۱۳۸۷ آبان ۱۲, یکشنبه

آمریکا هرگز حمله نمی کند و زنانی که به ما نزدیک ترند

 


 


هواي جان!


 اين چند روز را در بيماري به سر مي برم  و به شدت مهيب و نامهرباني سرما خورده‌ام و نمي دانم چرا كه هر وقت بيمار مي‌شوم ياد آن ترانه‌ي  محزون كوردي  مي ‌افتم كه مي گويد:


سيب‌ها رسيدند و تو نيامدي


حالا كه ليمو زرد شده است بيا


در بستر بيماري بودم تو نيامدي


حالا كه هنگام مرگ شده است بيا


نه هواي جان گمان نمي‌برم از اين سرما خوردگي بميرم و از بيماري‌هاي ريز و درشت ديگري هم كه دارم فعلا نخواهم مرد.اين فقط يك تداعي است.خبر تازه‌‌اي نيست جز خبرهاي داغ آقاي كردان و داستان درو غ در پارلمان و جعل مدرك و حالا كه اقدام به رشوه دهي و.. از اين حرف‌ها.


هوای جان!


خبر تازه‌اي كه نيست جز اين‌كه هر روزيكي از فعالان زن يا دستگير مي‌شود يا اين‌كه هر روز با طرح و لايحه‌اي براي نابودي‌اش به عنوان انسان، ديگر شهروند كه هيج، روبه‌رو مي‌شود و نمي داند از كدام دردش بنويسد اين زن! روزي از اين‌كه يگانه همسر شوي بسيار عزيز! و وفادارش! باشد محروم مي‌‌شود و روزي تار مويش هنگام انتخابات مشكل نيست بعد ازانتخابات بزرگترين معضل بشري است و روزي سانتي‌مترهاي مانتوي‌اش مشكل است و روزي پوتينش كه زير شلوارش باشد يا نباشد روزي از ورود به ورزشگاه محروم است و روزي از ورود به دانشگاه‌هاي معتبر و كلان شهرها .. روزي از دست شوهر و برادر و پدرش كتك مي خورند و روزي در ميدان هفت تير از دست هم‌جنسان‌اش باتوم مي نوشند و روزي براي‌شان در خواب‌گاه دختران دوربين مدار بسته كار مي‌گذارند و روزي... اصلا در اين روزگار مگر زنان ما «روز» هم دارند؟ روز يعني روشني، اميد، فعاليت چه مي ‌دانم روز يعني روز اما جامعه‌ي ما به لطايف‌الحيل زن را براي كنج خانه، اندروني، زير چادر، زير سياهي، براي شب مي خواهد... و ياد آن هايكوي ژاپني مي‌افتم كه مي گويد:


زنان شاليزار


همه چيزشان گل آلود است


الا آوازهايشان


 يا نمي دانم شايد


حتا آوازهاي‌شان


 


هوای جان!


خبر تازه‌اي كه نيست جز اين‌كه  «عدنان» هنوز در زندان است  عشا و هانا و روناك و... و ما تنها به تحليل چگونگي بازداشت‌ها ي شان و حقانيت يا عدم حقانيت احكام وبرخوردهايي كه با آن‌‌ها مي‌شود مي‌پردازيم و ..روزنامه نگاران بيكارن‌اند، كارگران مشغول كار نيستند و معلمان حقوق‌شان را نمي‌گيرند و دانش‌جويان كه من حيث المجموع فريب خورده‌اند يا احكام انضباطي مي‌خورند و  يا به زندان مي‌روند و يا ستار‌ه‌ي افتخار محروميت از تحصيل به آن‌‌ها اعطا مي‌شود و يا نمره‌هاي‌شان دست‌كاري مي‌شود و  منصور هنوز دارد از راه ترجمه زندگي مي گذراند و  من از راه معلمي و آقاي جهرمي هم كه راه به راه وام زود بازده مي‌دهد و اين وزير و آن وزير بركنار مي‌شود . و البته از اوضاع بد اقتصاد جهاني خوشحاليم و آمريكا هم هرگز حمله نمي‌كند


هواي جان!


پاييز به هواي حوصله‌ي شهر باريدن گرفته و سرماي‌اش را حداقل به من نشان داده‌است. كمي ديگر بگذرد گاز قطع مي شود برق هم كه قطع مي‌شود و تلفن كه گران‌تر از هميشه‌است و دانش‌اموزان آمدن يا نيامدن‌شان خيلي وقت است كه نه به حال خودشان فرق مي‌كند و نه به حال معلمان‌شان. راستي چرا اكثر مردمان جامعه ي ما پاييز را دوست دارند؟ آيا به خاطر تنوع رنگ‌هايي است كه در پاييز يافت مي‌شود كه اگر چنين است و مردمان ما اين‌قدر تنوع رنگ و ديگر گونه بودن را دوست دراند چرا همه از هم انتظار داريم كه يك رنگ باشيم و همه يكسان و يك كاسه و... همه از هم مي خواهيم تو شبيه من با ش و من شبيه تو؟يا پاييز را به خاطر در كنج خانه خزيدن و ثمر ندادن و به سردي گراييدن و زرد و پژمرده شدن و ياد آن شعر مرحوم قيصر امين پور مي افتم كه مي‌گفت:


...........


...........


.......................


...........................


هواي جان


اوباما يا مك كين؟ مسئله اين نيست. كره‌ي شمالي از ليست حاميان تروريست خارج شده است. ارتش تركيه با كردها  در گير است. توافق نامه‌ي امنيتي بغداد واشنگتن امضا شده است .. مي‌شود. مارادونا بالاخره سرمربي آرژانتين شد. شيرين عبادي اجازه‌ي سخنراني نيافت.مي‌گويند  مي‌شود حتا يواشكي صيغه شد؟! وبلاگ‌ها و وبسايت‌هاي ديگري فيلتر شده.و... با همه‌ي اين‌ها من ياد آن شعر شيمبو رسكا مي افتم كه مي‌گويد:


 


ستاره‌ي جديدي را كشف كرده‌اند


و اين بدين معنا نيست كه دور و بر ما روشن‌تر شده


و چيزي اضافه شده كه تا به حال نبوده باشد


........


....


 ستاره چيز فوق‌العاده‌اي است


اما اين هنوز دليل نمي‌شود


كه به سلامتي زنان‌مان ننوشيم


كه بي شك نزديك‌ترند

4 comments:

ليمو گفت...

واقعا زیبا مینویسید و آدم جالبی هستید
خوشحال می شم باهاتون بیشتر آشنا شم
من شما رو لينک ميکنم و شما هم لينک کنيد خيلي ممنون

سلام گفت...

یک سیب کال در دست باد
یک سرنوشت یک اتفاق

یک وحشت و ترس غریب
در آسمان و کهکشان

از یک ستاره بی نصیب
یک اتفاق ساده بود

او سیب قلبم را چشید
آیینه وار و مهربان

با دستهای عاشقش
بند رفاقت را برید

ساراخاتون گفت...

سلام آقای شیخی
امیدوارم هرچه زود تر بهبودی حاصل شود
با چند شعر کردی آپم ومنتظر

چیستا گفت...

نوشته‏ات آبستنِ غمبارِ زمانه بود و دل ما را هم بارانی کرد .

ارسال یک نظر