30سال کشتار و اعدام های سیاسی در کوردستان
شهاب الدین شیخی
Shahabaddins@gmail.com
پس ازاعلام اجرای قریب الوقوع حکم اعدام احسان فتاحیان ، به اتهام محاربه و عضویت در یکی از احزاب اپوزیسیون کورد موجی از مخالفت علیه اعدام او نه تنها ایران بلکه مجامع بین المللی را نیز فرا گرفت . هرچند تلاش های ملی و بین المللی برای توقف اعدام احسان نافرجام ماند، فعالان حقوق بشر به تلاش برای نجات جان 14 زندانی کورد دیگر محکوم به اعدام مشغول شدند . شاید بسیاری گمان کنند که این شکل از محکومیت های گروهی و اجرای احکام متعدد اعدام امری تازه و بدیع در تاریخ کردستان است ، اما این گزارش قصد دارد به تاریخچه ی اعدام ها و کشتار های کردستان در 30 سال گذشته بپردازد تا بر همگان روشن شود که این قصه ، قصه ای دردآلود و دیر پاست.
در مورد چگونگی شکل گیری جنگ های کردستان، بعد از انقلاب اسلامی سال1357، دو روایت وجود دارد . روایت معمول که به عادت مالوف ، روایت حکومتی ِ این جریان است ادعا می کند که کوردها بعد از انقلاب از فضای تضعیف شده و عدم ثبات دولت مرکزی سو استفاده کردند و خواستار جدایی کردستان از کشور ایران شدند و به همین خاطر دولت با تمام قوا در برابر جدا شدن بخشی از خاک ایران ایستاد و به کوردستان حمله کرد و به این ترتیب در راه دفاع از حفظ تمامیت ارضی این جنگ ها به وقوع پیوست .
اما کوردها روایت دیگری دارند. آن ها بر این باورند که احزاب کورد پیش از انقلاب و در مذاکرات خارج از ایران با دیگر گروها و احزاب مخالف دولت پهلوی ، قرار و مدار خودمختاری گذاشته بودند ، اما با پیروزی انقلاب و در کوران حوادث بعد از آن ، آن وعده وعید ها که البته به رسمیت نرسیده و به توافقی قطع نامه ای نینجامیده بود ، به فراموشی سپرده شد. اما کوردها بر خواست دیرین خود یعنی شعار «دمکراسی برای ایران و خودمختاری برای کوردستان» پای فشردند . خود مختاری مد نظر آن ها شامل مدیریت سیاسی، فرهنگی و محلی کردها بر مناطق کورد نشین بود . یعنی انتخاب فرماندار، استاندار و دیگر مقامات سیاسی و آموزش به زبان مادری و تعیین محتوای کتب درسی متناسب با فرهنگ و سنن کوردی و ... باشد و درمورد اختصاص بودجه ی اقتصادی مشخص و حق توزیع و بهره برداری از این بودجه و مسایلی دیگر از این دست در عین حال هم چنان ایرانی هستند و ایرانی خواهند ماند و در مسایل کلان تر هم چون امنیت ملی و نظامی و حدود سرزمینی ، تصمیم های بنیادین را دولت مرکزی می گیرد.
در همین رابطه «عبدالرحمن قاسملو» دبیرکل وقت حزب دموكرات كردستان بارها اعلام کرد ، كردها ميخواهند حقوق ملي آن ها تضمين گردد و به هيچ وجه خواهان دولت مستقل جداگانه نيستند (اطلاعات12/12/1357) . آن چه مردم كردستان ميخواهند عبارت است از تأمين حقوق ملي در چارچوب كشور ايران و نه جدا كردن كردستان از خاك ايران آن طور كه عناصر مرتجع و فرصت طلب مطرح ميكنند . به نظر ما مسايل مربوط به امور مالي و بانكي، بويژه نقش اسكناس و مسايل مربوط به طرح هاي اقتصادي دراز مدت كه از نظر اقتصادي و در سطح ملي ميتواند مهم باشد، در صلاحيت دولت مركزي است. بقيه مسايل مربوط به امور داخلي منطقه خودمختار ميشود همه مسايل فرهنگي، اداري و اجتماعي خاص منطقه را دولت خودمختار اداره ميكند. در حالي كه براي نمونه ارتش از مركز بايد اداره شود،ژاندارمري و شهرباني بايد بوسيله دولت خودمختار رهبري شود (كيهان10/12/1357) . حزب دمكرات كردستان ايران در حالي كه براي خودمختاري كردستان مبارزه ميكند، طرفدار آزادي و استقلال براي ايران است. خودمختاري خواستي است كه در چارچوب كشور ايران، ايراني دمكراتيك، كاملاً قابل تحقق است. خواستههاي ما چه ملي و سياسي وچه اجتماعي در چارچوب خاك ايران است (اطلاعات16/1/1358)
به این ترتیب و علی رغم اعلام چنین مواضع صریحی بعد از پیروزی انقلاب و درحالی که پادگان ها و دیگر اماکن دولتی به دست چریک ها و مبارزان کرد آزاد شده و در اختیار آن ها بود، دولت مرکزی خلف وعده کرده و زیر بار خودمختاری نرفت.حدود یک سال مذاکره ی ناتمام کوردها با دولت مرکزی که اسناد آن حتی در روزنامه های آن زمان نیز منتشر شده است ، ناکام و بی فرجام ماند و کوردها نیز از از پذیرفتن اقتدار دولت نوین سرباز زدند و اعلام کردند یا می بایست خود مدیریت مناطق خود را به دست داشته باشند و یا باید دولت با طرح چند ماده ای آن ها موافقت کند. با این اعلام موضع ، دولت وارد فاز نظامی شد و با لشکر کشی بی سابقه ای که متناسب با جنگی تمام عیار بود ، جنگ های کوردستان را آغاز کرد که واکنش کردها به این امر به اعتقاد بسیاری از مفسران کورد در قالب دفاع مشروع صورت گرفت .
متاسفانه و صرف نظر از آن که کدام از این روایت ها درست است ، واقعیت آن است که این جنگ ها موجب خون ریزی و کشتار و از دست رفتن جان جوانان و زنان و کودکان بی گناه بسیاری شد.
حال باید اندیشید که یک حکومت نوین که خود بر بنیاد یکی از راه های خشن تغییرات اجتماعی- سیاسی(انقلاب) بر سر کار آمده با چنین اندیشه ای و با چنین تبلیغی وقتی در مقابل چنین جریانی قرار می گیرد ممکن است باعث به وجود آمدن چه حوادثی شود. از سوی دیگر به دلیل شرایط انقلابی و نوین و تقسیم مسولیت های حساس بین نیروها و افراد بی تجربه و غیر کار آمد که صرفا نام انقلابی را یدک می کشیدند، حجم و سهم تاثیر اقدامات این افراد بسیار جدی تر و عملیاتی تر از عامل پیشین است.
شایان ذکر است پیش از آن که فاز اعدام ها در کوردستان آغاز شود از آن جا که هنوز بازداشت و محاکمه ای در کار نبود و منازعه در شکل جنگی خونین در جریان بود ، حاصل ناگزیر آن به دلیل عوامل برشمرده ، متاسفانه وقوع روندی از کشتار بود. بدون شک این امر به این معنا نیست که کوردها و نیروهای پارتیزانی و چریکی آن ها از طرف مقابل کسی را نکشته باشند ، اما داستان یورش نیروهای حکومتی به مناطق غیر نظامی ، معنای کشتار غیر نظامیان را نیز در بردارد.
فاجعه ی قتل عام قارنا
یکی از دردناک ترین فجایع انسانی جنگ های کردستان ، کشتار و قتل عام مردم بی گناه روستای «قارنا» است. پیشینه ی این فاجعه ظاهرا به درگیری چند ماه قبل و به طور دقیق تر حادثه ی درگیری چریکی میان پیشمرگان کورد و نیروهای تحت فرمان ملا حسنی که با عنوان «جوانمردان» به تاخت و تاز نظامی در این منطقه، مشغول بودند، باز می گردد. ظاهرا در این درگیری عده ای از نیروهای تحت فرمان ملا حسنی کشته می شوند و 11 شهریور ماه سال 58 در ساعت 1 بعد از ظهر با لشکری عظیم مجهز به تانک و توپ به روستای قارنا حمله کرده و در تلافی کشته شدگان حادثه ی مذکور ، مردم این روستا را قتل عام می کنند که طی آن مستند به آمار کوردها که با نام منتشر شده است 68 نفر و بنا به آمار های دولتی 46 نفر به طرز وحشیانه ای به قتل می رسند.
روزنامه ی کیهان در تاریخ 15 شهریور ماه 1358 روایت این قتل عام را از زبان پیشوای مذهبی کوردهای نقده و استاندار آذربایجان غربی چنین نقل می کند: « ملا صالح رحيمي با اشاره به حادثه تأسف بار روستاي «قارنا» كه طي آن گروهي از افراد مسلح غير مسئول به قصاص خون شهيدان گردنه دوآب عده اي از اهالي اين روستا را به قتل رسانده اند، گفت :افراد بي گناهي كه در روستاي قارنا به شهادت رسيده اند، همه مؤمن به انقلاب اسلامي بوده اند. آقاي حفگو استاندار آذربايجان غربي نيز، ضمن ابراز تأسف عميق از اين واقعه گفت:اين گونه كارها را نه به حساب دولت مي توان گذاشت و نه به حساب اسلام و كساني كه اين جنايت را مرتكب شده اند نه انقلابي هستند و نه پيرو واقعي امام خميني ».
حقگو اضافه كرد : بشما قول ميدهم عاملان اين حادثه را به فوريت تحت تعقيب قرار داده و به مجازات برسانيم . تيمسار سرتيپ ظهيرنژاد فرمانده لشكر 64 اروميه نيز كه در اين ملاقات حضور داشت ، گفت : ما حامي قاتلين نيستيم بلكه از قانون حمايت ميكنيم . وي به نمايندگان كرد نقده قول داد كه با استقرار يك نيروي ويژه در نقده امنيت همه برادارن و خواهران كرد در اين شهرستان را تأمين كند.(كيهان15/6/1358)
اما بیش از هر گزارشی از این قتل عام گزارش نماینده ی بنیان گذار جمهوری اسلامی ادر این زمینه قابل توجه است . متن گزارش مهدی بهادران، که به دستور شفاهی آیت الله خمینی و دستور کتبی آیت الله منتظری برای بررسی حوادث منطقه، به آن جا اعزام شده بود، به این شرح است:« بسمه تعالي حضرت امام خميني دام ظله از مجموع مشاهدات و بررسيهاي 25 روزه در نقده و حومه و بقية جاهاي كردستان كه مدارك آن همراه گزارشات تقديم ميگردد: 1- بعضي ادله و شواهد در دست است كه در كردستان و آذربايجان غربي يك توطئه مرموز در جريان است، زيرا فئودالها و مالكين كه در رژيم گذشته عامل اجرائي شاه در منطقه بودهاند توسط افرادي نظير دكتر چمران، تيمسار ظهير نژاد، فرمانده لشكر 64 اروميه سرهنگ شهبازيان و ساير فرماندهان ارتشي و ژاندارمري تا بن دندان مسلح شدهاند و در برابر مردم مستضعف كه ساليان زياد از دست فئودالها زجر كشيدهاند تحت فشار قرار ميگيرند. 2- بعضي عناصر ارتشي مانند فرماندهان فعلي كردستان و آذربايجان غربي و پارهاي از پرسنل زير فرمان در اثر نداشتن بينش مذهبي و انقلابي در كناره كارهاي مثبت خود روح خصومت و عقده را بين ترك و كرد منطقه چنان تحريك كردهاند كه براي هميشه اختلاف باقي خواهد ماند و به احتمال قوي با يك جنگ چريكي از سوي دمكراتها مواجه خواهيم شد همين عامل باعث بيزاري مردم بي گناه از جمهوري اسلامي و بدبيني به ما گشته است كه در نتيجه مردم به سوي دمكراتها سوق داده ميشوند. 3- با تحقيقات مفصل كه گزارشات و نوارهاي موجود جوانمردان استخدامي ژاندارمري و مجاهد نماهاي نقده تحت سرپرستي آقاي معبودي و سرگرد نجفي در قارنا از توابع نقده حداقل 45 نفر را بدون گناه قتل عام كرده در محل سكونت آنها و بعداً كشتهها را در بيابانها انتقال دادهاند كه وانمود نمايند در جنگ كشته شدهاند و دهات را غارت كرده و به آتش كشيدهاند و استوار بيگلري در كوپلكو 5 نفر را كشته و اين در اثر بي لياقتي يا خيانت و توطئه فرماندهان ژاندارمري از يكسو و تحريك احساسات ضد كردي و بيدار شدن روح انتقامجوئي بر ضد كردهاي معصوم از سوي ديگر است متاسفانه با اينكه عاملين اين كشتار شناخته شدهاند به علت حمايت ظهير نژاد از مفسدين محلي امكان دستگيري و مجازاتشان نيست. 4- در نقده و حومه و بلكه سراسر كردستان و آذربايجان غربي يكي از عوامل جنگ و خونريزي وجود ملانماهاي ساواكي با تعصب ضد كردي و فئودالهاي مسلح است كه توسط ارتش و ژاندارمري مسلح شدهاند و دادگاه انقلاب و سپاه پاسداران انقلاب قدرت كافي براي جلوگيري را ندارد مانند جريان قارنا كه حكم حاكم شرع آقاي خلخالي و آقاي اميد نجف آبادي اجرا نشد. 5- در كنار راه حل نظامي، راه حل فرهنگي و ايدئولوژي و عمراني جهت كردستان و آذربايجان غربي لازم است.
پيشنهاد:
-تصفية روحانيون قلابي كه باعث جنگ دو سه ماه قبل نقده شدهاند و ساير نقاط.
- دستگيري و مجازات عاملين كشتار و غارت قارنا، بيگم قلعه و آتش سوزي خرمن و خانههاي دوآب و غيره.
-نظارت روي دادگاه انقلاب و تقويت آن جهت دستگيري مفسدين.
-تعويض يا توبيخ فرماندهاني كه رسماً اطلاعات در اختيار ضد انقلابيون گذارده و درصدد تضعيف سپاه پاسداران هستند.
فرستادن دو نفر بازرس از طرف امام، دو نفر بازرس از طرف دولت و شوراي انقلاب و يك نفر از طرف دادستان كل. با تقديم احترامات فائقه – مهدي بهادران 24/6/58(كيهان26/6/1358)
با این همه این تنها بخشی از ماجراست و اصل ماجرا را باید از زبان مردم روستا شنید. روزنامه اطلاعات در تاریخ 16آذر ماه سال 58 گزارش مفصلی را در مورد فاجعه ی قتل عام قارنا تهیه می کند و در آن ضمن پرداختن به عوامل شکل گیری این فاجعه ، گفت و گوهایی با مردم این روستا انجام می دهد که بخشی از آن به شرح زیر است:
« حمزه مي گويد: روز 11 شهريور، تمام اطراف ده را با تانك و توپ محاصره كرده بودند، و ساعت يك بعدازظهر عده اي حدود صد نفر بهمراه شخصي باسم قادري، بشكل مجاهدين پاسدار، بخانهها ريختند و هر كسي را دم دستشان ديدند، كشتند و سر بريدند. روحاني ده، با يك جلد قران، نزد انها رفت و قسم خورد كه مردم اين ده هيچ تقصير و گناهي ندارند. مهاجمين روحاني ده را فوراً كشتند و سرش را بريدند و با خود بردند و هنوز سر روحاني ده پيدا نشده است،
زني كه دو فرزند 15و 18 ساله اش را در اين كشتار از دست داده است مي گويد:
آن ها به هيچكس رحم نكردند. اين همه بيرحمي را ما هيچ جا نشنيده بوديم آن ها كه حالا زنده اند در آن ساعت يا در ده در خانه شان نبودند يا توانستند به طريقي خود را مخفي كنند. درباره نوع اسلحه اي كه بكار برده شده بود،
پيرمردي بنام سيداحمد، مي گويد:-بعضيها را با تفنگ كشتند بعضيهارا با چاقو و كارد سر بريدند، بعضيها را هم مخصوصاً كودكان را زير لگد و پوتين خفه كردند.
سيد احمد كه 9 نفر از اعضاي خانواده اش را از دست داده است درباره چگونگي زنده ماندن خود مي گويد:
-من انروز در نقده بودم و غروب، وقتي وارد قارنا شدم، جهنم را جلوي چشم خود ديدم.
مردم چه مي خواهند؟
از فاجعه قارنا بيش از سه ماه مي گذرد. مردم زجر كشيده اين روستا علاوه بر از دست دادن عزيزان خود از درد بزرگ ديگري هم دارند، انها مي گويند:
-درد ما اينست كه در طول اين مدت، هيچكس به فرياد ما نرسيده است. هيچكس نيامده تا وضع ما را ببيند ما قاتلين عزيزان خود را مي بينيم كه خونسردانه و فاتحانه از مقابل ما مي گذرند. بعضيهايشان بخاطر اين جنايت پاداش هم گرفته اند! ما مي دانيم طرح اين جنايت، يك امير ارتش بوده است.
ما پول نمي خواهيم
گروهي از اهالي ده «قارنا» با اطلاع از سفر هيات حسن نيت به كردستان با دو ميني بوس از «قارنا» به مهاباد امدند. انها با حرفهايشان، داريوش فروهر را سخت متأثر كرده بودند. وقتي فروهر به زني كه شوهر و دو دخترش را از دست داده بود گفت بكار شما رسيدگي مي شود، با فرياد و بغض گفت:
-در ده ما جنايت شده، ما پول نمي خواهيم، ما فقط مي خواهيم قاتلين عزيزان ما را بگيريد و محاكمه كنيد و مزدشان را كف دستشان بگذاريد. ما مي خواهيم ان گروهي كه وارد خانههاي ما شدند و عده اي طفل معصوم و بي گناه را كشتند و حالا با خيال راحت و خيلي خونسرد، از مقابل ما مي گذرند دستگير و محاكمه شوند. ما چيزي نمي خواهيم، جز عدالت. ما مي خواهيم كسي به فرياد ما برسد. كسي بيايد اينجا و به كار ما رسيدگي كند. ديروز عده اي امدند و گفتند: خوب جنگ بود و جنگ هم از اين حرفها دارد،اما بخدا، به دين، به پيغمبر،اينجا جنگ نبود،اينجا يك مشت مردم بي گناه را سلاخي كردند. بچه چهار ساله چطور مي توانست در قيام شركت داشته باشد.
فروهر به آنها قول داد: حرفهايشان را به امام منتقل كند. بازماندگان قتلها هم سوار ميني بوسها شدند و در حالي كه لحظه اي از گريستن و ناليدن ارام نداشتند. خود كه هنوز نشانههاي عزاداري و تعزيت رابر تن دارد بازگشتند.(اطلاعات16/9/1358)
هم چنین روزنامه ی اطلاعات در تاریخ 21 آذرماه نامهی سرگشادهی جمعیت حقوقدانان ایران دربارهی وقایع کردستان به ویژه فاجعه ی قارنا را به نخستوزیر، مهندس بازرگان ، منتشر می کند. در بخشی از این نامه آمده است"... مطلعید که در مناطق کردنشین از استانهای آذربایجان غربی و کردستان و کرمانشاه گزارشاتی دلخراش در رابطه با تجاوز به آزادی و حقوق اساسی شهروندان ارسال میشود. بهویژه فاجعه روستای "قارنا" که نماد خشونت و انتقامگیری ضدبشری میباشد و لازم است در مورد آن تحقیقاتی جدی صورت پذیرد... وظیفهی انسانی و ملی همه ماست که در برابر این فاجعه بایستیم و از گسترش دامنهی این اختلافات جلوگیری به عمل آوریم..." (روزنامهی اطلاعات، 21 آذرماه 1358، ص 2).
کشتارهای بعدی
در همین زمان، ملا حسنی و گروه تحت فرماندهی اش، چنین جنایاتی را در ابعاد مختلف در روستاهای دیگر کرد نشین نیز انجام داده بودند که از آن میان می توان به روستاهای: ده نالوس در اشنویه، ده سراوکانی، کلیج در منطقۀ پیرانشهر، ده صوفیان، شادله در نقده و قره قشلاق، ایندرقاش، داشخانه و ... اشاره کرد که همگی تحت عنوان پاکسازی و در جهت انقلاب و با حمایت و مشارکت حسنی صورت گرفته است.
روز سیزده آبان سال 1359 افرادی تحت عنوان کمیته ارومیه و بسیج، که تحت رهبری حجت الاسلام ملا حسنی و عظیم معبودی اداره می شدند، برای پاکسازی روستاهای مهاباد ـ منطقه شاروپران ـ وارد ده ایندرقاش شدند. ده ایندرقاش و ده دیگری به نام یوسف کند، در ده کیلومتری شمال خاوری مهاباد قرار دارند. پیش از هجوم سپاه پاسداران و ارتش به منطقه، محل پیشمرگان و حزب دموکرات بوده است. هنگامی که حسنی و اعضای کمیته بسیج به سرپرستی معبودی به ده می رسند، به نام پاکسازی و خلع سلاح از مردم طلب اسلحه می کنند؛ و مردم می گویند که ده روز قبل سپاه به منطقه آمده و سلاح ها را تحویل گرفته است. افراد حسنی بدون توجه به نظریات مردم و سندی که بیانگر تحویل اسلحه به سپاه بود، به ضرب و جرح مردم پرداخته و تا روز بعد به آن ها فرصت می دهند که سلاح خود را تحویل دهند! هنگام خروج از ده ، حزب دموکرات به آن ها حمله ور شده و آن ها مجبور به عقب نشینی به طرف ده می شوند. اما در بازگشت به قتل مردم بی گناه می پردازند. در کمتر از دو ساعت 35 نفر از روستائیان قتل عام می شوند. افراد ملا حسنی و کمیته بسیج معبودی به کسی رحم نکردند. از مدخل ده هر کسی را که می دیدند به رگبار بستند.
در هفدهم آبان و چهار روز پس از کشتار در ایندرقاش افراد بسیج ارومیه و نقده که با رهبری حجت الاسلام ملا حسنی و عظیم معبودی، به قصد پاکسازی روستاهای منطقه عازم صوفیان اشنویه می شوند. و بدون مقدمه شروع به تیراندازی می کنند، روحانی ده و معلم آن و جمعاً 13 نفر کشته و 20 نفر زخمی می شوند.
کشتارهای بعدی به اختصار و به نقل از مرکز فرهنگی مقابله با ژینوساید کرد چنین است :
کشتار دسته جمعی مردم روستای قلاتان(نقده)در تاریخ 6/1/59،که در حمله به این روستا 13 نفر کشته شدند.
کشتار دسته جمعی روستای صوفیان از توابع پیرانشهر در تاریخ 27/8/59 که 12 نفر از اهالی غیر نظامی این روستا به قتل می رسند و 7 نفر از آن ها بالای 50سال سن داشتند.
-قتل عام روستای باییزآباد( نقده) در تاریخ 18/8/60 که 12 نفر به قتل می رسند اما تنها اسامی 9 نفر شناسایی شده است.
کشتار دسته جمعی کارگران کوره خانه ی آجر پزی ساروقامیش در تاریخ 23/6/60 که در این فاجعه 18نفر کشته شده اند و اسامی 13 نفر شناسایی شده است.
کشتار دسته جمعی مردم روستای قره گول مهاباد در تاریخ 6/11/61 که در این کشتار نیز 18 نفر جان خود را از دست می دهند که اکثر آن ها بالای 50 سال سن داشته اند و حتا افراد ی با سنین 70 و 95 سال در میان آنها دیده می شود.
کشتار 9 نفر از اهالی روستای سوزی از توابع مهاباد
کشتار دسته جمعی مردم روستاهای دیلانچرخ، حلبی، كویكان، كهریزهی شكاكان و یونسلیان در منطقه ی نقده در این کشتار ها مجموعا بیش از 40 نفر کشته شده اند که تنها اسامی 23 نفر تا کنون شناسایی شده است.
کشتار دسته جمعی در روستاهای دیمه سور، جعفر آباد، مرجان آباد از توابع مهاباد. در این حملات که در تاریخ 25/12/61 انجام گرفت عده ی زیادی از مردم غیر نظامی کشته شدند که تنها اسامی 9 نفر شناسایی و ثبت شده است.
کشتار دسته جمعی مردم روستاهای هه لقوش و گیجه، در منطقه ی سوما ی ارومیه در تاریخ 3/1 /62، که اسامی 13 نفر شناسایی و به ثبت رسیده است.
10- کشتار دسته جمعی روستاهای چقل مصطفی، خلیفه لیان و گورخانه (نقده) در تاریخ 5/1/62، که منجر به کشته شدن 21 نفر شده است.
11- کشتار دسته جمعی روستاهای جبرییل آباد و گونده ویله و دو آب(اشنویه)،23/6/62، 6نفر در این حملات جان خود را از دست دادند.
به جز اسامی کشته شده گان روستای قارنا در سال 1358 که از 68 نفر آن ها تنها اسامی 49 نفر قابل شناسایی بوده و 12 نفر از اهالی روستای قلاتان، 35 نفر از اهالی روستاهای ایندرقاش و وسوکند و 12 نفر از اهالی صوفیان، در سال 1358، حدود 27 نفر دیگر از شهروندان غیر نظامی در دیگر مناطق کوردستان جان خود را از دست داده اند. از این 27 نفر، اسامی 25 نفر آن ها در آرشیو حزب دموکرات کوردستان ایران به ثبت رسیده و دو نفر دیگر در تحقیقات محلی شناسایی شده اند. اسامی بسیار محدود شناسایی شده در سال 1359 با توجه به حجم عظیم حملات همه جانبه و با توجه به تعداد کشته شدگان در سال 58 و دیگر سال ها نشان از این دارد که این آمارها تحت هیچ شرایطی منعکس کننده ی تعداد واقعی جان باختگان نیست . زیرا بنا به نقل قول های مردمی تعداد کشته شدگان شهروندان غیر نظامی در شهری همانند سنندج هزاران نفر ذکر شده که حتی یک نام هم به ثبت نرسیده است. نکته ی دیگر قابل ذکر این است که از این 27 نفر 6 نفر آن ها تیرباران شده اند و معلوم نیست که این 6 نفر که 3 نفر از آن ها زن بوده اند، از اعضا یا هواداران احزاب بوده اند و یا مردم عادی.اما آن چه همین مورد نشان می دهد این است که ظاهرا تفکیکی میان نیروهای مسلح نظامی کورد و شهروندان عادی صورت نمی گرفته است.( مجله ی جنگ در کوردستان،ضمیمه ی سال 1359،1360 و 1362)
در واقع می توان گفت که بین سال های 1358تا 1362 حدود 14 حمله که منجر به کشتار دسته جمعی شهروندان عادی شده است، انجام گرفته است.در این عملیات ها صدها نفر کشته شده اند که تا کنون تنها نام 242 نفر به ثبت رسیده است و جالب توجه است که از این 242 نفر 105 نفر از آن ها یعنی حدود44%، از کوردهای منطقه ی نقده هستند و شهر مهاباد با 72 کشته در مقام دوم قرار می گیرد. این مسئله نشان می دهد که استان آذربایجان غربی با توجه به حوزه ی نفوذ کسانی چون ملا حسنی و لشکر جوانمردان اش بیش از هر منطقه ی دیگر، درگیر آشوب و کشتار دسته جمعی مردم بی گناه روستا ها شده است.
اعدام های دسته جمعی و فردی
آن چه تا به این جا آمد تنها آمار کشته شدگان در حمله به روستاها و شهرهای کوچک بود.اما در این حملات و در این جنگ ها کسانی نیز به اسارت در می آمدند و بیشتر اسیر شدگان به عنوان اعضای احزاب و یا هواداران این احزاب با حکم اعدام رو به رو می شدند. اکنون آمار اعدامی های اعضای احزاب کوردی یا فعالان سیاسی که در این سال ها در کوردستان اعدام شده اند را بررسی می کنیم.
در فاصله ی سال های 1358 تا 1370(1979-1991) در فاصله ی 12 سال، 832 نفر تیرباران شده اند (مرکز فرهنگی چاک).از این افراد 399 نفر از آن ها عضو یا هوادار حزب دموکرات کوردستان ایران معرفی شده اند و209 نفر نیز از اعضای حزب کومله، و در مورد182 نفر باقی مانده هویت سیاسی مشخصی ذکر نشده و در واقع معلوم نیست که عضو کدام حزب و گروه سیاسی بوده اند. برخی بر این باورند که تنها 802 نفر از این آمار ها اعدامی های به دست حکومت بوده اند، و 28 نفر از آن ها یعنی حدود 3 درصد، در جنگ های داخلی که میان حزب دموکرات کوردستان و کومله درگرفت کشته شده اند.
79 نفر از این افراد یعنی حدود 10 درصد کلیه اعدام شده ها از میان شهروندان عادی بوده اند و هیچ گرایش حزبی و فعالیت ویژه ی سیاسی نداشته اند. بلکه در اعدام های دسته جمعی ناگهانی کشته شده اند. لازم به ذکر است که تعداد دیگری( احتمالا23 نفر) از این اعدامی ها کسانی بوده اند که در جنگ های میان احزاب کوردی و دولت اسیر شده اند و همان جا تحت عنوان اعدام صحرایی تیرباران شده اند.
پدیده ی اعدام های دسته جمعی هم یکی دیگر از ویژگی های اعدام های سیاسی بوده است که در مشهور ترین مورد آن 59 نفر از جوانان مهابادی در تاریخ 12/3/1363 بازداشت شده و همگی به طور هم زمان اعدام می شوند. همان طور که در ادامه خواهید دید بیشترین تعداد اعدام ها در سال های 1360،61،62،63 و 1367 روی داده است. در این میان سال 1360 با اعدام 163 نفر، و سال 1362 با اعدام 160 یکی از سیاه ترین سالهای تاریخ سیاسی ایران و کوردستان است.
اکنون آمار جزیی تر این اعدام ها:
در 28 مرداد1358، یازده نفر هم زمان در زندان دیزل آباد کرمانشاه از جمله هرمز گرجی بیانی یکی از فعالان سیاسی طیف چپ، اعدام شدند. احتمالا تعدادی از این اعدامی ها کورد نبوده اند.(مرکز فرهنگی چاک)
فردای آن روز یعنی 29مرداد ماه نیز 7نفر اعدام می شوند.(روزنامه ی کیهان، 30مرداد 1358)
3شهریور ماه(26اوت) 7نفر از جمله یکی از اعضای شورای شهر، یک فیلم بردار و برادران مصطفی سلطانی اعدم می شوند(خبرنامه ی کومله پاییز 1359)
4شهریورماه 1358(28اگوست)، 11 نفر در شهر سنندج تیرباران می شوند.(روزنامه ی اطلاعات 7/6/1358)
5شهریور1358(29اگوست)یعنی فردای آن روز 20 نفر در پادگان شهر سقز اعدام می شوند.(روزنامه کیهان.6/5/1358).
5 شهریور 58 متاسفانه 27 نفر که پیرترینشان آقای نقره ای بود وجوانترینشان عثمان شارع که حدودا 15 سال سن داشت اعدام شدند.
از تاریخ 2/2/1358 که اسماعیل مولود نژاد جوان 21 ساله در زندان اشنویه اعدام شد تا 9/11/1358 که به اعدام محمد پروری انجامید مجموعا 16 نفر از اعضای حزب دموکرات کوردستان ایران و 10 نفر از اعضای حزب کومله اعدام شدند.(مجله ی جنگ در کوردستان،ویژه نامه ی سال1358)
در سال 1359 مجموعا 39 نفر از اعضا و هواداران حزب دموکرات و13 نفر از اعضای حزب کومله اعدام شده اند.( جنگ در کوردستان ویژه نامه ی 1359).
سال 1360 همان طور که گفته شد 163 نفر در زندان های مهاباد، سنندج، کامیاران، بانه، دیواندره، قروه، و دیگر شهرهای کوردستان اعدام شده اند. 35 نفر از این افراد از اعضا و هوادران حزب دموکرات کوردستان و37 نفر از اعضا و هوادران حزب کومله بوده اند.(جنگ در کوردستان ویژه نامه ی 1360، مرکز فرهنگی چاک، سایت کومله و حزب کمونیست ایران)
سال 1361 اسامی 88 نفر که حکم اعدام با تیرباران در مورد آن ها اجرا شده به ثبت رسیده است. از میان این افراد 18 نفر عضو حزب کومله، 38نفر عضو حزب دموکرات و مابقی فعالان سیاسی مستقل و یا وابسته به دیگر احزاب کوردستان به عنوان مثال حزب خبات بوده اند.(مرکز فرهنگی چاک، مجله جنگ در کردستان، سایت حزب کومله و حزب کمونیست ایران)
سال 1362، از 160 نفر اعدامی که اشاره شد،بارزترین اعدام های دسته جمعی همان اعدام معروف 59 نفر در مهاباد است. مابقی اعدامی ها 36 نفر عضو حزب دموکرات و 30 نفر عضو حزب کومله بوده اند.دیگر افراد در اعدام های زندان های سقز، سنندج، سردشت جان شان را از دست داده اند. .(مرکز فرهنگی چاک، مجله جنگ در کردستان، سایت حزب کومله و حزب کمونیست ایران)
سال 1363 آمار به ثبت رسیده حاکی از این است که 34 نفر از اعضای حزب دموکرات و 11 نفر از اعضای حزب کومله اعدام شده اند. در مورد دیگر اعدامی ها و اسامی آن ها آماری در دسترس نیست.(مرکز فرهنگی چاک، مجله جنگ در کردستان، سایت حزب کومله و حزب کمونیست ایران)
سال1364 اسامی 19 نفر از اعدامی های حزب دموکرات کوردستان و حدود 18 نفر از اعضای حزب کومله اعدام شده اند. لازم به ذکر است برخی منابع معتقدند تعدادی از این اسامی ممکن است مربوط به کشته شده های جنگ داخلی کومله و دموکرات مربوط باشد.(مرکز فرهنگی چاک، مجله جنگ در کردستان، سایت حزب کومله و حزب کمونیست ایران)
در سال 1364 «علی جهانی» به همراه دو دوستش بازداشت و پس از شکنجه های فراوان در تهران اعدام می شوند.
سال 1365 و 1366، هفت نفر از اعضای حزب کومله و 13 نفر از اعضای حزب دمکرات اعدام شده اند .(مرکز فرهنگی چاک، مجله جنگ در کردستان، سایت حزب کومله و حزب کمونیست ایران)
در اعدام های دسته جمعی که در سال های 1367 و 1368 در کل زندان های ایران انجام گرفت 23 نفر از اعضا، هوادران و حزب دموکرات و برخی فعالان سیاسی مستقل و یا کسانی که خود را قبلا تسلیم کرده بودند و با نام تسلیمی شناخته می شدند و نیز حدود 36 نفر از اعضای حزب کومله اعدام شدند. لازم به ذکر است که تعداد زیادی از اعضای حزب کومله (21نفر)، کسانی بودند که در جریان جنگ حلبجه به اسارت در آمده بودند.(مرکز فرهنگی چاک، مجله جنگ در کردستان، سایت حزب کومله و حزب کمونیست ایران)
سال 1369،هشت مورد اعدام به ثبت رسیده که سه نفر از آن ها به عنوان اعضای حزب دموکرات شناخته شده اند و پنج نفر دیگر هویت سیاسی مشخصی برایشان ذکر نشده است .(مرکز فرهنگی چاک، مجله جنگ در کردستان، سایت حزب کومله و حزب کمونیست ایران)
سال 1370، آمار ها حکایت از اعدام 25 نفر دارد که سه نفر از آن ها عضو حزب کومله، بوده اند و از هویت سیاسی 22 نفر دیگر اطلاعاتی در دست نیست .(مرکز فرهنگی چاک، مجله جنگ در کردستان، سایت حزب کومله و حزب کمونیست ایران)
آن سوتر اما از سال 1370 به بعد آرشیوی از اعدام های و یا کشته شده ها در دسترس نیست. تنها سایت حزب کومله آمارش را تا سال 1373 و 1374 به روز کرده است که در این میان می توان به ترور 13 نفر از اعضای این حزب و نیز اعدام چهار تن دیگر اشاره کرد.
از سال 1374 تا سال 1382 مطلقا هیچ آماری در دسترس نیست. البته در این دوران حقیقتا آمار اعدام ها بسیار پایین آمده بود اگر حکمی هم صادر می شد یا اجرا نمی شد یا بسیار با تاخیر اجرا می شد. اما از سال 1382 به بعد موارد اعدامهایی که تا به حال ثبت شده است به شرح زیر است.
سال 1383 ، شش نفر از اعضای حزب دموکرات کردستان ایران در شهر سقز اعدام شدند.احکام اعدام این افراد چند سال پیش صادر شده بود.( روزنامه ی آشتی 29/1/1383، سایت حزب دموکرات کردستان ایران)
اسماعیل محمدی اهل بوکان، به اتهام همکاری با حزب کومله در سال 1382 دستگیر و در 13 شهریور 1384 در زندان ارومیه به اتهام محاربه به دار آویخته شد
محمد پنجوینی به اتهام عضویت در گروه" اگری سور "در سال 1381 دستگیر و زندانی شد و در 13 شهریور 1384 به دار آویخته شد.
حسن حکمت دمیر در سال 2007 به اتهام عضویت در پژاک در زندان خوی اعدام گردید.( سازمان دفاع از حقوق بشرکردستان).
از سال 1386 تا 20 آبان 1388، که احسان فتاحیان اعدام شد، اعدام دیگری گزارش نشده است، اما آن چه مشخص است اکنون 14 نفر از فعالان سیاسی کورد به اعدام محکوم شده اند و هم چنان در انتظار لغو حکمشان هستند. اسامی این افراد به شرح زیر است:
زینب جلالیان -2- شیرکو معارفی-3- حبیب الله لطیفی 4- سید سامی حسینی ، سلماس 5- سید جمال محمدی ،سلماس 6- رستم ارکیا 7- فسیح یاسمنی 8- رشید آخکندی 9- حسین خضری 10- فرزاد کمانگر11- علی حیدریان 12- فرهاد وکیلی 13- مصطفی سلیمی ،روستای ایلوی سقز 14- انور رستمی.
هم چنینن لازم به ذکر است بنا به گزارش سال 1991 عفو بین الملل از سال 1979 تا 1991. 50000کرد کشته شده اند.نیز از سال 1987 تا 1991، 105 نفر از کوردها در ایران اعدام شده اند. در گزارش ماه مارس سال 1994 همین سازمان در ژوئن سال 1993 ، 5نفر در کرمانشاه بعد از دو سال زندان اعدام شده اند.
بر اساس گزارش کمیسیون مبارزه با تبعیض نژادی و حمایت از اقلیت ها ی وابسته به سازمان ملل 10/8/1994 بر اساس گزارش نماینده فرانس لیبرتی در 8سپتامبر 1993 ، 70 نفر به اتهامی پوشیدن لباس کردی بازداشت و 10 نفر آنها بی نام نشان مانده اند و از سوی دیگر این گزارش اعلام می کند که تا سال 1993، 130 عملیات تروریستی علیه نیروهای اپوزیسیون کورد در کردستان عراق انجام گرفته است.
بعد از انتشار این مقاله متاسفانه 5 زندانی سیاسی دیگر کورد نیز اعدام شدند.
- 16 دی ماه 1388 فسیح یاسمنی زندانی سیاسی کورد در بامداد روز چهارشنبه در بی خبری مطلق حکم اعدامش اجرا شد.
- 19 اردیبهشت ماه1389پنج زندانی سیاسی که به نام های فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان در زندان اوین اعدام شدند. از این 5 نفر چهار نفر به جز آقای اسلامیان کورد بودند.
منابع:
1-آرشیو روزنامه اطلاعات
2-آرشیو روزنامه کیهان
3-آرشیو روزنامه انقلاب اسلامی
4- آرشیو مرکز فرهنگی چاک(کوردوساید)
5--مجله ی جنگ در کردستان
6-وبلاگ کتاب شناسی بهزاد خوشحالی و کتاب های 20 گانه اش.
7-خبرنامه گویا
8-سایت سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان
9-سایت مجموعه فعالان حقوق بشر
10-سایت حزب دمکرات کردستان ایران
11-سایت حزب کومله
12-سند UN, CD /872-12/9/88, کنگره خلع سلاح
13- سند e/cn.4/sub.201988,UN
14-سندUN ،e/cn.4-31/4/1992 شورای اجتماعی اقتصادی سازمان ملل
15-سند UN شورای امنیت s/23685/add9/31992
16- سند un، e/cn/.4/1993/45 شورای اقتصادی اجتماعی
17-گزارش عفو بین اللمل MDE 14/1/1988/
18- گزارش عفو بین اللمل MDE 14/3/1989/
19- گزارش عفو بین اللمل MDE 13/10/1992/
20- ایران :نقض حقوق بشر 1987 تا 1990سازمان عفو بیل املل MDE 31/12/1992
21- مجموعه اسناد کمیسوین حقوق بشر کردستان. ماستریخت 27/11992
در پایان لازم می دانم به طور جداگانه از بهزاد خوشحالی عزیز و مرکز فرهنگی چاک برای کمک های صمیمانه شان تشکر ویژه کنم.
این مطلب ابتدا در زمستان سال قبل و بعد از اعدام شهید احسان فتاحیان نوشته شد. اما انگار این ماشین اعدام هنوز قرار است قربانی بگیرد و چند مورد گزارش دیگر مربطو به شهرویور 58 ونیز اعدام آقای جهانی و دوستان شان را به آن اضافه کرده ام. هم چنین خبر اعدام فسیح یاسمنی و فرزاد کمانگر و یاران اش را نیز به آن افرزوده ام. بندان امید دیگر آماری به این گزارش اقزوده نشود.
0 comments:
ارسال یک نظر