میگویند جایی دور در سیارهای دور.. یکی را اعدامکردهاند.. میگویند اسمش اعلام نشدهاست.. همین برای پنهان کردن وجدان معذب کافی است.. میگویند ایناهالی سیارهی دور از اینکه از مستعمرهبودن تاریخیاش خوشحال نبوده متهم بوده...ببین تو چقدر دوری از ما..از ما «صاحبان اصلی»سیاره.. که صدای پاره شدن سینهی تو برای آخرین نفس به گوشما نمیرسد در هیاهوی پیروزی تیم «ملی»ما.. تو جزو این ملت نیستی زندانی..تو فقط آمار جمعیتی و وسعت سرزمینی هستی....بمیر اما «مال» ما باش
مال ما باش تا ما با افتخار عدد ۷۰ میلیون را در وصف جمعیت کشورمان بگوییم. اما از این ۷۰ میلیون ۱۰ میلیوناش آدم سر میبرد... از این ۷۰ میلیون دو یا سه میلیوناش ذاتا قاچاقچی و تروریست انتحاری است. از این ۷۰ میلیون بیش از ده تا ۱۵ میلیوناش خر هستند، از این ۷۰ میلیون بیش از چند میلیوناش سوسمار خور بدوی هستند..والبته ما همیشه حتا اینها را نیز انکار میکنیم... مهم این است که«ما باهم هستیم». مهم ایناست که ما«بیشمار» هستیم.
بمیر دیگه خبر مرگت چندین روزه هی باید سایت رفرش کنیم و ببینیم مردهای یا نه….
بمیر دیگر میخواهم استاتوس بزنم تو فیس بوکم ..زنده باد ایران.. میخواهم استاتوس بزنم ویوا افشین قطبی، میخواهم استاتوس بزنم زنده باد مبارزهی طبقاتی و مرده باد مبارزه برای ارتجاع قومی.
بمیر میخواهم استاتوس بزنم زندهباد کوردستان بزرگ، بمیر دیگر میخواهم برای دوست دخترم شعر عاشقانه بنویسم..
بمیر
بمیر دیگر عوضی چرا نمیفهمی شادی حق ماست
مال ما باش تا ما با افتخار عدد ۷۰ میلیون را در وصف جمعیت کشورمان بگوییم. اما از این ۷۰ میلیون ۱۰ میلیوناش آدم سر میبرد... از این ۷۰ میلیون دو یا سه میلیوناش ذاتا قاچاقچی و تروریست انتحاری است. از این ۷۰ میلیون بیش از ده تا ۱۵ میلیوناش خر هستند، از این ۷۰ میلیون بیش از چند میلیوناش سوسمار خور بدوی هستند..والبته ما همیشه حتا اینها را نیز انکار میکنیم... مهم این است که«ما باهم هستیم». مهم ایناست که ما«بیشمار» هستیم.
بمیر دیگه خبر مرگت چندین روزه هی باید سایت رفرش کنیم و ببینیم مردهای یا نه….
بمیر دیگر میخواهم استاتوس بزنم تو فیس بوکم ..زنده باد ایران.. میخواهم استاتوس بزنم ویوا افشین قطبی، میخواهم استاتوس بزنم زنده باد مبارزهی طبقاتی و مرده باد مبارزه برای ارتجاع قومی.
بمیر میخواهم استاتوس بزنم زندهباد کوردستان بزرگ، بمیر دیگر میخواهم برای دوست دخترم شعر عاشقانه بنویسم..
بمیر
بمیر دیگر عوضی چرا نمیفهمی شادی حق ماست
2 comments:
اگر دوست داری شادی کنی، بگذار زنده بماند تا شادیت را ببیند، بعد از درد شادی تو دق کند
بادهای سردی که با سوز خود از باغهای به خواب رفته به دیوارهای جهل هجوم میآوردند..
زندانیانی که دو دست خود را به میلههای سلول بست زده ..
چشمهای خود را به کریدور دوخته اند..
نجوایی بود دوباره، حاکی از مبارزهی آزادی و جهل
پاهایی در بند اما روحی آزاد..
این بار نه صدای خش خش دمپایی ..
گامهایی محکم تر از گرز رستم زمین را به لرزه در آورد
کمی آن سو تر...
طنابی حلقه شده ،به دار آویخته..
صندلی ایستاده بر چها ر پایهی لرزان..
آخوندکی نجس تر از ... در زیر دار ،قرآن به دست ایستاده..
کوهی در میان دو سرباز..
و گفتگویی میان گلو، طناب ، دار و صندلی ...
تار و پودهای طنابی که از شدت شرمندگی به هم می پیچیدند..
نالههای داری که به فریاد در آمده..
صندلی که ، بغض کرده می لرزد..
انسانهایی!!!که قاه قاه هایشان در سوز باد و سکوت زندان میپیچید..
و خدایی که خواب بود
شاید هم که نبود
یا اگر بود سرزمین من در قلمروش نبود!!!
کمی آن طرفتر
مادری بر سر سجاده..
دستهایی رو به خدا..
هم آغوش شدن گونههایی ترک خورده با اشک..
پدری که فریادهایش در سینهی قبر خفتهگان گورستان را بیدار می کرد و..
و سرزمینی، کوردستانی ،باوری، راهی، که همیشه خواهد بود.
تقدیم به مادر حسین و کوردستان
از طرف جمعی از دانشجویان کرد
ارسال یک نظر