زن و شوهری عرب هستند. در شمال اروپا زندگی میکنند. فرزند خردسالی دارند. بنا به طبیعیترین قاعدهی طبیعی و انسانی با فرزندانشان به زبان مادری خودشان یعنی عربی حرف میزنند. آن یکی فعال حقوق بشر است. اتفاقا در جلسهای و یا برنامهای حقوق بشری هم شرکت کردهاست. احتمالا لحظههای آخر و خداحافظی کردن است. او(با ضمیر مونث) که فعال حقوق بشر است از پدر بچه، خیلی طبیعی خیلی آرام خیلی دوستانه و حقوق بشرانه میپرسد چرا به بچهتان فارسی یاد نمیدهید. میگوید من و همسرم عرب هستیم. در کشوری در شمال اروپا زندگی میکنیم. چرا باید با فرزندم در محدودهی زندگی خودمان فارسی حرف بزنیم. فرزند ما قاعدتا یا زبان مادریش را حرف میزند یا زبان کشور میزبان را.
میگوید. آخر من فکر میکنم این کار شما باعث قطع ارتباط فرزند شما با فرزندان مثلا یک کورد میشود. به ادامهی گفت و گو نمیخواهم گوش بدهم . از یکی از دوستانم میپرسم واقعا او(با ضمیر مونث) چه پرسید توضیح داد که همین را پرسیدکه من هم گفتم. یعنی من باورم نمیشد.باورم نمی شد توهم عظمت طلبی حتا گریبان کسی را که بدون شک خود را فعال حقوق بشر میداند. بدون شک در اروپا زندگی میکند و بدون تردید فکر میکند حق دارد به یک عرب بگوید که تو با فرزندت با زبان من صحبت کن زیرا من نگران قطع ارتباط فرزند تو با فرزند مثلا کوردها هستم. و جالب است که تعیین میکند مثلا اگر احتمال ارتباطی بین فرزند یک عرب با فرزند یک کورد باشد بدون شک باید با زبان فارسی باشد.!باورم نمیشود که این فعال حقوق بشر به قول دوست فارس زبانم هیچ وقت نگران قطع شدن رابطهی ملی و فرهنگی و زبانی تو و کوردهای ترکیه، تو و کوردهای عراق من و کوردهای سوریه نبوده است، اصلا مهم نیست هرگونه قطع شدنی اگر تنها و تنها به این منوط باشد که آن تنها زبانی که فکر میکند در دنیا یگانه شکر است، را هرکسی که او تشخیص میدهد باید بیاموزد. هانا آرنت میگوید : جایگزینی برای زبان مادری وجود ندارد.
2 comments:
یادداشت جالبی بود استفاده کردم.
مرسی همشهری
این وبلاگ منه خوشحال میشم ببینمت
http://maad.blogfa.com
Viva Shahab
ارسال یک نظر