۱۳۹۱ خرداد ۲۲, دوشنبه

من و دار گٌل- سه - آدم‌ها خوب آدم‌های بد


دارگل پرسيد: آدم ها دو دسته اند؟
گفتم: كدام دو دسته؟
گفت : آدم هاي خوب و آدم هاى بد ديگه؟؟
گفتم: آدم ها يه دسته اند همه خوبند. دارگل با تعجب پرسيد مگه ميشه پس اين همه آدم بد چيند تو دنيا؟؟ گفت اصلا اينكه بدي آدم بدها رو ماست مالى مى كنى فكر مى كنه خوبه؟؟
گفتم: ماست مالى نمى كنم اما..
دارگل خودش رو نزديك تر مى كنه و مى پرسه اما چي؟
مى گم آدم ها خودشون خودشون رو بد مى كنند..
با اخم، ناز و كمى شيطنت و ترس مى گه نمى خوام بد بشم چيكار كنم؟ اونها چه جورى بد شدند؟؟
براى دارگل چاى مى ريختم و براى خودم سيگار روشن مى‌كردم و مى‌گفتم مى خواى بد نشى اصرار نكن بر بد بودن. هربار بدى كردن، يكبار ظرفيت خوب بودن را از خودت مى گيرد. اصرار بر بد بودن كارى مى كند كه ديگر از خوب بودن آنقدر دور مى شوى كه حالت از خوب بودن به هم مى خورد و حتا از ديدن آدم هاى خوب خسته مى شوى، به جايي مى رسي كه تنها بد بودن ارضايت مى كند، به جايى كه ديگر حتا دلت براى خوب بودن تنگ هم نمى شود.. ديدى بعضي آدم ها آدم خوب مى بينند يا حالشون بد ميشه يا بعد مدتى تمام تلاش زندگيشون رو مى گذارند رو اين که يك جورى ثابت كنند اين فلانى اصلا خوب نيست.. اين هزار عيب داره.. اين فلان كار رو كرده .
اين آدم ها ديگه اينقدر اصرار كردن بر بد بودن كه قلبشون جا واسه خوب بودن نه تنها جا نداره بلكه از بد بودن پُر شده كه ...
دارگل ميگه با شيطنت و درحالى كه چشم هاش خواب رفته مى گه : يعنى هيشكي كار بد نكنه
مى گم انسان اساسا کار بدزياد ازش سر مى زنه. بد بودن اتفاق ميافته مهم اينه كه آدم تبديل نشه به «بدى»..
دارگل خوابش مياد درگوشش مى گم :
مهم اينه كه وقتى يه بار بدى كردى براي اينكه ثابت كنی كارت بد نبوده اون رفتار رو تبديل نكنى به رفتار عاديت تا ثابت كنى تو بد نكردى بلكه عادت و رفتارت همين جوريه
دارگل گفت ولى من عادت كردم آخر حرف هاى تو خوابم بگيره ..
گفتم بخواب .. خوابيدن بد نيست شايد گاهى آدم بايد براى دورى از بدي، بگيره بخوابه.. گاهى انگار بايد مدتى طولانى خوابيد.. مثل اصحاب كهف...

0 comments:

ارسال یک نظر