۱۳۹۱ مهر ۱۴, جمعه

فرهنگ بیگ لایک فیس‌بوکی و نامه‌ برای تولد یک رییس جمهور محبوب

 نخست این‌که هرکسی حق دارد در هر جامعه‌ای هر عمل و کنشی را که ناقض حقوق و آزادی‌های فردی و عمومی دیگران نباشد انجام دهد.
بنابراین صرف نوشتن نامه‌ی تبریک تولد برای شخصی نه تنها حق‌شان است بلکه طبیعی است. طرفداران هر شخص محبوبی ممکن است از این کارها بکنند  به عنوان مثال طرفداران لیدی گاکا، تام کروز یا هر کدام از شخصیت‌های محبوب دنیا. از این رو طرفداران « سید محمد خاتمی» نیز که یک شخصیت معروف و محبوب  ایرانی است  که ۱۵ سال پیش رییس‌جمهور هم بوده است.
از سوی دیگر نقد را نمی‌توان به کسی وارد دانست که دوست داشته می‌شود یا کاری جاوی و ناظر به دوست داشتن وی در حقش انجام گرفته است. از این رو هرگز نمی‌توان سر نامه نوشتن عده‌ای به خاتمی به خود خاتمی ایراد گرفت. و خاتمی را مورد نقد قرار داد.
رفتار« طرفداران » یا به اصطلاح خارجی‌ها « فن»‌ها هرگز هیچ منطق عقلانی نداشته و قرار هم نیست داشته باشد و از نظر تقسیم‌بندی کنش‌های  وبری کنش« هیجانی و عاطفی »است. برای فن و طرفدار « هرچه آن خسرو کند شیرین بود» معنا می‌شود. برای یک طرفدار بارسلونا و یا بازیکنی مثل لئونل مسی حتا اگر مسی گل به خودی هم بزند دوست داشتنی و شیرین است. برای طرفداران تمامی حرکات و سکنات «محبوب‌شان» دوست داشتنی است. آن‌ها لباس‌های وی، را ( عبای شکلاتی)، میمک صورت (سید خندان)، حرف‌هایی که از دهانش خارج می‌شود( جامعه‌ی مدنی، تساهل، مدارا، مخالف من و...) همگی عین شیرینی جهان است.
تا اینجای کار هم باز هم هیچ ایرادی نیست. کسی نمی‌تواند به کسی بگوید تو نباید فلان کس را دوست داشته باشی. حق نداریم انسان را از دوست داشتنی‌هایش منع کنیم. اشکال کار آن‌جاست که این نوع برخورد را به فضای سیاسی نیز وارد کرده‌ایم.
 آن‌چه مورد نقد است این است که طرفدران  خاتمی تمامی محسانات و رویاهای خود را در دروان اصلاحات  تا به امروز به خاتمی نسبت می‌دهند. و هر آن‌چه کار مورد انتقاد هم داشته است چشم پوشی می‌کنند و باز شیرین است برایشان این خسرو.  اگر دوران ریاست جمهوری خاتمی همزمان باشد با انتشار متکثر روزنامه‌ها، فوق‌العاده است .ولی اگر در دوران وی به اندازه‌ی تمام دوران  جمهوری اسلامی نیز روزنامه توقیف و روزنامه نگار زندانی شده باشد باز هم چون خاتمی است شیرین است.
خاتمی اگر با مردم باشد و ۲۰ میلیون رای بیاورد عزیز است. اما خاتمی اگر پس از جنایات رژیم جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۸۸ که در نوع خود جزو بی سابقه‌ترین جنایات خیابانی در تاریخ همین رژیم بود، از مردم بخواهد که از رهبر و مجری تمامی این جنایات بیست ساله عذرخواهی شود(البته با قید اگر) باز هم شیرین است.
خاتمی اگر پشت میرحسین و کروبی را خالی کند و دم از انتخاباتی بزند که میر و شیخ به خاطر آن در زندان هستند، شیرین بود، اگر شرط تعیین کند ، شیرین بُوَد، اگر با مردم دوباره همراه شود و اعلام « تحریم» کند، باز هم شیرین بود، و اگر بعد اعلام تحریم خود عهد و اعلام خود را بشکند و برود رای بدهد بازهم « شیرین» بود.( شخصا با رای دادن آقای خاتمی موافق بودم. این بحث دیگری است).

مشکل نامه نویسان این است که تعداد کثیری از آن‌ها متاسفانه سن و سال‌شان نهایتا ۳۰ سال و یا زیر ۳۰ سال است. و دقیقا زمان صدارت این خسرو خوبان،  اصلا چیزی از سیاست نمی دانستندیا خبر نداشتند . آن‌ها نمی‌دانند بهترین نشریات تاریخ نشریات ادبی و فکری  مثل « جامعه‌ی سالم» مثل کیان، مثل ایران فردا و  گردون و آدینه و  دنیای سخن و...» در دوران‌های قبل از خاتمی امیتاز انتشار گرفته اند. آن‌ها نمی‌دانند که خاتمی محصول سیاست‌های تکنوکرات‌های شهری دوران هاشمی رفسنجانی است و  و رشد طبقه‌ی متوسط و نیز فرهنگسراها و کانون‌های هنری ادبی که در سطح شهرها در آن دوران به وجود آمد و ناز نظر فکری نیز تحت تاثیر همان نشریات و فعالیت‌های فکری بود . از نظر سیاسی نیز این هاشمی بود که در وزارت کشورش که تمامی ارکان حکومت معتقد بودند باید « ناطق نوری» رییس جمهور شود، ایستاد و رای مردم را پاس داری کرد. کاری که خود همین‌آقای خاتمی در  دروان ریاست جمهوری اش نکرد و تن به تقلبی که علیه کروبی و هاشمی رخ داد ، سپرد و فقط به این اکتفا کرد که « بداخلاقی‌هایی شده است». و احمدی‌نژاد محصول دولت خاتمی و سیاست‌هایی بود که سهم اعظم تساهلش با با نامتساهلان و دشمنان جامعه‌ی باز بود و آن‌همه تساهل و مدارا با دشمنان جامعه‌ی باز در این جامعه‌را باری فعلا دورانی ۸ ساله چنان بست که باید هم دل آدم برای سید تنگ شود.
مشکل دقیقا همین است بسیاری از این افراد در واقع کاربران جوان صفحه‌ها و شبکه‌های اجتماعی بودند. که همه‌ی کنش دنیای مجازیشان رد فن پیج فلان  خواننده و فلان هنر پیشه لایک کردن خلاصه می‌شد. ناگهان رایی داده شد و کودتایی علیه این رای‌ها صورت داده شد و بعد جنبشی راه افتاد.  و مردم داخل ایران از شبکه‌های اجتماعی  برای عبور از سانسور خبری استفاده کردند  و از طریق این شبکه‌ها خبرهایشان را به دوستان‌شان انتقال دادند. این جوانان لایک زن و فن باز ناگهان به فضای سیاسی وارد شدند و خوب بعد دو سال برای خود اسم« فعال سیاسی و فرهنگی» را نیز انتخاب کردند و سیاست‌شان همان فیس بوک و فرهنگی شان نیز همان کامنت‌هایی است که این ور و آن ور می‌نویسند. آن‌ها فرهنگ لایک و لایک زنی و فن بازی و فیس بوک و کامنت گذاری را به دنیای سیاست نیز انتقال داداند. به دنیای بیانیه نویسی، بیانیه‌ها و نامه‌هایی که زمانی برای دفاع از حقوق مردم در مقابل ریاست حکومت‌ها  و اما آن‌ها تبدیلش کردن  به تولد گرفتن برای « مردی که خوشکل است، خوش لباس است خوش سخن است». و هرچه کند شیرین بود .
 
این طرفدران عزیز مهربان دل‌نازک چون کنش‌شان عاطفی است کوچکترین انتقاد را نیز به خودشان و « محبوب» شان بر نمی‌تابند. زیرا دل‌شان می‌رنجد. بسیاری از طرفداران افراطی آقای خاتمی هرگز هیچ انتقادی به خود را برنمی‌تابند و فورا کوچکترین انتقاد‌ها را «هجمه و فحاشی و هتاکی و حمله» می‌نامند.  یکی از دوستان عزیز من که تقربا همین واکنش را داشت نوشته بود اگر  طرفداران  پهلوی و رجوی نامه‌ای را برای تولد رجوی و یا  پهلوی نوشته بودند هیچ کس واکنشی نشان نمی‌داد و این نشان از اهیمت خاتمی است. برایش نوشتم اول این‌که همین که خودت کار نویسندگان این نامه را با کار «طرفداران رضا پهلوی» و طرفداران«مسعود رجوی» مقایسه می‌کنی ناخودآگاه پذیرفته‌ای که رفتار کنندگان و نیز متن نامه‌ی نوشته شده دقیقا در سلک و مسلک همان نوع نامه‌های فدایت شوم است. منتها این بار مخاطب  نامه شخصی است به نام « سید محمد خاتمی» و این‌که بدون شک خاتمی آدم بهتر و دوست‌داشتنی‌تر و البته مفید‌تری بوده است همین. آن‌چه مورد انتقاد است این فرهنگ « ذوب شدگی » در اشخاص است. چه فرقی هست بین نامه و تبریک تولد برای شاه گرفتن ، برای خامنه‌ای گرفتن و یا برای به قول خودت مسعود رجوی....
اما خوب اگر طرفداران خاتمی نیز می‌خواهند به سرنوشت طرفداران رجوی و پهلوی دچار شوند و دیگر هیچ کس جدی‌شان نگیرد کافی است که دو بار دیگر از این گونه کارها بکنند. آن‌چه موجب جدی گرفتن می‌شود این است که ما فکر می‌کنیم طرفدار خاتمی باید مدافع کنش‌های عقلانی مدرن در فضای سیاسی باشد نه هنوز از جنس کنش‌های کیش شخصیتی و شاهانه پنداری و رعیت خواهی و نامه‌ به بارگاه  الوهی حاکم نوشتن. راستش واقعیت این است برای من قرار نیست خاتمی تبدیل شود به « رضا پهلوی و یا مسعود رجوی» و یا حتا شخص خامنه‌ای» . خاتمی برای من هم‌چنان قرار است سیاست‌مداری باقی بماند که روش‌های نوین سیاست‌ورزی و حرکت به سمت جامعه‌ی مدنی و « شهروند مدار» را پیش ببرد نه جامعه‌ی « شاه و رعیت مدار» و تملق و چاپلوسی. در واقع در دنیای امروز هر حرکت سیاسی که به سمت«شهروند‌مداری» باشد قابل تقدیر است و حرکت‌های سیاسی ارتجاعی که دوباره جامعه‌ را به سمت« حاکمیت مدرا» سوق می‌هد قابل نقد.

 صادقانه بگویم من با خواندن  این نامه‌ی ۶۰۰ نفر برای تولد آقای خاتمی یاد این ابراز احساسات برخی« خانم‌ها» زیر عکس پروفایل« برخی‌خانم‌های دیگر» افتادم که با شکوه ویژه‌ای می‌نویسند « لایــــــــــــــــــــــــــــــــــک»، «حوشــــــــــــــــــــــــکل»، « بیـــــــــــــــــــــــگ لایـــــــــک»، «محشـــــــــــــــــــــــــــــــــــری»، «دلبــــــــــــــــــــــــــــری» ..« دلـــــــم برات تنگ شده کی مایی» و  یا آقایانی که می‌نویسند« کرتیم»، «هلاکتیم»، «آقایی»، « داشششش» صاحب پروفایل هم خواهد گفت« خودت دلبــــــر تری که »، «عروســــــک»، « ماچ زیاد»، « قلب»، « غلامم» و....
حالا امیدوارم  اگر طرفداران تیفوسی آقای خاتمی مرتکب چنین کاری شدند و آقای خاتمی را در حد یک «پابلیک فیگور محبوب هنری» پایین آوردند ایشان خودش را در حد یک پروفایل« فیس بوکی پایین نیاورد و خدای نکرده ننویسد « خـــــــــودت که دلبــــــــــــــــــــــرتری » و « من بیـــــــــــــــــــــشتر»

0 comments:

ارسال یک نظر