۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

هفت روز یک هفته که به شنبه ی خونین ختم شد/ 24 خرداد سکوت از ونک تا پارک وی


24 خرداد بود. خیلی باهم حرف زدیم. فیس بوک و بالاترین و ایمیل لیست ها پیشنهاد این بود که به ولی عصر نرویم که لکشر حرامیان آن جاست و خشونت می شود. اما قرار شد باز هم برویم و بدون خشونت. ظهر 24 خرداد بود. من وقتی بیرون آمدم دیدم که مردم به سمت ونک از پیاده رو ها حرکت می کنند. از دید من قیافه ها تابلو بود. می شد تشخیص داد. به ونک نرسیده من هنوز نمی دانم این همه مردم از کجا و با کدام شهود. به جای ولی عصر به سمت ونک آمدند. از ونک راه پیمایی شکل گرفت. نور بلند ودراز سبزی را دور جمعیت کشیدیم  تصمیم گرفتیم بدون حتا یک شعار. فقط از ونک تا پارک وی راه می رویم. رفتیم و جمعیت انبوه و انبوه تر شد. تنها زمانی که شجریان و فایزه هاشمی آمدند و جلوی صدا  سیما چند الله و اکبر گفتیم. برگشتیم به خانه غروب شده بود. پایین تر از ونک اما انگار آقاین بدجوری حالشان گرفته بود عیش شان منقض شده بود.به مردمی که از پارک وی باز می گشتند و یا اصلا عابرانی بودند در آن جا حمله کردند. آن جا اولین صحنه ای بود که توحش عجیب و بی رحمانه ای را که می شد دیدم. دختر جوانی و پیر مردی را چنان با میلگرد زدند که  از توصیف خارج است. به چند مغازه حمله کردند و  شیشه های ماشین ها و مغازه هارا شکستند. من یکی از دوستانم را که همراهم بود سوار یک تاکسی کردم و از گاندی فرستادمش خونه. خودم به همان روش خودت رو بزن به اون راه وارد ولی عصر شدم. با دیدن این صحنه ها کلا سعی کردم از آن فضا گم شوم و آدم پایین تر. که دیدم جمعیتی را که به میدان ولی عصر برده بودند  می آوردند سمت ونک. با بلندگو ومه ی تجهیزات. زنان چادری و محجبه و آقایان مثلا مسن و با محاسن. پلاکاردهایی دستشان بود مبنی بر این که "قانون می گوید 24 میلیون». شعار هم می دادند. بلنگوچی می گفت علیه آقای موسوی شعار ندهید ایشون هم برادر ارزشیه. این جا ظاهرا نمی خواستند خشونت کنند دوربین ها هم بودند. هی می گفتند 24 میلیون. هرچند می دانستم کارم اشتباه است اما از یکیشون پرسیدم خوب حاجی لاقال از این 24 میلیون یک دو میلیونش رو خبر می کردین که بیان خیابان این موسوی چی ها و کروبی چی ها اینقدر ادعای ناحق نکنند. طرف نمی دانم حرفم را باور کرده بود یا خودش رو زد به اون راه چیزی نگفت. گفت قدرت دست جمعیت نیست دست خداست. منم در حالی که می رفتم گفتم  : « حاجی ولی می گن یدالله مع الجماعه...» . 

0 comments:

ارسال یک نظر