۱۳۹۱ اردیبهشت ۷, پنجشنبه

شهاب‌الدین شیخی: ما روزنامه نگاران نبايد فراموش كنيم متعلق به جامعه ى مدنى هستيم نه به حوزه ى قدرت

-مصاحبه ی خبرگزاری کوردپا با شهاب الدین شیخی
به مناسبت یکصدو چهاردهمین سالروز روزنامه‌نگاری کُردی
گفتگوی اختصاصی آژانس کُردپا با شهاب‌الدین شیخی روزنامه‌نگار کُرد و ساکن آلمان
کُردپا: روزنامه نگاری کُردی به دلیل شرایط سیاسی در غربت آغاز شد و اکنون پس از گذشت یکصدو سیزده سال هنوز هم روزنامه‌نگاری کُردی در تبعید و غریبی ادامه دارد، همین وضعیت باعث گردیده تا روزنامه‌نگاری کُردی شدیدا تحت تأثیر افکار و جو سیاسی غالب بر منطقه قرار گرفته و روزنامه‌نگاری کُردی را از قالب استقلال و رسالت واقعی خود خارج کرده و به سمت و سوهایی گوناگون معطوف کند.
کُردپا: با این تواصیف آیا شما در طول مدت زمان مذکور، برهه‌ای را سراغ دارید که در آن روزنامه‌نگاری کُردی به صورت مستقل صورت گرفته باشد؟
ش شیخی: من از زاویه‌ی دیگری نگاه می‌کنم. از دید من روزنامه‌نگاری کُردی از نظر کلی شکل‌گیری‌اش از اول یک حالت مستقلی داشته، درسته این تبعید و غربت مستولی شده را بر خودش هموار کرده ولی دقیقاً به خاطر این بود که مستقل باشد و به نظر من این اتفاقا یک خط سیری است که در طول تاریخ روزنامه‌نگاری کُردی به صورت تلاش برای استقلال وجود داشته، این را در نظر داشته باشید که شروع روزنامه‌نگاری کُردی با شروع موج دوم ناسیونالیسم در دنیا همراه بوده و همان جنبش استقلال‌خواهی و استقلال‌طلبی که در حوزه‌ی سیاسی هم کُردها این رو داشتند. بنابراین گرچه با بخش زیادی از نظرات شما موافقم که امکان این استقلال وجود نداشته اما تلاشی برای استقلال چه در مفهوم و چه در محتوای روزنامه‌نگاری کُردی و چه در ادعا و یا در شعار همیشه بوده، بنابراین من شکل‌گیری روزنامه‌نگاری کُردی را شکل‌گیری یک رؤیای مستقل، یک رؤیای استقلال می‌دانم به عنوان اینکه یک روزنامه‌ی را منتشر کنند که مستقلا و اختصاصا مال کُردها باشد و اعلام می‌کند و آن چند خط زیبا که می‌گوید:
« من برای اولین بار است که روزنامه‌ای را با این زبان منتشر می نمایم، با هدف انتشار دانش و روح مهربانی در میان فرزندان ملت ام و ترغیب کوردها جهت در پیش گرفتن راه توسعه و مدرنیزاسیون و تمدن نوین، هم زمان برای نشان دادن ادبیات ملی این ملت به خود آن ها.....»
خیلی جالب است آن تعریفی که بدرخان می‌کند که در دو سطر ابتدایی این متن تعریف سیاسی ملت رو میکنه و پارامترهای ملت رو میاره و پارامترهای روزنامه‌ی مستقل را که می‌خواهد به این دلایل روزنامه مال من باشد و روزنامه خودم باشه اما اینکه به صورت تاریخ و به اصطلاح محتوا یا تاریخ تولید شده، تولید روزنامه آیا استقلال داشته یا نه، متأسفانه، خیر، به دلیل اینکه همیشه یک وضعیتی بوده حالا ما چه را یک بحث فرهنگی در نظر بگیریم چه بحث سیاسی، کُردها به عنوان ملتی که بین چهارتا دولت بوده‌اند این دولت‌در دوره‌ی مدرن و دقیقاً از دورانی که روزنامه‌نگاری کُردی شکل گرفته که بین ملت‌های منطقه جزو باسابقه‌ترین‌هاست این وضعیت طوری بوده که همیشه یک دولت حاکمی وجود داشته که به دلیل محدودیت هایی که این دولت ها برای اندیشه ای مستقل به وجود می اورده اند روزنامه نگاری کوردی با اندیشه ای مستقل در هر صورت یا باید به صورت تبعید و غربت بوده باشد که معمولاً دچار یک نوع، انتزاع از جامعه‌ی مبدأ خودش شده و یا به‌طور کلی اگر دورن حاکمیت بوده بخشی از استقلال خودش از دست داده.

کُردپا: به طور کلی در حال حاضر نیز روزنامه‌نگاری کُردی تقریباً تحت تأثیر جهت‌های سیاسی قرار دارد و اگر هم روزنامه‌نگاران مستقلی وجود داشته باشند تعداد آنها انگشت شمار و حتی در بعضی موارد به صورت مطلق مستقل نیستند؟ نظر شما در این باره چگونه است؟
ش.شیخی: ببینید اساساً شما به عنوان یک روزنامه‌نگار، اصلی را به نام استقلال مطلق ندارید و من با ترکیب استقلال مطلق مشکل دارم. بگذارید یک اصطلاح ساده از روزنامه‌نگاری را یادآوری بکنیم ما یک اصطلاحی داریم به اسم "قلم قرمز سردبیر"، حالا این قلم قرمز سردبیر می‌تواند سلیقه‌ی نوشتاری، سیاست‌گذاری، "ادیتوریال وُرد" و نوعی نگاه سیاسی – فرهنگی خود سردبیر باشد و نهایتاً نگاهش به روزنامه‌نگاری باشد. یعنی شما حتی اگر یک روزنامه هم داشته باشید گاه گاهی سردبیر قلمی بر روی نوشته‌های شما می‌کشد. تعریف دومش این که شما بعد از مدتی جامعه‌پذیر می‌شوید، شما یاد می‌گیرید که مثل نوشته‌های آن روزنامه بنویسید برای همین وقتی شما یک مطلب را مطالعه می‌کنید بعضی وقت‌ها هم اگر نگاه‌هم نکنید احساس می‌کنید، البته اگر روزنامه حرفه‌ا‌ی باشد، احساس می‌کنید این مطلب در روزنامه‌ی فلان نوشته شده، به عنوان مثال تجربه‌ای که ما در ایران داشته‌ایم روزنامه‌هایی مانند "جامعه" و "شرق"، شما قادر بودید که جنس مطلب‌ها را حدس بزنید که مال کدام روزنامه‌ست و این سیاست‌گذاری سردبیر و کار رسانه است که در جامعه شناسی ارتباطات به طور کلی از ای مفهوم با عنوان «جامعه پذیر شدن از طریق قلم سردبیر» یاد می کنند. حالا اینکه در مورد کُردها این وضعیت وجود داره، اکنون ما روزنامه‌نگاری به زبان کُردی به اصطلاح تولید انبوهش در کردستان عراق( کردستان جنوبی) بیشتر داشتیم. در آنجا ما می‌بینیم در دوران صدام حسین یک امکان حداقلی استقلالی بوده در همان چند صفحه‌ی اولیه، عکس سید الرئیس که همین صدام بر برگه یا روی صفحه ی دوم جلد وجود داشته باشد اما در دیگر حوزه‌ها به ویژه بخش زبانی و مباحث فرهنگی هنری تا حدی که نوشته های ادبی رنگ و بوی سیاسی خاصی نداشته باشد، مستقل بوده هر چند در سیاست نمی‌تواند مستقل بوده باشد در کشورهای مثل ترکیه، سوریه که اصلاً امکان آن را نداشتند، روزنامه در ترکیه امکانش مثل ایران و عراق نبوده بلکه معمولاً با توقیف و بستن ارگانی که روزنامه را منتشر می‌کند، مواجه می‌شود. در ایران، در زمان قبل از انقلاب به آن شکل نبوده و بیشترین دوره‌ی استقلال را شاید می‌توانم بگویم در چند سال اول بعد از انقلاب 57 ایران اگر در نظر بگیریم که در آن برهه زمانی نوعی آزادی بیان وجود داشت و بسیاری از نشریات قارچ‌گونه رشد کردند که شاید من در پژوهشی با نام « تاریخ سی ساله‌ی مطبوعات کُردی در کردستان ایران» بطور مفصل آن را بررسی کردم ولی در حوزه‌های دیگر امروزه شما امکان اینکه من حالا چون در کردستان ایران زندگی کرده‌ام و اکثراً آنجا فعالیت بنده آنجا بوده، مثال هایم از کوردستان ایران است. در کوردستان ایران امکان اینکه شما خودتون یک روزنامه‌ی داشته باشید، بسیار کم است. در واقع محدودیت ها در چندتا مرحله روی می دهد. اول اینکه شما باید مجوز بگیرید. معمولاً به هر فردی مجوز نمی‌دهند یعنی قبل از اینکه مجوز بگیرید شما یک شرایطی هست که بسیاری از افراد را از اینکه حائز مجوز روزنامه‌نگاری بشوند طرد و یا پرت می‌کند. به فرض مجوز گرفتید. آن موقع مرحله ی دوم محدودیت آزادی بیان و نهایا استقلال مورد نظر شما شروع می شود یک شرایطی هست، آیین‌نامه‌ای برای مطبوعات از سوی وزارت ارشاد هست که بازهم امکان استقلال شما را کاهش می‌دهد زیرا مثلا برای کوردها طبق آیین نامه ی داخلی مطبوعات وزارت ارشاد ایران هرگونه صح کردن و طرح مسائل قومی و یا مذهبی به عنوان اقدام علیه وحدت داخلی شناخته می شود»به فرض که این مراحل را طی کردید مرحله ی سوم محدودیت بعد از انتشار هم شما با وضعیت‌هایی روبرو هستید که در قوانین حتی حروف‌چین، تایپیست، نویسنده و روزنامه‌نگار هم شامل مجازات‌های قانونی در زمینه‌هایی هستند، به غیر از آن هنگام روزنامه شما هم مثلا بخش‌نامه‌ی شورای عالی امنیت ملی می‌آید، بخش‌نامه‌ی دفتر وزارت ارشاد می‌آید بخش نامه می‌آید در مورد فلان چیز فلان موضوع این جوری بنویسید و یا اصلا ننویسید.
اینها مسائلی بود که از بریون جامعه و توسط قوانین و دل بر روزنامه نگاری وارد می شود. برخی محوددیت ها از دید من درمورد خود ما، ما به این دلیل که در جامعه‌‌ای به‌سر بردیم که یک مسئله‌ی سیاسی داشته، حالا اصلاً کاری به این نداریم که این مسئله به ذات است یا عرضی است و یا ساخته شده و یا برساخته شده نیست ولی کردستان یک جامعه‌ای است که با مسئله‌ی سیاسی به نام "ملتِ دولت نشده" روبروست در این صورت ما یک گروه مرجع داریم که برای این مردم، بیشتر قابل توجه است و این گروه‌های مرجع، احزاب سیاسی هستند. چه در کردستان عراق، چه در کردستان سوریه، ترکیه و چه در کردستان ایران، شما احزاب سیاسی را به عنوان "گروه مرجع" و "پایگاهِ رجوع مردمی" بیشتر می‌شناسید که تقریبا تریبون و حوزه ی مخاطب گسترده ای هم دارند. بنابراین خیلی وقت‌ها روزنامه نگاران جوان برای اینکه توجهی جلب بکنند و بتوانید مخاطب پیدا بکنند و خوانده شوند و شنیده شوند و دیده شوند، سعی کرده‌اند از تریبون احزاب سیاسی خود را مطرح کنند البته این امر در واقع دلیل دیگری هم داشته این بوده که شما در دوره‌ی هم که به اصطلاح امکانات نشر و سانسور و واقعاً پاکسازی رسانه‌ها صورت گرفته، جایی نبود که شما در آن چیزی بنویسد و آن‌چیزی که می‌ماند نشریات احزاب است. در کردستان عراق هم وضع همین طور است شما قدیمی‌ترین و پرکارترین نشریات را وابسته به احزاب می‌بینید نشریه‌های اتحادیه میهنی و پارت دمکرات کردستان عراق است و در کردستان ترکیه نیز نشریات بدون هیچ تعارفی وابستگی و یا گرایشات حزبی به پ.ک.ک دارند. بنابراین شما برای اینکه امکان فعالیت داشته باشید باید خودتان را به آن پایگاه مردمی گروه مرجع نزدیک می‌کنید. از طرف دیگر واقعیت این است در کردستان ایران و قبل از دوره‌ی اصلاحات یک گرایش شکل گرفت و گاه‌گُداری نشریاتی منتشر می‌شد در دوره‌ی اصلاحات این امکان تا حداقلی بوجود آمد در دوره‌ی اصلاحات ما درست است به آن اندازه‌ی که در نقاط دیگر ایران و یا حداقل به اندازه مرکز، ما دستاورد نداشتیم، ولی نزدیک 20، 30 نشریه منتشر شد در اون دوره‌ها، که همگی در تلاش بودند که به استقلال برسند و این هم درسته که صاحب امتیاز و سردبیر اینگونه نشریات، مسئول و مدیرکل فلان اداره و یا نماینده‌ی مجلس و یا حتی خود سردبیرها گرایشاتی به احزاب کُردی و یا احزابی که در کردستان عراق در حال قدرت‌گرفتن به عنوان دولت کُردی بودند، داشتند. و از آن سو در داخل ایران هم عده‌ایی به احزاب مرکزی ایرانی، همچون "مشارکت" و "مجاهدین" گرایش داشتند و بنابراین من فکر می‌کنم رؤیای اینکه یک روزنامه و به عنوان "روزنامه‌ی مستقل" باشد، رؤیایی هنوز دور دست است. اما روزنامه‌نگار مستقل، چرا، داشتیم و از چهره‌های خیلی بارز آن که هزینه دادند مثل آقایان "محمدصدیق کبودوند و عدنان حسن‌پور" که احکام ویران‌کننده‌یی دارند و طولانی‌ترین احکام‌هایی را که یک روزنامه‌نگار در داخل ایران 15 سال و 12 سال و حتی عدنان به اعدام محکوم و حکم اعدامش صادر می‌شود و البته چهره‌های مستقل دیگری نیز بودند و من اینجا به حرمت اینکه این دو عزیز در زندان هستند فقط نام آنان را برده‌ام. اما هر انسانی به هرحال یک گرایشاتی دارد و اینکه من می‌گویم برای همین با استقلال مطلق مخالفم و معتقدم که روزنامه‌نگار مستقل نداشتیم.

کُردپا: با توجه به تاریخ پر مخاطره در کردستان و هم‌چنین جو غالب، کم نیستند روزنامه‌نگاران کُردی که پا به عرصه‌ی مطبوعات کُردی گذاشتند، اما با این حال شاهد هستیم که تا کنون نیز هیچ آهنگی تحت هر عنوانی در بین روزنامه‌نگاران کُرد وجود ندارد، عامل اصلی این موضوع را در چه می‌دانید؟

ش.شیخی: واقعیت این است که روزنامه‌نگاری کُردی به اصطلاح یک تاریخچه‌ی پاره پاره دارد، ظاهراً این پاره پاره‌بودن بخشی از "سرنوشت زخمی" ماست به دلیل اینکه از نظر زمانی، مکانی و محتوایی، پاره پاره است به ویژه از نظر زمانی، شما از یک دوره‌ایی می‌بینید که مثلاً در کردستان ایران و در دوره‌ی اصلاحات را حدود 10، 20 نشریه در طول این هشت سال منتشر می‌شود شما نیاز دارید که از روزنامه‌نگار تولید بشه، روزنامه تولید بشه، تاریخچه داشته باشد. من در پژوهش سی سال مطبوعات کردستان ایران که اسمش هست "هرگز به صد نرسیدیم" تمامی نشریات تاریخ کردستان به شماره صد نرسیده و شما به عنوان یک روزنامه‌نگار یک پایگاه ثابت ندارید که 100 شماره، 200 شماره پشت سر هم منتشر کرده باشید، کار کرده باشید، با 100 شماره شما به عنوان یک روزنامه‌نگار هنوز یک پایگاه ویژه و مستقلی ندارید ‌که با دیگران اتحاد پیدا کنید و هماهنگ شده و گروه و سازمان تشکیل بدهید. امروز روزنامه‌نگارید، دو سال نیستید، یک سال هستید، چهار سال نیستید به عنوان اصل روزنامه‌نگار من یک چیزی را در یک پرانتز عرض کنم و آن اینکه امروز یک تعریف غلط در جامعه جهان سومی هست و اینکه می‌گویند فلانی روزنامه‌نگار نیست چرا که دیگه حالا در روزنامه نیست و این یک تعریف غلطه، این را هم تو پرانتز می‌گم، یک آدمی دکتر است اگر دکتری هم نکند بازهم دکتره، آدمی وکیل است اگر وکالت هم نکه بازهم وکیل هست. در غرب اگه کسی روزنامه‌نگار باشه و اگر 5 سال هم روزنامه‌نگاری نکنه بازهم به طرف می‌گویند روزنامه‌نگاره، حتی ایرانی و یا خارجی هم باشه میگن مثلاً یک نفر تو هتلی در برلین کار می‌کند میگن که آقای فلانی که در فلان هتل کار میکنه روزنامه‌نگاره.
شما که کار نمی‌کنید دیگر شما کجا و با چه کسی فعالیت بکنید و چطور و با چه کسانی اتحادیه دایر کنید دو سال احتیاج داشتید که کار کنید این یکی از دلایلش، دلیل دیگرش اینه که در جامعه‌ا‌ی که کُردها زندگی کردند به دلیل اینکه این دولت‌ها چه نسبت به کُردها و چه به نسبت به دیگر اقشار مردم ، دولت‌های استبدادی بودند و قاعدتاً دولت‌های استبدادی ضد جامعه مدنی و نهادها،ان-جی-او‌ها و اتحادیه‌ها هستند و اساساً به تضعیف جامعه‌ی مدنی می‌پردازند،و این نهادها جزو جامعه‌ی مدنی هستند. شکل‌گیری این نهادها بسیار مشکل و سخت می‌باشد و امکان ندارد به ویژه حالا اگر این نهادها در جامعه‌ی کردستان باشد که آغشته و آلوده و پالوده به یک امر سیاسی هم هست. این مسئله همیشه زیر یک "پرسش سیاسی" و یک "اتهام سیاسی" هست. این اتفاق خودش عواملی دارد که بیرونی و بسیار قدرتمند است که این امکان را سلب می‌کند از سویی دیگر به دلیل همان پاره پاره بودن دیدگاه‌ها و همان دلایل و مباحثی که درباره‌ی "وابستگی حزبی" برشمردم ما امروزه می‌بینیم خیلی راحت روزنامه‌نگارانی هستند که رسماً وابستگی حزبی دارند و یا غیر رسماً هستند ولی عملاً معلومه که دارند به تقویت پایگاه اجتماعی فلان حزب می‌پردازند و یا به تقویت پایگاه اجتماعی فلان حزب نمی‌پردازد ولی تمامی احزاب دیگه را می‌کوبد به جز حزب متبوع خودش، شب و روز به پ.ک.ک گیر می‌دهد به پژاک گیر می‌ده به دمکرات گیره می‌ده ولی مثلاً کاری به کومله نداره و بالعکسش طرف به کومله و همه، گیره می‌ده به دمکرات کاری نداره، پ.کا.کایی همینطور. اگر چهار پنج نفر چهره‌ی مستقل هم هست این استقلال بین جامعه‌‌ای که به این شدت سیاسی شده یک نوع اتفاقا، بعد تعریف می‌شه. یعنی مثلا میگن طرف هیچ دیدگاه سیاسی نداره، یعنی چی؟ که نه کاری به فلان داری یا به فلان نداری. هر حزبی خودش و هوادارانش به تنهایی، نماینده‌ی "گفتمان ناسیونالیسم کُرد" می‌دانند. و وقتی شما طرف او را نمی‌گیرید و یا طرفداری ویژه‌ای نمی‌کنید از طرف مابقی احزاب کُرد به عنوان "آدمِ غیرناسیونالیسم" شناخته می‌شوید در جامعه‌ی کردستان آدم غیر ناسیونالیسم که مسئله‌ی ملی نداره به عنوان یک "ضعف" شناخته می‌شود و یک انتقاد ویژه است که انگار "امر ملی" یا امر کلی براش مهم نیست. از سویی دیگر گفتم که امکانات حالا به اصطلاح اقتصادیست امکاناتی که شما ساختمان، دفتر، آزادی سیاسی و تعریفی برای خودتون داشته باشید، نگاه کنید اکنون در کردستان عراق سندیکای روزنامه‌نگاران کُرد هست و به عنوان یک نهاد روزنامه‌نگاری عضو فدراسیون بین‌المللی روزنامه‌نگاران ای-اف-جی و حالا اگر همچین چیزی در مورد کردستان تشکیل بشه و این در داخل ایران نمی‌شه تشکیل بشه حالا فکر می‌کنم یک تلاش‌هایی داره صورت می‌گیره در تبعید و در کردستان عراق تشکیل بشه و آیا تشکیل آن در کردستان عراق اساساً می‌تواند به عنوان نماینده‌ی جامعه‌ی کُردستان، عضو آی-اف-جی بشود یا نه‌، بودجه را کجا می‌آره، اگر بودجه را حکومت اقلیم کردستان تأمین می‌کنه باید سیاست دولت کردستان عراق را به نسبت مسایل دیپلماتیک که با همسایگانش داره به ویژه با ایران رعایت بکند و اگر رعایت نکند، بودجه را نمی‌گیره و اگر پول نگیره از یک خاک یک کشور دیگر می‌گیره از نهادهای بین‌المللی می‌گیره و آن نهاد بین‌المللی چقدر قدرت داره این نهاد را ساپورت بکنه و اگر فرضاً زیر فشار ایران قرار گرفت و یا زیر فشار خود حکومت عراق قرار گرفت و می‌بینید که در دولت عراق اکنون دعوا بر سر قدرت میان حکومت مرکزی و اقلیم کردستان جریان داشته و همه‌ی این موارد می‌توانند آسیب برسانند. یعنی شما از این که در این دولت‌ها استبدادی هستند، ضد جامعه‌ی مدنی و نهادهای مدنی هستند، دوم، امکانات اقتصادی باید تشکیل بشه سوم، امکان اینکه شما روزنامه‌نگارانی که در حال فعالیت به صورت طولانی به عنوان روزنامه‌نگار داشته باشید که شغل و حرفه‌شون باشه و بتوانند یک موقعیت را به عنوان نهادی که همراه و هماهنگ با یکدیگر به صورت عملی انجام بدهند، وابستگی و گرایش حزبی که وجود داره بین بسیاری از روزنامه‌نگاران که گفتم یا مستقیم یا غیرمستقیم، معمولاً باعث میشه نگاهشون از استقلال دور شود، چهارم، خود امر سیاسی که قبلاً گفتم یکی از مسایل است که به شدت حوزه‌ی فرهنگی بنام روزنامه‌نگاری را تحت تأثیر قرار داده است این ها به طور تیتروار از عواملی است که می‌تواند پاسخگوی این پرسش باشد که چرا این اتفاق نمی‌اُفتد.
کُردپا: پیام و دیدگاه شخصی خودتان را به مناسبت یکصدو سیزدهمین سالروز روزنامه‌نگاری کُردی بفرمایید؟
ش.شیخی: پیام من این است که فکر می‌کنم هر روزنامه‌نگاری اولاً یکبار آن متنی را که "مقداد مدحت بدرخان" به عنوان متن ضمیم یعنی یک یادداشت روی روزنامه‌ی "کردستان" نوشته، برای روشنفکران و نویسندگان آن زمان فرستاد، حتماً بخوانند، متن بسیار کوتاهی است و به عنوان یک روزنامه‌نگار کُرد آن را مطالعه کنند، تاریخ روزنامه‌نگاری کُردی را حتماً مطالعه کنند و نیز به عنوان یک روزنامه‌نگار توصیه می‌کنم که بلکه به این سمت بریم، این رؤیا را داشته باشیم که ما روزنامه‌نگاران خودمون را "گروه مرجع" جامعه‌ی مدنی بکنیم، نه آن حالتی که خودمون وابسته به حزبی بکنیم به گرایش حزبی خاصی، گرایش سیاسی داشته باشیم تا مورد توجه و امکان ارجاع و دیده شدنمان بیشتر باشد. من این تجربه را شخصاً دارم و چون این آرزوی شخصی و حالا من این را تکرار می‌کنم و من روزی به سردبیر نشریه‌ی گفتم آقا! اختیار این نشریه را بجز بخش "سیاست‌گذاری کلان‌"ش به من بده و من قول می‌دم این نشریه را به پُرتیراژترین نشریه تاریخ روزنامه نگاری کُردی تبدیل کنم و این قول را گرفتم و این کار را کردم و هنوزم آرزو دارم که یک نشریه داشته باشم. و همچین کاری را بکنیم که ما بتونیم خودمون را پایگاه مرجع برای مردم و جامعه‌ی مدنی بکنیم، یادمون باشه روزنامه‌نگاری امری است فرهنگی، امری است مربوط به حوزه‌ی جامعه‌ی مدنی و نه امری سیاسی، قطعاً ما از امر سیاسی غافل نیستیم و نخواهیم بود اما ما مرجع باشیم نه مرجع ما جای دیگری باشه، چه قدرت و چه احزاب ما.در نهایت آرزو می‌کنم هیچ روزنامه نگاری در هیچ جای دنیا برای ابراز عقیده و نوشتن در مورد آزادی و حقوق فردی خود جامعه‌اش به زندان نیافتد و تمامی روزنامه نگاران زندانی در اقصا نقاط دنیا آزاد شوند. به ویژه آرزوی آزادی عدنان حسن پور،محمد صدیق کبودوند، احمد زیدآبادی، بهمن احمدی،مسعود باستانی و دیگر دوستانم را دارم.

0 comments:

ارسال یک نظر