۱۳۹۰ مهر ۶, چهارشنبه

ساعت صفر

ساعت صفر ساعت بى دقيقه و بى ثانيه اى است. ساعتى بي ساعت است. نوعى بى زمانى خوبى است كه ساده و آشنا از كنار ما هر ٢٤ ساعت يكبار مى گذرد. ساعتى كه معمولا ديده نمى شود و يا خوانده نمى شود. ساعتی که شاید برخی ۱۲ بخوانندش، برخی ۲۴، برخی دیگر نیمه شب و یا هر اسم دیگری، اما راستش  هیچ کدام نیست، نه دوازده است و نه ۲۴ زیرا ساعتی است که ۲۴ ساعت تمام شده است و هنوز زمانی هم نگذشته‌است. از « آن» لحظه‌ها و یا دم هاست. یک دم که بی زمانی است.بدون شك زندگى و هستى بدون زمان بعد نمى‌يافت و با وصف و آگاهى به اين موضوع، بسيار پيش آمده كه ما خواسته‌ايم كه ساعت يا زمان نباشد، توقف كند و يا به عقب برگردد، جلوتر برود و يا زودتر بگذرد و يا گاهى صفر شود.
هيچ دقت كرده ايم در چه مواردى اين خواسته ها را داريم؟ يكى از زمان‌هايي كه ميل صفر شدن زمان و يا توقف زمان را داريم، وقت بي وقت عاشق شدن است. در يكى از منظومه‌هاى شعري بلند كوردى ام به نام" نامه هاى خيس خورده باد و نامه هاي باد برده ى دريا" يك سطر دارم كه خودم دوستش دارم. در يكي از نامه هاى دريا برای باد،  مي نويسد، " نگه دار هستى آن جا كه من عاشق شدم"
انگار عاشق مى خواهد هر دو بعد هستى يعنى زمان و مكان در همان لحظه ى عاشق شدن متوقف شوند، هيچ چيز از جايش تكان نخورد، همه چيز عين هملن لحظه باشد عين همان لحظه ى سر مستي.
يكى از لحظه هايي كه دوست داريم ساعت به عقب برگردد شايد لحظه ى از دست دادن كسى باشد، مى خواهيم ساعت به جايى قبل از وقوع از دست دادن برگردد، مرور هزار باره ى خاطرات شايد تلاش عقيم و ناهموارى براى اين برگشت زمان است.
مثال هاى ديگر بسيارى نيز همچنان هست كه اگر به كنه ماجراى آن برگرديم باز به نسبت و رابطه اى از آن با عشق و دوست داشتن مى رسيم. شايد هم من اشتباه مى كنم اما انگار رابطه‌اي هست ميان زمان و عشق و ميل به گردش در آن.
با اين همه ساعت صفر به احتمال قريب به باران و گريه هاى خيس ناديده شده ى گنجشكى خيس، ساعتى براى عاشقى يا حداقل ميل به عشق است. ساعتى كه مى خواهيم اش لحظه اى كوتاه اما قابل درك است. كافى است تنها آن را ببينيم مهم نيست چه روى خواهد داد. گاهى خيلي از قضايا مثل باريدن باران است وقتى بى چتر و بى كلاه راه مى رويم. چه بخواهيم چه نخواهيم خيس مى شويم پس چه بهتر كه آگاهانه زير باران برويم و خيس شويم و لذت ببريم. ماكس وير مى گويد بسيارى اوقات به مسائل بديهى تنها به اين دليل که بديهى هستند نمى انديشيم

0 comments:

ارسال یک نظر