۱۳۸۹ تیر ۲۱, دوشنبه

نام فرزاد قدغن

امروز یکی دو جا نقل شد که  ظاهرا :«اداره اطلاعات شهرستان کامیارن طی دستوری رسمی اکیدن از اداره ثبت احوال این شهرستان خواسته است که از صدور شناسنامه برای نوزادان تازه متولد شده در این شهرستان به نام " فرزاد" اکیدن خودداری نمایند». این خبر فعلا  توسط هیچ منبع موثقی تایید نشده است و این امکان هم هست واقعا شایعه باشد. اما برای من که کوردم بسیاری چیزها را به چشم خود دیده ام و به گوش خود شنیده ام اصلا امر عجیبی نیست. نه تنها در ازمنه ی دور و افسانه ای در همین زمان اقای  خاتمی و در دولت اصلاحات، شورای فرهنگ عمومی در بخش نامه ای برای نام گذاری اماکن و خیابان ها و فروشگاه ها و ... تصویب نمود که تمام نام ها باید " فارسی باشد. طبق بند 5 از ماده ی یکم آیین نامه نام گذاری شهرها ، خیابان ها ، اماكن و موسسات عمومی به منظور حفظ و تحكیم یكپارچگی سیاسی و فرهنگی كشور و حفظ هویت ملی ، نام ها باید فقط به زبان فارسی باشند .
این تاکید بر فارسی و این استدلال حفظ یکپارچگی این هویت ملی که تنها از طریق زبان فارسی ممکن است هم داستان خیلی عجیبی نیست و برای بسیاری نه تنها پذیربته شده است بلکه به قول خودشان با این که از حق انسان ها دفاع می کنند اما حاضرند خونشان را نیز برای  آن بدهند. این موضوع به من ربطی ندارد چون به نظر من آن ها اختیار خون خودشان را دارند و برای هر امری دوست دارند می توانند آن را اهدا کنند.
 اما موارد دیگری که وجود دارد همان داستان عدم اجازه ی نام گذاری مردم به اسامی زبان های خودشان بود که تا مدت ها ممنوع بود و یا نمی گذاشتند. مگر این که کسی آن چنان اصراری می کرد و پی گیر می شد وحتا تهران می رفت و از آن جا اجازه ی کتبی و دستور فلان مقام را می آورد تا مثلا بگذارند دخترش را یا پسرش را با اسمی که به زبان خودشان است نام گذاری کند و هم چنان از حداقل حق شهروندی از جمله داشتن شناسنامه برخوردار باشد. اما باز برخی نام ها حساسیت بیشتری داشت.

با این همه من قصدم از این ماجرا تعریف کردن خاطره ای است. که اتفاقا در این روز که یادبود ترور غیر انسانی دکتر عبدالرحمان قاسملو است خالی از لطف تیست.
 می گویند  مردی به ثبت احوال مهاباد رفت و می خواست برای پسرش شناسنامه بگیرد. کارمند ثبت احوال پرسید نامش را چه می گذارید. مرد گفت: چیا. کارمند سری به دفتر  و دستکش زد و سر بلند کرد و گفت نمی شود این اسم کوردی است. مرد کمی فکر کرد گفت خوب سیامند. کارمند باز مقداری بررسی کرد و گفت نمی شود این هم کوردی است. مرد گفت اسمش را می گذارم سمکو. کامند گفت این هم اسم یک کورد است که علیه دولت مرکزی شورش کرده است  بنابراین اصلا نمی شود. مرد گفت اسمش را بگذارید ئاسو(آسو)، کارمند ثبت احوال بازهم گفت نمی شود. خلاصه آن مرد عصبانی شد و گفت مرتیکه ی فلان فلان شده اسمش رو بگذار "عبدالرحمان قاسملو" همون فردا هم ترورش کنید که خیالتون راحت باشد.

0 comments:

ارسال یک نظر