بیانیه هفدهم آقای میرحسین موسوی کاندیدای سابقا معترض انتخاباتی انتخابات ریاست جمهوی دهم جمهوری اسلامی حاوی نکات بسیار مهمی بود که البته اصلی ترین نکته اش این است که دیگر باید بپذریم ظاهرا آقای میر حسین موسوی به نتیجه ی انتخابات و غیر قانونی بودن دولت معترض نیست. برای همین نوشتم کاندیدای سابقا معترض.
به نظر من بیانیه به دو بخش اصلی تقسیم شده است. بخش اولیه تا قبل از پیش نهادها، بیانیه ای با وقار سنگین و با نگاهی تحلیلی و انسان مدار و پشتوانه ای واقعی برای مردم معترض جامعه ی امروز ایران است.بیانیه ای که نشان پایدار از باور میر حسین موسوی به عدم خشونت جنبش مردمی و نهایت تلاش اش برای گریز از خشن شدن فضا است. نکته هایی که موسوی بیان کرده از جمله در مورد اقتصادی شدن فضای فعالیت های سپاه و به تبع آن سرکوب مردم که نتیجه ی وابستگی اقتصادی نیروهای نظامی می باشد. حتا متلک پرانی شیرینش در مورد این که ما آمریکایی نیستیم وبرای هیچ کس کارت تبریک نفرستاده ایم از نکات قابل اشاره است. موسوی حقیقتا نشان داده از بعد شصیتی از آن موسوی نخست وزیر دهه ی شصت که تقریبا شخصیتی خود اتکا و تا حد زیادی خشن بود به دولتمردی مهربان و انسان دوست و صلح طلب تبدیل شده است.
اما بخش دوم بیانیه که شامل پیشنهادات جناب میرحسین موسوی برای برون رفت از بحران کنونی است. به ناگاه شوکی عظیم را به خواننده وارد می کند. که حتا اگر بخواهیم بگوییم، موسوی از سیر و رند وقایع نترسیده که قطعا نترسیده، اگر بپذیریم موسوی اقدام به مصالحه نکرده که ظاهرا اهلش نیست، اگر بپذیریم که موسوی پشت مردم را خالی نکرده است که از بخش اول همین بیانیه هم بر می آید که اهل این کار نیست، اگر بپذیریم موسوی هم چنان می خواهد به عنوان یکی از سران جنبش نوین مردمی ایران شناخته شود، بنابراین تنها می توان گفت که، آقای موسوی مرتکب اشتباهی شده است و این روحیه ی معصومیت رو نباید به آقای موسوی تزریق کنیم که هر کاری کرد در مدحش قصیده بسراییم. دلایل من برای اشتباهات این بیانیه این است:
نخست:واقعیت قضیه آن است که سر و ته پیشنهادات آقای موسوی مبنی بر به رسمیت شناختن دولت فعلی آقای احمدی نژاد است. اگر به 5 پیشنهاد مطرح شده در این بیانیه نظری کوتاه و حتا نه عمقی بیافکنیم متوجه می شویم که 3بند از 5 پند پیشنهادی یا خطاب به دولت است یا اصولا اموری است که در حوزه ی اختیارات وزیران کابینه ی رییس دولت قرار دارد. از سوی دیگر بند اول پیشنهادی رسما «دولت» فعلی را به رسمیت شناخته و از این دولت درخواست دارد که مسئولیت پذیر باشد.« 1- اعلام مسئولیت پذیری مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوه قضائیه به نوعی که از دولت حمایت های غیرمعمول در مقابل کاستی ها و ضعف هایش نشود و دولت مستقیما پاسخگوی مشکلاتی باشد که برای کشور ایجاد کرده است». در همین دو سطری که از بند اول نقل کرده ام می بینید که سه بار «دولت» و شیوه ی رفتاری که ظاهرا باید از دید آقای موسوی در پیش بگیرد آمده است. این یعنی رسمیت بخشیدن به دولت کنونی که با ادعای قبلی و خواسته ی پیشین آقای میرحسین موسوی مبنی بر ابطال انتخابات و غیر قانونی بودن این دولت کاملا در تضاد است.
دوم؛ آن که همان طور که گفتم 3بند از 5 بند پیشنهادی آقای میرحسین مربوط به دو وزارت خانه ی کشور و ارشاد می شود. درخواست برای اجازه ی انتشار روزنامه های و عدم فیلترینگ سایت ها و کانال های ماهواره ای و .. همگی جزو اختیارات و حوزه ی نفوذ وزرات ارشاد می باشد و اجازه ی برگزاری آزاد تجمعات و ... نیز به به وزارت کشور. چگونه ما دولتی را قبول ندرایم و از وزارت خانه های اش انتقاد می کنیم؟ نمی توان وزارتی از یک کابینه را احصا نمود و در یک وضعیت تخیلی به آن پیشنهاداتی داد و هم زمان دولت مذکور و رییس این کابینه را پذیرفته نشده اعلام کرد.
سوم؛ بندهای دیگر پیشنهادات آقای موسوی نیز مربوط به مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبانی می شود که در حمایت از دولتی که دیگر معلوم نیست از دید آقای موسوی مشروع هست یانه، راهپیمایی به پا می کنند و کفن می پوشند.
چهارمین نکته و اصلی ترین آن ها این که آقای موسوی در این بیانیه یک کلمه از ابطال انتخابت، غیرقانونی بودن نتایج آن وبه طور کلی از خواسته ی روز اول خودشان هیچ سخنی به میان نیاورده اند.!
حال سوال این است که چرا موسوی که در بیانیه های پیشین اش، راه رفته را تا اصلاح و تغییر قانون اساسی و ..پیش برده بود اکنون و بعد از این که در یک روز 38 نفر از مردم ایران آن هم در ماه حرام کشته شده اند از جمله خواهرزاده ی خودشان، چگونه به عقب نشینی تا حد قبول دولت احمدی نژاد رسیده است.
می دانم عده ی زیادی که یا به خاطر این که هرگز نمی خواهند ناامید شوند و یا هرگز دوست ندراند بپذیرند که کسی را که دوست دارند ممکن است اشتباه نیز مرتکب شود و یا خدای ناکرده پا پس کشیده است، مرتب دیدگاه های خود را و منویات قلبی خود را به بیانیه ی میرحسین تزریق می نمایند و یا از آن بیرون بکشند.
سوال اصلی من از دوستانی که حاضر نیستند هیچ گونه انتقادی را به بیانیه ی میر حسین بپذیرند این است، که اولا سرآغاز و اولین و در واقع حداقلی ترین خواسته ی این جنبش چه بود؟ باید بگویم اولین شعار مردم در روز 23 خرداد، زمانی که قرار بود میر حسین در موسسه اطلاعات کنفرانس مطبوعاتی داشته باشد و نگذاشتند و مردم همین جوری چون گنگ خوابدیده به همدیگر نگاه می کردند، ناگهان باهم جمع شدند فریاد زدند« این رای ما نیست» این اولین شعار جمعی مردم در بعد از ظهر 23خرداد بود. از ونک شروع شدو به پارک ساعی که رسیدیم، شعار تبدیل شد به «رای من کو؟» اگر حداقل خواسته ی این جنبش رای مردم و برگزاری انتخابات دوباره بود و این خواسته بدان معنی بود که نه مردم و نه میرحسین موسوی و نه مهدی کروبی نیتجه ی این انتخابات را قبول ندارند و دولت بر آمده از آن را قبول ندارند، چگونه می گویند که« دولت باید مسئولیت پذیر باشد».؟؟
اگر واقعا خواسته ی مردم و این جنبش و خود آقای میرحسین ایراداتی است که در برنامه های وزرات خانه هایی چون ارشاد و وزارت کشور دارند خوب لازم نبود 6 ماه اعلام نمایند که نه دولت را قبول دارند و نه انتخابات را. به یاد بیاوریم که زمانی که آقای احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری نهم به پیروزی رسید که همان موقع هم بسیاری این پیروزی را مشکوک پنداشتند و خاتمی نیز اعلام کرد تخلفاتی شده که بعدا اعلام می کند و البته هرگز اعلام نکرد، اما اصلاح طلبان و به ویژه شخصی هم چون عبدالله رمضان زاده اعلام کرد، که ما این دولت را قبول نداریم اما تا روز برگزاری انتخابات دهم منتقد سیاست های دولت احمدی نژاد می مانم و همه نیز می دانیم که این کار را کرد و البته هزینه ی آن را نیز پرداخت. بنابراین اگر قرار بر این بود که منتقد سیاست های وزارت خانه ی کابینه ی احمدی نژاد باشیم همان 23خرداد اعلام می کردند که انتخابات را پذیرفته اند ولی به دلیل اختلاف نظر سیاسی و .. به منتقد جدی دولت احمدی نژاد تبدیل خواهند شد.
من قبول دارم وباور دارم میرحسین موسوی گزینه ای درون نظام است و به هیچ راهکاری که که به برون نظام بیانجامد نمی اندیشد.من نیز انتظار نداشتم میرحسین موسوی هم چون راه پیمایان و تجمع کنندگان بیانیه ای آتشین و خارج از چارچوب نظام جمهوری اسلامی و مجموعه ی اعتقادات خود منتشر نماید. اما انتظار این را نیز نداشتم که نسبت به تمام بیانیه های خود نیز عقب نشینی نماید.
ما باید بپذیریم، گرچه جنبش سبز رهبری ویژه ای ندارد گرچه به باور درست میرحسین چه وی اعلام نماید و چه اعلام ننماید مردمی که قصد تجمع و اعتراض داشته باشند، به خیابان می آیند و تجمع خود را انجام خواهند داد. اما آیا واقعا گمان برده اید اگر نبودند شخصیت هایی چون موسوی و کروبی به عنوان معترضان اصلی و مخالفان جدی آیا مردم به همین راحتی می توانستند به خیابان ها بیایند؟ ایا این جنبش از پشتوانه ای چنین قوی می توانست برخوردار باشد؟ اکنون اگر جنبشی که با «باور به عدم مشروع بودن دولت کنونی »به وجود آمده است، از سوی یکی از مطرح ترین سران شناخته شده ی آن به طور ضمنی واقعیت دولت فعلی را مشروعیت ببخشد، به چه معناست؟ آیا این ایجاد فاصله بین سران شناخته شده ی جنبش و مردمی که در خیابان ها هستند نیست؟ آیا اکنون فاصله ی بین جوانانی که درخیابان ها به باور عدم مشروعیت دولت جانشان را بر کف گذاشته اند با کاندیدایی که روزی بر همین بارو بود امروز از همین دولت حرف می زند چگونه پر می شود ؟
درست است سیاست مداری صلح طلب و عدالت طلب که قصد بازگرداندن آرامش را به اوضاع بحرانی دارد باید و می بایست که موضعی آرام بگیرد. اما نه موضعی که هواداران وی را در خیبان ها تنها بگذارد. همان طور که می بینید محسن رضایی اولین سو استفاده یا حسن استفاده را از این بیانیه کرد و آن را رسما«عقب نشینی» نامید. حال که این گونه برداشت می شود چرا وزارت اطلاعات و قوه ی قضاییه و پلیس امنیت و دیگر نهادهای امنیتی چنین برداشتی را نکنند؟ به این فکر کرده اید که از این پس با بازداشتی ها و زندانیان سیاسی چه برخوردی خواهند کرد؟ آیا دیگر مردمی که در خیابان اند می توانند بگویند ما طرفداران موسوی هستیم که این دولت را قبول نداریم؟ درحالی که موسوی ضمنی باشد یا غیر ضمنی، تاکتیکی باشد یا غیر تاکتیکی از اصلاح رفتار دولت حرف می زند؟ فکر این را کرده ایم چه عواقبی در انتظار بازداشتی های از این پس تجمعات و زندانی های بی نام و نشان است؟ خوب آن موقع می گویند موسوی تان دولت را قبول کرده است شما دیگر چه غلطی می کنید در خیابان؟ آیا آن موقع دیگر الصاق اتهام محارب و منافق و .. به معترضین کار بسیار ساده تری نیست؟
بیانیه ی مهندس موسوی خوب است. بیانیه ی مهندس موسوی متین است. بیانیه ی مهندس موسوی باعث آرامش دولت و حاکمیت می شود. اما من شک دارم باعث آرامش جامعه و فضای ملتهب آن بشود. حقیقت آن است که همه ی آن هایی که می گویند بیانیه ی موسوی فرصتی است برای حاکمیت، درست می گویند. زیرا از دید من بیانیه ی این بار با تمام دفاعی که در قسمت اول آن از مردم می نماید، اما باید تلخ کامانه و اندوه بار بگویم، خطاب این بیانیه و سودای منفعت اش اختصاصا برای حاکمیت است، نه مردم.
نکته ای که این میان فراموش می شود این است که انگار این پیشنهادات موسوی تا به این لحظه به حاکمیت داده نشده است و حالا بعد از 6 ماه بحران، موسوی چون موسی از کوه طور پایین آمد و به جای ده فرمان 5 فرمان آورده است، گویی مشکل جامعه ی ایرانی در این 30سال و خواست جنبش شش ماهه ی ایرانی، فیلترینگ سایت ها و پارازیت ماهواره، و بستن مطبوعات و زندانی سیاسی بوده است؟
در پایان این نکته را از سر اجبار این که می دانم طرفدارن بی انتقاد و سینه چاک آقای موسوی این انتقاد مرا برنمی تابند و چون بر نمی تانبد مرا به خشونت ورزی و یا جنبش را به سمت خشونت بردن متهم خواهند کرد می گویم. باید معروض بدارم من در اولین و تجمع و آخرین تجمع مردمی، بیشترین کتک را از مردمی خورده ام که می خواستند نیروهای گارد یا لباس شخصی را کتک بزنند. من نیز از جنبه ی آرامش بخش بیانیه موسوی و از درایت اش خوشحال ام. من خود یکی از قربانیان خشونت حکومتی هستم. من از خشونت خیری ندیده ام و می دانم که به خشونت رفتن جنبش باعث از دست رفتن بسیای از دستاوردای مدنی ما در همین چند سال اخیر می شود. اما اولا من آن اتفاقاتی را که در روز عاشورا روی داد خشونت مردمی نمی دانم بلکه به دلیل بالارفتن سطح خشونت نیروها سطح واکنش طبیعی مردم نیز بالاتر رفته بود، حال به فرض پذیرش چنین فرض غلطی هم، مگر برای پرهیز از خشونت حتما می بایست همه ی خواسته های جنبش را انکار کرد و آن را به خواسته های جنبش اصلاح طلبی در 12 سال گذشته برگرداند؟
یکبار دیگر تکرار می کنم جنبش سبز مبنای شکل گیری اش چی بود؟ و آیا در 5 پیشنهاد مطرح شده از سوی اقای موسوی به یکی از آن ها اشاره شده است؟ اگر خواسته های جنبش سبز همین 5 تا بود خوب چرا 6 ماه مردم را در خیابان ها سر کار گذاشتید و بیانیه دادید ؟ خیلی ساده می توانستیم مثل 4سال گذشته ی حکومت آقای احمدی نژاد به فعالیت ها انتقادی بپردازیم. بیش از نزدیک به 100 کشته و هزاران زخمی و ده ها هزازر زندانی نداشته باشیم.
پی نوشت: مطلب من نگاه انتقادی به بیانیه ی آقای موسوی است. اما دو عزیز دیگر نگاهی کاملا مثبت و امیدوارنه به بیانیه ی میر حسین داشته اند:
درست انتخاب کردند مردم- مسعود بهنود
بیانیه عاشورای موسوی؛ راه آخر پیش از فروپاشی- مهدی جامی
پی نوشت: مطلب من نگاه انتقادی به بیانیه ی آقای موسوی است. اما دو عزیز دیگر نگاهی کاملا مثبت و امیدوارنه به بیانیه ی میر حسین داشته اند:
درست انتخاب کردند مردم- مسعود بهنود
بیانیه عاشورای موسوی؛ راه آخر پیش از فروپاشی- مهدی جامی
لینک این مطلب در بالاترین: http://balatarin.com/permlink/2010/1/2/1898396
13 comments:
جناب آقای موسوی شمااز کسانی که هیچ مسو لیتی در قبال فجایعی که در این 6 ماه مرتکب شده اند قبول نکرده اند و تجاوز و قتل جوانان را حتی به باد تمسخر گرفته اند تقاضای مسولیت پذیری می کنید!
از کسانی که با تایید زود هنگام ولایت معظم فقیه نتیحه انتخابات را مخدوش و دستکاری کردند تقاضای تدوین قانون شفاف و اعتماد برانگیز برای انتخاباتها می کنید!
از کسانی که از صدها جوان رهگذر تا روزنامه نگار تا فعال حقوق بشر تا حتی هم پالکیهای قدیمی را سالها و ماهها در بند کرده اند طلب آزادی مطبوعات و رسانه ها و اجازه نشر مجدد روزنامههای توقیف شده را می کنید!
از کسانی که قتل نداها و سهرابها را سناریوی هالیودی می نامند و له کردن مردم زیر چرخهای وانت نیروی انتظامی را انکار می کنند در خیابان سو قصد می کنند و نامش را ترور می گذارند، مردم را گوساله و بزغاله می نامند برسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و... را تقاضا می کنید!
شما را چه می شود!؟ گاه می اندیشم هدف شما وقت کشی و سر در گم کردن جوانان بی خبر است که نمی داننددر این سی سال چه بر این ملت رفته است. وقت آنست اگر دلق مرقعی بر تن نیست بگذارید خلق زنار را ببینند!
من قائل به معصومیت هیچ کس از جمله موسوی نیستم اما با برداشت شما از بخش توصیه ها مخالفم:
در کل بیانیه به اصطلاحاً "سر موضع" بودن موسوی به وضوح اشاره شده - که شما هم به نوعی تایید کرده اید- بخش توصیه ها ارائه راهکار به طرف مقابل است که دولت را به رسمیت می شناسد.. این ها مجموعه اقداماتی هستند که در چهارچوب قانون موجود و با فرضیات طرف مقابل قابل اجرا هستند.
از طرفی در فضای تند شده بعد از عاشورا رویکرد عقلانی و خیرخواهانه موسوی آثار دیگری هم دارد. به نظرم حاکمیت یا علی رغم این موضع به سرکوب ادامه می دهد و راسا این فرصت را نیز می سوزاند، که حجت تمام می شود و زمینه برای طرح عمومی -توجه دارید که من نوعی و شما ضرورتا نماینده همه طیف های جنبش سبز نیستیم- خواسته های بالاتر فراهم می شود. و یا از در مذاکره در می آید که قدم منطقی مورد انتظار در مبارزات مسالمت آمیز است، گرچه به مذاق بعضی از ما در نگاه اول خوش نیاید
پیشنهاد ها حاوی هیچ مصالحه و سازش و امتیاز متقابلی نیستند (این موضوع در پایان متن تصریح شده) و صرفا اقداماتی هستند که چنان چه حاکمیت متمایل باشد برای خروج کشور از بحران می تواند به آنها متوسل شود، موسوی محترمانه یادآوری کرده است
در همین مدت کوتاه در باب این موضوع فراوان بحث شده و به نظرم این بحث هادر موفقیت ما تاثیر داشته
با آرزوی ایرانی آزاد و آباد و آرام! برای همه ایرانیان
با سلام،
مقاله تو رو خواندم و به نظر من تحلیل درستی از بیانیه آقای موسوی کردی.
من هم معتقدم که این یک گام بزرگ به عقب بود و حتا محسن رضایی هم با همه ناتوانی مغزی همین برداشت رو از بیانیه کرد.
موسوی علارغم بینش سیاسی خوب، اینبار اشتبه بزرگی مرتکب شد که اگر سران رژیم نیم مثقال عقل داشته باشند آن را میپذیرند. من امیدوارم که اینها این موقعیت رو از دست بدهند و به این ترتیب مبارزات مردمی بتونه به راه خودش ایدم بعده.
فریدو
با نظرتون مخالفم. موسوی کلیه ایرادها رو مطرح کرده و بعد به نام راهکار فرصت نهایی رو با جناح حاکم داده. این بیانیه فرصت داده شده به نظامه که در عین حال پیشنهادهای اولیه عنوان شده، نه کل نظر. حال عده ای از اصول گرایان مثل افروغ، توکلی، رضایی و مطهری و...باید جهت خودشون رو مشخص کنن. چنانچه جناح حاکم این پیشنهادهای حداقلی رو بپذیره خودش گام بزرگیه که در واقع جهت حرکت رو به سمت دیگه ای میکشونه. قرار نیست حرکت متوقف بشه. الان دو جهت داریم که بستگی به کوتاه اومدن یا نیومدن جناح حاکمه
بحث شما نکات درست بسیاری در بردارد و شهامتتان در طرح آن هم قابل ستایش است. طبعا نمی توان مذاکره و سازش و فورموله کردن خواستهای حداقل برای ارسیدن به توافقی با حاکمیت را رد کرد. در خلال پرشورترین مبارزات سیاسی و اجتماعی هم باید جائی برای مذاکره و رسیدن به توافق درنظر گرفت و تنها کسی هم که در شرائط امروز ایران میتواند این کار را بکند آقای موسوی است لذا اوست که سنگینی این مسئولیت را احساس میکند. بنابراین من از موضع سازش ناپذیری صحبت نمیکنم اما به نظر من بزرگترین مشکل اطلاعیه اخیر ایشان اینست که سطح مطالبات را از خواستهای جنبش سبز به سطح مطالبات گذشته اصلاح طلبان تنزل داه است. این به معنی وارد شدن در دور باطلی است که قبلا امتحان خود را پس داده است.
ع.م
نمی دانم چرا از پذیرش و به رسمیت شناختن دولت فعلی نام برده اید. از نگاه من آنچه موسوی پذیرفته است رسمیت دولت فعلی نیست؛ بلکه حاکم شدن آن است. این دو با یکدیگر بسیار متفاوت هستند. اینکه نگاهی واقع بینانه به شرایط داشته باشیم و خردمندانه سعی کنیم در چهارچوب امکانات موجود تصمیم بگیریم یک مسئله است و اینکه یک دولت غیرمشروع را به رسمیت بشناسیم یک مسئله دیگر. دست کم خودم هیچ گاه مجلس هفتم را به رسمیت نشناختم، هرچند بسیار موجه تر از دولت فعلی بود؛ با این حال هنگامی که آن مجلس هم بر سر کار آمد دیگر تلاش برای سرنگونی اش بی معنا بود. به گمان من باید در به کار بردن تعابیر در چنین موارد حساسی حداکثر دقت را به خرج دهیم.
برداشت من این است که موسوی فقط سعی کرده احمدی نژاد را دوباره وارد بازی کند اگر خوب نگاه کنیم میبینیم شعارهای که اصل نظام را هدف میگیرند هیچکس را به اندازهی احمدی نژاد خوشحال نمیکند. به گمانم می داند دارد چه می کند، به او اعتماد کنیم!
جناب شهاب خان عزیز سلام. آدرس وبگاه ام را برایتان مینویسم. فرصت کردید نگاهی به مطالب آن بیاندازید. ممنون میشوم در صورت امکان به آن پیوند دهید. برای آشنایی با خودم بجز مطلبی مختصر در وبگاه اگر لازم شد از طریق دوستان سابق بنده و فعلی خودتان میتوانید شناختی مضاعف حاصل فرمایید.www.medusaism.com
من با شما موافقم.
به نظر من الان آقای موسوی به شدت از این که وارد عرصه انتخابات شده و در ابتدا آنچنان از گرفتن حق مردم سخن گفته پشیمان است و اگر در این راه افراد بسیاری شهید نمی شدند مطمین باشید ایشان بسیار زودتر از اینها عقب نشینی می کردند.آقای موسوی به خوبی میداند که جوانان خود را به کشتن نداده اند که جای قدرتمندان در این نظام عوض شود که البته در این بیانیه نیز به آن اعتراف کرده اند.بنابراین سعی میکند خود را از میدان جنگی که یک طرفش مردم و یک طرفش دولت و نظام ایستاده اند کنار بکشد.آقای موسوی حاضر نیست با مردم از انقلاب اسلامی عبور کند و می خواهد مردم به تنهایی پیش روند.
در این وضعیت بهتر است شرایط بد روحی ایشان را هم در نظر بگیریم. به نظر میرسد اقای موسوی از مرگ خواهر زاده خود به شدت افسرده شده و دیگر نمی خواهد به کسی از بستگانش آسیب برسد به همین دلیل از شهادت خود سخن گفته تا خانواده اش را از خطرات و تهدیدات احتمالی دور کند. من فکر می کنم دولت در منزوی کردن ایشان بسیار خوب عمل کرده است. همکنون آقای موسوی به خوبی می داند وی مسیول کشته شدن مردم از 30 خرداد تا عاشورا و پس از آن است و از انجا که وی مدت زیادی از سیاست دور بوده روحیه مبارزه خود را از دست داده است و کم کم دارد خود را کنار میکشد.
من بار اولی که اطلاعیه را خواندم مثل شما متاسف شدم ولی با تعمق بیشتر و خواندن نظرات موافق و مخالف صاحبنظران نظرم عوض شد.
اینکه مجلس، قوه قضاییه و دولت همگی سرسپرده رهبری هستند و آنچه که به عنوان یک پیشنهاد آمده با شرایط موجود قابل انجام نیست نکته ایست که صاحبنظران را متقاعد کرده این توپ با هوشیاری در زمین حریف انداخته شده. جنبش سبز قدرت خود را نشان داده و حال فرصتی در اختیار حریف است که خود را تسلیم کند. من فکر میکنم بالا رفتن مطالبات مردم در "عزل رهبری" از خواست "رای من کو" باعث شده که رهبری جنبش سطح خواسته را بالا ببرد.
زمان این تحلیلها را تصحیح خواهد کرد ولی نهضتهای آزادیخواهانه ایران همیشه اسیر افراطیون شده و از مسیر خدمت به مردم خارج شده. ایکاش عجله در پیروزی ما را در دامن افراطیون دیگری اسیر نکند. خرد جمعی و صبر را فراموش نکنیم.
شهاب عزیز
تحلیل شما از آندسته مقالات انتقادی بود که بی شک ارزشمند است و قابل بحث.
من فکر میکنم بیانیه موسوی اتفاقا برخلاف آنچه در نگاه اول به چشم میخورد نه تنها برگشت به عقب نیست بلکه نشان از نگاه عمیق تر وی به مسائل و واقعیات موجود دارد. اینکه بحث را فراتر از تقلب انتخاباتی کشانده و نظام را بجای دولت مخاطب قرار داده است ، میتواند نشانه های خوبی از رشد فکری موسوی همگام با جنبش مردمی باشد که نباید دستکم گرفته شود.
عمل به این 5 راه حل برای دولتی قانونی وبرخواسته ازرای مردم میسر است نه این دولت .خواهید دید.
دوست عزیز منهم در ابتدا مانند شما دچار شک شدم وفکر کردم این عقب نشینی است ولی شما به تاثیر این بیانیه براخبار سایر کشورها بنگرید به نظر من موسوی حکومت را در بن بستی شدیدتر قرار داده چون این حکومت قادر نیست به این حداقل خواست هم عمل کند.حکومتی غیر قانونی چگونه اجازه تجمع بدهد؟ چگونه روزنامه هارا آزاد کند؟ممکن نیست .پس این عقب نشینی نیست اتمام حجت است.بدین معنا که من میرحسین موسوی حداقل خواست یک جمع عظیم را مطرح کردم وشما عمل نکردید دیگر خود دانید واین جمع معترضین وبدنبال آن میانه روهای درون حکومت.
یک سوال از همه ی خواندگان دارم. به فرض که احمدی نژاد و دولت اش از فردا به همه ی این 5 پیشنهاد عمل کنند در آن صورت ایا دولت دهم «مشروع» است یا نه؟ سازوکار مشروعیت یک دولت انتخابات سالم است. نه اینکه سایت ها را فیلتر کند یا نکند این تنها نشانه ی سطح ازادی های سیاسی و مدنی و میزان دموکرات بودن یک دولت است نه مشروعیت آن. مشروعیت یک دولت برآمدن آن از یک انتخبات آزاد است. این که ما نمی خواهیم قبول کنیم که ممکن است میر حسین هم مثل هر انسانی عقب نشینی کند، بترسد، یا اصلا بنا به مصلحتی که خیلی هم از عقل سیاسی دور نبود فعلا تشخیص داده که عقب نشینی کند اما انی که شما دوستان دوست دارید میر حسین یک چهره ی اسطوره ای معصوم قهرمان غیر قابل عقب نشینی باشد. بحث دیگری است. من میر حسین را با ترسیدیم اش با مصلحت اندیشی اش با همه ی ویژگی های طبیعی انسانی و سیاست مداری اش در حال حاضر دوست دارم
ارسال یک نظر