حقوق شهروندي از كليديترين مفاهيم جامعه شناسي سياسي و نيز بحثهاي تخصصي علم حقوق بوده و هنوز هست. وميان تئوريسينها و نظريه پردازانُ هميشه مناقشههاي فراوان بر انگيحته است البته مخالفان يا تحديد كنندههاي حقوق شهروندي تئوريسينهاي جناح حاكم و يا وابسته به قدرت بودهاند يا در بهترين حالت طرفداران نظريهي دولت و موافقان بسط و توسعهي آن روشنفكران مستقل و طرفداران مردم و در نهايت طرفداران نظريهي ملت.
در اينجا نميخواهم وارد بحث تخصصي آن بشوم و تنها مي خواهم به چند نكته در رابطه با يكي از بي نظيرترين اتفاقات رويداده در عرصه ي فعاليتهاي مدني و سياسي در اينچند سالهي اخير بپردازم.
حقيقتا نميتوان از كنار چنين رويدادي كه در آن عدهي كثيري از زندانيان يك جامعه اعلام به اعتصاب غذايي در اين سطح و با اين گستردگي را اعلام و آن را عملی هم نمایندُ به آساني گذشت.همهي ما ميدانيم هر شهروند در هر جامعهاي از يك سري حقوق به نام حقوق شهروندي برخوردار است و حتا اگر اين شهروند به دلايلي درست يا نادرست زنداني شده باشد باز هم از مجموعهاي حقوق به نام حقوق متهم مجرم و زنداني برخوردار است. كه يكي از آن حقوق كه در همه حال از آن برخوردار است.حق مالكيت وارادهي تصميمگيري در مورد جسم خودش ميباشد كه يكي از راههايي كه زنداني سعي بر اعمال ارادهي خود بر بدناش را دارد تصميم به اعتصاب غذاست كه به نوعي يادآوري اين نكته به كسانياست كه قصد اين را داشتهاند كه به وي بفهمانند كه ما جسم تو را در بند نگه داشتهايم تا با آن نتواني فعاليتي عليه ما انجام بدهي،كه جسم من همچنان در اردهي من است. اكنون يك سوال پيش ميآيد كه آيا ما به عنوان شهروندي كه هنوز از حق بيرون زندان بودن بخورداريم وظيفهاي در قبال آنانكه در زندان به سرميبرند داريم يا نه؟در اين زمينه چند نكته را لازم به يادآوري ميدانم.
1-برخورد اوليه با اين خبر به نظر من برخوردي از روي ثواب نبود و بيشتر بوي مسكوت نگهداشته شدن آن ميآمد تا بوي حمايت يا حتا پوشش. اين برخورد متاسفانه نه تنها از سوي فعالان سياسي و مدني غير كرد،بلكه از سوي تعداد زيادي از نويسندگان و روزنامهنگاران و فعالان كرد كه بسيار هم داعيه به شدت روشنفكربودن دارند نيز صورت گرفت كه البته اين افراد بيشتر از گروهي بودند كه به نوعي وابستگي فكري عجيبي به روشنفكران غير كورد دارند و سابقهي فكري و فعاليتهايشان اين را نشان ميدهد. این گروه معمولا منتظر ميمانند ببيند بزرگان و زعماي فكريشان در ديگر گروهها چه واكنشي را در پي ميگيرند كه آنها هم به همان راه بروند و اگر در موردي همانند اين مورد آنها راه سكوت و بيخبري برگزييند اينان نيز يا دستپاچه ميمانند و نميدانند چهكار كنند و يا باز با تاسي از آنها سكوت را برميگزييند و حتا در وبلاگهاو وب سایت های شان و ...خودشان را به هزار و يك موضوع مشغول ميكنند كه مبادا فرصت اين را پيدا كنند در اين باره حتا يك سطر بنويسند.
2-متاسفانه باز هم اين بار يك برخورد شاهكار از سوي برخي فعالان سياسي و مدني و مدعي روشنفكري صورت گرفت كه من تا به حال چنين برخوردي را مشاهده نكرده بودم. برخوردي دور از شان و حیثیت روشنفكري و دور از شان احترام به يك زنداني سياسي_مدني.اين برخورد چيزي نبود جز زير سوال بردن اقدام اين زندانيان و طرح پرسش بيشرمانهيُ آيا واقعا این ها اعتصاب غذا كردهاند يا نه؟ و يا اينكه ما از كجا بدانيم كه آنها در اعتصاب غذا هستند؟ راستي اگر اين زندانيان كورد نبودند باز هم چنين پرسشي مطرح ميشد؟ آيا ما به ياد داريم كه در موارد ديگري كه يك زنداني اعلام اعتصاب غذا كرده چنين پرسشي حتا به ذهن رسيده باشد؟راستي چه كسي ميتواند به زنداني كه اعلام اعتصاب غذا كردهاست بگويد ما از كجا بدانيم كه راست ميگويي؟ و آيا ما به صورت عملي مدرك مستدلي داريم كه فلان زنداني سياسي قبلي كه اعلام اعتصاب غذا كرده بود،واقعا اعتصاب كرده بود؟ و آيا تعداد ليوان های آبي را كه در روز مينوشید ميشمرديم؟ و...
3-نكته های بعدی در اينجا متوجه كميتههاي اطلاع رساني و پيگيري خبرهاي اين زندانيان ميباشد. متاسفانه به دلايلي كه ممكن است معقول هم باشد. كميتهي اطلاع رساني در خارج از مرزهاي ايران بود و همين امر اولا به بعضي تاريكانديشان و ترسوها واين بهانه را ميداد كه سوالهايي از جنس سوال بالا را مطرح نمايند زيرا به باور آنها شما از كجامي دانيد و چگ.نه خبر کسب می کنید كه داريد گلوي خود را پاره ميكنيد
4-نوع اطلاع رساني و اعلام اوليه كه از يك اعتصاب غذاي همگاني و با تعداد بالاي زندانيان خبر ميداد و چنين احساسي را بر ميانگيخت كه انگار همهي زندانيان سياسي ومدني با هم شروع به اعتصاب غذا نمودهاند و اطلاعيهها وخبرهاي بعدي كه هر روز خبر از پيوستن گروهي ديگر به اعتصاب غذا را ميداد ونيز زمزمههاي بعدي مثل دورهاي بودن اعتصاب غذا از سوي برخي از زندانيان و يا خبرهايي از سوي كساني كه ادعاي كسب اطلاع از برخي از زندانيان را داشتند مبني بر اينكه اصلا فلاني در اعتصاب به سر نميبرد، باعث تشكيك در خبر اوليه و زير سوال بردنهاي كليت ماجرا ميشد.
5-عدم برگزاري و انجام مصاحبههاي راديويو تلويزيوني يا مطبوعاتي با ياران و نزديكان درجهاول زندانياني كه در اعتصاب غذا به سر ميبردند و اينكه اطميناني از سوي آنها به مخاطبان داده شود يا اطلاع رساني از وضعيت جسماني و سلامتي آنها از سوي خانوادههايشان باز هم از نكات ديگر سوء خبر رساني دربارهي اين وضعيت بود كه متاسفانه باز بهانهاي به دست كجفهماني ميداد كه سعي در كمرنگ جلوهدادن اقدام اين گروه از زندانيان در بند را ميداد.
اما با اين همه نميتوان اقدام گروهي را كه سعي در بي اهميت جلوه دادن چنين اقدام قانوني و مدني را از سوي گروهي از انسانها كه به خاطر فعاليتهاي سياسي و يا مدني به زندان افتادهاند و بيشتر آنها يا با احكام بسيار سنگين از جمله اعدام و حكمهاي بالاي ده سال و پنج سال روبهرو شدهاند يا در وضعيت بلا تكليفي به سرميبرند، را نكوهش نكرد و بهانههاي آنها را واهي نپنداشت.گيريم همهي ضعفهايي كه من خود به عنوان نقد در اطلاع رساني در اينباره بر شمردم درست باشد. گيريم كه اصلا 80نفر نه و مثلا50 نفر نه 10نفر و يا اصلا 5نفر در اعتصاب غذا بهسر ميبردند آيا باز هم اين توجيهي براي سكوت ما بود.آيا حتما عدهاي از آنها خداي ناكرده بايد بميرند يا ميمردند كه باور ميكرديم كه واقعا چنين اتفاقي در حال رخ دادن است؟آيا به فرض درستي همهي انتقادات من و ديگر انتقادهاي موجود مگر ما نميدانيم امكان نظارت آزاد و كسب اطلاع درست از وضع زندانيان سياسي با چه مشكلات عديدهاي روبروست كه انتظار خبر رساني كاملا مطلوب و درست را داشتهباشيم؟ و بسياري آياهاي ديگر.
در اينجا و در پايان اين يادداشت به ياد آن شعر شاملو ميافتم كه به درستي سرود كه:
در به در تر از باد
در سرزميني زيستهام
كه هيچ گياهي
در آن نمي رويد
اي تيز خرامان!
لنگي پاي من
از ناهمواري راه شما بود.
3 comments:
...جينسينگ اصل كره !
www.elat.ir
توضيحات و خواص اين گياه فوق العاده را در سايت ما بخوانيد ......
كل عام وانتم بخير لجميع المسلمين
عید فطر بر شما مبارک
سلام،تونستید سری به وب من بزنید،سپاسگزارم
ارسال یک نظر