۱۳۸۷ بهمن ۵, شنبه

جغرافیای گم شده

ترجمه ی دو شعر کوردی از ۲۰ سالگی یک شاعر پیر


۱-مرگ ناگهانی شاعر


 


شاعری


در سرزمین من


 یک هو و ناگهان


جانش را از دست داد!


جیب های اش را گشتند


سه شعر:


شعری برای دلدارش


شعری برای سرزمین اش


سوم شعرش


برای آزادی


 


۲- جغرافیای گم شده


یک کلاس درس


دانش آموزان اش از تمام ملت های دنیا


در این کلاس اتفاق غریبی روی داد


همه ی دانش آموزان


 کتاب تاریخ شان را گم کرده بودند


دانش آموز سرزمین من اما


جغرافیای اش را گم کرده بود!


سروده شده در سال۷۴


پی نوشت:۱-برخی از دوستان در این فاصله پرسیده اند که این شاعر پیر کیست و چرا نام شاعر را ننوشته ای. راستش شاعر این شعر ها خودم هستم.


۲-به قول «سید»هیچ پروانه ای پری روز پیلگی خویش را به یاد نمی آورد. شماهم اگر شاعر باشید شعرهای۲۰سالگی تان را حتا دوست ندارید جزو کارنامه تان حساب کنند. من هم از این قاعده استثنا نیستم. اما برخی  شعرهای انگار بخشی از تاریخ هویت و نفس آدمند که با همه ی اشکالات فنی شان نمی توان آن ها را خود در کرد یا حذف و یا به خاطر نیاورد.


 

3 comments:

سردار گفت...

سلام کاک شهاب. خیلی زیبا بود من اکثرا شعرهایت را می خوانم. دلنشین است. همیشه پاینده باشی...

بهروز فاتح گفت...

زیبا بود و در عین سادگی بارمعنایی اش سنگین. همیشه شاعر شعرهای خوب بمانی!

سمیه گفت...

این جغرافیایش را گم کرده بود واقعا دل آدم رو می لرزونه...

ارسال یک نظر