۱۳۸۷ دی ۲۲, یکشنبه

چند شعر اس.ام.اسی


۱-



دلتنگی


تنها سرزمینی است


که مرز ندارد


و پادشاه اش عاشق شوریده ای است


نه قصد کشور گشایی دارد


نه لحظه ای از سرزمین اش را به کسی خواهد داد.


۱-


دلتنگی


تنها سرزمینی است


که مرز ندارد


و پادشاه اش عاشق شوریده ای است


نه قصد کشور گشایی دارد


نه لحظه ای از سرزمین اش را به کسی خواهد داد.


۲-


تا به خانه ی تو بیایم هر روز


سفر روزانه ی  من با آفتاب همراه است


می رسم پایان سفر است.


آفتاب پشت خانه ی شما غروب می کند


۳-


من و این آسمان ژولیده


میان تکه ابرهایی آویزان از روح ام


در ایستگاه تاکسی های که نمی ایند


به امید آفتابی که تویی


۴-


پیرمردی مسافر


سال ها تنهایی زمستان را


در دلِ اندوهگین ام


دلداری داده ام


من پسز بدی برای بهار هستم


۵-


زمین گرد است


غمی نیست


از هر جاده ای که سفر کنم


به سوی تو خواهم آمد


۶-


احساس تو داشتن نسترنی است


در دامن خاک


احساس من


داشتن دامن


خاک است


۷-


آن قدر غمگین ام


می توانم


کودکی همه ی فرزندان زمین را گریه کنم


 


 مطالب مرتبط:  شعرهای من

1 comments:

آمنه شیرافکن گفت...

این مطلب موفقیت جنبش زنان ایران رو خوندم . تیتر ما متن همخوانی نداره.
برداشت من بود ها.

ارسال یک نظر