«یارو تا دیروز فکر میکرد«آیفون» همون دربازکن خونه است، امروز عکس پروفایلش رو سیاه کرده و نوشته استیو بدون تو میمیرم.»
این جوک رو یک دوست با ایمیل برام فرستاد و نوشته بود در بالاترین خوانده است. جوک زیبایی بود و از سویی نشان از ملت همیشه عاشق صحنه و همیشه جوگیر ما است.
برای اینکه به سرنوشت چنین آدمهایی دچار نشوم ولی در حالی که هم گوشیم «آیفون» هست وهم لبتابم«مک بوک» میخواهم چند خط بنویسم. در موردی مردی که به لذتهای کوچک و شادمانهو کودکانهی من معنایی دوباره بخشید. من اصولا در زمینهی مسایل کامپیوتری آدم بی سوادی هستم. آن اوایل یعنی ۱۳ سال پیش که برای اولین بار کامپیوتر خریدیم( منظورم من و خواهرم است چون باهم زندگی می کردیم در تهران)، همهی مسایل ساده را از دوستی به نام محمد یاد می گرفتم. اما هوشم در آن حدی هست که یک چیز را اگر یک بار بهم بگیند برای همیهش یاد بگیرم و چن حافظهی تصویریام هم قوی است و مسایل روی کامپیوتر با دیدن و روی خود کامپیوتر انجام می پذیرد همیشه هرچه یاد می گرفتم به خاطر سپردهام. در مورد مسایل اینترنتی هم از دوستان مختلفی پراکنده بسیار یادگرفتم و این سالهای اخیر بیشترین کسی که بیشترین زحمت را بهش دادهام و هر موقع به مشکلی بر میخوردم، از دوست عزیزم امیر رشیدی کمک میگرفتم و بسیار چیزها ازش آموختم.
از سوی دیگر من به قول معروف خودم که یک بار به یک دوست به شدت پانایرانیستم در روزنامه اعتتماد گفتم، « من تنها زبان خارجی که بلدم زبان فارسی است»..:)، که به شدت هم برآشفت و من هم گفتم تا تو باشی ساعت شش صبح اس ام اس نزنی و ننویسی امروز مثلا روز شهادت سردار رشید ایران هوخشتره بی مانندیان در جنگ با آیسیلیاکوسمینوس یونانی است و من از خواب بپرم فکر کنم الان چه اتفاق مهمی افتاده است و با ترس و دلهره اس ام اس را باز کنم و بعد ته دلم فحش بکشم به یونان و ایران و توران و هرچی آن دیگر است. به این خاطر معمولا هرچیزی که به زبان دیگری بود اصلا دنبال نمیکردم.
خلاصه اینکه خانهی من در خیابان گاندی بودو از همان سالها در تقاطع همت -گاندی، یک مغازهی بود کنار شیرینی فروشی لبنانی، که یک تابلوی بزرگ داشت و یک سیب کرم خورده و به قول دوستان از جان عزیزتر امروز استیو جابز، آن سیب گاز زده را میدیدیم. هیچ وقت هم نمی دانستم جریانش چیست و تنها حدسی که میزدم این بود که هرچی ست یک ربطی به کامپیوتر و این ها دارد. بعدها که بحثی چیزی پیش میاومد. طرف آن چنان می گفت سیستم کامپیوتری « ماک» ،«مک»، « مکینتاش» و مابقی تلفظهای تو دماغی و تو حلقی و آمیختهای از تو دماغی و تو حلقی و زیر زبانی و لب گشادی، که من هم بیخیال میشدم که به قول مهران مدیری، بپرسم «حالا اینی که وگوییی یعنی چه»؟. چون راستش تحمل اینکه یک بار دیگر این تلفظها را در هنگام توضیح دادنش بشنوم نداشتم. اما خوب فهمیدم که یک کمپانی احتمالا به نام اپل هست که اونم کامپیوتر میساز دیگر همین کافی بود.
از سوی دیگر من آدمی بودهام به دلیل اینکه از سال سوم دبیرستان به دانشسرای تربیت معلم رفتهام، و اندک حقوقی میگرفتهام، تقریبا خرج عمومی زندگی خودم را خودم دادهام، مگر خرجهای گندهتر از دهانم که قاعدتا از پسش بر نمیآمدم و مجبور بودم از خانوادهام، کمک بگیرم و به همین خاطر و از آن روزها با همان حقوق بخور و نمیر دانشسرا خرج پول تو جیبی خودم و در دوران معلمی هم باز با همان حقوق معلمی زندگی کردهام. مگر دورانی که امکان کار در رزونامهای داشتهام که خوب حقوق رزنامه میشد، اضافه کار من. اما روزنامهنگاری در ایران هم همگی باهاش آشنا هستید مثلا در یک روزنامه شروع میکردی به کار، خوب حقوقهایی ک می گرفتی ماههای اول آدم می داد بدهی مدهیها و چه میدانم وسایلی که در زندگی لازم داشت و هیچ وقت پول نداشته که بخرد می خرید و تازه داشت حسابهات صاف میشد که روزنامه توقیف میشد. وقتی هم روزنامه توقیف می شد به دلیل این که این حجم از روزنامه نگار بی کار باید پخش میشد میان روزنامههای موجد دیگر امکان گیر آوردن کار دوباره در روزنامهای دیگر سخت بود و خلاصه چند ماه طول میکشید که باز به صورت مستقیم در یک روزنامه کار گیر بیاوری، تازه من کله شق کورد رو هم که همچی راحت نمی گرفتند روزنامهها :)) همهی اینها را گفتم که بگویم نه با افتخار میگویم و نه با سرافکندگی اما تقریبا ،بیشتر اوقات عمرم را فقیرانه زیستهام. اما به نظرم فقیر پررویی بودهام و هنوز هم هستم. یعنی عمرا اگر کسی خبر از وضع درآمدی من نداشت حتا به فکرشم میرسید من آدم فقیری هستم. چون همیشه خیلی خوب میپوشیدم. هم خانهام در خیابان گاندی بود. هم مثلا وسایل مورد استفادهام به عنوان مثال گوشی موبایلم معمولا گران قمیت بود.
رسیدیم به موبایل. آره من آدم موبایل بازی بودم.آخرین گوشیهایی که داشتهام، نوکیا ان ۷۳، بعد نوکیا ان ۹۵، بعد وقتی نوکیا رو تحریم کردیم دو تا سونی اریکسون داشتم داشتم اولی رو الان مدلش یادم نیست اما دومیش فکرکنم اس ۰۰۳ بود. و آخرین گوشی که قبل از آیفون داشتم نوکیا ان ۷۲ بود. بعد که آمدم آلمان به همراه قرار داد تلفنم یک گوشی موبایل آیفون ۴ هم خریدم. البته قبلش به دلیل اینکه لبتابم نفسهای آخرش و می کشید به خودم گفتم دیگه لب تاب نمی خرم مگر این که لب تاپ اپل یا همون مک بگیرم. خلاصه باید بگویم با خریدن لب تاپ اپل اولین چیزی که تجربه کردن لذت سرعت انجام کار بود. برای من که هنوز در انجام کارها همان عجولی کودکانهام را دارم و حوصله ندارم دو ساعت طول بکشد تا لبتاپم ران بشود و بیاد بالا آقای استیو جابز چنین لذتی را به من بخشیده بود.
اما در مورد گوشی باید بگویم با تجربه کردن اناع و اقسام گوشیها و با امکانات بسیاری که داشتهاند. نوع امکانات موجود در گوشیهای دیگر انگار به یک شکلی است که باید یک تخصصی یک سرو کلهای چیزی با برخی برنامههایاش بزنی. اما لذت آیفون در این است که تمام عملیاتش با سادهترین حرکات و با کمترین دانش لازم میتوانی هرکاری که دلت میخواهد با نرمافزارهایش انجام بدهی و کارهایت را انجام بدهی. لذت کیفیت واقعی دوربیناش( زیرا بسیاری از این گوشیها ادعا میکرند که فلان مگا پیکسل کیفتی عکس دارند اما عملا همیشه عکسهای گرفته شده مشکل داشت و کیفیت لازم را نداشت) و نیز فیلم برداری با آن، فیس بوک رفتن، تو وبلاگ نوشتن و کلی کارهای دیگر که مورد علاقه ی من است.
خلاصه اینکه برای روحیهی کودکانهی من از داشتن وسایلی این چنینی که اتفاقا وسایل کارم نیز هست قابل وصف نیست و نمیتوانستم این یادداشت را ننویسم حتا اگر به من بگویند یارو تا دیروز فکر می کرد آیفون درباز کن خونه است. هرچه که هست آقای استیو جابز در لذت من از زندگی ساده و محقرم کلی نقش داشت در این یک سال اخیر و گرنه تا قبل از آن اپل برای من همان «سیب کرم خورده تقاطع خیابان گاندی » بود و بس... روحش شاد و روانش آرام و البته روان این ملت نیز آباد با این جو گیریشان..:)
1 comments:
فیس بوک رفتن ؟ ها ؟ ها ؟ ها ؟
در ضمن ، کی گفته که کیفیت اچ تی سی هشت مگا پیکسلی کمتر از کیفیت آی فون پنج مگا پیکسلیه ؟در مقایسه ی عکسها هم هی بشین و بگو بله ، با دقت اگر بگیری ، اگر وایسی جلوی موضوع و زوم کنی....
انگار که عکس را باید طور دیگری گرفت ، مثلا زد توی سر موضوع و ازش عکس گرفت :))
همینطوری شایعه پراکنی می کنید دیگه .. بعد هم لابد میایی و میگی کشش نده ...
راستی میدونی آی فون 4.5 هشت مگا پیکسل داره ؟
:*
ارسال یک نظر