هر گاه به مسائل زنان اندیشیدهام، جنبه های حقارتبار و پارامترهای غیر انسانی و تبعیض آمیز حاکم بر زنان نظرم را جلب کرده است، شکل اجتماعی وسیاسی شده ی نگاه به بکارت زنان قبل از ازدواج (دختر) بسیار حائز اهمیت است؛ دقیقا مسئله همان دختر ماندن زنان، قبل از شرف یابی به حضور شاهزاده ی سوار بر اسب سفید بال( بی.ام.وی. سفید یخچالی) در حجله ی ممهور به مهر پدران و زنان پیر سالخورده ی قابل اعتماد قبیله است؛ و دختر ماندن دقیقا به معنای زیر سلطه ی معنوی و مادی(فیزیکی) خانواده است، و خانواده به عنوان یک نهاد سکس سالار و سرمایه سالار و در ژرف ترین شکل خود نهادی پدر سالار و «نرسالار» تلقی می شود. و این گونه دختر در فرهنگ ما هنوز به انسان(زن)ی گفته می شود که افتخار ازدواج با یک مرد را پیدا نکرده است، زنی که تا از زیر سلطه ی این یکی مرد(پدر یا برادر) خارج نشود و به سلطه ی مرد دیگری(شوهر) در نیاید حتا اگر پروفسور(استاد دانشگاه) شود و سن کمال عقل و اندیشه هم بیابد باز هم نهایتا «دختر» است؛ فوقش «پیر دختر»، که این عنوان پیر دختر نیز از روی دو تحقیر به وی اعطا می شود ؛ اول «سن سالارانه» به معنای از کارافتادگی یا کم کارکردی جنسی ، دوم «وابسته انگاری جنس زن» یعنی هیچ مردی این افتخار را نصیب این دختر نکرده است که وی را «بگیرد» و تا زمانی که مردی این زن را نگیرد، هکذا او رشد نیافته و هم چنان دختر تلقی می شود. (به معنای واژه ی«بگیرد» دقت شود!)
این رسم دیرین از زمان به معنای زندگی قبیلگی تا به امروز که در آپارتمان و برج و آسمان خراش و اتوبان و مترو و... زندگی می کنیم، هم چنان باقی است؛ پای بر جا و سخت زی. هنوز هم بزرگترین کابوس دختران، مادران ، پدران وبرادران غیور روی دادن کوچک ترین اتفاق، برای بکارت عضو خانواده شان یعنی دختر است، که هر گونه اتفاق دیگری حتا پارگی عصب های بیناییُ، شنواییُ، رگ های قلب و... و هزاران آسیب جسمی، حتا به قیمت از دست رفتن جان، نمی تواند به پای کابوس وقوع کوچک ترین اتفاق و آسیب به این چند مویرگ خونی که به دلیل به هم پیوستگی، شکلی «پرده وار» به خود گرفته است، برسد؛ و هکذا این پرده از دیر باز پرده ی شرف و ناموس و حیثیت مردانگي بزرگ و كوچك مردان خانواده و ایل و طایفه و قبیله و.. شده است.
بكارت امر فيزيولوژيك اجتماعي شده
از زمان شكل گيري يا تفوق الگوي زندگي جامعهي كشاورزي، بشر اتفاقي اقتصادی به نام «مازاد مصرف» را تجربه کرد. تا پیش از آن انسانها در زندگي «جوامع باغچه كاري» به اندازه ي نياز روزمرهشان توليد و مصرف داشتند؛اما در الگوی اخیر عملیات كشاورزي به جاي «باغچه» در« مزرعه» و به جاي «زنان» كه امور باغچه ي منزل را بر عهده داشتهاند، توسط «مردان» در بيرون خانه انجام ميشد. به دلیل وسعت زمین زیر کشت رفته و برداشت محصول انبوه تر نسبت به برداشت از باغچه ی کوچک خانگی، مقدار توليد از مقدار مصرف خانوار افزونتر شده و طبيعتا بخشي از آن انبار ميشد واین ذخیره سازی به افزایش قدرت اقتصادی صاحبان کالا منجر می گردید. ضمن آن که این کالا (مازاد مصرف)می توانست در مقابل کالای دیگری معاوضه یا مبادله شود. به این ترتیب از افزایش مازاد مصرف، مفهومی به نام «سرمایه» شکل گرفت.
از آن زمان، تعداد مصرف کنندگان و مشروعیت آن ها برای استفاده از نتایج تولید برای صاحب سرمایه اهمیت یافت. بنابراین در حالی که تا آن زمان مدیریت بر رابطه ی جنسی و تولید مثل توسط زنان اعمال می شد و زن این امکان را داشت بدون تعیین محدودیت از سوی هر نیروی بیرونی، رابطه ی جنسی داشته باشد و لذا معلوم نبود كه فلان فرزند به دنيا آمده محصول رابطهبا كدام يك از مرداني بوده كه زن مذكور با وي رابطهداشته است و از همین روی بود که تبار انسان از مادر معلوم می شد و نه از پدر(مادرتباری).از اين زمان به بعد، جامعه از نظام چند شوهري به نظام تك شوهري تغییر الگو می دهد. در این الگو همه ی فرزندان متولد شده، از یک شوهر و«پدر»خانواده بوده و مشروعیت مصرف دارند.
در همین الگو، اتفاقي كه براي «دختر» روي ميدهد نيز از زير شاخههاي همين تغييرات اجتماعي است. در اين نظام خانوادگي نخستين چيزي كه بايد معلوم و آشكار باشد، نوع رابطه ی منتهي به فرزندآوري است. زيرا فرزند يك نان خور و يك مصرف كننده است و دلیلی ندارد بدون هيچ توجيه اقتصادي، يك نفر به مصرف كنندگان اضافه شود كه در نهايت هم معلوم نیست بعد از آنكه به نيروي كار تبديل شد، مربوط و متعلق به چه كسي است. بنابراين همان طور كه همسر از هرگونه رابطه با مرد ديگر محروم ميشود، مسلما، دختر هم نباید به هيچگونه رابطه ي جنسي خارج از حوزه ی نظارت پدر، تن دهد. زيرا: اولا ممكن است موجب فرزند آوري، خارج از چارچوب متعین شود و ثانيا در چنين نظامي فرزند آوري باید توسط مادر خانواده صورت گيرد تا فرزند، در آينده به عنوان يكي از اعضاي خانوادهي«پدري»، بتواند تحت قيادت پدر به نيروي كاري كارآزموده و قوي تن تبديل شود. بنابراين مشخص است در اين ساختار، به فرزند نر ارزش بیشتری داده ميشود؛ که ميتواند بر نيروي كار خانواده بيافزايد، ولي دختر كه به عنوان يك نيروي كار در نظر گرفته نمی شود، به كالايي براي تبادل، تبديل ميشود كه در هنگام نياز، به منظور تبديل به احسن، مثلا اضافه شدن يك داماد يا براي جلو گيري از وقوع نزاع يا براي تشکیل يك پايگاه خانوادگي گستردهتر با ايجاد روابط سببي و در خيلي از موارد هم به عنوان مابه ازاي يك توافق اقتصادي و يا اختلاف خوني(خونبس) می تواند مورد استفاده قرار گیرد. در اين حالت جنس دست نخورده(بكر)، مثل زمين بكر، مثل كالاي استفاده نشده و همان چيزي كه در روزگار ما نیز هنوز ارزش واقعي كالاست و به آن «آكبند» ميگوييم، ارزش و قيمت افزونتري دارد. بنابراين «پرده ی بكارت» از امری فيزيولوژيك به مفهومی اجتماعی به نام «بکارت» تغییر ماهیت می دهد. لذا پرده ی بکارت برخلاف سایر اعضاي جسمی مان که با افزايش سن و تغيير كاركردهايي كه باگذشت زمان و نوع استفادهاي كه از آن ميكنيم، ميتواند دچار تغيير شود به دليل عوامل غیر فیزیولوژیک ، به موضوعي اجتماعی مبدل ميشود كه مرجع تعيين كنندهي تغییرات آن نه ويژگيهاي جسمي بلكه ساختارهاي خانوادگي و قوانين فرهنگی- اجتماعي است.
رابطهي دين و بكارت
من نه پژوهشگر دين هستم نه روشنفكر ديني؛ نه مجتهد ديني هستم و نه در فكر توليد گفتمان ديني متفاوت. اما همهي اديان مدعی اند و اذعان دارند که براي اصلاح ساختارهاي «كجكاركرد اجتماعي» ظهور كردهاند. در كتب مقدس و گفتههاي همهي پیامبران اين نكته مذکور ومشهوداست كه اديان به «سنن» درستی که براي دوام و قوام جامعه لازم و ضروري دانسته اند، احترام گذاشته، يا با آنها مقابله نكرده و يا گاهي آنها را تقويت نیز كردهاند. و كيست كه نداند ممنوعيت رابطهي جنسي قبل از ازدواج در سرزمین هایی که اديان در آن ظهور يافتهاند، که قوام جوامع و پايداري اقتصادي و خانوادگيشان بر تعین روابط جنسي و نهادينه كردن آن بنا نهاده شده است تا چه اندازه می توانسته سنت زیبا و مورد لزومی بوده باشد. بنابراين، این نوشته هرگز بنای رد كردن يا شكستن حرمت ممنوعيت زنا در اسلام را ندارد. زيرا هم در قرآن، به سنن درست جوامع احترام گذاشته شده و هم در كلام پيامبر، خلفا و امامان نيز اين امر ديده شده است.( اشاره به نامه حضرت علی به مالک برای فرمانداری مصر) به عنوان مثال اگرچه اسلام بردهداري را نكوهش كرده و اگر چه ثواب عظیم براي آزاد کردن برده قایل شده است، اما حكم به ممنوعيت قطعي آن نیز نداده است. که این امر مبین توجه شارع مقدس به نيازهاي زمان و سنن موجود در جامعه بوده است.
در مورد رابطهي جنسي قبل از ازدواج هم حداقل در فقه شيعه نهاد ازدواج موقت پذيرفته شده حتا براي دختر مجرد، اما با توجه به شرایط ویژه به هر حال پذیرفته شده است.البته این نوشتار بنای بررسی درستي یا نادرستي ازدواج موقت، شرایط و تبليغ براي ازدواج موقت و نه حتا اعلام موافقت با آن را ندارد ، بلكه موضوع مواجهه اجتماعي و در اين دوران برخورد سياسي( به معناي برخورد حاكميت يا نهاد دولت) با مفهوم بکارت است. که منظور غایی این نوشته است. . لذا اگر حاکمیت بنای آن را دارد که چنین سنتی را هم رواج دهد، با همه ی مخالفت هایی که با آن می شود، بساط چنین سنت نا حسنه ای را رد برخورد با زنان کی می خواهد برچیند؟
بکارت، امر سیاسی شده
اگر امر سیاسی را به عنوان مجموعه ای از رفتارها، مفاهیم، ایده ها و.. که محدوده ی کنش مندی های آن «در» و یا «بر» ساختار قدرت و حاکمیت تعریف شود، در نظر بگیریم، بنابراین سیاسی شدن یک امر، یعنی دولت و حاکمیت خود را محق بداند که از راه قوه ی قهریه ( حال چه دموکراتیک در اختیار گرفته باشد و چه غیر دموکراتیک) و توسط نیروهای دولتی اعم از نظامی و انتظامی که در اختیار دارد، مردمان تحت حاکمیت اش را به انجام یا عدم انجام آن امر وادارد. در این حالت هر امری که پیش از آن، در حیطه ی نظارت یا اعمال قدرت حاکمیت نبوده و اکنون چنین شکلی یافته، سیاسی شده است؛ زیرا برای انجام یا عدم انجام آن، یا تغییر شرایط و حدود وصغور آن می بایست با دولت مواجه شد.(حال این مواجهه خواه از راه حزب وپارلمان و.. باشد یا از راه درخواست های جمعی به شیوه ی کنش های کمپینی،N.G.Oها، یا هر شکل دیگری.)
در مورد بکارت در جمهوری اسلامی اتفاقی روی داده است که در هیچ کجای تاریخ و در هیچ سرزمین اسلامی دیگری روی نداده است. در تمام اينسالها برخوردي حقارتبارتر از اين نديده ام، كه پس از آن که يك سرباز 20ساله ی نيروي انتظامي و یا به فرض افسری یا درجه داری، پس از آن که به هر دليل درست يا نادرستي،خانمي را در خيابان، مهماني، شب نشيني و يا هر مورد ديگري دستگير یا بازداشت كند، دادگاه او را به پزشكي قانوني معرفی کرده و وضعيت بكارت اش را كه خصوصيترين حوزهي هر انساني است مورد بررسي قرار می دهند! حتا چند سال پیش ایسنا خبر معاینه ی دختران برای بررسی سلامت[بکارت] آن ها را مخابره کرد. اين برخورد از ديد من حقارتبارترين نوع مواجهه با یک انسان بوده و هست و به تمامي اعتماد به نفس يك انسان(زن) را به ورطهي نابودي ميكشاند و بسا بسيار زنان و دختراني كه تنها براي يك لحظه انديشيدن به اين مسئله(معاینه بکارت) و احتمال يك در هزار آن که محتمل است در انتظارش باشد، از حضور در جمعهاي برابر بدون حضور «محرم» خود داري می كنند و قاعدتا نميتوان براي حضور در همهي عرصههاي زندگي در اين روزگار، يك محرم را با خود به همراه داشت. از اين رو اين برخورد و اين قانون غير قانوني نانوشته كه سالهاست به صورت عرف قضایی در آمده است يكي از پارامترهاي کاهندهِ ی عزت نفس انساني زنان بوده و هرگز اجازه نخواهد داد که زن ایرانی از عزت نفسی برابر با دیگر شهروندان برخوردار باشد.
یکی از مسائل تاثیرگذار که عامل موثری در عدم رشد روانی و اعتماد به نفس و عزت زنان حتا بارزترین شخصیت ها و فعالان جنبش زنان ایران در این سالیان، برخورد مذکور است. بهراستي خودتان را به عنوان يك زن تصور كنيد كه وقتي در خيابان قدم ميزنيد، وقتي به مهماني ميرويد، وقتي در جامعه به هر كدام از اشكالي كه ممكن است به عنوان يك انسان حضور داشته باشيد، حضور پیدا می کنید و چنین سرنوشتی حتا احتمالی در انتظارتان باشد، چگونه می خواهید اعتماد به نفس تان را حفظ کنید؟ وقتی قرار است توسط یک غریبه(گیرم پزشک حاذق مورد اطمینان شرع و قانون) معاینه ی جسمانی شوید و حسابی را که در نظام اسلامی هم تنها حق خداست که از شما باز خواست کند، پس بدهید. آیا جامعه ی مردان اگر چنین سرنوشتی و قانونی در انتظارشان بود آیا به آن تن می دادند؟حتی با این قرائت مردسالارانه که "مردان مظاهر همیشگی غیرت و ناموس" اند و از بازدید بدنی زنان و دختران شان در فرودگاه امارات - که ظاهرا یک عرف پلیسی رایج است - خون شان به جوش می آید هم باید پرسید که مردان ناموس پرست چگونه بر خود روا می دارند که زنان و دختران شان در معرض تست بکارت ،این توهین شخصیتی به زنان قرار بگیرند؟
از سوی دیگر این رسم در کجای اسلام و در کدام یک از سنن پیامبر، خلفا، امامان و حتا بعد از آن ها در زمان خلفای نکوهش شده ای چون امویان یا عباسیان در تاریخ اسلام وجود داشته که در هنگامه حکومت داری شان زنان جامعه شان را به نزد حکیم ببرند ببیند که آیا بکارت شان سر جایش است یا نه؟ که امروز حاکمیت این حق را به نام اسلام بر بخشی از شهروندان (زنان) برای خود محفوظ داشته است؟ آیا جز این است که معاینه ی بکارت به هر بهانه ای به معنای فرض انگاشتن ارتکاب زنا توسط زنان است و آیا جز این است که شارع مقدس اسلام هرگونه تجسس در زمینه ی زنا را به صراحت ممنوع کرده و این امر در قوانین کیفری جمهوری اسلامی نیز پیش بینی شده است .
دیگر نمی خواهم پای مفاهیم حقوق شهروندی مدرن و مباحث فمینیستی از جمله حق تصمیم گیری بر بدن و مفاهیم سکسوالیته و ... را به میان بکشم که به هزار اتهام ناگفته تا همین جای این نوشتار متهم ام! بکارت اگر موجب سربلندی است و امری است که ازاله ی آن موجب حقارت است، آیا چنین برخورد ناشایستی با چنین امر شخصی و خصوصی ای هزاربار حقارت بار تر از ازاله ی آن نیست؟
مطالب مرتبط: زنان
18 comments:
چقدر منتظر این مطالب بودم،
عالی بود. دستت درد نکنه. مردان جامعه ما به سختی میتوانند به لحاظ ذهنی خود را در چنین موقعیتی قرار دهند به همین لحاظ از پذیرش این امورات سر باز می زنند چرا که یکی از اهرمهای سلطه ی خود بر زنان را از دست میدهند و شاید تدوام همین ذهنیت نیز در رأس گفتمان سیاسی دولت باشد.اگر طلسم «بکارت!!!» در وجود خود زنان شکسته شود واقعاً مردان میتوانند در مقابل چه تعداد از زنان بیاشوبند؟
شاید مشکل مردان جوامعی از قبیل جوامع ما فقط در بقا یا عدم بقای بکارت زن (در معنای فیزیولوژیک مطلق آن) نیست بلکه مشکل مردان ما با ابعاد ذهنی آن نیز هست . به قول فروید در کتاب ناخوشایندیهای فرهنگ: مشکل انسانها نه با بعد مادی و بیرونی پدیده ها بلکه در بسیاری موارد مشکلشان با بعد ذهنی آنها است.
بیچاره ما که پیش تو از خاک کمتریم
it was interesting
salam shahab
nemidoonam chera, amma avvalin bar haaee ke be in mas'ale fekr kardam, shayad kami ham dir, dar 18-19 salegi, dargire chizi be esme "khoda" budam o mafhoome "edalat"...va inke khoda az aghaze khelghate adam be revayate mazhabish (adam o hava o sib o ..) risheye bi-edalati ro gozasht o chera natijeye maaddie yek mail o amale vahed baraye do tarafe yek majara bayad inhame motefavet bashe. kholase aslan too in hoze haye alan nabudam. alan ham in amre siasi-shode ghedmate chand hezar sale dare o yek amre nahadine-shodast. va man bishtar az jomhuri-eslami be hameye mard ha o zan hai fekr mikonam ke az in bote zehni be in rahati khalasi nakhahand dasht. dar eyne hal inhame esrar baraye khord kardane keraamate ensan ha ham jaye so'al dare.
pirooz bashi
بیاد مردی بزرگ
merci azneveshtatun
عالی بود کاک شهاب الدین
خیلی قشنگ مطلب رو باز کرده بودی
فقط گریز به حاشیه تان کمی زیاد نبود؟
من به عنوان یک خواننده احساس کردم که نویسنده "زیادی" دنبال مثال، دلیل و برهان آوردن برای نوشته هایش است و این کمی برای من خواننده خسته کننده است.
اینجا وبلاگ شماست و ما خواننده عقاید شما ایم و بیان عقاید نیاز به اثبات ندارد .
خیلی وقتها احساس میکنم که نویسندگان ما به خاطر ادامه کار و روال فعلی زندگی(اجتناب از برخورد با حکومت) چنان تراوشات ذهنشان را جراحی میکنند که بهره کارشان را نصف میکنند. این را گفتم که بگویم شاید بهتر باشد مستعار بنویسید تا ما 100% بهره را برده باشیم.
خوشحالم که آدم خوشفکری مثل شما همشهری و همدرد من است، از آن جهت که شاید اهداف مشترکی داشته باشیم و در راه زندگی به طور محسوس یا نا محسوس به هم یاری برسانیم
بسیار عالی بود. ممنون
البته برخلاف نظر این دوستمان اتففاقا من معتقدم کسانی که فحش می دهند بیشتر زن هستند.مردان نرمال نهایتا با مطرح شدن چنین بحثی از طرف یک زن به همخوابگی با او فکر می کنند،اما شما بیایید این بحثرا بین دوستان خودتان که زن هستند مطرح کنید، یا فرض کنید من بروم به دوست های دخترم بگویم که مثلا من باکره نیستم.فکر می کنید از فردایش اصلا به روی من نگاه می کنند؟!
من یک مطلب دیگه هم دارم با عنوان "خوکچه ها و اسبها(یا موشها) هم ناموس دارند.که درباره بحث فیزیولوژیک بکارت بود که به یکی دو مقاله علمی ارجاع داده بودم. من برای درس روانشناسی جنسیت یه تحقیق کردم در این باره با 7-8 تا مصاحبه با دخترانی که رابطه جنسی داشتند و 40-50 تا پرسشنامه و نتایج بسیار جالبی داشت. متاسفانه بعد از تحویل و گرفتن نمره دیگه ولش کردم. ولی این موضوع بسیار جای کار دارد. امیدوارم هم من هم شما بیشتر بنویسید. موفق باشید
در ضمن ساعت 10 چهارشنبه پروفسور العطاس در یک جلسه محدود و غیررسمی می خواد درباره بنیادگرایی صحبت کنه .اگر علاقمند بودید به من بگید که ادرسو بدم .
موضوع جالبی را برای بحث انتخاب کرده اید ولی مقاله ای سطحی و ضعیف در این رابطه نوشته اید
جانا سخن اززبان مامی گویی!
پیامبر و اصحاب از جنگی بر می گشتند .قرار نبود آن ساعت و نیمه شب به شهر برسند و زودتر از زمان مقرر باز گشته بودند
پیامبر به اصحاب گفت: به خانه های خود نروید ...شب را همینجا به صبح برسانید ...
دو نفر از همرزمان حرف پیامبر را نشنیده گرفتند و به خانه رفتند و هر کدام در خانه شان منکری دیدند.
اسلام چشم پوشی را توصیه کرده و ما تجسس را صدر کار قرار داده ایم.
ممنون از نکته سنجی تان.
داستان دنباله داری در این باره دارم که خواندنش خالی از لطف نیست.
ضمنا" خوشحال می شوم نظرتان را برای قسمت پنجم داستان بدانم
vay khodaye man man namordam va in harfaro ba cheshmaye khoda az tarafe ye mard shenidam. kheli ali bud kaka shahab.baba pardeye bekarat pishkesh chizaye dige chi shoma hamino mibinid age beshinid be harfe zana va dokhtaraye badbakhte ke zire zure pedarashun daran chang mizanan chi .mesle ma ke kordimova badbakht ba in afkare maskharamun.dastetun dard .nakone khodara shokr mikonam ke yeki peyda shod az zana defa kone.kheli khoshhalam.
خیلی عالی بود ولی به نظرم جدای این برخورد حقارت آمیز حکومت ، یک سری مسائل در این رابطه هست که مستقیما به خود افراد برمی گرده.به نظرم سوای همه ی منع های قانونی و به ظاهر دینی برخورد با این مسئله یک ریشه ی فرهنگی ( شاید فرهنگ شرقی مثلا ) هم داره که زیرساخت های قوی تری داره . این موضوع خیلی جای بحث داره که حتی توی قشر وسیعی از جامعه که هیچ تعلق حکومتی و دینی ندارن ولی هم چنان مسئله ی بکارت دخترانشون یک اصل و سنت فرهنگی پذیرفته شده ست . این رو نه فقط درباره ی بکارت دختران بلکه توی منع کلی سکس خارج از ازدواج میشه دید . راستش بعضی بحث ها که تو این زمینه شکل میگیره با حمایت و حرف های قشنگ قشنگه قشر روشنفکرنما همراهه ولی برای خود اون گروه هم وقتی در موضع عمل قرار می گیرن همون مرد متعصب ایرانی چهره ی خودش رو نشون میده . ازدواج و دختر آفتاب و مهتاب ندیده و از این حرف ها .....
من شدیدا موافقم که برخی روشنفکرنماها نیز با این مسئله واقعا مسئله دارند و هنوز دنبال دختر آفتاب مهتاب ندیده هستند.. اما من جوابم به آنها معمولا دو جمله است اولا وجود ندارد دو ما اگر چنین انسانی وجود داشته باشد بدون شک انسان سالمی نیست و نمی دانم چرا باید آدم دنبال انسان ناسلمی بگردد که از شناخت و توجه به خودش غافل بوده است. این بحث طولانی تر است
جالب اينجاست كه الآن بازار پرده ي بكارت چيني كلي داغ شده كه مثلاً طرف نفهمد توزماني با كسي بوده اي.چه بسيار زناني را مي شناسم كه به خاطر حفظ بكارت جسم خود بكارت روحشان را به مردان به بهايي بسيار اندك فروخته اند تا بتوانند سرشان را بالا بگيرند و بگويند من هم باكره هستم.ولي رو ح و ذهنشان .....اين آسيب ها هيچ گاه جبران نمي شود.به خصوص با بالارفتن سن ازدواج دختران.
ارسال یک نظر