۱۳۸۹ آبان ۲۲, شنبه

ماجرای لیلا اوتادی و تنفر مردانه‌ی جامعه‌ی مردسالار

خبر ساده است اما دردناک. فیلمی توسط اوباشان هنری یک حکومت کودتاچی ساخته شده‌است. که به ماجرای  ندا آقا سلطان می‌پردازد. در این فیلم بدون شک عوامل بسیاری مشارکت داشته‌اند. اما در این میان زوم اصلی روی دختری  است به نام "لیلا اوتادی" که نقش ندا آقا سلطان سمبل شهیدان جنبش مردمی ایران بعد از انتخابات را بر عهده داشته است. این یادداشت چند سوال و و فرضیه‌ را در مورد چرایی زوم بیش ازحد بر "لیلا اوتادی"  مطرح می کند.

چند سال پیش فیلمی دیدم به نام "برگشت ناپذیر" با بازی  هنر پیشه‌ی معروفی به نام " مونیکا بلوچی".بعد از دیدن فیلم چیزی حاصل من نشد از تمامیت فیلمی که بیش از یک ساعت  وقتم را به آن اختصاص داده بودم. از دید من آن فیلم تنها و تنها حاصل  میل کارگردان بود برای تجسم " صحنه‌ی تجاوز به زنی به نام مونیکا بلوچی" و به تصویر کشیدن آن، توسط پرده‌ی نقره‌ای.. فیلم حاصل میل خوشنت جنسی و فتیش تجاوز خشونت‌بار آن‌هم در معبر عمومی  بود. چندبار دیگر این فیلم را دیدم تا پشیمان شوم از چیزی که از آن دریافت کرده‌ام،چیز دیگری دستگیرم نشد.

امروز اما بعد از انتشار خبر ساخت این فیلم و معرفی عوامل دست‌اندر درکار فیلم، سیل باز کردن صفحه‌های فیس بوکی و اقدامات انقلابی اینترنتی!! در هجو و حذف و نفرت از "لیلا اوتادی" پرداختند.من چند بار و از سوی چند تن از دوستان به صفحه‌ی " از لیلا اوتادی متنفرم" دعوت شدم. اگرچه قبلا شخصا و حتا عمومی نوشته‌ام که من را به صفحات "تنفر" دعوت نکنید. اما برای کنجکاوی سری می زدم و می دیدم. یک نفر خوب داشت مصاحبه می‌کرد که در اینقدر ساعت فلان تعداد عوش بنابراین "سرعت تنفر" مثلا ۷/۲ نفر در دقیقه؟؟؟؟

بدون شک دلیل خودآگاه و اصلی همگان برای این تنفر این است که این خانم در نقش ندا آقا سلطان بازی کرده است..برای همین زوم اصلی روی وی قرار گرفته. و احتمالا اگر فیلم در مورد سهراب بود با بازیگر نقش سهراب همین برخورد می‌شد. من شک دارم.

من خانم اوتادی را نمی‌شناسم. اما ظاهرا هنرپیشه‌ی جوان است و تاز داشته گل می‌کرده است. احتمالا زیبا است.

سوال من اما این است چرا در میان آن‌همه عوامل فیلم این همه‌ سهم لیلا اوتادی از فحش‌های رکیک جنسی، بالا بود؟ اگر فروختن هنر به صاحبان قدرت کودتاچی "فاحشگی" است چرا دیگر عوامل این فیلم به این لغات ملقب نگشتند؟  آیا غیر از این است که ناخود‌اگاه بیمار مردسالارانه‌ی ما به دنبال فرصتی‌ می‌گردد تا همه‌ی امیال سرکوب‌شده‌اش را نسبت به زنی در دسرس جنسی او نبوده است در فرصتی مناسب  برون ریزی کند.

آیا این همان ضمیر مخدوش نیست که می‌خواهد انتقام کلامی‌اش را از یک زن بگیرد؟ آیا حساسیت من زیاد است یا حجم توهین‌ها وتنفرهای جنسیتی در این جریان. نه مگر در موارد دیگر هم تجربه شده‌است  که حتا در مورد کسانی مثل شادی صدر و مسیح علی نژاد به جای نقد نوشته یا رفتار آن‌ها به زندگی شخصی و جنسیتی کردن قضیه می‌پرداختند. همه‌ی عقده‌های فرو خورده ی مردسالاری را بیرون می‌ریختند به بهانه‌ی این‌که فلانی به زعم ما اشتباهی کرده است. آیا این هجوم‌های ناگهانی جای تامل ندارد؟



بماند که در این چند روزه دوستان دیگری به درستی در مورد مدعیان جنبش سبز و این‌ها خوب نوشته‌اند که در روش هیچ فرقی با احمدی نژادی‌ها ندارند. تنها فرق‌شان این است آن ها در قدرت‌اند و این ها در ذیل قدرت. به راستی بین رفتار خشونت ورزانه‌ی این چند روزه با این انسان چه فرقی وجود دارد با رفتار بسیجیان ولایت. اگر چوب و چماق دست ما بود که این چنین به این انسان تاختیم آیا واقعا در کتک زدن و نابود کردنش همانند بسیجی‌هایی که به تجمعات و راهپیمایی‌ها حمله می‌کنند تردیدی وجود داشت؟

ما مدعیان جنبش سبز بر این باوریم که می خواهیم تغییر ایجاد کنیم. به راستی کدام  تغییر وقتی خود آگاه‌مان چنین  خشونت ورز

و ناخود آگاه‌مان چنین زخمی و آماده‌ی حمله‌های جنسیتی





پی نوشت:

یک: همان‌طور که خودم هم ذکر کرده‌ام  ممکن است که عده‌ای بگویند مثلا اگر خبر در مورد فیلمی بود که کسی نقش سهراب اعرابی را بازی کرده است همین برخورد با وی می‌شد. اولا من مشکوکم که آن وقت نیز چنین برخوردی جنسیتی با شخص مورد نظر می‌شد و مورد فحش‌های سکسی قرار می‌گرفت. دوما نه مگر در ماجرای "علی رضا افتخاری " دخترش را مورد تعرض و آزار و اذیت قرار دادیم؟ آیا دلیلی روشن تر از این برای اینکه قضیه خشم مردانه نسبت به زنان است که اگر چه رویش نمی‌شود با قوانین نابرابر موافقت کند.  اگرچه باید پز روشنفکری بدهد، اما حقیقت غیر قابل انکار این است که به دلیل تغییرات اجتماعی و رشد آگاهی‌های زنان مردان به خوبی درک می‌کنند که جایگاه مسبط‌شان بدجوری آسیب دیده است. این برخورد ناخودآگاه مربوط به همین آسیب دیدگی جایگاه مسبط سابق است که در چنین جاهایی برون ریزی می کند.

این ضمیر جمع برای این است که من خودم را عضوی از این جنبش می‌دانم و خطاهای آن را خطاهای جمعی همه‌مان می‌دانم
دوم: در این که اقدام این هنرمندان مذموم است و تن دادن به بازی کردن و هر گونه همکاری دیگر با چنین فیلمی غیر قابل پذیرش و توجیه است من شکی ندارم و اتفاقا واکنش نشان دادن را به آن روا می دانم و از این که در سطح وسیعی واکنش نشان داده شد نیز خوشحالم زیرا نشانه ی این بود که هنوز مردم نسبت به مبارزات شان خود را مسئول می دانند. این یادداشت در نقد چرایی واکنش  نیست بلکه در نقد "چگونگی " واکنش است.

4 comments:

mustafa zahidi گفت...

بە بابەتێک دەربارەى ناڕەزایەتى دەربڕینى دوکتۆر فەرهاد پیرباڵ بە بوونى شاعیران و نووسەرانى بەیتى رەهبەرى لە فستیوالی گەلاوێژ ئاپم. خوشحاڵ ئەبم ئەگەر سەردانم بکەن.

مهدی گفت...

با کلیتش موافقم که در محتوا گاهی یا خیلی وقتها ما سبزها هم در عملکرد فرق ماهوی ای با اونوری هایی که منتقدشون هستیم نداریم، اما در خیلی مؤثر بودن متغیر "جنسیت" شک دارم. بلاخره این هس که جامعه هنوز شدیدن مردسالاره. . جنبش سبز هم تأثیر پذیرفته قطعن و در همین کانتکسه. و این عجیب نیس به لحاظ جامعه شناختی..

هادی ا. گفت...

مرسی شهاب. خواندم و لذت بردم.‏

ناشناس گفت...

شهاب...خیلی خوب بودو خیلی به جا.....ژاله

ارسال یک نظر