۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۷, سه‌شنبه

فیروز کریمی ، دلقکی نژاد پرست و ضد زن ، یا مربی طنز پرداز و شوخ طبع

فیرز کریمی مربی تیم فوتبال پیکان، در این ویدیو خطاب به بازیکن رنگین پوست تیم فجر سپاسی


«به این آدم خوار بگو ....»
نه این‌‌که حالا که این ویدیو رو دیده‌ام بخواهم بگویم. بلکه راستش دیدن این ویدیو تنها بهانه‌ای شد برای این‌که اعلام کنم هرگز از این آدم خوشم نیامده است. چه زمانی که تیم پاس را قهرمان جام باشگاه‌های آسیا کرد. چه زمانی که خیلی ها بی ادبی‌ها و بی نزاکتی‌ها و توهین‌ها و شوخی‌هایش را در محافل مطبوعاتی و رسانه‌ای، به عنوان مربی طنز پرداز برجسته می‌کردند. حاضرم قسم بخورم حتا یک بار هم به شوخی‌های بی‌مزه‌اش نه تنها نخندیده‌ام.بلکه همیشه یک لایه‌ی نااشناو ناشناخته‌ای مرا از شوخی‌هایش دور و دور می‌کرد و بیشتر برایم دلقک بازی بود تا ظنز پردازی.
فیروز کریمی در این ویدیوه وقتی تیمش به تیم فجر سپاسی شیراز می‌بازد بعد بازی وارد زمین می‌شود و بازیکن رنگین پوست  تیم فوتبال فجرشیراز، برای ادای احترام به سرمربی تیم مقابل می‌خواهد با او دست بدهد. اما فیروز کریمی نه تنها دست‌اش را محکم پس می‌زند بلکه صربه‌ی محکمی هم به دست‌اش می‌زند و بعد به مترجم می‌گوید « به این آدم‌خوار بگو در کشور و فرهنگ ما اول بزرگ‌تر دست می‌دهد»...
این اتفاق در هرکشور و هرجامعه‌ی دیگری روی می‌داد این آدم نه تنها از فوتبال بلکه از خیلی از موقعیت‌ها و حیثیت‌های زندگی برای همیشه محروم می‌شد. اما در همان کشور و فرهنگی که همچین کسی را « فیروز خان» صدا می‌زنند و فیروز خان مدعی است در فرهنگ و کشور ما ال است و بل است..، وی هم‌چنان مربی فوتبال و از بزرگان و پیش کسوتان ورزش است و قابل احترام برای اهالی مطبوعات است.
این‌جا دم خروس مطبوعاتی‌ها و اصحاب رسانه هویدا می‌شود که چگونه همگی کارگزاران مبتذل دعوای اربابان و مدیران دو باشگاه قرمز و آبی و بیشتر هم قرمز هستند. که وا ویلا اگر چنین حرفی و یا اتفاقی در یک هزارم این از سوی مربی استقلال رخ می‌داد. بیا و ببین که تیتر تمام مطبوعات می‌شد « اجنبی» و ایراد گرفتن به فلانی. آن‌ها که در رسای لمپنی مثل پروین مقاله‌ی توجیهی می‌نویسند و در عناد لمپنی چون قلعه نویی صفحه‌ها سیاه می‌کنند.
هرکجای دیگر دنیا بود حداقلش این بود مطبوعات چنین آدمی را رسوا می‌کردند وشرمساری آن‌که این اتفاق در برنامه‌ی ۹۰ فردوسی پور هم آن‌چنان که باید انعاس نمی‌یابد  و تنها صرفا به نژاپرستانه بودن آن اکتفا می‌شود و آن هم در حد شوخی که نه به خاطر این که خودم پوستم سیاه است. در حالی که همین برنامه سه قسمت از برنامه‌اش را به بازی کردن فرزند یک مربی در یک باز یتمرینی اختصاص داده بود. یا مثلا برنامه‌های طولانی را به رد شدن گوسفند از یک زمین ورزشی و امثالهم اختصاص می‌دهد.
رفتار مردسالارنه و تفکر ضد زن و سکسیتی فیروز کریمی:

"فیروز کریمی 2 روز پیش (۱۴ اردیبهشت) با تاخیر به نشست خبری آمد و علت آن را مشکلاتی عنوان کرد که خانم‌ها در رانندگی ایجاد کرده بودند، به همین دلیل فیروز کریمی در ابتدا و انتهای نشست خبری خود با طعنه گفت: اگر در حال حاضر پلیس بودم به خانم‌ها گواهینامه نمی‌دادم که این موضوع با اعتراض تنها خبرنگار زن حاضر در نشست همراه شد."
این‌که هنوز این آدم در چنین تفکرات غیر انسانی به سر می‌برد، که فکر می‌کند انسانی که پوست‌اش سیاه باشد بدون شک آدم خوار است و او که از فرهنگ و کشوری ظاهرا متمدن برخاسته است حق دارد به آن انسان توهین کند حتا دست او را بزند. 
این که این آدم فکر می‌کند زنان احتمالا به طور ذهنی و توانایی بدنی و فکری از مردان پایین تر هستند زیرا که زن هستند، و این را عامل ترافیک و رانندگی می‌داند که اتفاقا عرصه‌ای عموما مردانه است و اتفاقا آمار اکثر تخلفات رانندگی و تصادفات نشان از مشکلات بسیار مردان  در رانندگی است.
این فاجعه بار است. اما فاجعه سکوت اهالی مطبوعات و رسانه‌ها است .آن‌ها که هنوز که هنوز است در غم از دست دادن جام قهرمانی برای قرمزها هستند و یا خوشحالی سپاهان و استقلال...  . فاجعه بار تر این که این آدم عنوان «مربی» یعنی تربیت کننده را نیز یدک می‌کشد.
اینجا ایران است سرزمینی که راسیست عادی ترین رفتار ممکن است و بخشی از همان فرهنگی است که هر وقت هم مورد انتقاد قرار بگیرد به منتقد حمله می‌شود.
هنوز هستند خوانندگانی که اتفاقی راهشان به وبلاگ من می‌افتد و یادداشتم را در مورد برخورد ایرانی ها با مردم افغانستان ، می ]وانند و کلی فحش و بد و بیراه نثار آدم می کنند.
لینک ویدوی : https://www.youtube.com/watch?v=8Vu3_L-6NEg

2 comments:

باران گفت...

در ابتدا پوزش از ناراحتی احتمالی شما بعد از خواندن این متن،
"حاضرم قسم بخورم حتا یک بار هم به شوخی‌های بی‌مزه‌اش نه تنها نخندیده‌ام"
خندیدن یا نخندیدن به شوخی ایشان برای کسی ارزشی نمیآورد، ارزش قسم خوردن هم ندارد
"هرگز از این آدم خوشم نیامده" به خواننده چه مربوط، شما ممکن است از پیتزا هم خوشتان نیاید
انتقاد خوب، اما اگر یک ایرانی در ایران بماند و در مسیر های رفت و آمد این مسایل را در تاکسی یا اتوبوس به عرض هم وطنان برساند چه بسا با ارزش تر از ترک وطن و نصیحت از راه دور

شهاب الدین شیخی گفت...

@باران
انتقاد اولیه‌تون یخیلی به جاست و درسته . خندیدن یا نخندیدن من به شوخی‌های ایشون یا خوش آیند یا ناخوش‌آیند بودنشون برای من فرقی در قضیه ایجاد نمی‌کند.
اما خب این یادداشت کوچولوی من در فیس بوکم بود و فیس بوک و وبلاگ هم فضای شخصی آدم استو در اون با مخاطب شخصی و دوستان‌اش به گوه‌ای در تماس استو این گونه متن‌ها شیوه‌ی نوشتاری‌اش به نشوتار گفتار مدارد نزدیک تر است برای همین این گونه نوشته می‌شود.
اما در مورد این که آدم در کشور خودش چکار کند یا نکند و آیا این کارها را کرده است یا نه من حرفی ندارم . آن هم دیگر انتقادی است به شما که بدون هیچ کطالعه و بررسی مردم را قضاوت می‌کنید. لازم نیست بگویم من چه جوری زندگی کرده ام و چه فعالیت هایی کرده ام و اهل در بوق و کرنا کردن فعالیت هایم نیستم.
ممنون از انتقادتون ناراحت هم نشدم حتا لبخند زدم و گفتم راست می گه ها

ارسال یک نظر