سوسن محمدخانی غیاثوند
اعلام نتیجهی دهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری ایران که طی آن محمود احمدینژاد به عنوان پیروز این دوره از انتخابات معرفی شد، موج گستردهای از اعتراضات را به همراه داشت. این اعتراضها به نتیجهی انتخابات و دولت برآمده از تقلب انتخاباتی در روزهای ابتدایی به صورت پراکنده اما در روز ۲۵ خرداد با حضور میلیونی مردم تهران انجام شد.
دامنه اعتراضها کم کم به سایر شهرهای ایران از جمله اصفهان، شیراز، مشهد، تبریز، رشت، انزلی، ارومیه، گرگان، اهواز، یزد، زاهدان و ... گسترش یافت. اما جنبش اعتراضی مردم ایران در گذر از مناطق کردنشین خصوصاً استان کردستان با عدم همراهی و عدم مشارکت مردم کرد مواجه شد.
اگر نبود مشارکت و حضور گستردهی مردم کرد در انتخابات و در پای صندوقهای رأی و اگر در این دوره نیز مردم کرد و مناطق کردنشین همچون دورههای قبل نسبت به مسأله انتخابات در شرایط انفعالی به سر میبردند، شاید امروز این سوال با تعجب زیاد مطرح نمیشد که چرا کردها در جنبش اعتراضی مردم ایران مشارکتی ندارند؟
بر کسی پوشیده نیست که حضور فعال مردم کرد در این دوره از انتخابات برای تغییر و تحولات بنیادی و اساسی نبود. چرا که عمر سی سالهی حکومت ایران به مردم کرد ثابت کرد که نمیتوان به چنین تغییراتی در درون این نظام دل بست. مسأله مهم برای کردها و تنها راه برونرفت از وضعیتی که در دولت نهم با آن مواجه بودند، حذف احمدینژاد و روی کار آمدن هر کسی غیر از او بود.
بنابراین بیرون آمدن نام احمدینژاد از درون صندوقهای رأی که بسیاری آن را محصول یک کودتای انتخاباتی میدانستند، میبایست خشم مردم کرد را نیز برمیانگیخت. مردمی که با مبارزه و اعتراض، غریبه و ناآشنا نیستند و سالهاست که فریاد عدالتخواهی و برابریطلبیشان بلند است.
اما دیدیم که در عمل چنین نشد. فقط در چند روز ابتدایی آغاز اعتراضها، شاهد چند تجمع اعتراضآمیز پراکنده در کرمانشاه و یک روز اعتصاب بازار در سقز بودیم. در بقیهی روزها سکوت سوالبرانگیزی حاکم بر تمامی شهرهای مناطق کردنشین ایران بود.
به همین دلیل به سراغ تعدادی از فعالان سیاسی و مدنی کرد رفتم و نظر آنان را در خصوص «چرایی عدم همراهی کردها با جنبش اعتراضی مردم ایران» جویا شدم.
شهابالدین شیخی
سکوت مردم کردستان را سکوت سیاسی نمیدانم
شهابالدین شیخی، جامعهشناس، فعال مدنی و روزنامهنگار کرد در خصوص علل عدم همراهی کردها در جنبش اعتراضی مردم ایران با بیان اینکه «من سکوت مردم کوردستان را سکوت سیاسی نمیدانم»، دربارهی علت این اظهار نظرش گفت:
مردم کرد در طول حداقل هفتاد سال اخیر نشان دادهاند چه در دوران حکومت رضا خانها و رضا شاهها و چه در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اهل مماشات و سکوت در برابر مسایل سیاسیای که مربوط به سرنوشت آنها میشود، نیستند.
شیخی ضمن معرفی مردم کرد به عنوان یکی از فعالترین و پویاترین ملتهای ایران اظهارداشت:
این مردم از هر راه ممکن برای دخالت خود در سرنوشت سیاسی ـ اجتماعیشان سود میجویند. از مذاکره، مکاتبه، اتحاد، ائتلاف، تحریم و مشارکت در انتخابات گرفته تا تن دادن به جنگ مسلحانه در وضعیت دفاع مشروع. در واقع با در نظر گرفتن همهی این موارد و مروری بر وقایع همین دههی گذشته میتوان به روشنی دریافت که سکوت سیاسی برای کردستان از بار معنایی درست و روشن و قابل اتکایی برخوردار نیست.
از این رو من عنوان «سکوت خیابانی» را برای آن برمیگزینم. زیرا آنچه سکوت سیاسی کردستان نامیده میشود، عملاً تنها به این معنا است که چرا کردها که معمولاً آمادهی شادیهای خیابانی و یا حتا اعتراضات خیابانی بودهاند این بار که مردم ایران در وضعیتی بیسابقه اقدام به اعتراضی خیابانی و در نوع خود منحصر به فرد نمودند از همراهی خیابانی سر باز زدند؟
من برای این اتفاق دلایل زیر را تأثیرگذار میدانم:
وی در ادامهی سخنانش افزود: سیاستهای سانترالیسم سیاسی و اقتصادی، اینگونه نیست که تنها بر مسألهی اقتصادی و یا توسعه سیاسی و فرهنگی تأثیر داشته باشد، بلکه نتایج نامیمون این سیاستها در عرصههای دیگر نیز نمایان است.
از آن جمله اینکه همیشه میزان و شدت خشونت در سرکوب اعتراضهای خیابانی در مناطق حاشیهای این کشور، به ویژه اگر مربوط به حواشیای باشد که مردمان آن منطقه دارای تفاوتهای زبانی، فرهنگی، قومی و یا مذهبی با زبان و مذهب حاکم باشند، بدون شک میزان این خشونت غیر قابل تصور است و نوع برخوردها با مردم معترض بیشتر از نوع و جنس کشتارهای خیابانی خواهد بود.
به قول یکی از دوستان «اصولاً در تمام مناطق کردنشین در دست نیروهای ضد شورش یک باتوم پیدا نمیشود« زیرا اولین سلاح آنها برای برخورد با مردم به جای باتوم، همان اسلحه است و سلاحهای بعدیشان ممکن است اسلحههای سنگینتر باشد.
برخوردهای خشنی که از گذشته با این مناطق شده همانند برخوردهایی که با مردم تبریز، اهواز، بلوچستان و به ویژه کردستان در سوم اسفند ۱۳۷۷ و بعدها در تیرماه ۱۳۸۴ شد، نشان از آن دارد که حاکمیت در برخورد خشن با این مردم هیچگونه تردید به دل راه نمیدهد. جالبی قضیه این است که این دو موردی که در این ۱۱ سال اخیر اتفاق افتاده، هر دوی آنها در زمان دولت اصلاحات روی داده که رأفت خاتمی و نوع سیاستهای تساهلگرایانهی ایشان بر کسی پوشیده نیست و مورد اسفند ۷۷ به فرمان همین آقای دکتر رمضانزادهی عزیز که اکنون در زندان است و در شرایط غیر انسانیای به سر میبرد، اتفاق افتاده است.
این اشاره به دولت اصلاحات برای آن است که وقتی در زمان حکومت اصلاحات از سوی شورای تأمین استان با مردم معترض چنین برخوردی صورت میگیرد تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل که در دوران حکومت اصولگرایان و دولت احمدینژاد ممکن است چه برخوردی روی دهد؟
این روزنامهنگار کرد با ابراز تأسف از دستمایه قرار دادن اتهام معمول و در دسترس «جداییطلبی و تجزیهطلبی» توسط حکومت برای مردم معترض ایران به ویژه کردها و آذربایجانیها اضافه کرد:
این اتهام متاسفانه هنوز اتهامی است که حتا روشنفکران و فعالان سیاسی مرکزی نیز، هرگز آن را رد نمیکنند و معمولاً در این موارد از حکومت به خاطر شجاعتش در حفظ منافع ملی و امنیت سرزمینی حمایت کرده و از همین حاکمیت نیز تشکر میکنند و باورشان این است که باز هم تا مقداری فضای سیاسی ایران به هم ریخت، کردها شروع کردند به تجزیهطلبی.
که در این صورت و با چنین حمایت آشکار و یا پنهان و خاموش وارانهای که تا به امروز صورت گرفته، دست حکومت برای هر اقدامی باز خواهد ماند. از این رو به گمانم کردها با هوشمندی کامل و بینظیری که این مردم تا به حال در کنشهایشان به خرج دادهاند، این بار نیز نخواستهاند که هم در اعتراضات شرکت کنند و هزینه بدهند و هم مثل همیشه اتهام تجزیهطلبی را که انگار گناهی غیر حقوق بشری است دوباره به دوش بکشند. درواقع در آن صورت کردها از این جا رانده و از آن جا مانده میشدند.
شهابالدین شیخی سپس با اشاره به «سیاستهای مرکزگرایی فرهنگی و سیاسی در ایران» ادامه داد:
منظور من، فرهنگ ناسالمی است که این فرهنگ به وجود آورده و آن این است که متأسفانه سالهاست مردم ایران مرکز همهی امور و همهی مسایل را تنها و تنها تهران میدانند و مردم ایران سالها است ایران را در ناخود آگاه خود به قول شهریار، شاعر ترک «از تهران تا کرج» تعریف کردهاند.
انگار هر ظلمی که به مردمان دیگر مناطق ایران بشود و هر اتفاقی که باعث ضایع شدن حقی از آنان شود، ظلم و پایمال شدن حق نسبت به مردم ایران نیست بلکه آن تنها ظلمی است که به مردم آن منطقه رفته است. همین چند روز پیش وقتی با یکی از دوستان که اهل یکی ازاین سه شهر معترض (تهران، اصفهان، شیراز) است در این مورد حرف میزدم میگفت خوب مثلاً مردم تبریز به خاطر کاریکاتوری که به آنها توهین شده بود اعتراض کردند، مردم شیراز یا اصفهان چه بگویند مثلاً به چه چیزی معترض باشند؟
یا مثلاً وقتی در سال ۸۴ مردم مناطق کردنشین نسبت به قتل غیر انسانی یک انسان به نام شوانه سید قادر (حال هرچه هم این انسان از دید حاکمیت شرور و.. باشد) اعتراض کردند، مردم کرمان چه حرفی دارند بزنند؟ دقیقاً نکته هم همین جاست که اگر مردم کرمان و اصفهان و ... توهین به هممیهن ترکزبانشان را تنها به این دلیل که آنها ترکاند و خودشان ترک نیستند و ظلم نسبت به هممیهن کرد و بلوچشان را به همین دلیل که خود کرد و بلوچ نیستند، ظلم به خودشان ندانند، چگونه انتظار دارند آن هممیهن در زمانی دیگر برای آنها حس هممیهنی داشته باشد؟
وی همچنین اضافه کرد:
در واقع نکتهای که میخواهم آن را به عنوان عامل تأثیرگذار در این عدم همراهی برای مناطق حاشیهای نام ببرم این است که مردمان این حاشیهها که اتفاقاً همگی آنها از تفاوتهای زبانی، مذهبی یا قومی برخوردارند، تمام این سالها در اعتراضاتشان خود را تنها و بیکس و بیمدافع دیدهاند.
امروز به همان دو دلیل بالا و آن حس تنهایی عمیق همهی این سالها شاید از یک دلشکستگی عاطفی در رنجاند. هر چند نمیتوان این مسأله را انکار کرد که کردها اگرچه از ترس سرکوب خشن و تحویل هزینهی سنگین بدون کسب نتیجهای متقارن از روی آوردن به خیابان خودداری کردند، اما برای اعلام همبستگی، یک روز را به عنوان اعتصاب اعلام کردند و در آن روز از رفتن به سر کار و گشودن محلهای کسب کارشان خودداری کردند که این اعتصاب در شهرهای سقز، مهاباد، اشنویه و بخشی از بوکان چشمگیر بود.
شیخی از تأثیر احزاب، میان مردم کرد به عنوان عامل دیگر عدم مشارکت کردها در اعتراضهای خیابانی اخیر یاد کرد و افزود:
در کردستان فعالیت حزبی نزدیک به مطلق ممنوع است. چند حزب در کردستان قبل و زمان انقلاب حق فعالیت داشتند، که بعد از تثبیت حکومت جمهوری اسلامی و آن جنگهای خشن، آنها را از مرزهای ایران خارج کردند و امروزه به نام «گروهک» شناخته میشوند.
در طول این سالیان نیز هرگز اجازهی تأسیس حزبی با مشخصهها و بنا بر خواستها و مطالبات مردم کرد نداشتهاند. اما با این همه همین احزابی که از حداقل امکانات ارتباط با مردم برخوردارند، در این اتفاقات درست یا نادرست از مردم خواستند که به خیابانها نیایند و به طرز باور نکردنیای مردم نیز نیامدند.
این نکته از نظر من نباید از دید ناظران مغفول بماند، چه ناظران حکومتی و چه ناظران روشنفکر و فعالان سیاسی که علاقهمند به تحلیل مسایل کردستان و به تبع آن راه حلی برای مسألهی کرد در ایران هستند. یعنی اینکه این احزاب هنوز از مرجعیت سیاسی بالایی در میان مردم کرد برخوردارند. و این نکتهای است که نشان میدهد سهم این احزاب در تحولات اجتماعی ـ سیاسی کردها بسیار شایان توجه است.
وی در ادامه سخنانش، ضمن انتقاد از عملکرد اصلاح طلبان کرد گفت:
وقتی مردم کرد به دلایلی که گفته شد و همچنین بنا به توصیه احزاب برون مرز از آمدن به خیابانها خود داری کردند، نوک پیکان انتقادات برمیگردد به سوی گروهی به نام اصلاحطلبان کرد. این گروه، گروهی از فعالینی هستند که یا رابطهی ساختاری و سازمانی با احزاب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی دارند و یا رابطهی مرید و مرادی و یا رابطهی دوستانه به قول خودشان.
در این گروه افرادی که عضو احزاب مذکور هستند، متناسب با شرایط فعالیت حزبیشان به فعالیت سیاسی مشغولاند. اما عدهی کثیر دیگری از آنها هر چهار سال یک بار و در هنگامهی انتخاباتها، دور این افراد حزبی گرد میآیند و به نام «فعالین سیاسی» و با پسوند کرد به فعالیت انتخاباتی میپردازند.
سطح فعالیت سیاسیشان نیز به همین ختم میشود که یکی دو دیدار با کاندیداهایی که این احزاب رأیشان تعیین میکنند، داشته باشند و بعد در شهرستانها به شکل کارگزاران و اعضای ستادهای تبلیغاتی درمیآیند و سخنرانی و جلسه و میتینگ و میز گردی برگزار میکنند و بعد از انتخابات نیز اگر کاندیدای مورد نظرشان در انتخابات پیروز شود هر کدام به فراخور حال، پستی میگیرند و اگر نیز پیروز نشود میروند دنبال زندگی عادیشان و دیگر فعال سیاسی بودن از کمترین اهمیتی برخوردار نیست.
شهابالدین شیخی که این روزها او را بیشتر به عنوان یک سیاسینویس کرد میشناسند در پایان سخنانش اظهارداشت:
در همین انتخابات نیز متأسفانه وضع به همین منوال گذشت. در واقع آنها که در هنگامهی تبلیغات انتخاباتی، عدهای از جوانها را به خیابان میآوردند و شال سبز میبستند و در خیابان دستمال میچرخاندند و مدعی بودند که در میان مردم نفوذ بالایی دارند، چگونه شد بعد از انتخابات و زمانی که همهی گروهها به نتایج انتخابات معترض شدند، هیچ گونه اقدامی نکردند و چرا از حق کسانی که آنها را در روزهای تبلیغات به خیابان کشانده بودند هیچ دفاعی نکردند و هیچ برنامهای ارائه نداند؟
به قول کردی حداقل نانی را و پولهایی را که معمولاً بعد از انتخابات نیز مبنای اختلافات عقیدتی!!! میشود، خورده بودند حلال میکردند. از دید من تنها گروهی که هم وظیفهاش بود و هم به دلیل اینکه از مصونیت بیشتری در چشم حکومت برخوردار بود و به همین خاطر میتوانست راهپیماییهایی را یا هر نوع برنامهی اعتراضی دیگر را تدارک ببیند، این گروه بود، که آنها نیز به همان شکلی که گفتم دست از هر اقدامی شستند و رفتند.
طاهره خرمی
مبارزات و مشروعیت سیاسی کردها در صحنه سیاسی ایران به رسمیت شناخته نمیشود
طاهره خرمی، جامعهشناس و فعال مدنی کرد مقیم هلند نیز در خصوص علل عدم همراهی کردها در جنبش اعتراضی مردم ایران گفت:
فکر می کنم میزان مشارکت مردم در جنبش مدنی اخیر، قبل و بعد از انتخابات با هم تفاوت کیفی دارد. قبل از انتخابات شاهد مشارکت وسیع مردم ایران حتی در دور افتادهترین دهات ایران هم بودیم. موج سبزی بهراه افتاده بود و همگان آشکارا به بحث و جدل در مجامع عمومی میپرداختند. موج سبز در همه جای ایران به جوش و خروش افتاده بود و صحنه سیاسی کشور کاملاً عوض شده بود.
روز انتخابات مردم مغرور و سر مست از حضور سبز با رویای قشنگ پیروزی به پای صندوقهای رأی رفتند. پیروزی قطعی بود و حضور مردم در تمامی مناطق ملموس. حتی مناطق کردنشینی که طی سی سال گذشته، شرکت در انتخابات را تحریم کرده بودند فعالانه به میدان مبارزات انتخاباتی پا نهادند. پس من میتوانم اذعان کنم که مردم ایران تماماً و یکصدا و متحد برای تغییر سرنوشت خویش به میدان آمدند.
روز بعد از انتخابات مردم دچار شوک عظیمی شدند. مردم تهران به خیابان ریختند و آشکارا و گسترده مخالفت خویش را سر دادند. اما مردم دیگر شهرهای ایران از جمله مردم کردنشین کمتر از مردم تهران به مخلفت علنی پرداختند. اگر دامنه و گسترش تظاهرات و مخالفتهای مردم کرد را با تهران مقایسه کنیم، میبینیم که هیچکدام از دیگر شهرهای ایران به اندازه تهران فعال نبود.
خرمی با بیان اینکه «ملت کرد اینبار هم آگاهانه به میدان آمد»، اظهار داشت:
در مهاباد به نشانه اعتراض، آب استخرها، کانالها و جویهای شهر به رنگ خون در آمد. کسبه و بازاریان تلاش کردند اعتصاب کنند و در بعضی نقاط مغازهها اعتصاب کردند. همچنین دانشجویان دانشگاه رازی به اعتراض برخاستند. ملت کرد تا به حال در وقایع بعد از انتخابات چندین شهید تقدیم کردهاند و در مراسم یادبود شهدا فعالانه شرکت کردهاند. علاوه بر این چند تن از فعالان مدنی کرد نیز دستگیر و زندانی شدهاند و از برخی هم خبری نیست.
این فعال مدنی کرد در ادامه سخنانش افزود:
اما مسأله اصلی این است که ملت کرد و کردستان زخمهای عمیق و کهنهای از حاکمیت کنونی بر تن دارند. کردها تا به حال هزینه بسیار بالایی پرداخت کرده و میکنند. رهبرانشان را ناجوانمردانه ترور کردند. شهرها به محاصره نظامی در آمدند و سالیان سال مورد خشم و ستم ملاها قرار گرفتند و از کسی صدای اعتراضی بر نخواست.
مردم و فعالان کرد بیش از دیگر فعالان ایرانی تحت پیگرد، مجازات و شکنجه واقع میشوند. در حقیقت رژیم هر حرکت ولو کوچک و اعتراضی در مناطق کردنشین را سبعانه سرکوب کرده و میکند. در حقیقت سرکوب عریان در مناطق کردنشین در طی سی سال گذشته جراحات عمیقی بر جای گذاشته که میتواند مانعی برای عدم مشارکت گسترده مردم کرد باشد.
وی دیگر عامل همراهی نکردن مردم کرد در حرکت های اعتراضی اخیر را بهرسمیت نشناختن مبارزات و مشروعیت سیاسی کردها در صحنه سیاسی ایران دانست و در پایان سخنانش با طرح این پرسش که «ملت کرد بیش از ۱۰ درصد جمعیت مردم ایران را تشکیل می دهد اما آیا ملت کرد ۱۰ کرسی مهم دولتی را در اختیار دارد؟»، یادآور شد:
در حقیقت ملت کرد همزمان در دو جبهه مشغول مبارزه است. مبارزه با استبداد و مبارزه برای کسب مشروعیت و موجودیت. به همین دلیل هم حضور ملت کرد کمرنگ است. هرگاه ما حضور ملت کرد را در صحنه مبارزات مدنی بهرسمیت شناختیم آنگاه میتوانیم شاهد حضور فعال آنان نیز در جریان مبارزات مدنی باشیم.
محمدرضا اسکندری
ملت کرد، آگاهانه عمل کرده است
محمدرضا اسکندری، فعال مدنی و روزنامهنگار کرد مقیم هلند دربارهی علل عدم مشارکت مردم کرد در اعتراضهای خیابانی ایران با بیان این نکته که «پاسخ به این سوال بدون بررسی مبارزات ملت کرد در طی سی سال گذشته میسر نیست» گفت:
اگر به یاد داشته باشیم، دیدیم که دقیقاً چند صباحی بعد از پیروزی انقلاب مخالفت مردم کرد با استبداد دینی شروع شد. نتیجه این اعتراضات هم این بود که ملت کرد مورد بیرحمانهترین اذیت و آزارها و سرکوب وحشیانه قرار گرفت.
اسکندری ادامه داد:
اگر چه از آن زمان تاکنون، هزاران تن از بهترین فرزندان این ملت، جان خود را یا در سیاهچالهای رژیم و یا در میدان نبرد نابرابر از دست داده است. اگر چه دهها روستای کردنشین با خاک یکسان شده است. اگر چه دهها روزنامهنگار و فعال مدنی زیر حکم اعدام هستند. باز هم این ملت کرد بود که پس از اعلام برنامههای دو کاندیدای اصلاحطلب یک صدا و مصمم به میدان آمدند و درجنبش ملی مردم ایران برای تغییر سرنوشت خویش مشارکت گسترده داشتند. حمایت مردم کرد تا آنجا پیش رفت که حتی احزابی که بیش از سه دهه، انتخابات را تحریم کرده بودند از مردم خواستند تا در این جنبش شرکت کنند.
وی در ادامه سخنانش افزود:
دعوت احزاب کرد و روشنفکران کرد در صورتی بود که آنها خوب به یاد داشتند که دو نفر کاندیدای اصلاحطلب در گذشته یا خود در سرکوب آنها دست داشتند و یا در مقابل سرکوب آنها سکوت کرده بودند. دو کاندیدای مزبور نیز از بدنه همین رژیم سرکوبگر جدا شده بودند.
ولی ملت کرد این بار همانند گذشته از یک موضع بسیار بالا به جنبش مدنی ایران نگاه کرد و منافع بزرگ ایران و کردستان را در داراز مدت بر منافع کوچکتر خویش ترجیح داد. آنها قبل از ۲۲ خرداد یک پارچه در خدمت جنبش تغییر بودند. اما پس از ۲۲ خرداد، بهنظر من خیلی آگاهانه برخورد نمودند.
با توجه به فضای امنیتی حاکم در کردستان و بیرحمی حکومت، ملت کرد میدانست که هر حرکت غیر حساب شده، بهای سنگین را برای مردم کرد در پی دارد. ملت کرد خوب میداند و از یاد نبرده است که زنان و فعالان حقوق بشری که با کمپینهای مرکز همکاری میکردند هنوز در زندان بهسر میبرند و یا زیر اعدام هستند در حالی که مسئولین آنها در مرکز کشور آزاد هستند. آنها از یاد نبردهاند که کبودوند که کمتر از شیرین عبادی و حتی آقای باقی کار حقوق بشری کرده است، هم اکنون سال هاست در بدترین شرایط در زندان است.
این روزنامهنگار کرد سپس با اشاره به اینکه «ملت کرد با توجه به تجارب گرانبهای تاریخی که کسب نموده، آگاهانه عمل کرده و میکند» گفت:
تلاش بر این است که این بار با کمترین بها به بیشترین نتیجه دست یافت. تازه این را هم نباید از یاد برد که آقایان موسوی و کروبی هنوز همانند یک هندوانه سربسته هستند که هیچ کس نمیداند که کال، رسیده و یا شیرین هستند. چون آنها وقتی حرف میزنند همهاش از خمینی حرف میزنند و مدینه فاضله آنها زمامداری ولایت خمینی است.
ولایتی که برای مردم کرد جز بدبختی و شکنجه و ویرانی چیزی به ارمغان نیاورده است. به نظر من، مردم کرد خوب میدانند اگر خامنهای را با خمینی مقایسه کنی، خامنهای در رابطه با کشتار و اذیت و آزار مردم به گرد پای خمینی نمیرسد.
محمدرضا اسکندری در پایان سخنانش ضمن ابراز خرسندی از حضور گستردهی مردم کرد در انتخابات و حمایت آنها از برخی از کاندیداها با وجود داشتن زخمهایی کهنه از رژیم ایران بر دل، روح و ضمیر خود، اظهارداشت:
البته مردم کرد امیدوارند که این هندوانه در مسیر این حرکت به هندوانهای رسیده و شیرین تبدیل شود و مردم ما طعم شیرین آزادی را بچشند. ما ملت کرد معتقد هستیم که شخصیت سیاسی افراد را دوباره میتوان بررسی کرد. به همین خاطر مردم کرد هم دست دوستی به کسانی دادهاند که قبلاً در مقابل آنها ایستاده بودند.
حامد فرازی
مهمترین دلیل سکوت کردها عدم برخورداری جنبش اعتراضی مردم ایران از برنامهریزی، سازماندهی و رهبری منسجم است
حامد فرازی، عضو شورای مرکزی جبهه متحد کرد، مهمترین عامل سکوت کردها در حوادث اخیر ایران را عدم برخورداری جنبش از برنامهریزی، سازماندهی و رهبری منسجم دانست و گفت:
این جنبش فعلاً نتوانسته خود را به تمام نقاط ایران توسعه دهد لذا هنوز ارتباط مستحکمی بین سر جنبش در تهران و بدنه آن در سایر نقاط ایران و از جمله در کردستان به وجود نیامده و مردم سایر استانها اگر هم بخواهند سهیم باشند و نقش خود را در این رابطه ایفا کنند شاید نمیدانند که باید از کجا آغاز کنند و چگونه ارتباط برقرار کنند.
فرازی در ادامه افزود:
جنبشی که بعد از انتخابات در ایران بهراه افتاد با همه ابعاد و بزرگیاش تاکنون بیشتر محدود به تهران بوده و در مقیاس بسیار کمتری در چند شهر بزرگ ایران نمود پیدا کرده است یعنی این جریان هنوز نتوانسته به سراسر ایران گسترش پیدا کند و کردستان هم در این میان تنها منطقهای نبوده که نسبت به حوادث هفتههای گذشته بیتفاوت بوده باشد.
عضو شورای مرکزی جبهه متحد کرد، ضمن اشاره به بالا بودن سطح هزینههای چنین اعتراضهایی در کردستان تاکید کرد:
همیشه فضای امنیتی بر کردستان حاکم بوده و به بهانههای تجزیهطلبی و حفظ تمامیت ارضی همیشه دست نهادهای امنیتی برای برخورد با مردم در این دیار بازتر بوده است.
وی با بیان اینکه «بسیاری از مردم کردستان این مسأله را هنوز یک مسأله درون جناحی در بدنه قدرت میبیند» اضافه کرد:
کردها منتظرند ببینند که جناح معترض به روند انتخابات واقعاً تا کجا میخواهد پیش برود و سازش خواهد کرد یا خیر. همچنین این اعتقاد وجود دارد که اگر قرار بر یک حرکت جدی تأثیرگذار باشد چنین جریانی در شهرهای بزرگ و مخصوصاً در تهران میتواند انجام شود.
حامد فرازی، عضو شورای مرکزی جبهه متحد کرد در پایان سخنانش گفت:
مردم کردستان احساس کنند که مسایل و اولویت های خاص خود را دارند و یا هنوز کاملاً باور نکردهاند که از این مجاری بتوان تغییرات امیدوار کنندهای ایجاد کرد.
البته مردم اینجا مقداری هم از سایر هموطنانشان گلهمندند که چرا در مواردی که کردستان به تنهایی اعتراض کرده و از این بابت هزینه پرداخت کرده است از سوی مردم سایر مناطق ایران همراهی نشده است، به عنوان نمونه در آغاز دوره اول ریاست جمهوری آقای احمدینژاد مناطق کردنشین برای چند ماه صحنه اعتراضات خیابانی بود و مردم کشته شدند اما این مسأله در سطح مطبوعات و رسانهها انعکاس چندانی پیدا نکرد و حتی روشنفکران داخل کشور از آن صحبتی به میان نیاوردند. البته من فکر میکنم در حال حاضر ما در جهت به وجود آمدن یک احساس همبستگی قویتری در میان کردها با سایر ایرانیان پیش میرویم.
کاوه قاسمی کرمانشاهی
نوع و کيفيت برخورد با اعتراضات کردها، عاملی تعيين کننده در تصميم آنان برای همراهی با جنبش اعتراضی و سراسری مردم ایران است
کاوه قاسمی کرمانشاهی، فعال مدنی و عضو ارشد سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان نیز در خصوص علل عدم مشارکت کردها در اعتراضهای خیابانی اخیر ضمن اشاره به حضور گسترده مردم مناطق کردنشین در دهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری گفت:
آنگونه که شاهد بوديم طی انتخابات رياست جمهوری اخير فضای کردستان چه به لحاظ ميزان مشارکت مردم و چه سنت شکنی برخی از احزاب اپوزيسيون کردی مبنی بر خروج از موضع تحريم متفاوت بود از آنچه که در دورهای پيشين وجود داشت و اتفاق میافتاد. هر چند اين فضا به گونهای در کل ايران مشهود بود اما از آنجا که مناطق کردنشين کشور طی دورههای قبل همواره کمترين ميزان مشارکت در انتخابات را داشتهاند، تفاوت اين فضا نيز در کردستان بيشتر احساس میشد.
اگر چه شمار آن گروه از شهروندان کردی نيز که ترجيح دادند به قهر سی سالهی خود با صندوقهای رأی ادامه دهند در حد قابل توجهی بود، به گونهای که باز هم کردستان را در انتهای جدول مشارکت عمومی در انتخابات نشاند.
قاسمی کرمانشاهی با بیان اینکه به دنبال برگزاری و اعلام نتايج انتخابات رياست جمهوری آن موج اعتراضی که پايتخت و تعداد ديگری از شهرهای بزرگ ايران را فرا گرفت به مناطق کردنشين نرسيد، افزود:
آنگونه که از کردستان به عنوان سنگر مبارزات آزادی خواهانه طی سه دهه اخير انتظار میرفت به جز چند مورد تجمع پراکنده در شهر کرمانشاه طی هفتهی نخست و يک روز اعتصاب عمومی بازار شهر سقز، اعتراض چشمگير ديگری در این مناطق مشاهده نشد.
حتی فعالان سياسی کرد و تشکلهای کردی درون مرز نيز که پيش از انتخابات با طرح مطالبات خود و ارائهی آن به کانديدها عموماً حمايت خود را از دو نامزد اصلاح طلب اين دوره اعلام کرده بودند و در کمپينهای حمايتی و تبليغاتی آنان حضور فعال و مؤثر داشتند پس از اعلام نتايج انتخابات و در جريان وقايع اخير، واکنش چندانی از خود نشان ندادند.
این فعال مدنی در خصوص علل برخورد منفعلانهی مردم کردستان در رابطه با وقايع اخير ايران پس از انتخابات رياست جمهوری عنوان کرد:
بنا بر اذعان آگاهان و بر اساس گزارشهای موجود طی سی سال گذشته و در طول چهار سال اخير بيشترين فشارها و سرکوبها از سوی حاکميت بر مردم کردستان و فعالان کرد اعمال گرديده است. نقض مستمر و گسترده حقوق بشر در مناطق کردنشين، آمار بالای بازداشتیها و زندانيان سياسی در کردستان، صدور احکام سنگين حبس و اعدام برای فعالان کرد به اضافهی موارد بسيار اين چنينی از يک سو ناشی از وجود سابقهی مبارازتی قوی در بين اين مردم و از ديگر سوی نشان دهنده عمق و شدت برخورد حاکميت با مطالبات برحق کردهاست.
وی همچنین اظهار داشت:
به جز چند سال اخير که به واسطهی افزايش حساسيتهای حقوق بشری در سطح جهانی و ارزش يافتن اين اصول نزد گروهی از نهادها و فعالان داخلی موارد نقض حقوق شهروندان و فعالان کرد گاهاً مورد توجه و اعتراض ايشان آن هم نه به صورت گسترده قرار میگيرد پيش از اين در طول تمامی اين سالها اصولاً هيچ صدای رسای اعتراضی از سوی ديگر ايرانيان در برابر اين همه تبعيض و سرکوب که بر ملت کرد رفت برنخواست، هيچ حمايتی از خواستههای انسانی و ابتدايی آنان صورت نگرفت، هيچ مرجع تقليدی برای کشته شدگان کرد عزای عمومی اعلام نکرد، هيچ تحصن و تجمعی در تقبيح رفتار خشونتآميز با کردها در ديگر شهرهای ايران شکل نگرفت، هيچ اعتصاب غذايی در پشتيبانی از اين مردم از سوی روشنفکران و فعالان ايرانی اعلام نشد.
و اينها همه در حافظهی ملت کرد ثبت گرديد و ماندگار شد و شايد سکوت مردم کردستان در اين مقطع از مبارزات سراسری مردم ايران عليه دولت برآمده از کودتا به آن دليل که شروع و کانون آن در مرکز میباشد واکنشی مشابه باشد در برابر سکوت و بیتوجهی مرکزنشينان به وقايع و فجايع اتفاق افتاده در کردستان طی تمامی اين سالها!
عضو ارشد سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان از نوع و کيفيت برخورد با اعتراضات کردها به عنوان عاملی تعيين کننده در تصميم آنان برای همراهی با جنبش اعتراضی و سراسری مردم ایران یاد کرد و افزود:
همانطور که اشاره شد شدت سرکوبها در کردستان بيش از ديگر مناطق ايران است. هر چند به راستی ميزان و شدت برخوردهای خشونت آميز در شکل ضرب و شتم و کشتار مردم بیدفاع و بازداشتهای گسترده شهروندان و فعالان سياسی طی جريانات اخير در تهران و ديگر شهرهای ايران در نوع خود بیسابقه بود اما با اين وجود احتمال اينکه همين اعتراضات در کردستان به بهانهی وجود احزاب و افراد مسلح و اتهاماتی نظير تجزيهطلب و ضدانقلاب به شکلی شديدتر و خشنتر مورد سکوب قرار گيرد وجود داشت و همين باعث شد تا مردم کردستان در برخورد با اين مسأله محطاطانهتر عمل کنند و ميزان هزينهپردازی خود در جريان اعتراض به نتيجهی انتخابات را با روشهايی چون اعلام اعتصاب عمومی بازار تا حد ممکن پائين بياورند.
استدلالی هم که گاهاً از سوی برخی شهروندان و فعالان کرد بدون توجه به درستی يا نادرستی آن در توجيه اين نوع موضع گيری کم هزينه عنوان میگشت يادآوری هزينههای سنگينی بود که کردها تا کنون به تنهايی و بدن نيروی حمايتی پرداخت نموده و اينکه در جريان اين وقايع با توجه به گستردگی آن و وجود نيروهای حمايتی قوی لزومی احساس نمیگردد که مردم کردستان باز هم متحمل هزينه گردند و بهتر آنکه توان و نيروی خود را برای زمانی هزينه کنند که باز هم بدون پشتيبان و به تنهايی مجبور به دفاع از موجوديت اجتماعی، فرهنگی و سياسی خويش خواهند بود.
کرمانشاهی در بخش دیگری از سخنانش، نوع نگاه کردها به جریان اصلاحطلبی و شخصیتهای اصلاحطلب در ایران را موردی بسیار تأثیرگذار بر حضور کمرنگ مردم کردستان در اعتراضات سراسری اخير دانست و اضافه کرد:
آن نگاه باز میگردد به سابقهی حضور جریان اصلاحطلبی و شخصیتهای اصلاحطلب در کردستان و موضع گيریشان در برابر جنبش کردی. واقعيت اين است تعدادی از شخصيتهای محلی که امروز به عنوان فعالان کرد اصلاحطلب شناخته میشوند و مورد تائيد و وثوق اصلاحطلبان مرکز نيز میباشند چهرههای خوشنام سياسی در کردستان نيستند از آن رو که در دورههايی از مبارزات مردم و گروههای کرد در کنار نيروهای سرکوبگر قرار داشتند.
همچنين چهرههای اصلاحطلب ديگری مانند حميدرضا جلايیپور يا عبدالله رمضانزاده که امروز هر دو در زندان هستند و پيش از اين در آغاز انقلاب و در دوران دولت اصلاحات به ترتيب مسئوليت فرمانداری مهاباد و استانداری کردستان را به عهده داشتهاند به نسبت شرايط زمانی موجود هر يک به نوعی در توليد يا تداوم فضای امنيتی در کردستان دخيل بودهاند.
به عنوان نمونه میتوان به قضيهی سوم اسفند ۷۷ و راهپيمايی مردم سنندج در اعتراض به دستگيری عبدالله اوجالان اشاره نمود که در زمان استانداری آقای رمضانزاده اتفاق افتاد و به شکل خشونتآميزی با آن برخورد گرديد که منجر به کشته شدن افرادی نيز گرديد جالب آنکه موضع گيری آقای رمضان زاده در آن زمان نسبت به اين اعتراضات و شرکت کنندگان در آن چيزی بود شبيه آنچه امروز درباره اعتراضات مردمی بعد از انتخابات و حتی عليه خود ايشان مطرح میشود.
قاسمی کرمانشاهی ادامه داد:
اینها همه باعث شده که مردم کردستان با حساسيت بسيار بيشتری با اين جريان که اصلاحطلبان معترض در رأس آن قرار دارند برخورد کنند و آن اعتماد که لازمهی حضورشان در اين حرکت و نيز اطمينان از کسب نتيجهی مطلوب به نفع خويش بود را به راحتی به دست نياوردند.
کاوه قاسمی کرمانشاهی، فعال مدنی و عضو ارشد سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان در پایان سخنانش گفت:
اما با اين وجود و با در نظر داشتن مواردی که به عنوان بخشی از دلايل سکوت مردم کردستان بيان گشت نبايد اين تصور را داشت که کردها نسبت به نتيجهی انتخابات و وقايع پس از آن در ايران بیتفاوت بوده و موضعی متفاوت از ديگر ايرانيان داشتند.
کردها هر چند در کردستان فضايی برای اعتراض نيافتند و يا برای وجود آوردن آن اقدام نکردند اما هر جا که امکان اعتراض برایشان وجود داشت در کنار ديگر همميهنان معترض خود حاضر شدند و نسبت به شرايط پيش آمده اعتراض نمودند.
شهادت کيانوش آسا و شلر خضری دو دانشجوی کرد و چند تن ديگر از شهروندان کرد در تجمعات اعتراضی تهران، شرکت بسياری از کردهای مقيم اروپا و آمريکا در تحصنها و تجمعات ايرانيان خارج از کشور در پشتيبانی از مبارزات و مطالبات مردم ايران، صدور بيانيههای اعتراضی و اعلام همبستگی به امضای فعالين کرد يا از سوی احزاب کردستان و مواردی ديگر از اين دست، بیتفاوت بودن کردها نسبت به مسائل پيش آمده و ادعای سکوت کامل آنان در برابر وقايع اخير را نفی میکند.
لینک مطلب در زمانه: http://www.zamaaneh.com/jiar/2009/07/post_95.html