۱۳۸۹ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

نمدمال شدن جنبش سبز و کنش بی کنشی


  نخست: نقل است که وقتی هولاکو خان مغول، خلیفه بغداد را به اسارت گرفت، اطرافیان خان مغول ، وی  را از کشته‌شدن خلیفه  بر حذر داشتند. چرا که  بر این باور بودند اگر  خون  خلیفه‌ای بر زمین ریخته شود دنیا زیر و رو می‌شود و آسمان به زمین خواهد آمد. از این رو  هولاکو خان که باورش به افسانه‌های مردم قدر بود، از ترس این‌که مبادا در اثر کشته شدن خلیفه بلایی  نازل گردد دست به دامان   وزیر مدبر و دانشمند  خود خواجه نصیرالدین طوسی می‌شود و با او دراین باره مشورت می‌کند. خواجه نصیر وزیر ایرانی خان مغول که فردی باهوش و زیرک بود که نه می‌خواست خلیفه از مجازات بی نصیب بماند و نه می خواست ترس هولاکو‌خان را نادیده بگیرد، پیشنهاد می کند تا  فراشان میرغضب ، خلیفه را در نمدی پیچانده و از در احتیاط اندک اندک  دست و پای او را مالش دهند ، تا  چنانچه  در  اثنای این مالش مثلا  دیدند و یا شنیدند ،  آثار رعد و برق و باد و غرش آسمان بروز کرد و زمین به لرزه در آمد ، دست  نگاه دارند و اگر اتفاقی از آسمان نیافتاد و بلایی نازل نشد به مالاندن خلیفه در نمد ادامه دهند تا خاطر مبارک خان را از  تشویش حیات خلیفه آسوده سازند. فراشان و نمد‌مالان خلیفه را در نمد پیچاندند و سری به آسمان و دستی به نمد خلیفه را مالاندند و مالاندند و هم‌چنان مردم نظاره‌گر و نمد‌مالان به آسمان نگاهی می‌کردند و آسمان به زمین نزدیک نشد و نشد  تا عاقبت  خلیفه در اثر نمد مال شدن  دار فانی را وادع  گفت.

دوم: داسایوفسکی نویسنده‌ی نامدار روس یک جمله‌ی بسیار معروف دارد که می‌گوید« انسان موجودی است که عادت می‌کند». این عادت کردن انسان با شرایط تکرار و در روند قرار گرفتن  فضای دور و برانتظار، یکی از اصلی‌ترین نتایج‌اش «بی کنشی» و « مقهور» شرایط شدن است. انسان عادت کننده کنش تعیین کننده را فراموش می‌کند و صدای فریادش را خاموش.
سوم:  به دلیل آن‌که به ورزش علاقه‌مند بوده ام و همیشه یکی از بینندگان مسابقات فوتبال بوده‌ام و بدون شک مسابقات فوتبال تیم ملی ایران را بیش از ۲۵ سال است که به یاد می‌آورم. آن‌چه توجهم را جلب کرده است. روحیه‌ی واکنشی و منتظر ماندن برای واکنش به کنش رقیب است. اگر دقت کنید فوتبالیست‌های ایران وقتی توپی روی هواست با چهار چشم آن را نگاه می‌کنند و منتظر می‌مانند تا ببییند که بازیکن حریف  توپ را به اختیار خود در می‌آورد یا نه؟ اگر وی توپ را گرفت تازه شروع می‌کنند به دویدن برای این‌که مانع حمله‌ی تیم حریف شوند و یا در بهترین حالت توپ را از وی بگیرند. بسیار به ندرت دیده می‌شود که فوتبالیست ایران وقتی توپی در هواست خود اقدام به دویدن و یا پریدن برای مالکیت توپ بکند و وی آغاز گر کنشی باشد که می‌تواند حریف را به واکنش وادارد بلکه همیشه منتظر اقدام بعدی حریف است تا واکنش بعدی‌اش را انجام دهد و برای همین است که سال‌هاست که بیشترین گل‌های فوتبال ما از روی ضربه‌های ایستگاهی است. یعنی جایی که به اجبار آغازگر بازی باید ما باشیم.

چهارم: اما آن‌چه بیش از هر چیز خطرناک است این است که جنبش‌های سیاسی اجتماعی در فضای قضاد و قدری و تن دادن به شرایط و منتظر ماندن بیافتند. روزی که خبر توقیف روزنامه‌ی سلام در شهر پیچید دانشجویان خاموش ننشستند و حادثه‌ای به نام کوی دانشگاه و جنبش دانشجویی که از قبل از انقلاب به محاق رفته بود جانی دیگر  گرفت. اما با در روند قرار گرفتن جنبش دانشجویی و تن دادن به شرایط تکرار و فرساینده، جنبش دانشجویی تا چندین سال به محاق رفت.
سال‌ها بعد در خرداد ۸۸ وقتی مردم نتیجه‌ی اعلام شده برای انتخابات دهم ریاست جمهوری را آن ندیدند که خود آفریده بودند، به خیابان آمدند و جنبشی آفریدند که جهان و افکار عمومی آن را آشفت و نگاه احترام آمیز خود مردم را به یکدیگر و مردم جهان را به این مردم برانگیخت. اما بعد از این‌که جنبش خیابانی به صورت یک عادت روزانه و مناسبتی در آمد..کم کم عادت و انتظار،  راه را به کنش‌های مقابل حریف داد  و منتظر ماندیم که ببینیم که آیا رهبر حکم را تنفیذ می‌کند، بعد منتظر ماندیم ببنیم تحلیف انجام می شود، بعد منتظر ماندیم ببنیم، منتظر ماندیم ببینیم و منتظر ماندیم بشنویم و ...منتظر ماندیم و شنیدیم و دیدیم که بر کف خیابان کشتند‌مان و در زندان‌ها شکنجه‌ کرندمان وبه عنوان فعال و روزنامه‌نگار  تبعید کردندمان و زندانی‌هایمان را اعدام و جنازه‌ها را نیز پس نداندمان...
منتظر ماندیم تا رهبران و سران جنبش را نیز بازداشت کنند و دیدیم و شنیدم که اول حصر کردندشان وبعد نیز بردندشان و آدرس هم به ما دادند و هم‌چنان ماییم و انتظار برای کنشی دیگر دیگر نمی‌دانم منتظر چه هستیم...

0 comments:

ارسال یک نظر