۱۳۹۱ مرداد ۷, شنبه

عشق نوشت..عشق حاصل حضور عاشق است


من همان موقع که این شعر آقای عباس معروفی عزیز را خواندم برخلاف آقای معروفی  گفتم « هرجا که تمام شد اسمش را می‌گذاریم آخر خط تو». از دید من و شاید به باور عین القضات اگرچه عشق در قبضه‌ی قدرت معشوق اسیر است و بر جان عاشق امیر» اما واقعیت و حقیقت حضور عشق بسته به حضور و حقیقت عاشق است. اگر جایی عشقی تمام شود حتا اگر توسط معشوق هم تمام شود و یا بر اثر هیچ چیز دیگر این عاشق نیست که آخر خط است این آخر خط معشوق است. دیگر اوست که معشوق نیست. دیگر اوست که در خط عشق نیست.... و دایره‌ی دورا دورادور عشق هیچ خطی دیگر به نام معشوق نمی‌رسد... دیگر همگان عاشق را به خاطر خواهند سپرد و معشوق فراموش می شود. من نگاهم به عشق نگاه کلاسیک ادبیات فارسی نیست. اصلا نگاهم به عشق نگاهی است با توجه به مولفه‌های ارتباط در دنیای مدرن. از دید من دیگر آن عشقی که یکی از آن سوی دیوار و پنجره عاشق چشم و ابرو یا قد و بالای کسی بشود و بعد هم بدون امکان گزینه‌‌ها و پارمترهای ارتباطی فعال و دینامیک، برای خودش شعر بگوید و «هر چه آن خسرو کند شیرین بود» وجود ندارد. عشق امروز حاصل ارتباط است و ارتباط یک وضعیت پویا و دینامیک است ونه یک رابطه‌ی مکانیکی..که یکی نقش عاشق داشت باشد و مثل کارگر کارخانه‌ی « عصر جدید» چاپلین شغلش این باشد که پیچی را همیشه شل و سفت کند و یکی هم نقش همان پیچ را داشته باشد. عشق امروز حاصل ارتباط است و ارتباط هرابر با هر واکنش مولفه‌های جدید و موقعیت‌های جدید می‌آفریند . هر موقعیت جدید واکنش‌ها موقعیت‌های جدید‌تر.

در چنین رابطه‌ای ممکن است عاشق یا معشوق گاه بر هم خشم بگیرند و گاه غضب و نامهربانی..حتا نامهربانی‌هایی که ممکن است بین دو دوست معمولی هم نسبت به هم رخ ندهد.. و ممکن است گاه چنان به اوج شور برسند که هیچ چیز و هیچ تجربه‌ی انسانی باورش نداشته باشد که چنین تجربه‌ای در جان و پوست و روح و تن روان آدمی هرگز نگنجد..
اما با این‌همه عشق وابسته به حضور نگاه عاشق است. عاشق نباشد عشق نیست معشوق هم نیست.... خوش آن‌که در رابطه دنبال نقش معشوق بودن نباشیم دنبال نقش عاشق باشیم که خود معشوقی بگنجد در همه‌ی کلمه‌ی عاشق...

زیرا که جهان مدیون نغمه‌های عاشقان است و جهان در نهایت با شاعران هم دست است.

هرکجا تمام شد اسمش را می‌گذاریم آخر خط تو... اما عباس معروفی از فرط عاشقانگی و مهربانی و فداکاری در عشق ونوشتن نوشته است .. که هر کجا که تمام شد اسمش را می‌گذاریم آخر خط من....
این قصه را راستش اخر خطی نیست....

0 comments:

ارسال یک نظر