اصغر فرهادی را با تمام فیلمهایش میشناسم. همان زمان که هنوز هیچ کس نمیشناختش و فیلم، « رقص با غبار» را ساخت، تقریبا برایم محال بود این فیلم ایرانی باشد و محصول سینمای ایران. بعد «شهر زیبا» را ساخت این یک فیلمش هرگز به اندازهی فیلم قبلی متعجبم نکرد، اما «چهارشنبه سوری» فیلمی فوقالعادهتر بود. به ویژه جسارتش در به هم ریختن توهم و قدرت مردانه در همیشه متوهم و احساساتی جلوه دادن زنان و ثابت کردن آسان یک قضیهی دیرسال به جامعهی مردسالار، قدرت بازی گرفتن از هنرپیشههایش در این فیلم روشن شد. «دربارهی الی» مرا به این رساند که فرهادی یکی از بهترین فیلم سازهای دنیای معاصر است در رو به رو کردن انسانهای جامعه با موقعیت واقعی خودشان در« موقعیت رخداد». امکان سلب قضاوت، امکان سلب داوری، امکان سلب پند و اندرزهای اجتماعی و فرهنگی و واقعیت زندگیای، که زندگی میکنیم و فاصلهاش با رویا و تصویری که از خودمان داریم . البته در همان فیلم متوجه شدم قدرت بسیار بالایی دارد در به هم ریختن اعصاب خواننده و آزار دادن مخاطبش. اما فیلم « جدایی نادر از سیمین» انگار پروژهی کمال یافتهی سه گانهی وی از « چهارشنبه سوری» شروع شد با « دربارهی الی» ادامه پیدا کرد و با « جدایی نادر از سیمین»، کامل شد. همان سه گانهای که به موقعیت واقعی زندگی انسان اجتماعی معاصر در موقعیتهای همیشگی زندگی میپردازد. این فیلم سیر موفقیتاش را از جشنوارهی برلین به طور صعودی آغاز کرده است و تا امروز دارد رکورد فیلم پر جایزهی سینمای ایران را میشکند و تقریبا اکثر جوایز معتبر دنیای سینما را از آن خود میکند. خود این فیلم و این موقعیتهای نوین برای فیلم و کارگرداناش به عنوان یک انسان نیز آفرینندهی موقعیتهایی از قبل تعریف نشده است.
با همهی اینها این نوشته به مسئلهای ساده و البته نه چندان بی اهمیت میپردزاد. فیلم فرهادی در آخرین موفقیت خود ، جایزه بهترین فیلم خارجی زبان هفدهمین دوره جوایز سالانه انتخاب منتقدان آمریکایی، کانادایی، را از آن خود کرد. اما آنچه حاشیه شده است ظاهرا عکسهایی است که از این مراسم منتشر شده است. در یکی از عکسها، فرهادی با یک فراغ بال، که انگار هیجان مذکور را جوایز دهندهگان و کسانی که در عکس، کنارش هستند به دوش میکشند و او بی خیال دست در جیبهای شلوار جین آبیاش فرو برده است. اما در عکس دومی با « یک دست» با «آنجلینا جولی» دست داده است. یعنی یکی از همان دو دستی را که قبلا در جیب شلوارش بوده است در آورده و با یک نفر دیگر دست داده است.
این نوع برخورد، یعنی دست دادن با یک دست و دستی در جیب دیگر داشتن، در عرف رفتار اجتماعی در همین کشورهای اروپایی و آمریکایی نیز رفتار پسندیدهای نیست. تقریبا یک قاعدهی رفتاری پذیرفته شده است و کسی نمیتواند آن را انکار کند. به ویژه که خود دست دادن آنجلینا جولی با دو دست بوده و نشان از ادب و احترام برای این آدم است.
اصلا دوست ندارم که بحث را به « دست دادن یک آقا با یک خانم» و اصول و اتیکیتهای پسا ویکتوریایی اخلاقی جامعهی غربی ربط بدهم. زیرا که بسیاری از آن آداب مثلا معاشرت با «یک زن» که دقیقا گذاشتن یک«زن» در گیومهای ویژه است که مردسالاری میخواهد و بسیاری از این آداب خود بنیانی مردسالارانه دارد، که حاوی ضعیف پنداشتن جنس زن، قابل توجه بودن جنسی، و ابژه سازی زن است. برای من همان دست دادن یک انسان با یک انسان مهم است. این رفتار از سوی عدهای از دوستان و منتقدین مورد انتقاد قرار گرفته است به نظر من اصل انتقاد به جاست و اشکالی هم ندارد که ما رفتار هنرمندانمان نیز در موقعیتهای ویژه برایمان مهم باشد. اما ذکر چند نکته نه به قصد دفاع یا تبرئه تنها به قصد تاباندن نور بر برخی زوایای دیگر بر این مسئله را مهم میدانم.
اوالا از فرهنگ معاشرت صحبت میشود و البته فراموش میشود که در فرهنگ بیش از ۳ دههی پیش این کشور، « زنان» تقریبا از حوزهی «اجتماعی» و حضور، حذف شده اند. دقیقا با این که اولش گفتم که این مسئله ربطی به زن و مرد بودن ربطی ندارد، اما در این مورد خاص خیلی هم ربط دارد. وقتی رفتاری به نام دست دادن و یا برخورد و یا به طور کلی « ارتباط بدنی» با یک زن در جامعهی ما حذف میشود، نمیتوان از « فرهنگی» صحبت کرد که حاوی ارزشهای رفتاری تعریف شده باشد. حقیقت این است که در جامعهی ما اگر ارتباطی بدنی هم هست، به عنوان کسی که تمام این سه دهه را در ایران به سر برده است، فرهنگی خود ساخته و خود تعریف شده و بسته به موقعیت و نوع روابط اشخاص باهم بوده است. مامردان در ایران وقتی با یک مرد دست میدهیم، اگر رابطه ساده باشد فقط دست میدهیم و اگر خیلی هم صمیمی باشیم سه بوسه از دو طرف نیز صورت میگیرد. حال اگر با یک خانم و در ارتباطی که در فضای خانوادگی( محیط دور از حضور ناظر حکومتی) صورت میگرفت دقیقا به همان فرهنگ مردانه، دست میدادیم و با سه بوسه از طرفین این رفتار صورت میگرفت و همین رفتار بین خود زنان هم وجود داشت اما وقتی به این اروپا آمدم متوجه شدم که در ارتباط با خانمها اگر رسمی باشد که باز همان دست دادن ساده است.اما اگر موقعیت صمیمی باشد، اولا اینجا دست نمیدهند و همدیگر را بغل میکنند و یک بوسه هم انجام میگیرد. بعد تطبیق این رفتار گاهی باعث قاطی پاتی شدن می شد. مثلا من دست میبردم طرف بغل گشوده بود بعد دست و بغل باهم قاطی می شد بعد اون موقع یک بوسه رد می شد و سر و شونهی ما این ور و اون ور هنوز آویزون بود برای بوسههای سه گانه و الی آخر..
حقیقتا میدانم و قبول دارم دست دادن موقعیتی ویژه مثل اهدای جایزه فرق دارد. اما خوب اصل مسئله این است که این فرهنگ اولا آنقدر وجود نداشته است بین ما که به عنوان یک رفتار عادی در آمده باشد و ممکن است در هر موقعیت به ویژه موقعیتهای هیجانی رفتاری متفاوت از ما سر بزند. اما آن چه از عکسهای فرهادی هویداست این است که این عکس دقیقا بعد از صحنهی عکس قبلی بوده است که هر دو دست فرهادی در جیبش بوده است و احتمالا وقتی آنجلینا جولی دست آورده است که دست بدهد فرهادی خیلی راحت یکی از دستهایش را بیرون آورده و فرصت تغییر موقیعت ذهنی برای خودش نداشته است. از آنجا که ما گاه به این گونه رفتارها از سوی کسانی که در حلقهی همفکرانمان نیستند شاید واکنش نشان بدهیم و اصلا هم تسامح به خرج ندهیم، بیراه نیست که حساسیت داشته باشیم نسبت به کسانی که دوستشان داریم و امروز با سربلندی اسمشان را میبریم که برایمان افتخار میآفرینند. ما فرهادی را دوست داریم. او را یک هنرمند میدانیم و احتمالا خود وی دلایلی غیر از این ها هم داشته باشد و اصلا خیلی هم به قواعد از پیش تعیین شده اعتقادی نداشته باشد و همان رفتار خودش را در موقیعت بیشتر ترجیح بدهد. همان چیزی که در فیلمهایش به راحتی آن را نشان میدهد. موقعیت واقعی رفتار و نه همان چیزی که خودمان از خودمان توقع داریم و فکر میکنیم این گونه بهتر است.
4 comments:
از مشکلات فرهنگی ما یکی هم اینکه به جای متن به حاشیه میپردازیم.
دو نفر در حال دست دادن هستند حالا یکیشون داره با هر دو دست اینکار رو انجام کیده و دیگری با یک دست.
با سلام.
اگر کمی به چهره هر دو نفر با دید یک انسان بی طرف بنگرید متوجه می شوید که هر دو با محبت در حال دست دادن و شاید احوالپرسی دوستانه ای هستند.
من نمی دانم چرا ایرانی ها دوست دارند به هر چیزی گیر بدهند. لطفا نیمه پر لیوان را ببینید نه نیمه خالی آن را.
از تعاریف شما در مورد این هنرمند سپاسگزارم و مایه افتخار است که یک ستاره هالیوودی با یک هنرمند ایرانی پارسی با این احساس گرم در حال دست دادن است.
nabayad negaran bashim, khodaro shokr oonvaria mesle jolie az sharayete maha khoob agahan. gire alaki nadim
ولی بازم من با این حرفات کیف کردم. دمت گرم:)
میدونی مشکل اینجاس که توی این بلبشو بازار که دیگه آبرو برای ایران نمونده ما دنبال یه اسطوره میگردیم که اینقدر بزرگ باشه که همه ی خلاء رو پر کنه. حالا کی بهتر از فرهادی که توی کارش حرفه ایه. همه دوس دارن اون همه چیزش بی عیب و نقص باشه و هیچ انتقادیو به این اسطوره جدید بر نمیتابن:)
ارسال یک نظر