۱۳۸۹ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

حوزه ی خصوصی زن هم چون بدنش، اولین هدف تعرض مردانه است.

برای مسیح علی نژاد

1- از نظر جامعه شناسی هر انسانی حد متعین حوزه هایی از زندگی گروهی دارد، که بارزترین آن همان تقسیم بندی دوگانه ی «حوزه ی عمومی» و « حوزه ی خصوصی» است. حوزه ی عمومی همان حوزه ی تعاملات و تحولات و تقابلات اجتماعی است. حوزه ی بازار  و آمفی تئاتر شاید بارزترین نمونه ی آن در شهر های باستان باشد. بازار حوزه ی عرضه و خرید و فروش کالا و به طور کلی حوزه ی اقتصاد و آمفی تیاتر و یا گالری های شهری محل تجمع و بحث و گفت و گوی شهروندان در مورد سیاست و هنر و اجتماع . در اندیشه های ارسطو  زنان حتا حق حضور در آرمان شهر ندارند.. زیرا شرط حضور در آرمان شهر، داشتن دارایی، آزاد بودن و برخورداری از عقل است. از دید فلاسفه ی یونان باستان هم چون دیگر اندیشمندان!! زن عقل کامل که ندارد زیرا متکی به «حس» است، دارایی ندارد و آزاد نیست، زیرا خودش بخشی از دارایی مرد است وآزاد نیست چون حق تصمیم گیری با مرد است.
2- همین تقسیم بندی حوزه ی عمومی و حوزه ی خصوصی متبین دیگر «تقابل های دوگانه» زبانی و به تبع آن فرهنگی هم چون دوتایی های« فرهگ/طبیعت، عقل/ احساس، انسان/ حیوان، منطق/ شهود، خودی/غیر، استقلال/ وابستگی، شب روز، خیر/شر، آدم/ حوا و در نهایت  مرد/ زن» در زبان و فرهنگ اجتماعی انسان شده است. که با توجه به آرا دریدا معمولا در این دوتایی ها برتری تعریف شده ای در واژه ی اولیه نسبت به دومی حس می شود. همان طور که ناخودآگاه روز افضل است به شب و عقل بر احساس و خیر بر شر و مرد بر زن. از سوی دیگر در اکثر این دوتایی های واژگانی زبان بشری، همان طور که مشاهده می شود واژه ی دوم مربوط به حوزه ی خصوصی  است و اکثر آن ها به عنوان ویژگی زنانه تعریف می شود.
3- جامعه شناسان فمینیست در  انتقاد به نظریه های جامعه شناسی مذکر پندار، بر این باورند که در نظریه های جامعه شناسی هم آن گاه که از حوزه ی خصوصی سخن به میان می آید تنها منظور حوزه ی خصوصی مرد است و زنان خود هیچ حوزه ی خصوصی ندارند. زیرا که در این فرهنگ مردسالار، زن هم چون حدود مزرعه یا حدود زمین و خانه و املاک ، بخشی از حوزه ی خصوصی مرد تعریف می شود.. وقتی کسی در باره ی یکی از افراد مونث خانواده ی یک مرد دیگر حرف بزند در واقع به حوزه ی خصوصی وی وارد شده است .زنان بخشی از دارایی  املاک و تعلقات و حوزه ی خصوصی مرد شمرده می شوند بدون آن که خود از حوزه ی خصوصی برخوردار باشند یا این که حوزه ی خصوصی شان به رسمیت شناخته شود. از همین رو تا به امروز هم زنان را، حتا زنانی که در عرصه های اجتماعی  سیاسی  و فرهنگی صاحب موقعیت شناخته شده ای می باشند، به عنوان ، همسر فلانی، نامزد، فلانی ، دوست دختر فلانی و الخ معرفی می شوند. یا حداقل برای باز تعریف و یا بیشتر شناساندن از چنین مکانیسمی بهره می گیرند، حتا اگر زنی اکنون در هیچ پیوندی حضور نداشته باشد، وی را همسر سابق فلانی و یا دوست دختر سابق معرفی خواهند کرد.
4- این نکته را لازم به تذکر می بینم که نظام مردسالاری دیرپاترین و جهان شمول ترین نظام تبعیض باید در نظر گرفت، اگر بر اثر مبارازات زنان و رشد آگاهی اجتماعی در برخی جوامع، به ویژه جوامع غربی  ما کمتر شاهد برخی تبعیض ها هستیم نباید ما را به این اشتباه بیاندازد که این ویژگی های بر شمرده شده تنها مختص جوامع کمتر توسعه یافته هم چون ایران و خاورمیانه است، بلکه تنها باید گفت در جوامع توسعه یافته، ما کمتر و با وضوح کم رنگ تری شاهد چنین ویژگی های تبعیض بنیادی هستیم، اما فقط کمتر نه آن که دیگر وجود ندارد یا در آن جوامع هرگز این گونه نبوده است. بنابراین همین عدم قایل شدن به حوزه ی خصوصی برای زن، موجب پدید آوردن نگاهی می شود، که زنان بدون مرز و حدودی هستند که بتوان آن را به عنوان حدود صغوری تعریف کرد که ورود به آن را جایز ندانیم. همانطور که مردمان ( دقت کنید مردمان اگر چه به معنای مردم اعم از زن  و مرد است اما بیشتر جمع «مرد» را نشان می دهد  و قربتش با واژه ی مرد مشهود است). جامعه ی ما در خیابان و کوچه و مهمانی بدن زن را که خصوصی ترین حوزه ی یک انسان است محل تعرض زبانی( متلک)، بدنی( لمس)، شهوانی( نگاه خیره) و.. می دانند، در وارد شدن به حوزه ی خصوصی دیگر هم چون مسایل ارتباطی و ظاهر و لباس وی نیز هیچ ابایی به خود راه نمی دهند. این برخورد شرم آور نه تنها در مورد زندگی عادی  و در حرف ها و گفته های « خاله زنک بازی و عمو مردک بازی» بلکه در زندگی به اصطلاح روشنفکری  و فرهنگی ما نیز هم چنان جریان دارد. هرگاه زنی در یکی از عرصه های اجتماعی اقدام به عملی می کند و نامی  و شهرتی بابت همان عملش  به دست می آورد ابتدا و بیش از هر چیز سعی می شود که دنبال رابطه اش با یک مرد بگردند و بگویند « آها وی دوست دختر فلانی است» و یا « آره می شناسمش همسر فلانی بود و...» اما شرم بار تر آنگاه است که یکی از این زنان اشتباهی یا خطایی مرتکب شود.دیگر پای گل آلود در زندگی خصوصی کردن انگار اولین قدم است که باید برداریم. می نشییند به جای نقد کارش، به جای تعریف و استدلال منطقی و عقلانی جهت اثبات اشتباهات اش، داستان و قصه از مسایل خانوادگی اش را نقل محافل می کنند. این همان زنی است که دوست دختر فلانی بود و  همسر آن یکی بود و فلا ن جا بچه به دنیا آورد و فلان جا بچه به دنیا نیاورده ، آن سال ها دامن می پوشید و اکنون چادر می پوشد و یا برعکس چادر می پوشید و حالا واسه من مینی ژوپ می پوشد، سر فلان مسئله با فلان دوست پسرش اختلاف داشته و به خاطر آن یکی مسئله از همسر سابقش جدا شده  و به خاطر این یکی مسئله با آن مرد ازدواج کرده است. آخرین نمونه از این برخوردهای شرم آور با مسیح علی نژاد روزنامه نگاز صورت گرفته است. مسیح مطلبی می نویسد که اصل مطلب در انتقاد به سفر کاسپین ماکان بود به اسراییل،اما اشتباه بزرگی مرتکب شد که همان طور که در مطلب قبلی متذکر شدم خود اشتباه مسیح هم دقیقا از همین ورود به حوزه ی خصوصی افراد ناشی شد و خود این برخورد مسیح هم برخوردی مردسالارانه بود. اما آن چه در پی آمد و به عنوان نقد مسیح نوشته شد، مانور زیادی  روی زندگی شخصی و حوزه ی خصوصی وی داشت. من نمی دانم این اشتباه مسیح چه ربطی داشت به حوزه ی خصوصی وی و چه ارتباطی داشت به مسایلی که من حتا برای نقد چنین نوشته هایی هم به خودم اجازه نمی دهم آن ها را بازگو کنم. سوال اصلی این جاست چرا وقتی از من مرد اشتباهی سر می زند کسی نمی گوید ، آره این لباسش این طوری بود و موهاش این شکلی، کسی نمی گوید که این آقای مرد!!؟ با فلان خانم ارتباط داشت و  همسر فلان کس بود؟ چر کسی  در نقد یک مرد نمی نویسد که کچل بود و یا زشت بود و یا خوشتیپ بود؟ کلاه به سر داشت یا علامه داشت؟ دقیقا وقتی در مورد یک مرد می خواهند نقد کنند اگر فلاش بکی هم به گذشته اش بزنند به سابقه فعالیت اش و  نوع زندگی اجتماعی – سیاسی اش می تازند، زیرا که آقایان مرد حساب غیرت هم دیگر را دارند و می دانند اگر مثلا در مورد رابطه اش با فلان خانم و یا همسر سابق و فعلی و ی چیزی بگویند قضیه « ناموسی» می شود. من هنوز هم با نوشته ی مسیح مخالفم اما اشتباه را حق وی می دانم و نقد و مخالفت خودم را نیز حق خودم. اما این « جوانمردی» یگانه را نمی فهمم که چگونه ورود به حوزه ی خصوصی و صحبت از ظاهر و باطن زندگی شخصی یک زن را برای نقد یک نوشته را حق خود می دانید و مبنای روایی یا ناروایی یک نوشته قرار می گیرد؟

3 comments:

Rahman Javanmardi گفت...

دست شما درد نکند. خوشحالم که از زاویه حریم خصوصی از مسیح دفاع کرده اید.

ناشناس گفت...

عالی بود

zari گفت...

khoshalam ba vebloet ashna shodam

ارسال یک نظر