4_ آن چه باعث نوشتن این یادداشت شد. این بود که اتفاقاتی که در این مدت بعد از اعلام نتایج انتخابات روی داد.جدای از هر نوع نگاه دیگری این نکته را در بر داشت که مردمی که تا پای جان و به معنای واقعی تا پای جان در مقابل باتوم و چماق و شوک الکتریکی و گلوله و گاز فسفر و اشک و آور فلفل و... ایستادند، مردمی بودند که برداشت شان و احساس شان این بود که نتیجه ی رای آن ها این نیست که اعلام شده است. صادقانه و خالصانه به عنوان کسی که از روز اول شاهد شکل گیری اولین تجمع مردمی در نزدیکی خانه مان بودم شهادت می دهم که پیش از آن که موسوی و کروبی و "بی بی سی" و "وی او آ" و منافق و صادق و خائن و.. حتا تصورش را نیز بکنند این مردم بودند که ناگهان از همین گفت و گوهای جمعی کنار خیابان به یکدیگر می گفتند آخه امکان نداره... یعنی چی... مگه می شه ؟ و... همین گفت و گوها زیادتر و زیادتر شدو جمعیت زیاد شدو راه افتاد و ناگهان از میدان ونک تا بیمارستان دی را مردم فرا گرفت و جالب است که بگویم جزو اولین شعارهایی که سر اده شد این بودکه «این رای من نیست». در واقع برداشت مردم از آن چه که در این سال ها بر آن ها رفته، از آن چه که به هنگامه ی انتخابات و تبلیغات انتخاباتی روی داد و از آن چه که خودشان با دستان خودشان نوشتند و با چشم ها و گوش های خودشان دیدند و شنیدند این بود که «این رای آن ها نیست». همین برداشت باعث به وجود آمدن روندی از رویدادها شد که نه تنها در تاریخ 30 ساله ی جمهوری اسلامی، بلکه...
2-بارها در برخوردهای اجتماعی مان با این مسئله روبه رو شده ایم که می گوییم این «برداشت من است». یا به کسی می گوییم «این برداشت تو است» و گاه با اعتماد به نفسی کاذب و فرافکنانه می گوییم این برداشت شماست و برداشت شما خیلی برای من مهم نیست. یا خیلی ها که شاید خود من هم یکی از آنها باشم، می گوییم برداشت مردم برای من مهم نیست. ضمن این که حتا اگر این ادعا درست باشد و شاید از نوع زندگی خودم می توانم؛ درستی این ادعا را تاحدی تایید کنم. زیرا که تمام عمر حداقل در حوزه ی خصوصی خودم طوری زندگی کرده ام که دوست می داشته ام و هرگز کاری به این نداشته ام که آیا دیگران این شیوه ی زندگی و فکر کردن را می پسندند یا نه. هرگز هم از تغییر در زندگیم و افکارم ابیی نداشته ام و همیشه نیز شعارم این بوده که من فعلا بر این باورم. من فعلا چنین می اندیشم و الی آخر. ب این شکل زندگی کردن نیز، خدا می داند و مردمان اندکی که از نزدیک با من آشنایاند، که چه قدر در مورد من و زندگی شخصی ام کج فهمی وجود دارد. حتا گاه برخی کامنت هایی در همین وبلاگ می گذارند در مورد شغلم و توان مالی و دارایی هایم و نمی دانم افکارم و عقایدم و دلایل نوشتنم و... که گاهی برای خنده به دوستان نزدیک نشان اش می دهم. اما حتا در حد این که جواب آن را نیز بنویسم برایم مهم نبوده است. اما با این هم باور نمی کنم که کسی وجود داشته باشد که از این که درباره اش برداشت نادرست بکنند خوشحال باشد.
3- حال نکته ای که مهم تر است این است که؛ مهم نیست که ما چه قدر برداشت دیگران برامون مهمه بلکه مهم این است که دیگران چه قدر برداشت خودشان برای شان مهم است. همان طور که ما معمولا برداشت خودمان برایمان مهم است و با همان برداشت ها و قضاوت ها هرچند درست و نادرست،با دیگران برخورد می کنیم. در واقع در برخوردهای اجتماعی به قول جامعه شناسان دیدگاه"کنش متقابل نمادین" آن تصویری از کنش فرد که در ذهن ما است یا از "خود" ما در ذهن آن ها بر سازنده ی هویتی «آیینه سان» از آن ها نزد ما و یا از ما نزد آن هاست. در واقع مردم با برداشت هایشان زندگی می کنند می خوابند و رویا می بیینند و حتا عاشق می شوند.
4_ آن چه باعث نوشتن این یادداشت شد. این بود که اتفاقاتی که در این مدت بعد از اعلام نتایج انتخابات روی داد.جدای از هر نوع نگاه دیگری این نکته را در بر داشت که مردمی که تا پای جان و به معنای واقعی تا پای جان در مقابل باتوم و چماق و شوک الکتریکی و گلوله و گاز فسفر و اشک و آور فلفل و... ایستادند، مردمی بودند که برداشت شان و احساس شان این بود که نتیجه ی رای آن ها این نیست که اعلام شده است. صادقانه و خالصانه به عنوان کسی که از روز اول شاهد شکل گیری اولین تجمع مردمی در نزدیکی خانه مان بودم شهادت می دهم که پیش از آن که موسوی و کروبی و "بی بی سی" و "وی او آ" و منافق و صادق و خائن و.. حتا تصورش را نیز بکنند این مردم بودند که ناگهان از همین گفت و گوهای جمعی کنار خیابان به یکدیگر می گفتند آخه امکان نداره... یعنی چی... مگه می شه ؟ و... همین گفت و گوها زیادتر و زیادتر شدو جمعیت زیاد شدو راه افتاد و ناگهان از میدان ونک تا بیمارستان دی را مردم فرا گرفت و جالب است که بگویم جزو اولین شعارهایی که سر اده شد این بودکه «این رای من نیست». در واقع برداشت مردم از آن چه که در این سال ها بر آن ها رفته، از آن چه که به هنگامه ی انتخابات و تبلیغات انتخاباتی روی داد و از آن چه که خودشان با دستان خودشان نوشتند و با چشم ها و گوش های خودشان دیدند و شنیدند این بود که «این رای آن ها نیست». همین برداشت باعث به وجود آمدن روندی از رویدادها شد که نه تنها در تاریخ 30 ساله ی جمهوری اسلامی، بلکه از دید من در تاریخ ایران بی نظیر بوده است. حادثه ی کوی دانشگاه باهمه ی حرمت اش و عظمت اش بزرگترین جمعیت اش به 50هزار نفر اگر می رسید. اما در روز25خرداد و در آن راهپیمایی تاریخی از امام حسین تا آزادی جمعیتی بالغ بر 3میلیون نفر به خیابان آمده بودند. در واقع از نظر حجم حتا اگر نسبی هم حساب کنیم این حادثه اگر بی نظیرترین نباشد جزو کم نظیرترین های تاریخ ایران بوده است.
این مردم تا به امروز که 18 تیر است و تقریبا 4روز دیگر نزدیک به یک ماه از آن می گذرد هنوز که هنوز است. بر حرف خودشان هستند و برداشت خود را پاس می نهند. در واقع در گفت و گویی به یک دوست گفتم این قدر نگو برداشت مردم مهم نیست و برداشت تو مهم نیست و برداشت مردم فلان... این مردم نشان داده اند که برای برداشت شان جان می دهند.بنابر این برداشت مردم را مهم بگیریم و بدانیم که نقش تعیین کننده ای در کنش ها معادلات رفتاری اجتماعی و سیاسی مردم دارد.
این یادداشت به آن معنا نیست که آن بخش از مردم ایران که در این مدت قریب به یک ماه ، خواب و خوراک و استراحت و آسایش را بر خود و حاکمان حرام نموده اند، صرفا برای برداشت شان می جنگند بلکه مجموعه ی کنش های حاکمیت در این سال ها، اتفاقات و روی دادهایی که تا به این سال ها مردم معمولا منتظر کنش از سوی بزرگان حوزه ی سیاست بوده اند.هم چنین تغییر در نوع نگاه مردم به مقوله هایی چون قانون و دموکراسی و بازنگری در خواست های شان حتا نسبت به دوره ی تبلیغات انتخاباتی و دیگر تحولات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی بخشی از نیروها و عوامل ساختاری تاثیر گذاری بوده که به عنوان نیروی بالقوه ی این جریان انباشته شده است. اما بر این باورم که نقطه ی آغاز و جرقه ی شروع این جریان همان "برداشت مردم"است.بنابراین برداشت مردم را جدی تر نگاه کنیم.
1 comments:
سلام. مثل همیشه خوب.
ما که .......اما آنها که باید جدی نگاه کنند اصلا نمیخواهند که نمیخواهند که نمیخواهند........ تا چه شود!!!!
شاد باش
ارسال یک نظر