۱۳۹۰ آبان ۱۳, جمعه

حرف‌های اضافه‌ی بی ربط ترسیده/ ویدیو شعری از شهاب‌الدین شیخی



تحقیر نمی شنوی    
 راستش  دروغ شاعرانه بود اگر   
گر اگر که « که» دنبال دیگری بود  
دیگری  
دیگر  
گر  
اگر   
« گر» شده روباهی‌  
در خواب‌های پریشان‌ نوجوانی بدون « تای» تا به تا شده‌ی ضمیرهای احترام به تو   
 در آن آن‌قدر شکنجه شدی  
که قسم خوردی هرگز به یک روز زندانی شدن تن نخواهی داد  

تن داده‌ای به قضای سرنوشت یا قضای حاجت
 در روزنامه‌هایی که با نام آزادی
بدن  زنانی را که دوست می‌داری تقسیم بندی‌می‌کنند و 
تمامی تقسیمات جهان را 
فحش می‌دهی
 و برایت میدان التحریر و خیابان وال استریت
صفحه‌ی مجازی تمام رویاهای سبزی می‌شود که  آزادی و برابری در آن سیاه و سرخ شد
از رد سیلی‌ای
 که در کودکی از  « پاسداران ولایت»
در نوجوانی  از « پاسداران جنگ»
در جوانی از « پاسداران انقلاب»
در میان‌سالی از « پاسداران اصلاحات»
در جنبش مردم‌ات « از پاسداران جنایت»
در  غربت از « پاسدران آزادی» 
خوردی صبحانه‌ات را برگرد سر شعری که تمام ثانیه‌های‌اش 

در این شعر از بیتی  از حافظ.. 
  دوباره  اشاره‌ای به ترانه‌های محسن نامجو شده است..
متن  کامل شعر را  فعلا به دلایلی منتشر نمی‌کنم.
 به قول محمد علی بهمنی: شاعر شنیدنی است....
برخی جاهای  شعر خوانی موزیک به عمد قطع شده است


2 comments:

ناشناس گفت...

:*

مریم گفت...

حقیقتی گفته اند جناب بهمنی واقعا این شعر با صدای شاعرش شنیدنیست!

ارسال یک نظر