۱۳۸۷ اسفند ۱۹, دوشنبه

گرفتاری های من و 8 مارس

....


اما برای پاس داشت آن تنها می توانم بنویسم که برناردت موسالا  می گوید: «تحت ستم قرار گرفتن مردان تراژدی است و تحت ستم قرارگرفتن زنان سنت است». به این آرزویم که روزی همه ی «سنت»هایی که به انقیاد و ستم بر نیمه ی فراموش شده ی تاریخ مذکر و نرینه ی انسان می انجامد برچیده شود. ۸ مارس زادروز قیام علیه نابرابری جنسیتی در جهان است و به آن امیدم که روزی به جای این که این گونه« کوچه به کوچه» و خیابان به خیابان در ترس و اظطراب به فکر برپاکردن برنامه ای برای گفتن از زخم ها باشیم. روزی فرا برسد که تنها به فکر جشن و پای کوبی برای پیروزی «انسان» بر قوانین ناعادلانه ی خودش باشیم.....


این روزها حال و هوای عجیبی بر من حاکم است. زندگی به طرز عجیبی در رکوووووووود و اففففففففففت غریبی قرار گرفته. نوشتن بوی دست های مرا نمی دهد. حجم حجیم زندگی از پهنه ی طاقت شانه های من و وسعت دل کوچک و همیشه تنگ و آزرده ام بسیار بیش تر است. تنهایی سهم اش از همیشه سهیم تر است و باران هم که نمی بارد تا گلوی این شهر بیشتر بوی زندان بگیرد.


به اندک فعالیت هایی دلِ جسم ام را٬ خوش کرده ام و فریب اش داده ام که زنده است.سر کار رفتن و برگشتن و شرکت در چند مراسم و جلسه و به خانه آمدن و تنها٬ فرصت این را داشتن که ایمیلی چک کنی و به دوستی جوابی بدهی و نظری را در وبلاگت تایید کنی. عجیب است هیچ وقت برای اندوه وغصه خوردن وقت کم نمی آوری. در این میان نوشتن که تنها میل مویین میان مرگ و زندگی است از تو دور است و در چنین حالتی نمی دانی که این طرف این میل مویینی  یا آن سوی این موی میل یافته.گفتم که از همه میل تنها ایمیل جای خودش را دارد.


نوشتن که سهم من از این میل است به محاق رفته البته بخشی اش به خاطر حجم عظیم کارها و برنامه ها در این روزهاست و من دل نگران تمام کردن مقاله ام به مناسبت ۸مارس ام. زیرا انسان دشواری وظیفه است. می نویسم اگر کمی از سهم این زندگی به درد نخور تنها شلوغ کاسته شود.


اما برای پاس داشت آن تنها می توانم بنویسم که برناردت موسالا  می گوید: «تحت ستم قرار گرفتن مردان تراژدی است و تحت ستم قرارگرفتن زنان سنت است». به این آرزویم که روزی همه ی «سنت»هایی که به انقیاد و ستم بر نیمه ی فراموش شده ی تاریخ مذکر و نرینه ی انسان می انجامد برچیده شود. ۸ مارس زادروز قیام علیه نابرابری جنسیتی در جهان است و به آن امیدم که روزی به جای این که این گونه« کوچه به کوچه» و خیابان به خیابان در ترس و اظطراب به فکر برپاکردن برنامه ای برای گفتن از زخم ها باشیم. روزی فرا برسد که تنها به فکر جشن و پای کوبی برای پیروزی «انسان» بر قوانین ناعادلانه ی خودش باشیم.


به آن امیدم که هم چون فمنیست ها به دنبال ترکیب اندیشه و دست یافتتن به نظریه ای باشیم که٬پاسخ گو  و برآشوبنده علیه همه ی اشکال تبعیض باشد.


۸ مارس بر همه ی انسان های برابری خواه و انسان مدار مبارک باد و بر آن ها  که مقابل انسان های انسان اندیش اند و به این برابری ها و برابری خواهی ها به هرنامی و به هر حیله ای راه می بندند تاسف و شرم باد. ما راه خودمان را می رویم و امیدمند و آرزومندیم و در این راه به عمل و کنش واقعی دست می زنیم.


چه قدر برایم شیرین است که در فاصله ی کم تر از ۲۰ روز می توانم هم زبان مادریم را پاس دارم و هم به دغدغه ی برابری جنسیتی انسان بیاندیشم. اما از آن رو تلخ است که تا اکنون این زندگی هنوز تفکراتی بر ما حاکم اند که ما باید سال گرد تبعیض ها و قیام علیه تبعیض هایی که بر ما(انسان) می رود را پاس بداریم؟؟!

3 comments:

مهدی گفت...

سلام شهاب گیان. آری "ما راه خودمان را می رویم و امیدمند و آرزومندیم و در این راه به عمل و کنش واقعی دست می زنیم". زیباتر از جمله ی خودت چیز دیگری نیافتم که بنویسم. سخن گفتن از نابرابریها و تبعیضها (حتی در ابتدایی ترین حالت)خود عین کنش واقعی است. به امید سربلندی و پیروزی همه ی فعالان این عرصه، روز جهانی زن را گرامی میداریم.

هیچ کس گفت...

همیشه فکر می کردم که روزی هر چند دور، حتی روزی که دیگر از من نشانی نباشد و تنها نشانی ام خطی باشد بر سنگی سیاه، اهداف و خواسته ها و آمال زنانه ام به بار خواهد نشست.
چه ساده اندیشی کودکانه ای.....
از روزی که دیدم......
روشنفکران و مدافعان حقوق زن در بوق و کرنا، تز می دهند در باب برابری، آزادی و رهایی اما غافل از اینکه رسیدن به آزادی مشروط است به پذیرفتن ایده ها و افکار دیگری. در جامعه ای که هر کسی با هر عنوانی چه ادیب، چه شاعر، چه روشنفکر و چه مذهبی و ... در مواجه با هر مسئله ای تنها خط بطلانی می کشد به روی هر چه غیر خود است و هر کسی که ذره قدرتی دارد نهایت سعی اش را برای سرکوب دیگری به کار می گیرد، در جامعه ای که تئوری پردازی به زیباترین شکل و در زیباترین قالب ها صورت می گیرد، اما در «عمل و کنش واقعی » کمتر کسی تاب پذیرفتن مسئولیت را دارد و حاضر به پرداخت هزینه بابت آن است....
از همه چیز حتی از خودم و خیال باطلم بیزار شدم.

کیوان گفت...

((به بهانه ی 8 مارس )) اگردوست در وبلاگ بخوانید

ارسال یک نظر