۱۳۸۷ آذر ۲۲, جمعه

جامعه ی سبیل کلفت

شعر: شیرکو بیکس

ترجمه: شهاب الدین شیخی

هر چه تلاش کردم

دو واژه ی «زن» و «آزادی» را

رو به روی یک آیینه

...


شعر: شیرکو بیکس

ترجمه: شهاب الدین شیخی

هر چه تلاش کردم

دو واژه ی «زن» و «آزادی» را

رو به روی یک آیینه

بر دو صندلی کنار هم بنشانم

بیهوده بود و

دست آخر واژه ی «جامعه» با سبیلی کلفت و

سجاده ای در بغل

آمد و بر صندلیِ زن نشست

مطالب مرتبط:لیلا در ویرانه ی روح -خواب دیدن در آستانه ی چوبه دار -

4 comments:

ری را گفت...

سلام
انتخاب شعر و ترجمه شما از شاعر بزرگ شیرکو بی که س بسیار عالی بود
در پناه حق

آشنا گفت...

...و زن میمیرد در هوای آزاد زیستن آغوش تو

پاراف گفت...

سلام انسانم!
اگر امروز مرا
قفل قفس یافته ای
تو بدان انسانم
بر دو پایت بنگر !
قفل زنجیر است
شاه کلید دست تواست انسانم...

ناشناس گفت...

بسیار ساده،تکان دهنده و زیبا بود.

ارسال یک نظر