یاری برسانند؛ مطمئنا وقتی چنین پی گیری های حقوقی صورت بگیرد باعث جلوگیری از این روند بی رویه ی استفاده از اسلحه می شود".


لینک اصلی مصاحبه در "روز": http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/2010/april/05//4-15-1.html
» ادامه مطلب

۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

بێ باوه‌ شم یان خۆت یان شێعره‌ کانت

بێ باوه‌ شم یان خۆت یان شێعره‌ کانت


بۆ خوێندنه‌ وه‌ ی بابه‌ته‌که‌ له‌ سه‌ر لینکه‌ کلیک بکه‌ ن بچنه‌ به‌ شی کوردی
» ادامه مطلب