۱۳۸۷ دی ۱۷, سه‌شنبه

انفجار کاظمین و ثبت نام برای عملیات استشهادی

در خبرها خواندیم که یک زن که کمربند انفجاری به خود بسته بود با منفجر كردن آن در صف زایران حرم يكي از امامان شيعه که طبق معمول تعداد زیادی از آن ها ایرانی بودند موجب کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از مردمان همین سرزمین و همان سرزمینی هم که خود در آن می زیست شد.طبیعتا تاثیر و تاثر زیادی از این خبر بر ذهن هر شنونده ای باقی می ماند


در خبرها خواندیم که یک زن که کمربند انفجاری به خود بسته بود با منفجر كردن آن در صف زایران حرم يكي از امامان شيعه که طبق معمول تعداد زیادی از آن ها ایرانی بودند موجب کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از مردمان همین سرزمین و همان سرزمینی هم که خود در آن می زیست شد.


طبیعتا تاثیر و تاثر زیادی از این خبر بر ذهن هر شنونده ای باقی می ماند و همه یک لحظه به این می اندیشند که عده ای که برای زیارت از مزار کسانی که بخشی از عزت و عزیزی اعتقادات آن ها بوده سفر کرده اند و امروز به خاطر تفکرغلطی که آنان را ناپاک و کشتن خود و دیگران را راهی برای اشاعه ی پاکی در جهان و نیز مبارزه با کفر و استکبار و.. می داند,جان شان را یا قسمتی از بدن شان را از دست داده اند.مطمئنن شنيده‌ايد كه كساني كه مرتكب عمليات‌هاي انتخاري مي‌شوند بر اين باورند كه اگر آنان كه كشته مي شوند گناه‌كارند كه خوب به سزاي اعمال‌شان رسيده‌اند و اگر بي گناه‌اند كه ما باعث شده‌ايم آن‌ها به بهشت بروند( چیزی شبیه فرمایشات آیت ا... خلخالی در توجیه اعدام های بی سابقه اش در کوردستان) و در هر دوصورت به باور چنین آدم هایی عاشقي گر زين سر است گر زان سر است عاقبت يك سوي ما را رهبر است.و صد البته خودشان  را شهيدان به تمام معنايی می دانند در راه اسلام يا هر عقيده‌اي كه به خاطرش دست به خود شهادت زدگي مي زنند.


با این اوصاف دارم به این فکر می کنم که تفکری که برای عملیات استشهادی ثبت نام به عمل می آورد به این اندیشیده است که کاری هم که به فرض این که موفق به رفتن به جایی که قرار است( به شهادت در بیایم یا بیاوریم معنی باب استشهاد از شهد),شویم و در آن جا عملیات مورد نظر را انجام بدهیم.غير از این است که نتیجه ای غیر از این نخواهد داشت  كه ما هم مي رويم كه عده‌اي را كه غير از مایند به هلاكت برسانيم و خود را به شهادت؟ تا اين‌جا حساب اش با كرام‌الكاتبين است كه كدام يك به شهادت و كدام يك به هلاكت می رسند. اما براي من تكليف آن عده‌اي نامشخص است كه نه قصد به هلاكت رسيدن داشته‌اند و نه در هواي به شهادت رسيدن بوده اند و در میانه ی این هلاکت و شهادت خیلی ساده کشته می شوند و عنوان مرگ شان هم همان کشته شدن است نه عناوینی دیگر. عجيب هم نيست كه معمولا تعداد اين گروه سوم از «شهيد شدگان» و به «هلاكت رسيده ها» بيش‌تر است. نمونه‌اش را همين حالا داريم در عراق در پاكستان در دارفور در قنديل و در غزه مي بينيم.مطمئنا تعداد كم‌تري از ارتش اسراييل نسبت به شهروندان اسراييل كشته مي شوند و تعداد كم‌تري از سربازان حماس نسبت به كودكان و زنان فلسطيني كه انگار حكم ديوار انساني حماس را بر عهده دارند كشته مي‌شوند. در نهايت هم همه‌ي ما مي دانيم كه سرانجام روزي هر دو طرف مناديان شهادت وهلاكت بر سر ميز مذاكره مي نشينند و يا به توافق مي رسند و يا نمي رسند و دوباره روزي ديگر  و جنگي ديگر...


اين‌گونه‌است كه عميقا دل تنگ مي‌شود. حوصله نداري به تحليل زواياي مختلف چنين بحران‌هايي بپردازي..اين سومين باري است كه مي خواهم چيزي بنويسم در اين مورد و هر بار قلم به سمت ديگري مي رود

2 comments:

آرش گفت...

اعتقادات مذهبی یکی از خاص ترین وجوه انسان ها تلقی میشود که هم واره نقش عمده ای در زندگی وبلکه سرنوشت مجموعه ی انسانهایی که در کنار یکدیگر زندگی میکنند وبه دلیل نفوذ بسیار آن حتی در طرز تفکر انسانها همواره عده ای به دنبال سوء استفاده از این احساسات پاک و مقدس انسانهای ساده هستند
حالا بعد از این مقدمه این ماجرا را گوش کنید....
سربزنید خوشحال میشم

جهانتاب گفت...

اعتقاد محرک تمام اعمال انسان است.ولی باید به این گفته ی نیچه ایمان داشت که کننده ی کار بی وجدان است و فقط ناظر می تواند وجدان داشته باشد...یه سری به من بزن...

ارسال یک نظر