امروز به روال برخی سالهای فعال خواندن اکثر مطبوعات و به ویژه مطبوعات پایگاه مخالف( همیشه آنها روزنامههایی را که ما در آن مینوشتیم مطبوعات پایگاه دشمن مینامیدند) سری زدم به کیهان ببینم در این شرایط ویژه رویکرد کیهان به چه شکلی است که مطالب این صفحهاش از جنبهای دیگر توجهم را جلب کرد. تقریبا نصفی از مطالب این صفحهی کیهان مطلب نویسندگان مثلا اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور است که در بسیاری از اوقات عینا نقل شده است. ضمن اینکه تاکید میکنم نباید گول این بازی بی اخلاق کیهان را بخوریم که از هر آب گلآلودی ماهیمردهی خود را بگیرد اما خوب حقیقت تلخ آن است که ما از مبارزه علیه دشمن اصلی دورافتادهایم. ما دور افتادهایم از مرکز ماجرا و البته خودمان نیز آنقدر شبیه جمهوری اسلامی رفتار کردهایم که مجبوریم همانها را که خطاب به جمهوری اسلامی میگفتیم خطاب به یکدیگر بنویسیم.
ماهم مثلا به نام اصحاب رسانه و فعال سیاسی و فعال مدنی و ....که به باور درست و نه ادعایی، به دلیل نبودن آزادی فعالیت و عدم آزادی بیان،سانسور، جعل خبر، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای عالی امنیت ملی، وزارت ارشاد و .. هزران دست از این عناوین ونهادها، و نیز نظارت نهادهای امنیتی بر تمامی شئون زندگیمان، و به خطر افتادن زندگی آزاد و معمولیمان راهی این غربت شدهایم. قرار مان هم بر این بوده که احتمالا چون در آن سرزمین امکان فعالیت نداریم، به سرزمینهای آزاد بیایم و در این آزادی برای آزادی و آزاد شدن آن سرزمین تلاشی هرچند اندک بکنیم و لاقل صدای مردمی باشیم که صدایی ندارند.
اما اینجا هم « مصلحت» و «منفعت»، «سیاست» و «کیاست»، «دروغ» و «نفاق»، « دورویی» و «پر رویی»، بازار جعل، و سانسور، قداره کشی فاشیسم، و نژادپرستی، و قدرت طلبی آن هم در شکل کمیکاش را چنان برافراشته است که نمیتوانی علیه آن ساکت بمانی و اگر هم سکوت نمیکنی، و بر آن میشوری و مینویسی باز از سوی این دسته و آن دسته، به همان اتهامهایی متهم میشوی که جمهوری اسلامی نصیبت میکرد. همه از انگیزهی هم برای نوشتن مینویسند. همه تو را جیره خوار و مزدور جایی میپندارند، همه از « دوست داشتن حقیقت بر مصلحت» مینویسند و همزمان هر دو دسته چون روز روشن و به وقاحت دروغ میگویند و از این وقاحت خویش بیشتر خودشان خشمگین میشوند و دوباره در بازی دیگر خشم شان را بریکدیگر خالی میکنند و تمام آنچه را که زمانی که بهشان نقد شده بودو آن را به عنوان مکانیسم و یا ادلهی دفاعی به کار میبردند ، برای رقیبان نحیفتر از خودشان فراموش میکنند.
اما حقیقت تلخ این است که ما دور افتادهایم و بریده شدهایم و از بطن و متن حادثه دوریم و اینجا هر کدام داری و دستهای برای خود تشکیل دادهایم و به نام مبارزه برای مردم با یکدیگر مبارزه میکنیم.. من از این همه جمهوری اسلامی موجود در وحشتم.. آنجا یکی بود و مبارزه با آن شرافتی داشت اینجا یکان جمهوری اسلامی تکثیر شده و به جیاگاه صدگان و هزار رسیده است و مبارزهاش نیز نه چنان شرافتی دارد و نه چنان قدرتی و نه چنان تاثیری...
ما بریده شدگان از ساقه و ریشهایم و این را بپذیریم یا به راه مبارزه با جمهوری اسلامی برگردیم یا بیخیال شویم و برویم یک زبان خارجی یادبگیریم که لااقل به حال خودمان سودمند باشیم مردم رو به حال خودشان بگذاریم.اینجا ما همچنان دوره میکنیم خویش را و هنوز را و لایک میزنیم و کامنت می گذاریم شب و روز را....در سرزمین مبارزهای به نام بالاترین و فیس بوک و در بهترین حالت سایتهای دستهی خودمان و وبلاگ رفیق رفقایمان..
1 comments:
جانا سخن از زبان ما می گویی ...
ارسال یک نظر